آشنایی با استیو سینوفسکی، رئیس احتمالی آینده مایکروسافت
زمانی که برای نخستین بار مایکروسافت خبر تبلت سرفیس را اعلام کرد و ویدئوی رونمایی سرفیس را از یوتیوب دانلود کردم، یکی از اعضای تیم مایکروسافت توجهم را جلب کرد: استیو سینوفسکی.
او را تا پیش از این چندان نمیشناختم، تنها نامش را چند بار در مقالات دیده بودم، اما این استیو سینوفسکی Steven Sinofsky کیست؟! آیا او یک کارمند معمولی یا مدیر متوسط مایکروسافت است و یا در این شرکت نقشی راهبردی و مهم دارد؟
تابستان سال 2009 بود، مایکروسافت تازه نسخه نهایی ویندوز 7 را در اختیار سازندگان پیسی قرار داده بود تا این نسخه از ویندوز را در میلیونها کامپپوتر تازه بگنجانند. این کامپیوترها باید تا قبل از کریسمس وارد بازار میشدند تا در زمان خریدهای انبوه مردم در پایان سال در دسترس باشند. این زمان، لحظه پیروزی سینوفسکی به شمار میآمد.
سینوفسکی و اعضای گروهش در زمانی کمی بیشتر از 3 سال موفق شده بودند که بدترین افتضاح مایکروسافت یعنی ویندوز ویستا را سامان بدهند، تمیزکاریهای لازم را در این سیستم عامل انجام بدهند، ویژگیهای تازهای به ان اضافه کنند و از نظر ظاهری، لباس جدید تنش کنند، مهمتر از آن موفق شده بودند که به موقع قبل از فصل تعطیلات ویندوز 7 را بیرون بدهند.
واکنشهای اولیه به ویندوز 7 خوب بود، بعد از فاجعه سال 2008، سازندگان پیسی خوشبینی توأم با احتیاطی درباره میزان فروش در فصل تعطیلات داشتند، مشتریان بزرگی که از خرید ویستا خودداری کرده بودند و همچنان روی ویندوز ایکس پی بودند، حالا دیگر به ارتقا به ویندوز 7 فکر میکردند.
از نظر شخصی، اوضاع بر وقف مراد سینوفسکی بود، چرا که استیو بالمر، به تازگی سمت کاری سینوفسکی را ارتقا داده بود و او را به عنوان رئیس President شرکت انتخاب کرده بود، عنوانی که خود بالمر تا قبل از اینکه CEO مایکروسافت شود، 3 سال برعهده داشت.
اما سینوفسکی به این موفقیتها قانع نبود و پیشتر در حال طراحی برنامههای بعدی مایکروسافت بود، چند ماه بعد او در سیاتل خطاب به اعضای مایکروسافت، یک بیانه رسانهای را قرائت کرد. سینوفسکی میدانست که ویندوز شدیدا به خطر افتاده است، آیفون انقلابی در زمینه گوشیهای هوشمند به راه انداخته بود و عرصه را بر پیسی تنگ کرده بود، اپل تازه تبلت جدیدی به نام آیپد را معرفی کرده بود و با عملی کردن ایدهای که خود مایکروسافت یک دهه پیش داشت و جسارت یا شاید بینش لازم عینیت بخشیدن و تجاری کردن آن را نداشت، شرایط را دشوار کرده بود.
آیپد شبیه مک نبود، آیپد از جهات زیادی شبیه آیفون بود: طول عمر باطری، صفحه لمسی بزرگ، دهها هزار اپلیکیشنی که یک کودک پنج ساله هم میتوانست به راحتی نصبشان کند!
بیانیه خبری سینوفسکی در مورد نسخه تازه و کاملا متفاوتی از ویندوز بود که استفاده از پیسی را ملموستر، آسانتر و بانشاطتر میکرد و به قول سینوفسکی جنبهای انسانی به آن میبخشید. ویندوز 8ای که این روزها شاهد ان هستیم، دقیقا همان چیزی است که سینوفسکی قولش را داده بود، ویندوزی که باز، به موقع وارد بازار شده است.
