فیلم والکیری، تقابل خیانت به سیستم حاکم و خدمت به بشریت -Valkyrie (2008)

فرانک مجیدی: گاهی با خودم فکر میکنم اگر یکی میتوانست از زمان حال به گذشته سفر کند، به شرط آنکه دانستههایش در این سفر زمانی پاک نشود، میشد جلوی خیلی از فجایع را بگیرد؟ یا میشد سیر تاریخ را تغییر داد؟ این البته ایدهی یکی از داستانهای کوتاه آیزاک آسیموف است، اما اگر ممکن بود… گاهی فکر میکنم اگر اقدام برخی از مخالفان دیکتاتورها علیه آنان موفق میشد، احتمال داشت حجم صفحات سیاه تاریخ کمتر شود؟ اگر پینوشه در همان سالهای ابتدای به قدرت رسیدن کشته میشد، احتمال نداشت کسی دیگر جانشین او شود؟ راستش، شاید حالا که به اینها فکر میکنم بخاطر این است که در این چند روزه، پشت سر هم سه فیلم دربارهی جنگهای جهانی تماشا کردهام. امروز فیلم بسیار خوب “والکیری” valkyrie محصول سال ۲۰۰۸ به کارگردانی برایان سینگر را دیدم.
فیلم ملهم از داستان واقعی کلنل کلاوس فان اشتافنبرگ (تام کروز) است که در زمان جنگ جهانی دوم در تونس خدمت میکند. او از هیتلر دل خوشی ندارد و میداند یکی باید جلوی این روانی را بگیرد. در حملهی هوایی به منطقه او بشدت مجروح میشود و دست راست، دو انگشت از دست چپ و چشم چپش را از دست میدهد. در بازگشت به آلمان او به گروهی از نظامیان و سیاستمداران مخالف هیتلر میپیوندد. قرار بر قتل هیتلر است و او مامور اجرای طرح میشود. او همسر باردار و ۴ فرزندش را به مکانی امن میفرستد و خود را آمادهی ماموریت ۲۰ جولای ۱۹۴۴ میکند…

برای دوستداران ژانر تریلر، تماشای این فیلم بسیار دلچسب خواهد بود. با آنکه بیننده از ابتدا میداند که شاهد انتهای تلخی خواهد بود اما کارگردان داستان را آنقدر جذاب به تصویر میکشد که بیننده را تا انتها با خود به همراه میبرد. برگ برندهی دیگر فیلم بازیهای عالی فیلم است. شخصیت یوزف گوبلز با آنکه حضوری کوتاه در فیلم دارد به اندازهی کافی نفرتانگیز است. جالب آنکه “کنت برانا” کارگردان نامآشنای سینما هم در این فیلم بازی میکند. از کارهای او دربرنامهی “سینما یک” فیلم “بازرس” با بازی خارقالعادهی جود لاو و مایکل کین پخش شده است. تام کروز بسیار خوب و درخشان ظاهر شده و انتظارات را تا حد زیادی برآورده کرده است. فضای رعب و وحشتی که هیتلر در ارتش ایجاد کرده بود، بخوبی در فیلم نمایش داده شده. البته بازیگر نقش هیتلر شباهت چندانی به او نمیبرد و خب، روایت به زبان انگلیسی از یک داستان آلمانی جالب به نظر نمیرسد.
دو جای فیلم را خیلی دوست داشتم. صحنهی اعدام و دیگر آنجا که یکی از فرماندهان به اشتافنبرگ یادآوری میکند که به هیتلر احترام یاد نکرده، او به آرامی باز میگردد و دست راستش را که از مچ قطع شده بالا میبرد و فریاد میزند: هایل هیتلر!
