معرفی کتاب: روسلان وفادار

7

یکی از کتاب‌هایی که نیمه تابستان خریده بودم و تا همین چند روز پیش فرصتی برای مطالعه‌اش پیدا نکرده بودم، کتاب روسلان وفادار بود، این کتاب را گئورگی ولادیموف نوشته و نشر ماهی آن را با ترجمه دکتر روشن وزیری در 196 صفحه به بهای 7500 تومان منتشر کرده است.

چیز بسیار عالی و متمایز در این کتاب یک پشگفتار و یک پس‌گفتار بسیار عالی و عالمانه و جذاب است، با خواندن پیشگفتار کمتر کسی می‌تواند در مقابل وسوسه خواندن کتاب مقاومت کند.

کتاب روسلان وفادار

با هم این پیشگفتار را می‌خوانیم:

ماجرای تألیف و انتشار کتابی که هم‌اکنون در دست دارید، به راستی پیچیده است. همه چیز از آنجا شروع می‌شود که نویسنده کتاب -گئورکی ولادیموف- حکایت رویدادی عجیب را از دوستش می‌شنود:

در شهر تیمیر تائو، در سیبری، اردوگاهی بوده که در دوران زمامداری خروشچف -معروف به عصر «ذوب شدن یخ‌ها»- برچیده می‌شود. در محل اردوگاه کارخانه‌ای می‌سازند، ولی سگ‌ها اردوگاه که بنا بوده طبق دستورالعمل کشته شوند، شاید به دلیلی احساس ترحم مأموری زنده مانده، پراکنده شده و اکنون در گوشه و کنار پرسه می‌زنند. با آنکه به شدت لاغر و تکیده‌اند، از هیچ کس غذا نمی‌گیرند، کسی جرئت ندارد جز از پهلو به آنها نگاه کند و معلوم نیست چطور تا به حال از گرسنگی تلف نشده‌اند. شگفت‌انگیزتر از همه اینکه هرگاه صفوف راهپیمایان به مناسبت عید اول ماه مه (روز جهانی کارگر) در خیابان‌های شهرک به راه می‌افتد، سگ‌ها بی‌درنگ نقش اسکورت را به عهده می‌گیرند و صفوف راهپیمایان را از هر سو محاصره می‌کنند، به احدی اجازه خروج از صف را نمی دهند و با غرش‌ها ترسناک متخلفان را به داخل صف می‌رانند، کاری بسیار حرفه‌ای و مطابق با اصول اردوگاهی «نه یک قدم به راست، نه یک قدم به چپ! تیراندازی بدون اخطار!». این داستان که افسانه نبود و واقعیت داشت، برای مؤلف حکمی بومی را پیدا کرد که روایت خود را روی آن به تصویر کشید.

گئورگی ولادیموف
گئورگی ولادیموف

گئورکی ولادیموف داستان سگ اردوگاه را سه بار نوشته است:

نخستین بار در اوایل دهه 1960، روایتی شصت صفحه‌ای را در سبک هزل انسان‌انگارانه می‌نویسد و آن را نزد آلکساندر تواردوفسکی -سردبیر مجله نووی میر، می‌برد. تورادوفسکی داستان را برای چاپ می‌پذیرد، اما پس از مطالعه آن نکاتی را به ولادیموف تذکر می‌دهد:
«به نظر من، سگ تراژدی خودش را دارد، در حالی که شما او را خیلی بدوی تصویر کرده‌اید. شما از این سگ بیچاره، یک پلیس پست‌فطرت ساخته‌اید.»

ولادیموف تحریر دوم را هجده ماه بعد آماده می‌کند، اما دیگر دوران خروشچف به پایان رسیده و موضوع اردوگاه‌ها دوباره مشمول سانسور شده است. داستان سگ اردوگاه، به رغم این همه، به حیاتش ادامه می‌دهد و کارش به چاپ زیرزمینی در انتشار «سامی زدات» می‌رسد. (در مورد samizdat پیش از این در یک پزشک نوشته‌ام.)

تا مدتی آن را اثر سولژنیتسینمی‌دانستند و حتی در برخی محافل از او خواهش می‌کردند داستان را برایشان بخواند، و او هر بار با عصبانیت می‌گفت که آن داستان نوشته او نیست. به گفته ولادیموف، «او زِک (زندانی) کهنه‌کاری بود و نمی خواست نام نویسنده واقعی را فاش کند، چون داستان هنوز رسما چاپ نشده بود و احتمال داشت برای من مایه دردسر شود.»

آلکساندر سولژنیتسین
آلکساندر سولژنیتسین

سرانجام در اوایل دهه 1970، مؤسسه انتشاراتی پوسف در فرانکفورت، آمادگی خود را برای چاپ اثر به اطلاع نویسنده رساند. ولادیموف داستان خود را برای سومین بار نوشت. متن را روی کاغذهای بسیار نازکی ماشین کرد و به زوج جوانی از جهانگردان خارجی سپرد تا آن را به غرب برسانند. نیمی از کتاب در تخت کفش زن و نیم دیگر در آستر کت مرد جاسازی شد.