جای تعجبی ندارد، اصولا سینوفسکی به عمل کردن به موقع به وعدههایش، مشهور است، اما از زاویه دید دیگری او چهره چند قطبیای دارد: سمج، پنهانکار و دیکتاتور!
بعضی از کارکنان مایکروسافت اظهار میکنند که شخصیت و نفوذ سینوفسکی آنها را به خروج از مایکروسافت سوق داده است، یکی از کارکنان سابق هم او را سرطان مایکروسافت میداند و بقیه هم البته از اصطلاحات غیر مؤدبانهتری در مورد او استفاده میکنند!
اما حتی بزرگترین منتقدان او هم عملکرد او را در مورد عرضه نرمافزارهای پیچیده و باکیفیت طبق یک برنامه کاری منظم و قابل پیشبینی، درخشان میدانند. این مطلب باعث شده است که او شخصیت قابل اعتماد و احترامی در نزد بیل گیتس و استیو بالمر شود.
و جالب است بدانید که خواه ویندوز 8 موفق شود و خواه نه، استیو سینوفسکی را CEO بعدی مایکروسافت میدانند. این تحول زمان زیادی است که کلید خورده است، بعضیها ردپای آن را در سال 2009 پیدا کردهاند، زمانی که سینوفسکی پرزنتیشنی در مورد چگونگی مدیریت اعضای گروه ویندوز ارائه کرد.
راهبرد سینوفسکی این بود: نخست طراحی کنید، بعد بسازید، مدیریت سطح میانی را محدود کنید، آنچه را که قولش دادهاید، درست در زمانی که وعدهاش را دادهاید، عرضه کنید.
این راهبردی بود که بقیه رهبران ویندوز در ظرف دو دهه گذشته نداشتند، اعضای گروه ویندوز به این کار عادت نداشتند، آنها یک راهبرد ساختاری دقیق را دوست نداشتند. اما شیوه سینوفسکی از آن زمان مبدل به شیوه کاری استاندارد مایکروسافت شد، به درستی مشخص نیست که این شیوه، از بالا بر کارکنان مایکروسافت تحمیل شد یا آنها آزادانه آن را قبول کردند. اما چیزی که مشخص است این است که ظرف 3 سال، بسیاری از مهندسان و مدیران جوان مایکروسافت به خاطر این سیاستها مایکروسافت را ترک کردند.
دلیل خروج آنها، اخراج شدن به خاطر عملکرد ضعیف نبود، آنها بر این باور بودند که کد کردن یک هنر و یک دانش است، آنها دوست نداشتند که شخص دیگری این هنر را برای آنها دیکته کند.
اما مدتی است که نفوذ سینوفسکی بیشتر شده است و به قلمرو ویندوز فون هم رسیده است. تا سال 2010، بخش نرمافزار موبایل مایکروسافت، قسمتی از گروه «سرگرمی و ابزارها» بود، همان بخشی که ایکس باکس یا زون Zune را میساخت. نرمافزار موبایل در آن زمان، فناوری کاملا متفاوتی نسبت به ویندوز بود، اما یک سال پیش مایکروسافت تصمیم گرفت که این دو گروه را به هم نزدیک کند.
این تصمیم به اطلاع رئیس وقت بخش موبایل-اندی لیز Andy Lees- رسانده شد، او هم عدم موافقت او را اعلام کرد، اما مایکروسافت تصمیم گرفت که تا زمانی که او ارتقای یک نرمافزار مهم -مانگو- را انجام بدهد و مشارکت نوکیا را جلب کند، او را سر کار نگاه دارند و بعد «تری مایرسون» را جانشین او کنند، مایرسون به نوعی نوچه سینوفسکی محسوب میشود و از سال 2009 تکامل ویندوز فون را مدیریت میکند.
برخیها عقیده دارند که سینوفسکی به زودی رسما رئیس بخش موبایل مایکروسافت هم خواهد شد و مایکروسافت تنها برای پرت نشدن حواس اعضای تیم موبایل، صبر کرده و بعد از به بازار آمدن ویندوز 8، رسما این مطلب را اعلام خواهد کرد. خروج بخش قابل توجهی از مهندسان ویندوز فون در سالهای اخیر را بعضیها ناشی از همین مسئله میدانند.
