پروندهای برای اسکار هشتاد و پنجم
فرانک مجیدی: روز 24 فوریه (فردا)، هشتاد و پنجمین مراسم اسکار برگزار میشود. چیزی که بسیار به چشم میآید، نامزد نشدن «خیزش شوالیهی تاریکی» در هیچکدام از رشتهها است، حتی در رشتهی موسیقی، که امید زیادی به کسب جایزه از سوی «هانس زیمر» داشتم. در «یک پزشک» به سنّت هرساله، تلاش میکنم تا پروندهای مختصر و مفید از نامزدها به شما ارائه کنم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
بهترین فیلم سال
1- (عشق/ Amour): دیدن کارهای «میشائیل هانکه» ساده نیست، شاید چون خیلی صریح و بیپرده حقیقت و تلخی را روایت میکند و همین، از او کارگردانی متفاوت و بزرگ ساختهاست. فیلم جدید او، عشق میان زوجی در دههی نهم زندگی را به نمایش میگذارد. فیلم، با بودجهای اندکی بیشتر از 7میلیون دلار تهیه شده، اما علیرغم نقدهای مثبتی که دریافت داشته، تنها حدود 300هزار دلار در آمریکا فروش داشتهاست!
2- (آرگو/ Argo) : سیاسیترین فیلم در لیست نامزدهای اسکار، همین آرگو است. فیلمی به کارگردانی «بن افلک». طبعاً در کار سیاسی، نامی از «جرج کلونی» هم هست. کلونی یکی از تهیهکنندگان اصلی این فیلم است. داستان فیلم بازمیگردد به ماجرای گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در ایران، پس از انقلاب. یک مأمور CIA ، تونی مندز (بن افلک) تلاش میکند تا این 6 تن را به ترتیبی فراری دهد. افلک، در مقام بازیگر هرگز نتوانست نظرم را به خود جلب کند، اما در مقام یک کارگردان و فیلمنامهنویس، فوقالعاده عالی و بااستعداد است. نقش مندز، ابتدا قرار بود که به «برد پیت» سپرده شود، اما او به دلیل مشغلههای شغلی نقش را نپذیرفت. فیلم از روی فیلمنامهای ساخته شد که پروژهی ساختش متوقف ماند. فیلمنامهی اولیه «اربابان نور» نام داشت و از روی کتابی به قلم «راجر زلازنی» نوشته شدهبود. افلک در این فیلم زحمت زیادی کشیده تا دههی 70 میلادی را بهصورتی کاملاً باورپذیر ارائه دهد. آرگو، واژهای است که ریشهای یونانی دارد. این نام در افسانهی «جیسن» آمده است، جوانی که با کشتی به قصد یافتن پشم طلا، راهی اقیانوسی بیکران میشود.
3- (هیولاهای جنوب وحشی/ Beasts Of The Southern Wild): یک فیلم فانتزی دربارهی دختری است که در دنیای اساطیری، با عشق و شجاعت به پدر بیمارش کمک کند و مادر گمشدهاش را در میان خطراتی که برای دنیای اطرافش ایجاد شده، بیابد. «بن زایتلین»، کارگردان این فیلم، پیش از ساخت این اثر تنها سه فیلم کوتاه ساختهبود، اما به لطف این کار، حالا در دو رشته نامزد اسکار شدهاست. وقتی «اپرا وینفری» برای اولین بار در برنامهاش از این فیلم سخن گفت، اظهار کرد که اولین بار «باراک اوباما» این فیلم را به او معرفی کردهاست.
