نوستالژیبازی

حتما کسانی را دیدهاید که حاضر نیستند هیچ کتب و مجله و شیئی را دور بیندازند و از خود جدا کنند. شاید حق با آنها باشد! به نظرتان الان دفتر مشق دوره ابتدایی، مقالههایی که سر صف میخواندید یا نخستین انشاهایی که نوشته بودید و به احتمال زیاد، دیگر ندارید، چقدر برایتان ارزش دارد و حاضر هستید چقدر بپردازید که دوباره بتوانید آنها را ورق بزنید.
راستش ما ایرانیهای حس نوستالژیمان بالاست، حتی جوانهایی را دیدهام که با دیدن فیلمهای دهه پنجاه، ورق زدن مجلههای قدیمی، شنیدن ترانههای قدیمی حس نوستالژیشان عود میکند، صرفنظر از اینکه اصلا در آن دوره وجود نداشتند که بخواهد خطرهای در کورتکسشان نقش ببندد!
نمونه بارز تمنای ما برای ورق زدن گذشته را میتوان در رونق گرفتن فروشگاههای آنلاینی دید که کارشان فروش کارتونهای دوران کودکی است، بعضی از آنها هم خوشسلیقگی میکنند و در کنار نسخه پخش شده از تلویزیون، نسخه با کیفیت بهتر و البته بدون تعدیل را میفروشند و هر کسی را متامیل میکنند که مروری بر کارتونها داشته باشد که از روابط نامکشوف سردربیاورد و یا حدسهای صائب گذشته را به بقین مبدل کند.
کتابها که دیگر جای خود را دارند، راستش را بخواهید من در افسوس کتابقصههایی هستم که از دست دادهام، آن کتابهای مصور چهار قصه از چهار کشور یا انبوهی داستان با تصویرسازیهای عالی را مگر میشود، فراموش کرد؟ مگر میشود فراموش کرد زمانی را که دست مادر یا پدربزرگم را میگرفتم و به کتابفروشی میرفتم و بعد با صدای گرم مادر، هر داستان را چندین و چند بار گوش میکردم. مگر میشود سفیدبرفی، راپونزل، گربه چکمهپوش، سرباز حلبی، هانزل و گرتل را فراموش کرد؟
راستش دوره ما، از حیث امکانات فناوری بد دورهای بود. نه از اسکنر خبری بود و نه از دوربینهای دیجیتال. بنابراین الان که به گذشتنه نگاه میکنم، میبینم که بسیاری از خاطراتم تار و محو شدهاند.
اما چه شد که به فکر نوشته کوتاهی در مورد نوستالژی افتادم؟
یک ماه قبل ناباورانه این فوروم عالی را پیدا کردم که در آن میتوانید انبوهی از مجلهها و کتابقصههای دوران کودکی را بیابید و دانلود کنید.
—————–
یادم آمد که پستی در مورد نوستالژی نوشته بودم، اما گویا ضمن تغییر سیستم وبلاگ از ام تی به وردپرس، این پست پاک شده است. متن نوشته را پیدا کردم و در فرصتی دیگر به وبلاگ اضافه میکنم.
——————
تا به حال پیش نیامده که در وبلاک کمک و راهنماییای خواشته باشم و به نتیجه نرسیده باشم. راستش مدتی است که دنبال خرید یک دوره کامل از مجله دانشمند هستم، اما توفیق نیافتهام. من دقیقا شمارههای بین سالهای فرودین 65 تا اسفند 72 را میخواهم و شمارههای دیگر این مجله اصلا به کار من نمیآیند، در این بازه زمانی دانشمند با سردبیری آقای میرزایی به اوج خود رسیده بود.
در ضمن دنبال این ویژهنامههای دانشمند هم هستم:
– ویژهنامه کامپیوتر – ویژهنامه عکاسی – ویژهنامه ایدز – ویژهنامه داستانهای علمی- تخیلی
انتشارات دانشمند یک کتاب با عنوان «سرگذشت اکتشافات تصادفی» یا عنوانی شبیه این داشت که من طالب این کتاب هم هستم.