نسخه بعدی ویندوز فون بر اساس همان فناوری هستهای و کرنلای است که ویندوز 8 دارد، سینوفسکی گرچه رسما مسئول ویندوز فون نیست، اما این مطلب به معنی آن نیست که بودجه و پرسنل این بخش را در کنترل خود ندارد.
یک کارمند سابق ویندوز فون در مورد چرایی تسلط سینوفسکی میگوید: همان طور که بالمر دوست دارد به ما بگوید، ویندوز در حکم هوایی است که ما تنفس میکنیم، و بنابراین بسیار دشوار است که از تماس با گروه ویندوز پرهیز کنیم.
قدرت گرفتن سینوفسکی زمانی شروع شد که شروع به جلب اعتماد بیل گیتس کرد، سینوفسکی در نیویورک زاده شده است و بیشتر دوران کودکیاش را در اورلاندو گذرانده است، او از دانشگاه کورنل فارغالتحصیل شده است و در سال 1989 هم دکترای علوم کامپیوتر را از دانشگاه ماساچوست، اخذ نموده است و بعد از آن مستقیما وارد شرکت مایکروسافت شده است، همان زمان او محیط مایکروسافت را درست مثل خانهاش دید، او در وبلاگش در سال 2005 در این مورد نوشت که در آن زمان 23 سال سن داشتم و آماده کار بودم، دوستی در سیاتل نداشتم، خانوادهام 3 هزار مایل از من فاصله داشتند، در آپارتمانی زندگی میکردم که با کمی قدم زدن میتوانستم از آن به مایکروسافت برسم. برای اولین بار در زندگیام درآمدی قابل اعتنا داشتم.
چند سال بعد بیل گیتس او را به عنوان یکی از مشاوران تکنیکی خود انتخاب کرد و از آن زمان او در حلقه اعتماد بیل گیتس جای گرفته است.
او جزو نخستین کسانی بود که اهمیت اینترنت را به بیل گیتس گوشزد کرد: داستان به زمانی برمیگردد که او در سال 1994 به دانشگاه کورنل رفته بود و در آنجا مشاهده کرده بود که چگونه دانشجویان از ایمیل برای ارتباط با هم و کورسهای آنلاین استفاده میکنند، او در ایمیلی با عنوان «کورنل عجیب»، اهمیت اینترنت را برای گیتس تشریح کرد.
همین ایمیل باعث برانگیختن رشتهای از رویدادها شد که نهایتا به به نوشته مشهور بیل گیتش در سال 1995 انجامید، نوشتهای به عنوان «موج جز و مد اینترنت»، همین نوشته باعث شد که ارتباط اینترنتی در همه محصولات مایکروسافت گنجانده شود و اینترنت اکسپلورر وارد ویندوز شود.
بعدها وقتی سینوفسکی به گروه آفیس پیوست، توانایی او در به بازار فرستادن به موقع محصولات، او را ممتاز کرد، اما زمانی هم رسیده بود که سینوفسکی به خاطر عدم انجام کارهایی که در ذهن بیل گیتس بود تا آستانه اخراج هم پیش رفته بود، اما به زودی مشخص که موقعیت او طوری است که اخراجش موقعیت آفیس را به خاطر میاندازد و برآوردها هم نشان دادند که جایگاه او آنچنان استحکام یافته است که به این آسانی قابل تزلزل نیست.
در ادامه سینوفسکی به خاطر آماده کردن مرتب ارتقاهای نرمافزاری در یک فاصله زمانی سه ساله توانست، اعتماد استیو بالمر را به خود جلب کند.
اصولا تجارت مایکروسافت متکی به خرید اجازهنامههای طولانیمدت استفاده از نرمافزارهایش توسط شرکتهای بزرگ است، دستکم 20 میلیارد دلار از 70 میلیارد دلار درآمد سالانه مایکروسافت متکی به خرید این اجازهنامههاست. این اجازهنامهها معمولا سه ساله هستند و در این بازه زمانی شرکتهای بزرگ میتوانند نرمافزارهای خریداریشده را به نسخه جدید ارتفا بدهند.