4- (جانگو رها شده/ Django Unchained): فیلم تازهی «کوئنتین تارانتینو» طرفداران بسیاری پیدا کرده و نقدهای مثبت زیادی دریافت کردهاست. داستان فیلم، دربارهی جانگو، بردهای رها شدهاست که به کمک «دکتر کینگ شولتز» میخواهد همسرش را از چنگال یکی از ملاکین زورگوی میسیسیپی نجات دهد. با توجه به ستارههایی که در این کار حضور داشتند، بودجهی 100میلیون دلاری فیلم اصلاً عجیب و دور از ذهن نیست. فیلم، در قیاس با فیلمهای آمریکایی معمول؛ بسیار طولانی است، حدود 2 ساعت و 35 دقیقه، اما اصلاً از تب و تاب نمیافتد و خستهکننده نمیشود. تارانتینو هنگام نگارش فیلمنامه، در اصل «ویل اسمیت» را برای نقش جانگو در نظر گرفتهبود، اما اسمیت به دلایلی نامشخص، نقش را رد کرد. اسبی که جانگو (جیمی فاکس) در فیلم سوار آن شده، از آن خود فاکس بود. فیلمبرداری این پروژه 130 رور طول کشید، که طولانیترین فیلمبرداری برای فیلمهای تارانتینو بود.
5- (بینوایان/ Les Miserables): فیلمی موزیکال، به کارگردانی «تام هوپر»، که اسکار را بهخاطر «سخنرانی پادشاه» از آن خود کردهبود، و روایتی دیگرباره از اثر معروف «ویکتور هوگو». بهجای «آن هاتاوی»، قرار بود «ایمی آدامز»، «جسیکا بیل»، «ماریون کوتیارد»، «کیت وینسلت» یا «ربهکا هال»، نقش فانتین را بازی کنند، به پیشنهاد هیو جکمن، نقش به هاتاوی داده شد. جالب آنکه مادر هاتاوی که خود یک بازیگر تئاتر است، وقتی آن کوجک بود، در یک تور تئاتری، نقش فانتین را ایفا نمودهبود. نیز، «جفری راش» که نقش «بازرس ژاور» را در نسخهی سینمایی سال 1998 بر عهده داشت، برای نقش آقای تناردیه در نظر گرفته شدهبود، که نقش به «ساشا بارون کوهن» رسید. «آماندا سیفراید» نیز که نقش کوزت در بزرگسالی را ایفا کرده، در کودکی نقش کوزت را در کنسرتی به عهده داشت.
6- زندگی پی (Life Of Pi): فیلم «آنگ لی»، در این دورهی اسکار بسیار مورد توجه قرار گرفتهاست. در برههای از تعریف پروژه، قرار بود «ام نایت شیامالان» کارگردانی و نویسندگی این فیلم را بر عهده بگیرد. با توجه به افت کیفیت کارهای شیامالان در هر فیلم که جلوتر میرود، حتماً طرفداران این اثر خوشحالند که اوضاع اینگونه پیش نرفت! در سکانسهای قایق که «سوراج شارما» که نقش پی را ایفا میکرد، یک ببر واقعی در کنارش نبود و آنچه که میبینیم، حاصل تکنیک CGI است. این فیلم بر اساس رمانی از «یان مارتل» ساخته شد. فیلم، با بودجهی هنگفت 120 میلیون دلاری ساختهشد.
7- لینکلن (Lincoln): دربارهی فیلم تازهی «استیون اسپیلبرگ» مطلبی در «یک پزشک» نوشتهبودم. اگر دوست داشتهباشید میتوانید اینجا بخوانید.
8- دفترچهای با خطوط نقرهای (Silver Lining Playbook): فیلمی کمدی با کارگردانی «دیوید اُ. راسل». داستان معلمی که برای مدتی در آسایشگاه روانی بستری بوده و بعد از مرخص شدن، میخواهد اوضاع را بین خود و همسر سابقش بهبود بخشد که… نامهای زیادی برای حضور در فیلم مطرح شدهبودند، مانند «آنجلینا جولی»، «آن هاتاوی» و خیلیهای دیگر. حتی قرار بود «مارک والبرگ» که سابقهی همکاری با راسل را داشت، بهجای «بردلی کوپر» در نقش پت ظاهر شود. راسل به خاطر داستان فیلم که روایتگر روابط خانوادگی است و ابتلای پسر خودش به OCD (بیماری وسواسی- جبری)، کارگردانی این فیلم را بر عهده گرفت.