کتاب روسلان وفادار در ماه مه 1975 درنشریه «گرانی» به نام نویسنده واقعی‌اش چاپ شد و ترجمه آلمانی آن در اکتبر همان سال در نمایشگاه کتاب فرانکفورت به دست خوانندگان رسید.

گئورکی ولادیموف، (متولد 1931، وفات در 2003)، ضمن مصاحبه‌ای در پاسخ به این پرسش که آیا هرگز مجذوب کمونیسم بوده است، می‌گوید:
«من خیلی زود به بلوغ رسیدم. در دوران ذوب شدن یخ‌ها با مجله نووی میر همکاری داشتم و این دوران برایم تجربه‌ای روشنگر و فوق العاده بود. خیلی زود به حقایق پی بردم. مادرم دو سال و نیم از عمرش را در مجمع‌الجزایر گولاک گذارنده بود و برای همین در 1962 که کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ منتشر شد، با خودم گفتم حالا نوبت من است.»

در مورد تجربه اسارت در اردوگاه دو نوع برداشت مطرح است: از طرفی وارلام شامالوف عقیده دارد که تجربه اسارت در اردوگاه فقط می‌تواند جنبه منفی و خفت‌بار داشته باشد و هیچ کس بر اثر رنج و مرارت انسان شریف‌تری نمی‌شود. در مقابل، آلکساندر سولژنیتسین در مورد خودش می‌نویسد که تازه بعد از تجربه گولاک به غنای معنوی و خودشناسی رسیده است. ولادیموف می‌گوید «من شامالوف را خوب درک می‌کنم. او کسی است که برای همیشه علیل و رنجور شده است و دیگر نمی‌خواهد چیزی از آن مصیبت‌ها را به یاد آورد. اما احساس سولژنیتسین را هم می‌فهمم. حقیقت این است که قهرمان واقعی گولاک انسان‌های مؤمنی بودند که تقدیر خود را به مثابه آزمون ایمانشان و مُنزل از سوی خداوند تلقی می‌کردند. اما من در محیط بی‌خدایی تربیت شده بودم و قادر نبودم قهرمانی خداپرست بیافرینم. تا انکه داستان واقعی شگ‌های تیمیر تائو را شنیدم و قهرمان داستان خود را یافتم، موجود زنده‌ای که جانش را فدای نظام اردوگاهی کند.»

عکسی از کتاب

ولادیموف پس از نوشتن روسلان وفادار، سوای اثار کوتاه، داستانی به نام سانحه نوشته و به چاپ رسانه بود. موضوع این کتاب سرنوشت راننده‌ای است که در پروژه ساختمانی بزرگی کار می‌کند. نویسنده در این کتاب همه اسطوره‌های ادبیات رسمی شوروی را درباره زندگی طبقه کارگر در اتحاد شوروی ویران می‌کند و به موضوعی می‌پردازد که در آثارش بیشترین اهمیت را دارد: ساز و کار به بند کشیدن ذهن انسا‌ن‌ها در رژیم‌های توتالیتر، و همچنین مصیبت فردی کسی که می‌کوشد در برابر استبداد توده زورگو و بی‌رحم ایستادگی نشان دهد و هویت فردی خویش را حفظ کند.

از جمله خوانندگان این داستان پاپ ژان بیست و سوم بود. می‌گویند پاپ، به دلیل دغدغه‌ای که برای رشد فکری و معنوی راننده‌اش داتش، گهگاه از او می‌پرسید چه کتابی می‌خواند، یکی از روزها راننده در پاسخ پاپ می‌گوید که کتابی خوانده است به قلم یک نویسنده حوان اهل شوروی درباره راننده‌ای که می‌راند و می‌راند تا سرانجام در سانحه‌ای کشته می‌شود.

پاپ می‌گوید که «آن را بده بخوانم.» سپس روزی، ضمن ملاقات با تنی چند از روحانیون برجسته مسیحی و بحثی که بر سر مسئله همکاری واتیکان با کشورهای کمونیستی درمی‌گیرد، در پاسخ به این نظر که «عالیجناب، آخر آنها که سنگر بی‌خدایی و بی دینی هستند.»، می گوید: «من به اندازه شما بدبین نیستم. اخیرا کتابی خواندم به قلم یک نویسنده جوان اهل شوروی درباره زندگی راننده‌ای که سخت در تلاش معاش است. من در این داستان زوال ایده بی‌خدایی را می‌بینم، پیام این کتاب این است که از میان رفتن معنویت می‌تواند موجب تباهی انسان شود. مؤلف این کتاب را به سفارش کلیسا ننوشته، اما روشن است که مسیحی است، هرچند خودش این را نمی‌داند.»