بنابراین اگر مایکروسافت طی این بازه زمانی سه ساله موفق به ارتقای نرمافزاری نشود، مشتریها نگران و ناراضی میشوند و پیش خودشان فکر میکنند که چرا چنین خریدی کردهاند. این ناکامی درمورد ویندزو ایکس پی و SQL Server رخ داده است. بنابراین در نوبت خرید بعدی، اوضاع برای مایکروسافت دشوار میشود و آنها نمیتوانند مشتریها را متقاعد به خرید دوباره کنند. دلیل قدرت یافتن سینوفسکی را درست باید در همین جا جستجو کنیم.
بیشتر مدیران مایکروسافت، جزو دار و دوسته بیل گیتس یا استیو بالمر تلقی میشوند و به آنها لقب «آدم بیل» یا »آدم استیو» داده میشود، اما سینوفسکی هم «آدم بیل» است و هم «آدم گیتس»!
سرسختترین منتقدان سینوفسکی هم اعتقاد دارند که استعدادی در سطح جهانی در عرضه پروژههای نرمافزاری بزرگ و باکیفیت در زمان مورد نظر دارد، منتقدان او را نابغه و دارای توانایی درخشان میدانند.
سینوفسکی تواناییهای مدیریتی دارد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنم:
– توانایی کنترل ویژگیهای محصولات: گفتیم که سینوفسکی میتواند محصولاتش را درست در زمان دلخواه، وارد بازار کند. اما چگونه؟ یکی از ویژگیهای او این است که هر گاه حس کند که آماده کردن و گنجاندن یک ویژگی، زمان زیادی میگیرد، این جسارت را دارد که آن را از پروژه نهایی حذف کند. این کار برای یک مدیر چندان ساده نیست، چون ممکن است این ویژگی مورد علاقه مشتریها باشد یا رقبای دیگر آن را در اختیار مشتریها قرار داشته باشند.
از دید او قابل پیشبینی بودن، ویژگی مهمی است. بر این اساس حتی اگر مهندسان او ویژگیهای بیشتری نسبت به چیزی که در ابتدا تقبل کرده بودند، در یک نرمافزار بگنجانند، او از آنها میخواهد که بار دیگر، دقیقتر و متمرکزتر رفتار کنند.
– سینوفسکی از طراحی نرم افزارها بر اساس خواستهها و نیازهای گروههای کوچک کاربران نفرت دارد، برای همین است که از دید او ارزیابی درست نیازها و دغدغههای مشتریها مهم است و بنابراین از دید او نرمافزار واتسون اهمیت زیادی دارد، واتسون فناوریای است که به کاربران امکان گزارش ارورهای محصولات مایکروسافت را میدهد.
– حذف کردن مدیران حد واسط: در مایکروسافت توسعه نرمافزاری توسط سه گروه از مهندسان انجام میشود، توسعهدهندگانی که کدنویسی میکنند، تستکنندهها و مدیران نرمافزاری که ویژگیها را که باید در نرمافزارها گنجانده شوند، تعیین میکنند، تا پیش از اعمال سیاستهای سینوفسکی، هر سه دسته میبایست، باید گزارشات خود را به مدیران ویژگیها میدادند، این مدیران باید به نوبه خود گزارشات خود را به رؤسای محصولات میدادند و رؤسای محصولات هم باید به رئیس اصلی یک محصول گزارشدهی میکردند، چنین زنچیرهای کار را دشوار میکرد.
اما مطابق سیاست سینوفسکی، این مدیران حد واسط حذف شدهاند و توسعه دهندگان و تستکنندهها و مدیران برنامه، مستقیما گزارشان خود را به مدیران ارشد و حتی مدیران کل بخش محصولات مثل خود سینوفسکی میدهند. در سال 2005 با همین راهکار، نرمافزار SharePoint بدون استفاده از مدیران حد واسط نوشته شد.
این کار بوروکراسیای را که باعث کند شدن مایکروسافت شده بود، از میان برد، اما در عین حال این سیاست باعث قدرت بیشتر مدیران ارشد و عدم امکان رشد تدریجی مدیران سطح پایین هم میشود و در نهایت باعث تهی شدن مایکروسافت از مدیران باتجربه میشود.
