عطری برای دوست‌داران کتاب

با کمک تبلت‌ها و کتاب‌خوان‌های الکترونیک، می‌توان کتابخانه‌ای را همیشه همراه خود داشت، این روزها نشریات و کتاب‌های الکترونیک به صورت جدی کتاب‌های کاغذی را به چالش کشیده‌اند، اما تصور اینکه روزی کتاب‌های کاغذی محو شوند، چیز ناخوشایندی است.

حال و هوایی که یک کتاب کاغذی ایجاد می‌کند، به این سادگی‌ها و مثلا با شبیه‌سازی نحوه ورق خوردن آنها در یک کتاب الکترونیک، قابل تقلید و بازسازی نیست. کتاب‌های قدیمی خودتان را در دست بگیرید، لک‌ها و نوشته‌های حاشیه‌های آن، تا خوردن بعضی از ورق‌ها، بوی آن، علایم کهنگی آن، عکس یا نوشته‌ای که لابلای ورق‌هایش گذاشته‌اید، همه و همه، از کتاب شما، چیزی ورای تعدادی نوشته پرینت‌شده می‌سازند.

شخصا بوی کتاب‌های کهنه را خیلی دوست دارم، بوی کتاب‌های کهنه من را به روزهای کودکی می‌برد، این بو من را پرتاب می‌کند به روزهایی که در مخزن کتابخانه عمومی شهر، در میان انبوه کتاب‌های عدمتا قدیمی که بوی پوسیدگی و کهنگی‌شان فضا را گرفته بود، ناگهان چشمم به یک کتاب مطابق سلیقه‌ام می‌خورد و سرخوش از کشف‌ام، کتاب را امانت می‌گرفتم.

باید بگویم به نوعی شرطی شده‌ام، از این لحاظ که هر وقت بوی کتاب کهنه به مشامم می‌خورد، با خودم می‌گوید احتما کشفی و خبری تازه‌ای در راه خواهد بود!

آخر چرا عاشق بوی کتاب نباشم، بویی که مرا بی‌اختیار یاد آن روز تابستانی می‌اندازد که کنار باغچه کوچکمان، نشسته بودم و مادرم برای کتاب می‌خواند. کتاب‌خوانی مادرم در روزهای کودکی یک لذت ناب برایم بود، هنوز که هنوز است، هیچ کتاب گویا یا ای-بوک‌ای جایی آن کتاب‌خوانی‌ها را برایم نگرفته است.

بوی کتاب من را یاد سری کتاب‌های داستان «چهار قصه از چهار کشور» می‌اندازد، کتاب‌های که بیشتر داستان‌هایی از برادران گریم و هانس کریستین اندرسن داشت.

کتاب

به گمانم اگر هنوز در جامعه آشفته‌مان گاهی جلوه‌هایی از دوست داشتن و تخیل و شورمندی می‌بینیم همه از آثار همان کتاب‌های مصور خیال‌انگیز، نوار قصه‌ها و کتاب‌های تخیلی دهه پنجاه و شصت باشد.

چقدر بد است که همه کتاب‌های آن دوران را از دست داده‌ام، چند وقت پیش، یک کتاب دو جلدی خریدم که مجموعه کامل داستان‌های برادران گریم بود، اما این کتاب تازه‌چاپ، بوی کهنگی مورد علاقه‌ام را نمی‌دادند و دریغ از داشتن یکی از آن نقاشی‌های رنگی خیال‌انگیز!

کتاب
مجموعه کامل قصه‌ها و افسانه‌های برادران گریم (نشر پیکان)

آن سری کتاب‌ها «چهار قصه از چهار کشور» دیگر به گمانم با آن نقاشی‌ها هرگز مجددا چاپ نشوند، کاش فرصت تجدید خاطره‌ای بود. در اینترنت البته یکی دو تا از آن کتاب‌ها را می‌شود پیدا کرد، نه بیشتر. کاش کسی پیدا می‌شد و سری کامل کتاب‌ها را پیدا می‌کرد و اسکن می‌کرد و برایمان می‌گذاشت، شخصا حاضرم آن سری کتاب‌ها را با هر قیمتی بخرم.