به خاطر مشغله بسیار خودم امکان جستجو به صورت حضوری ندارم، نمیدانم میشود این مجموعه را از جایی تهیه کرد و با بهای منصفانه ابتیاع کرد یا نه. در ضمن کسری نداشتن این بازه زمانی هم برایم بسیار مهم است. این گونه نباشد که بین شمارههای این دوره، چند شماره کسری وجود داشته باشد.
منتظر پاسخ خوانندگان عزیز هستم.
پینوشت: الان که این پینوشت را مینویسم تیر سال 1397 و تقریبا همه عناوین بالا به جز کتاب سرگذشت اکتشافات تصادفی را تهیه کردهام.
این نوشتهها را هم بخوانید
سرگذشت اکتشافات تصادفی در علم. نویسنده رویستون رابرتس ترجمۀ محی الدین غفرانی. دارمش. بدم بهت بخونی؟
ممنون ولی برای خرید میخواهم.
وای تن تن عشقه منه هنوز فیلم های وی اچ اس اش نگه داشتم .
با دفتر دانشمند تماس بگیرین. آرشیو رو میفروشن.
آرشیو کامل را ندارن. بعید میدونم.
عجب انجمنی معرفی کردی. محشر. فقط حیفه که روی فضای مجانی هست. بک آپ هم ندارند مطمئنا.
این دومین مطلب “کاربردی” با نمره ی عالی بود؛ البته برای من.
سلام
قربون دستتون
اگر کسی میتونه برای منم شماره های دهه ۶۰ مجله نهال انقلاب رو گیر بیاره
به این ایمیل تماس بگیره
za_185[at]yahoo.com
درسته که در اون زمان امکانات کمتری بود .
جنگ بود و از نظر امکانات در فشار بودیم .
داشتن چند کتاب و شاید چند نوار قصه برای ما همه چیز بود .
ولی لذت بخش بود . فراموش نمی کنم :
پدرو مادرم هر دو فرهنگی بودند و به واسطه دیدی که آنها داشتند قفسه های کتابخانه ام پر از کتاب قصه بود .
خواهرم در روزهای گرم تابستان هر روز یک کتاب را برایم می خواند .
هرچند که شاید برایم تکراری بود ولی باز هم به دلم می نشست .
نوار های داستان و ضبط صوت هایی که گه گاه نوار درون آنها می پیچید و آه من در می آمد .
داستان ظهر جمعه رو یادت هست دکتر ؟من معتادش بودم .
راه شب رو چی ؟
خاطراتمون رنگی خاکستری داره ولی زیباست .
این پست رو ببین
پلی است به خاطرات ما
“دهه شصت یادت هست ؟ دهه خاکی عمر ما!”
http://ghanaat.blogfa.com/post-250.aspx
آقای دکتر… ضمن عرض سلام ، اگه ممکنه برنامه کلی یک هفته زندگیتون رو بذارید . من در حال جمع کردن یک روش کلی برنامه ریزی هستم که برای شروع سرو سامان دادن به زندگی خیلی از دوستان هموطنمون مفید فایده باشه . اما هرچی توی نت نیگردم فقط راجب برایان تریسی و امثالهم نوشته شده !
عالی بود . ممنون .
سلام علیرضا جان،
اگر دنبال آرشیو مجله دانشمند میگردی ، من چند وقت پیش یک شماره خیلی قدیمی از مجله دانشمند ( اوایل دهه چهل خورشیدی ) را در انباری خانه خاله ام پیدا کردم، جلدش پاره شده بود .. ( اندر احوالات نگهداری بد از کتاب و مجله (!) ) خیلی جالب بود.. آنزمان علم چه پیشرفتی کرده بود!! امروز یک سری میرم سمت خانه شان بعد اگه شد میگیرم و یک اسکن میگریم و برات ایمیل میزنم ( البته اگه بخوای ) ممنون از مطلب خوبت، موفق باشی
گرچه داشتن شمارههای خیلی قدیمی دانشمند هم بد نیست، ولی من فقط همین دورهای را که گفتم نیاز دارم.