– چابکی در عین شتابزده نبودن: شیوه سینوفسکی از بسیار جهات نقطه مقابل، سیاست شرکتهای مثل فیسبوک، آمازون و یا دیگر شرکتهای مبتکر است، این شرکتها در توسعه نرمافزارها بسیار سریع عمل میکنند.
به خاطر ماهیت متفاوت این شرکتها و محصولات آنها میتوانند سیاستهای سریعی در توسعه و ارقای نرمافزاری داشته باشند، مثلا آنها میتوانند در گروهها کوچک دو نفره کار کنند و هر یکی از این گروهها روی جنبه خاصی از روند توسعه کار کند، حتی در وسط کار، کار محول شده به گروهها میتواند تغییر پیدا کند و اعضای گروهها هم میتوانند عوض شوند.
اما شیوه سینوفسکی متفاوت است: ابتدا باید مدیر یک محصول، دیدگاه کلیاش را مشخص کند، بعد گروههای بزرگ باید سیاستهای روشنی برای رسیدن به این چشماندازها تعریف کنند.
او چابکی را دوست دارد، اما از شتابزده بودن خوشش نمیآید.
– تلف نکردن بیهوده وقت:
– اعتقاد به توازن بین کار و زندگی و اشتباه دانستن کار شرکتها و استارتآپهایی که کارکنان را به کار 24 ساعته در هفت روز هفته وادار میکنند.
– پنهانکار بودن فوقالعاده: سینوفسکی هیج اطلاعاتی را حتی با اعضای گروههای دیگر مایکروسافت هم به اشتراک نمیگذارد، تنها زمانی که محصول او آماده است، آنها از نتیجه کار مطلع میشوند. سطح پنهانکاری او در حد شرکتهایی مانند اپل و آمازون است. اما این سیاست میتواند مشکلاتی برای شرکتهای همکار مایکروسافت مثل HP که نیاز به داشتن اطلاعاتی برای طراحی محصولات بعدی خود دارد، به بار بیاورد.
سینوفسکی در وبلاگش در پستی نوشته است که اگر اطلاعات محصولی زود درز کند، مشتریها و همکاران، طرحهایشان را بر اساس این اطلاعات برنامهریزی میکنند، اما از آنجا که ممکن است محصول نهایی چیز متفاوتی از آب دربیاید، این امر ممکن است برای آنها هزینه به وجود بیاورد.
سینوفسکی اعضای مایکروسافت را به انتشار اطلاعات کمتر تشویق میکند و در مقابل دوست دارد که اطلاعات در رویدادهای بزرگی مثل CES که البته سال دیگر مایکروسافت دیگر در آن شرکت نمیکند، منتشر شوند.
در مایکروسافت گروهی برای کشف درزهای اطلاعاتی و عوامل مسئول وجود دارد و با این کار به شدت برخورد میشود.
– یک راهبرد، یک رئیس: سینوفسکی به شیوهاش 100 درصد وفادار است و نمیتواند افرادی را تحمل کند که با این شیوه ناموافق هستند، از این دید، برخی او را دیکتاتور میدانند، اما برخی هم اعتقاد دارند که او مجبور است مشی دیکتاتورمنشانه را داشته باشد چرا که شیوههای مدیریتی قبلی پاسخ ندادهاند و باعث به بار آمدن افتضاحی مثل ویندوز ویستا شدهاند، از سوی دیگر به خاطر ابعاد کلان کار، او محبور است که شیوهای مثل شیوه مدیریت نظامیها را داشته باشد.
از سوی دیگر برخی او را یک افسانه میدانند، او همیشه آماده پاسخ دادن به ایمیلها، دادن بازخوردها و حتی بحث و گفتگو با کارآموزی است که تازه وارد شرکت شده است، اما مسلما در این ایمیلها هم کسی نمیتواند آشکارا محالف سینوفسکی باشد.
شیوه تفکر او در عبارت آغازین کتابی او که به صورت مشترک با همکاری استاد دانشکده بازرگانی هاروارد -مارکو لانسیتی- نوشته است، روشن میشود:
یک راهبرد باید توصیفکننده شیوه کار یک سازمان برای دستیابی به یک زاویه دید واحد و اشتراکی باشد و باید این زاویه دید را به عمل ترجمه کند.