“والکیری” در حقیقت پانزدهمین تلاش برای قتل هیتلر بود. نام این عملیات از روی یکی از مشهورترین سمفونیهای واگنر انتخاب شد. تا چندین ساعت پس از عملیات، عاملین اجرا گمان میبردند توانستهاند جهان را از دیوانهای نجات دهند اما وقتی خود هیتلر از رادیو نطقی را انجام میدهد، پی به شکست خود میبرند. تمام عاملین این عملیات، در همان شب کشته میشوند. کلنل اشتافنبرگ ۳۶ ساله زمانی که در برابر جوخهی اعدام میایستد، با شجاعت آخرین جملهاش را فریاد میزند: “Es lebe unser heiliges Deutschland!” که یعنی زنده باد آلمان مقدس ما!
ماهها پس از مرگ اشتافنبرگ، پنجمین فرزند او و نینا، کنستانز، در زندان متولد میشود. و نه ماه پس از مرگ شجاعانهی او، برلین سقوط میکند و هیتلر در مخفیگاهش به همراه معشوقهی دیرپا و همسر قانونی آخرین ساعات عمرش، اوا براون، خودکشی میکنند. ماگدا گوبلز، همسر ابله گوبلز، لحظاتی بعد ابتدا فرزندانش و سپس خودش را با خونسردی میکشد تا فرزندانش شاهد دنیایی بدون “پیشوا” نباشند. تمام شد! دیکتاتورها مثل ترسوها میمیرند! این یک قاعدهی همیشگی است! و اما در مکان اعدام کلنل اشتافنبرگ پلاکی برنزی و مجسمهای به یاد او نصب شد. روی پلاک جملاتی به این معنا نوشته شده: “تو شرم را تاب نیاوردی، و پایدار ماندی، جانت را فدا کردی، برای آزادی، عدالت وافتخار”.
از فرزندان اشتافنبرگ، برتولد یک ژنرال میشود و فرانز لودویگ موفق به عضویت در پارلمان آلمان و اروپا میگردد. کوچکترین دختر او، کنستانز، که هرگز پدرش را ندید در سال ۲۰۰۸ کتابی به یاد مادر نوشت که اتفاقاً در آلمان بسیار پرفروش شد. مجلهی “اشپیگل” دربارهی این کتاب مینویسد: “او در مقام یک دختر می نویسد، نه یک استاد. و لحن دلچسب و ابزار قدرتمندی که بکار میگیرد خواننده را با خود همراه میکند.” کنستانز نیز ازدواج کرده و اکنون ۴ فرزند دارد. نینا، همسر کلنل فان اشتافنبرگ در سال ۲۰۰۶ و در سن ۹۲ سالگی فوت کرد. وقتی در گفتگویی دربارهی شوهرش از او پرسیدند پاسخ داد:” او ابتدا منتظر میماند اتفاقی بیفتد، سپس فکری برایشان میکرد… محافظهکاران میگویند او یک نازی خشن بود و نازیها او را احیاگر محافظهکاری میدانند. اما درحقیقت، او هیچیک از اینها نبود.”
“والکیری” داستان افتخار است. جمع زیادی در چنگال شیطان اسیر بودند. عدهای شیفتهاش شده بودند. عدهای آنقدر میترسیدند که حتی جرئت متنفر شدن از او را نداشتند و عدهای تنفرشان را تنها در گوشهای از قلبشان مخفی کرده بودند. تنها یک نفر جرئت کرد در چشمان شیطان نگاه کند و برای نابودیش تلاش کند. حقیقت آنست که همان روز بر مجسمهی شیطان ترکی افتاد. تا نه ماه بعد که این ترک گسترش یافت و تمام مجسمه را خرد کرد. در نهایت یک امید لذت بخش هست: شیطان هم میمیرد!
من این فیلم رو تا حالا ندیدم اما با مطلبی که در موردش نوشتید خیلی علاقه مند شدم که حتما ببینمش. اما میشه گفت که یه جورایی آخر فیلم رو لو دادین. البته شاید این جوری نباشه. 🙂
بهر حال ممنون از مطلبتون. خسته نباشید.
@امین, گاهی آدم چیزهایی میشنود که…
دوست عزیز، یعنی شما واقعاً میخواهید بگویید نمیدانستید که هیتلر چطور مرده؟! یا امید داشتید اینبار نحوهی مرگش تغییر کند؟! به نظر شما جنگ جهانی را که برد؟ گاهی آدم یک چیزهایی میشنود که… که بشنود!