برو انقلاب پایین کلانتری مرکز تو کارگر کوچه دوم رو که رد کردی برو زیر پاساژ پیشه خسرو اون داره
سلام
من در سایت مگ ایران جستجو(گوگل!) کردم، متاسفانه آرشیو این مجله در این سایت از شماره ۱۲ به بعد وجود دارد. یعنی از سال ۷۹ به بعد
http://www.magiran.com/magarchive.asp?mgID=1076
وقتی داستان تصمیم کبری رو میخونم خیلی حال میکنم
سلام آقای دکتر عزیز.ممنون از پست خوبتون.عالی بود.
ضمن عرض سلام
کاشکی میشد آدرس سنگهای کوچه قدیمی ما را هم میدادی تا حس نوستالژی ما هم گل
میکرد چون اسباب بازی ما سنگهای کوچه بود.؟؟؟؟!!!!!!!
“راستش ما ایرانیهای حس نوستالژیمان بالاست”
با خواندن این مطلب رفتم تو ماشین زمان و مستقیم پرت شدم به ۲۰ سال پیش! یادش بخیر ما هم در دهه شصت در ده دوازده سالگی! با “کتاب هفته” های دهه ۴۰ نوستالژی بازی میکردیم (قسمت فرهنگی-اجتماعی- سینمایی با مطالبی در مورد فیلمهایی مثلا با بازی اینگرید برگمن-هنری (نقاشی با تعریف سبکهای آن و…)-و البته کتاب کوچه با مطالب فرهنگ فولکلور) که الان در دهه ۸۰ متاسفانه کمتر مجله یا ماهنامه ای به غنی بودن کتاب هفته چاپ میشود! البته با تغییر ذائقه جامعه جوانان امروز هم شاید علاقه ای به اینگونه مجموعه ها نداشته باشند. و صد البته اقیانوس اطلاعات اینترنت شاید نیاز به چنین مجله هایی را کم کرده باشد.
دکترجان
من شدید در کف گیر آوردن سریال “دره گل سرخ” هستم! همونیکه یک پسره با یک حاکم و اژدهای تنگیل (!!) میجنگه. البته یک سریال دیگه هم بود که خیلی دوست دارم دوباره ببینم ولی هیچی ازش یادم نیست!! فقط همینقدر یادمه که یک آدم بدجنس خپل با موهای بلند بود که سربازهای آلمانی زمان قبل از جنگ جهانی اول و سر کار میذاشت و اینا. تو یک قسمت با اون هیکل گنده لباس آتیش نشانهای آلمانی رو پوشیده بود و …. عجب راهنمایی کردم خداییش خودم شطرنجی شدم
به قول دکتر شریعتی: وقتی دیدم که نبود، وقتی شنیدم که نخواند…. . قصه زندگی من در آستانه سی سالگی حسرت روزهای کودکی و مدرسه ام شده است، این روزهای که بوی ماه مهر دوباره منو هوایی کرده، بزرگترین آرزویم اینه که بتونم یک سری کامل از کتابهای دوران ابتدایی ام را داشته باشم. کجا رو باید برم و چکار باید بکنم؟
سلام آقای دکتر. من مترجم همان کتابی هستم که پارسال دنبالش بودید. نمیدانم بالاخره پیدا کردید یا نه؟
سلام
من حس نوستالژی شدیدی دارم.
چکار میشه کرد با این حس؟
نوستالوژی بازی؟ اولش فکر کردم منظورتون nostalgia of game هست ولی دیدم که nostalgiasism بوده!
جالبه که هممون یه حس مشترک نسبت به کوچه خاطرات داریم!