در سازمانی با یک زاویه دید اشتراکی مسلما جای زیادی برای عقاید مخالف باقی نمیماند.
یک استیو جابز؟!
با خواندن توصیفها و عقاید و شیوه کاری سینوفسکی، آیا به یاد شخص دیگر نیفتادهاید؟! ما شخص دیگری را هم میشناسیم که که فرایند بازرگانی پیچیدهای را اداره میکرد، کیفیت محصولاتش زبانزد بودند، مخفیکار و وفادار به کار و فلسفه کاریاش بود و خودمدار هم بود: استیو جابز!
یکی از افرادی که سینوفسکی را میشناسد عقیده دارد که او در شیوه کاریاش از جابز تقلید میکند. او به سادگی مطابق فلسفه زندگی ژاپنی عقیده دارد از آشفتگی پرهیز میکند، حضور در مجامع عمومی را محدود میکند و همیشه یک لباس یقه هفت و یک زیرپپراهنی با رنگ ثابت میپوشد.
اما سینوفسکی یک تفاوت عمده با جابز دارد، او زاویه دید خاص جابز را ندارد و محصولاتش گرچه به فروش میرسند، اما مثل محصولات اپل الهامبخش نیستند و هیجان برنمیانگیزند.
شخص دیگری در این مورد اظهار نظر کرده است که او آدم خلاقی است، اما شخصی نیست که خلاقیت دیگران را هم شعلهور کند.
ویندوز 8 فرصتی برای سینوفسکی است تا این این تلقی را دگرگون کند. ویندوز 8، طراحی تر و تازهای است که برای صفحات لمسی بهینه شده است، رابط کاربری آن از ونیدوز فون الهام گرفته است و مترو نام دارد، ویندوز 8 را میتوانند گجتهایی با پردازندههای ARM اجرا کنند. زمانی ویندوز و پردازندههای اینتل با هم گره خورده بودند، طوری که اصطلاح وینتل Wintel برای توصیف هر دو استفاده میشد.
هیچ کس دوست ندارد که در زمانی که شاه کنونی بر تخت نشسته است، به صورت زودهنگام شاه آینده نام بگیرد، چرا که این کار سریعترین راه ممکن برای سقوط و افتادن به زندان است!
استیو بالمر گفته است که تا زمانی که کوچکترین فرزندش وارد کالج شود، قصد بازنشستگی ندارد و این به معنی این است که بالمر تا سال 2017 همچنان رئیس مایکروسافت خواهد بود.
اما روند جاشینی مدتهاست که شروع شده است، گیتس در سال 2000 تصمیم گرفته بود که مقام ریاست را به بالمر واگذار کند، در سال 2006 او اعلام کرد که قصد دارد از کار تماموقت در مایکروسافت بازنشسته شود و ری اوزی Ray Ozzie را در قسمت مدیریت معماری نرمافزار به عنوان جانشین خود اعلام کرد، از سال 2008 هم بیل گیتس دیگر کار روزانهای در مایکروسافت ندارد.
اگر بالمر قصد داشته باشد که جنین روند کندی را برای واگذاری قدرت طی کند، احتمالا باید از سال 2015 منتظر زمزمهها باشیم، که زمان مناسبی برای برآورد میزان موفقیت ویندوز 8 است.
اما بسیاری عقیده دارند حتی اگر ویندوز 8، یک فاجعه هم باشد، به احتمال زیاد سینوفسکی رئیس بعدی مایکروسافت خواهد بود.
اما اگر سینوفسکی رئیس نشود، نامزدهای دیگر چه کسانی هستند؟ یکی از نامهای پاول ماریتز است، او جزو رهبران ارشد مایکروسافت بود، اما سال 1999 از شرکت کنار رفت، او در حال حاضر رئیس VMWare است، کارکنان شرکت برای او احترام زیادی قائل هستند و او را دارای توانایی برای انجام کارهای خلاقانه میدانند، اما روابط ماریتز با بیل گیتس چندان خوب نیست.