همه این چیزها، را با خواندن خبر جالبی در اینجا، در یک آن به نظرم آمد:

به تازگی عطری تولید شده با نام Paper Passion است که بی‌گمان دوست‌داران کتاب را راضی خواهد کرد، این عطر بوی کتاب‌های تازه‌ چاپ شده را تداعی می‌کند.

Paper Passion

سال پیش در جریان همایشی در میلان که توسط مجله Wallpaper برگزار شده بود، ایده ساختن چنین عطری مطرح شد، این ایده جدی گرفته شد و فراموش نشد و از عطرساز مشهوری به نام Geza Schoen درخواست شد که روی این پروژه کار کند. او هم تلاش خودش را کرد و عطری مرکب از پنج جزء مختلف ساخت.

پکیج یا بسته‌بندی عطر را هم کارل لارجفیلد ساخت، بسته‌بندی عطر به صورت کتابی است که در میانش محفظه‌ای برای جای دادن شیشه عطر دارد.

Paper Passion

این عطر را می‌توانید از اینجا با قیمت 98 دلار سفارش بدهید.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

10 دیدگاه

  1. !!! واقعا نمی دونم باید چی بگم، ببین چکار ها که نمی کنند، به کجا ها که فکر نمی کنند !!!

    دکتر محیدی بسیار سپاس گذارم، 1پزشک واقعا عالیه!

    موفق و سربلند باشید.

  2. بسیار خوب، توی ایران نیست احتمالا، ولی اگه بود دوست داشتم بخرم، میگم دوست داشتم چون پولش الان میشه ۲۰۰ هزار تومان :((

  3. ماهواره ، گجت ها ، موبایلهای هوشمند در کنار ده ها سرگرمی دیگر
    اینقدر ما را درگیر کرده که حتی بعضی وقت نداریم ماهی یک کتاب بخوانیم
    بازی و سرگرمی بقدری زیاد شده که خودمان را هم بعضا گم میکنیم چه برسد به کتاب خواندن.
    خوش به حال کسانی که تعادلی در همه امور خود دارند.

  4. خاطرات زیبا ؛ نوستالژی و در عین حال به روز بودن را در هم آمیختی دکتر عزیز. ممنونم.

  5. عالی بود…به شدت دچار نوستالژی شدم…ای کاش کتابای دوران کودکیمو نگه داشته بودم…شکل کتابا کاملا تو ذهنمه اما اسم بیشترشو یادم نمیاد…من حاضرم هرچی دارم بدم و یه لحظه برگردم به روزایی که مامانم برام کتاب میخوند و من در تخیلاتم غرق میشدم….آآآآآآآآآآآ….ه

  6. دکتر هر وقت از کتاب صحبت کردی حس کردم که شاید شما هم باز حس غریبی بهتون دست داده
    ی زمانی که تو اتوبوس مینشستم دست کم یک یا 2 نفر بود که یک کتاب جیبی از تو جیبش در می آورد و شروع میکرد به خوندن دست کم دیگه یک کتاب گرامر جیبی تو جیبشون بود . یکی که روزنامه می خوند 10 تا سر انقدر میرفت جلوی خواننده پارازیت ایجاد می کرد که خواننده به ناچار یک برگ از روزنامه رو با بقیه تقسیم می کرد. ولی الان نه و دلیلش هم کاملا معلومه که چیه ………………………………….

  7. این البته بستگی داره به عشق و علاقه ناشر به کارش. مثلا انتشارات شباویز که ناشر کارهای کودک هست با تمام مشکلات موجود خیلی خوب داره به کارش ادامه می ده به نظر من. نظر شما چیه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]