9- سی دقیقه بامداد (Dark Zero Thirty): فیلم را «کاترین بیگلو» کارگردانی کرده و به روایت ماجرای تعقیب «اسامه بن لادن» برای دستگیری و کشته شدنش میپردازد. فیلم با بودجهی 40 میلیون دلاری تهیه شد. قرار بود بهجای «جسیکا چاستین»، «رونی مارا» در فیلم حضور یابد. قرار بود فیلم، دربارهی یک دهه تعقیب ناموفق بنلادن باشد، بعد از ماجرای کشتهشدن رهبر القاعده، فیلمنامه مجدداً نوشتهشد.
بهترین بازیگر مرد در نقش اصلی
1- بردلی کوپر: برای بازی در نقش پت در فیلم «دفترچهای با خطوط نقرهای» نامزد این بخش است. بیشتر نامزدیهایش را برای ایفای همین نقش بهدست آوردهاست. او از «دنیل دیلوییس» بهعنوان بزرگترین بازیگر دنیا یاد میکند. دیدن فیلم «مرد فیلی» اثر «دیوید لینچ»، او را ترغیب کرد که شغل بازیگری را برگزیند.
2- دنیل دیلوییس: برای بازی تحسینبرانگیزش در نقش لینکلن، شانس اصلی دریافت مجسمهی طلایی است. او تا کنون در جشنوارههای مختلف، 16 جایزه برای بازی در این نقش دریافت کردهاست. این پنجمین بار است که نام دیلوییس، در بین نامزدهای اسکار دیده میشود. وی در سال 1990 برای بازی دیدنیاش در «پای چپ من» به اسکار رسید. در سال 1994 هم برای همکاری دیگرش با «جیم شرایدن» برای فیلم «به نام پدر» نامزد شد، جایزه به «تام هنکس» برای «فیلادلفیا» رسید. 9 سال بعد، برای «دار و دستهی نیویورکی» از بختهای دریافت اسکار بود. 18 سال پس از گرفتن نخستین اسکارش، برای «خون به پا میشود» به دومین اسکارش رسید و امسال به احتمال فراوان دوباره او را مجسمه به دست خواهیم دید.
3- هیو جکمن: او هم نخستین بار است که نامزد این بخش شدهاست. جکمن 45 ساله، کوچکترین فرزند خانوادهی 7 نفرهی استرالیاییاش است. در سال 1996، در سریال محبوب «رودخانهی برفی» که در ایران هم پخش شد –و البته ما اپیزودهای او را هرگز ندیدیم!- ظاهر شد. در سال 95، با همسر کنونیاش که 13 سالی از او بزرگتر است، هنگام فیلمبرداری سریال «کورلی» آشنا شد.
4- ژوکین فونیکس: فونیکس بازیگر عجیبی است. اولینبار، بازیاش در «گلادیاتور» نظرم را بسیار به خود جلب کرد. اگر نقش «کمودوس» را آنقدر خوب ایفا نمیکرد، بیننده تا آن حد نمیتوانست با قهرمان داستان همذاتپنداری کند. او برای بازیاش در این فیلم، برای اولینبار نامزد اسکار شد. 5 سال بعد، حضور بسیار قابلتوجهش در «قدم زدن روی خط» در نقش «جانی کَش» او را برای دومین بار به نامزدی اسکار رساند. بعد از بازی در «دو عاشق»، ناگهان محو میشود و بعد از مدتها، با ریش انبوه و عینک دودی، در برنامهی «دیوید لترمن» حاضر میشود. حرفهایش باعث خندهی حضار میشود و «بن استیلر»، قیافهاش را دست میاندازد. میگویند شدیداً معتاد به مواد مخدر و الکلی شدهبود. بعد از سقوطی که منجر به حذفش پنداشته میشد، برای بازی در نقش سربازی مسئلهدار در فیلم «استاد»، دیگربار نامزد اسکار شدهاست.
