بهترین عکسهای سال 2011 – قسمت دوم

یکی از دلخوشیهای آخر هر سال میلادی، منتشر شدن «ترین»های هر سال از سوی نشریات مختلف است.
امروز در سه پست متوالی، شماری از بهترین عکسهای سال را با هم مرور خواهیم کرد. منابع این پست خبرگزاری رویترز، آتلانتیک، buzzfeed و denverpost هستند. توصیه میکنم اگر وقت دارید، حتما همه عکسها را با توضیحاتشان از منابع پست ببینید.
قسمت اول و سوم این پست را میتوانید در اینجا و اینجا ببینید.
– نوزادی بعد از تولد در یکی از بیمارستانهای هندوراس:
– یک عضو جنبش اشغال وال استریت، در حال اصلاح صورت:
– بنغازی: یک زن انقلابی با کلاشنیکف:
– یک معدنچی در سوئیس در کنار یک مته بسیار بزرگ:
– تاجیکستان: یک زن کارگر باغ وحش با یک شیر هجده ماهه:
– سومالی: مادری،کودک دچار سوء تغذیه شدیدش را به بیمارستان آورده، اما خیلی دیر:
– پیونگ یانگ کره شمالی: تصویر کیم ایل سونگ، محصور مابین ساختمانها:
– خاکریزی، خانهای را از طغیان رود میسیسیپی نجات میدهد:
– تظاهراتی در صنعای یمن:
– طرابلس، 23 آگوست 2011:
– رئیس جمهور سابق تونس -بن علی- در حال عیادت از محمد بوعزیزی، در آخرین دقایق زندگیاش:
– شترسوار طرفدار حسنی مبارک در جدالی با مخالفان:
هر عکس داستان کوتاه یا بلندی رو روایت میکنه. وقتی تصاویر رو می دیدم ناخوداگاه ذهنم علاقمند به طرح داستانی برای کودک کنجکاو درونم بود، هر از چند گاهی زمزمه ای از داستانی که قبل یا بعد از ثبت هر عکس ممکن بود اتفاق بیفته رو می شنیدم یا سعی میکرد به تصویر بکشه. مثلا برای اون عکسی که در کره شمالی گرفته شده… ساختمانهای اطراف با چراغهای خاموش و سرد حامل ساکنینی با دلهای آکنده از نفرت و ترس که قربانی یک شخصیت بحران زده و مریض شدن. سایه فراموشی بر تمام عناصر عکس سایه انداخته. فراموشی دنیا…مردمی که مثل پینوکیو برای مدت مدیدی در دل نهنگی اسیر شدن. اسید دیکتاتوری با کاتالیزور شست و شوی مغزی در حال تجزیه کردن تمام اجزای عکسه، تجزیه و خورده شدن واژه واقعی بشریت و مفهوم حقوق بشر. بابت این پست سه گانه ممنون . عالی بود!
بخاطر اون بچه شیره حاضرم چند ساعت جامو با اون خانوم کارگر باغ وحش عوض کنم!
—————–
وقتی به عکس اون بچه سومالیایی رسیدم، اول نظرم به اون خانوم دکتر جلب شد. یه لحظه خنده ام گرفت با خودم گفتم اصلا چیزی هم میبینی که داری معاینه میکنی؟بعد نگاهم به بچه افتاد، ناراحت شدم، بعد نگاهم به مادرش افتاد، واقعا چند لحظه روی چهره اش خیره موندم! چی میشه گفت؟
از خنده خودم خجالت کشیدم!اگر منم جای اون دکتر بودم (دلیل اونو نمیدونم ) صورتمو میپوشوندم…
——————————
عکس پیونگ یانگ جو خیلی سنگینی داشت
یاد فیلمایی که مربوط به دهه 70 -80 افتادم که نماهای قهوه ای و خاکستری دارن و محتواشون جاسوسی و ترس و خفقانه .
****
ممنون، باز هم.
راستش در مورد عکس بچه سومالیایی و مادرش من که به اولین چیزی که فکر کردم این بود که من با دیدن ظاهر دکتره دارم سکته میکنم چه برسه به بچه بیچاره! ولی واقعا ناراحت کننده بود