آخرین اثر ولادیموف، ژنرال و ارتش او، که به ماجراهای جنگ جهانی دوم و وادث واقعی و پنهان ارتش سرخ می‌پردازد، جایزه ادبی بوکر روسیه را در سال 1997 به خود اختصاص داد. در سال 1982 که ولادیموف به دعوت دانشگاه کلن راهی آلان شد، مقامات شوروی از او سلب تابعیت کردند و با مصادره خانه‌اش راه بازگشت را بر او بستند. او از آن پس در آلمان اقامت گزید.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

چرا بعضی‌ها وقتی پا به سن می‌گذارند جذاب می‌شوند یا دست‌کم کمتر زشت به نظر می‌رسند؟ عکس‌های قدیمی…

خب، این هم بحثی است که نمی‌دانم شما تا حالا در موردش با کسی صحبت کرده‌اید یا خیر. برخی در جوانی واقعا چهره یا قامت غیرقابل تحملی دارند. مثلا زیاد زمخت هستند، بینی یا فک یا گوش‌های بزرگ دارند. تناسب چهره ندارند. کلا جزو زیباروها به حساب…

25 آزمایش روانشناسی تاثیرگذار و به‌یادماندنی در تاریخ کدام‌ها هستند؟

تأثیرگذارترین آزمایش‌های روانشناختی در تاریخ رشته روانشناسی، یک رشته آزمایش گسترده هستند که هر یک در حیطه حوزه‌های تخصصی کوچکتر شکل گرفته‌اند. هر یک از این حوزه‌های تخصصی در طول سال‌ها با مطالعات و تحقیقات و آزمایش‌های به دقت طراحی شده،…

تصور واقعیت دگرگون به کمک میدجرنی – گالری عکس

تاریخ دگرگون یک ژانر جذاب است که به بررسی چگونگی تغییر مسیر تاریخ در صورت رخ دادن برخی رویداد‌های کلیدی به گونه‌ای متفاوت می‌پردازد.یک تغییر جزئی یا یک واگرایی عمده می‌تواند تخیل ما را به کار بیندازد تا آینده‌ای کاملا متفاوت که الان جزو…

این معماری‌های بسیار عجیب و در مواردی هراس‌انگیز دوران سوسیالیسم در روسیه و کشورهای اقماری آن

شوروی و سوسیالیست‌ها هم برای خود سبک معماری خاصی داشتند. در مواردی باشکوه، در مواردی خشن و در معدودی موارد مفهومی و زیبا.چیز جالب در آنها هدف ساخت آنها بود: بزرگداشت مبارزات میهنی و پیشرفت‌هایی که در سایه دولت‌های چپ به دست آمده بودند.…

کارخانه متروکی در پرتغال با ماشین‌های کلاسیک قدیمی در آن کشف شد و سوژه عکاسی شد

متروک بودن هم زیبایی خاص خودش را دارد. خانه و هتل و امارت متروک انگار یک تونل زمان است. یک موزه خاک گرفته دست نخورده.اما این بار کارخانه‌ای با ده‌ها ماشین کلاسیک رها شده در پرتغال با کوشش عکاسان سوژه شده.«داخل این ساختمان صنعتی دو…

تنهاترین درخت جهان در کجاست؟

در جزیره دورأفتاده کمپبل، واقع در بیش از ۶۰۰ کیلومتری جنوب  نیوزلند، صنوبر منفرد سیتکا روییده که به عنوان تنهاترین درخت روی زمین شناخته شده است.نزدیکترین درخت نزدیک به آن آن بیش از ۲۲۰ کیلومتر دورتر، در جزایر اوکلند است، در حالی که…
آگهی متنی در همه صفحات
7 نظرات
  1. محمد می گوید

    ممنونم.

  2. میرتوحید می گوید

    تشکر جناب دکتر.

  3. sajad می گوید

    حیف نیست متنی که درباره ادبیات است اینقدر غلط املایی داشته باشه

  4. احمدک می گوید

    سلام. دکتر داری از من سبقت میگیری ها. اما تا وقتی در جستجوی……. مارسل پروست رو نخونی من جلو ترم . با احترام

  5. یک پزشک دیگر می گوید

    پست بسیار خوبی بود. دستتون درد نکنه ولی ایکاش به سنت قدیم، بخش کوچکی از کتاب رو در اینجا می آوردین. بازم ممنون بخاطر معرفی کتابهای خوب

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      پیشگفتار اینقدر خوب بود که ترجیح دادم به صورت کامل بازتابش بدم، و راستش دیگه انرژی ای برای آوردن بریده کتاب نموند. با این همه حق با ماست آوردن بریده کتاب خواننده‌ها را با نثر و حال و هوای این کتاب عالی آشنا می‌کرد.

  6. امید می گوید

    196 صفحه و 7500 تومان قیمت. D:

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.