@فرانک مجیدی, بنظر من از یک واقعه ی تاریخی برداشتهای مختلفی میتونه بشه همچنین روایتهای مختلف. چون اگر چنین چیزی وجود نداشت فیلمهای مختلفی از یک اتفاق ساخته نمی شد. اما اما اگر من نوعی که می ونم چه بر سر هیتلر آمده دیگر چه نیازی به تماشای فیلم و تلف کردن وقت خود دارم. این متن ، سناریو و خلاقیت کارگردان هستش که باعث میشه نگاههای مختلفی به یک موضوع ایجاد بشه، اما من با خوندن متن شما کل داستان رو یه جورایی متوجه شدم و اگر علاقه ای به فیلمهای این سبکی نداشتم دیگر دلیلی برای تلف کردن وقتم نداشتم که برم فیلم رو پیدا کنم و ببینمش. بنظر من مطلب نوشته شده باید یه جورایی باعث ایجاد انگیزش برای تماشای فیلم بشه نه عدم تماشا. بهر حال بازم ممنون. (آدم توی این دوره زمونه خیلی حرفا می شنوه و نباید زیاد تعجب کنه)
درود بر شما دو پاراگراف آخر فوق العاده بود.
بسیار زیبا نوشته اید
من تازه با این وبلاگ آشنا شده ام. واقعا شما یک پزشک هستید. من این روح لطیف و این شم هنری و ادبی را در همکاران پزشکتان ندیده ام . فکر کنم شما هم مثل من انتخاب رشته درستی نداشته اید.
لینک دانلودش رو هم بزارین دیگه !!
اگر به حالات هیتلر توی چند صحنه ایی که توی فیلم نشون داده شده توجه کنید میبینید که خیلی
گیج و مبهوت نشان داده شده . چرا ؟
جواب: چون که در حال شکست بوده و روسها لحظه به لحظه بهش نزدیکتر میشدن ( ظرف ۹ ماه از کیف به برلین رسیدند و این نشون میده چه سرعت پیشروی داشتند )
اشتافنبرگ فیلم ما هم توی کارش موفق بود ولی از لحظه ای که تلفنش رو قطع کردن و ارتباطش با دنیای خارج قطع شد کارش تمام شد.
و آخر سر هم اینکه میبینید که گوبلز ( وزیر تبلیغات هیتلر که به اشتباه بهش وزیر شعار هم میگن!!)
قرص سیانور رو توی دهنش آماده میگذاره که کسی دستش بهش نرسه چه برسه به اینکه کسی
بخواهد دستش به هیتلر برسه – پس هیچ موقع نمیتونستن هیتلر رو زنده گیر بیارن همانطوری گوبلز رو نتونستن زنده بگیرن
اطلاعات در مورد گوبلز به فارسی : http://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D8%B2%D9%81_%DA%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%B2
اطلاعات در مورد گوبلز به انگلیسی :http://en.wikipedia.org/wiki/Joseph_Goebbels
در مورد برگشت به گذشته دوست دارم یک بار هم اینطور قضیه را ببینید که شاید عده ای به گذشته رفته و بعضی چیز ها رو تغییر داده اند و چیزی که ما از تاریخمان داریم بر مبنای همین است !
یعنی شاید عده ای از دیکتاتو رها واقعا نابود شده اند !!
و البته این طرز فکر خطرناک است و عواقب بدی هم دارد
همین الان فیلم رو دیدم و واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم!
[…] روزافزون گوبلز، اشپیر و هیملر را کنترل میکرد. وقتی «فوناشتافنبرگ» ترور ناموفقی به جان هیتلر انجام داد، تماس هیتلر با […]
با سلام من این فیلم رو امروز دیدم خیلی عالی بود برای همین لینک دانلودش رو برای شما عزیزان میگذارم امیدوارم لذت ببرید
http://www.mediafire.com/?4n1x989wtan2lr3
http://www.mediafire.com/?bzphxcs350ckcv1#1
http://www.mediafire.com/?f4aynp76rmghi3w