آیا با رئیس شدن سینوفسکی مایکروسافت متفاوتی را خواهیم دید؟ آیا بیل گیتس، اسیتو بالمر، هیئت مدیره و سهامداران، اصولا مایکروسافت متفاوتی را طالبند؟ موفقیت یا شکست ویندوز 8، به این سؤالات پاسخ خواهد داد.
منبع: businessinsider
از روش های مدیریتی مطرح شده خوشم اومد. بک مدیر موفق باید یک بدونه چکار می کنه و در راهبردش شک نداشته باشه.
ممنون ، مقاله خوبی بود.
مطلب بسیار زیبایی بود،لطفا در مورد (جو بلفیور)از مایکروسافت هم مطلبی بنویسید.
سلام آقای مجیدی عزیز… یه انتقادی از طراحی وبسایتتون داشتم ببخشید که اینجا مطرح میکنم
من از موبایلم واسه مطالعه ی سایتتون استفاده میکنم متاسفانه طراحی موبایل سایتتون اصلا راضی کننده نیست و چندین باگ آزار دهنده داره که واقعا کیفیت کار شما رو پایین میاره… مثلا عکسها بسیار کوچک و بیکیفیت نشون داده میشن، امکان لود سایت بصورت دستکتاپ نیست، اگر در متن لغت انگلیسی بکار رفته باشه ترتیب لغات رو بر هم میزنه ولغات فارسی بعد خودش رو به اول جمله موکول میکنه!
من بارها و با چند موبایل مختلف با سیستم عامل های متفاوت و حتی با بیش از ۵ نرم افزار مرورگر قدرتمند مثل اپرا دولفین بوت کروم فایرفاکس و… امتحان کردم ولی همچنان موارد بالا به قوت خود باقی بودن حتی در دو نرم افزار آخر از منوی ستینگ گزینه ی request desktop site رو تیک زدم ولی همچنان با کمال تعجب و سرسختی بسیار نسخه ی موبایل سایتتون لود شد… لطفا اگر من اشتباه میکنم راهنماییم کنید و اگر سایت مشکلی. داره برطرف کنید ممنون میشم پاسخم رو بدین
باتشکر
با این قسمتش موافق نیستم
“اما سینوفسکی یک تفاوت عمده با جابز دارد، او زاویه دید خاص جابز را ندارد و محصولاتش گرچه به فروش میرسند، اما مثل محصولات اپل الهامبخش نیستند و هیجان برنمیانگیزند.”
چرا ؟ الان شما اینترفیس مترو رو را ببنید . واقعا الهام بخش نیست ؟ ios خوب ولی واقعا در مقابل اینترفیس مترو حرف زیادی نداره . دکتر یک بحث خیلی مهم هست نمیدوم توی ویندوز 8 کار کردید یا نه اونم اینترفیس به معنای واقعی کلمه طبیعی هست . مثل : شما با موس یا صفحه لمسی هر گوشی رو که اشاره کنید کاشی به همون طرف کج میشه چیزی که توی هیچ سیستم عامل دیگه ای نیست . و توی خود اینترفیس اینقدر دقیق کار شده که توی متن ها هم این حالت طبیعی هست این همه رو در کنار افکت های بینظیر ویندوز 8 و ویندوز فون 8 . و باقی محصولات اینده مایکروسافت بزارید متوجه میشید کاری که الان مایکروسافت(استیون سنافسکی ) کرده واقعا انقلابی تر از اپل هست . اون بحث الهام بخشی که میگن اپل و جابز داشته من اصلا توی اون شکی ندارم ولی فکر میکنم دلیلش رو میدونم . به نظر من چون اپل نرم افزار و سخت افزار رو خودش میسازه. هایپ زیادی ایجاد میکنه (کاری که مایکروسافت به سورفیس به طور جدی شروع کرد )
در ضمن به ایملتون چندتا عکس از آنچه که توضیح دادم براتون فرستادم.
سینوفسکی، سینیور فیسکی، سر فیسکی، سر فیس
همشون باید استیو باشن آیا؟
سپاس از زحمتی که برای این مقاله کشیدید. بسیار پست خوب و جالبی بود.
مطللب خوبی بود آنالیز جالبی بود
با سلام
ممنون عالی بود
با سلام
ممنون عالی بود