5- دنزل واشینگتن: او هم مانند دیلوییس، دو اسکار در کارنامهاش دارد. ششمین بار است که در اسکار، نامزد میشود و در سالهای 1989 برای فیلم «افتخار» و 2001 برای «روز تمرین» برندهی این جایزه شدهاست. واشینگتن، از جمله معروفترین و موفقترین بازیگران رنگینپوست است و از حامیان «باراک اوباما» به شمار میرود. نام یکی از پسرانش را به افتخار «مالکوک ایکس»، مالکوم نهادهاست. او چنانکه در بسیاری از فیلمهایش مینماید، یک فعال سیاسی و اجتماعی است. در سال 2006، 1میلیون دلار برای کمک به بچههای افریقا اهدا کردهاست. واشینگتن برای بازی در فیلم «پرواز» به این نامزدی رسیدهاست.
بهترین بازیگر زن در نقش اصلی
1- جسیکا چاستین: چاستین از سال 2004 با بازی در سریال ER وارد بازیگری شد. تا سال 2007 در سریالهای مختلف حضور یافت و در سال 2008، با بازی در نقش اصلی فیلم «جواِلِن»، وارد دنیای سینما شد. با بازی در فیلم «درخت زندگی» دیدهشد و برای بازی در فیلم دوستداشتنی «خدمتکار»، در دورهی گذشته نامزد اسکار در بخش بهترین بازیگر زن در نقش مکمل شد. 5 سال حضور در سینما و دو نامزدی اسکار، که اینبار بهخاطر بازی در «سی دقیقهی بامداد» نصیبش شده، نشان از استعداد و انتخابهای خوبش دارد.
2- جنیفر لاورنس: برای بازی در فیلم «دفترچهای با خطوط نقرهای» در این بخش نامزد اسکار است. لاورنس تنها 22 سال دارد و پیشتر برای فیلم «استخوان زمستان»، برای بازی بسیار خوبش نامزد اسکار شدهبود. 16 ساله بود که وارد بازیگری شد و با یک فیلم تلویزیونی به اسم «شهر کمپانی» شروع کرد. لاورنس، در سال جدید هم فیلمی با «بردلی کوپر» در راه دارد که «سرِنا» نام دارد. در آن فیلم، در نقش زنی است که نمیتواند باردار شود.
3- امانوئل ریوا: خانم ریوا، سالخوردهترین نامزد این بخش در اسکار همهی ادوار است. او 86ساله است و پیش از بازی در فیلم «عشق» به کارگردانی «میشائیل هانکه»، در فیلمهایی مانند «آبی» از سهگانهی کیشلوفسکی و «هیروشیما، عشق من» در سال 1959، ایفای نقش کردهاست. خانم ریوا، شاعر هم هست. میگوید: هرگز نخواسته ام که ستاره شوم، هرگز! میخواستم کارها را بهگونهای انجام دهم که خوشحالم کند، و نیاز داشتم که کارهای مختلفی انجام دهم. دردناک است که بازیگران، نقشهایی یکسان را ایفا میکنند.
4- کوئاونژانِی ولیس: در کنار خانم ریوای 86 ساله، دخترکی 9 ساله جوانترین نامزد اسکار این بخش در در تمام دورههای اسکار است. جالب است که این دورهی اسکار، در این رشته همزمان رکورد پیرترین و جوانترین نامزدهای اسکار را شکستهاست. او همچنین اولین نامزد اسکار قرن 21 است که در این قرن زاده شدهاست. او در اولین بازیاش، در فیلم «هیولاهای جنوب وحشی» نامزد اسکار شدهاست.
5- نائومی واتس: برای بازی در فیلم «ناممکن/ The Impossible» نامزد اسکار شدهاست. خانم واتس 44 ساله، اصلیتی انگلیسی دارد. پدر . مادرش در 4 سالگی از هم جدا شدند و پدرش را که برای گروه محبوب «پینکفلوید» کار میکرد، در هفت سالگی از دست داد. از نوجوانی، دوست بسیار صمیمی «نیکول کیدمن» است. در این فیلم، واتس در نقش مادر خانوادهی خوشبختی است که بر اثر سونامی، خانوادهاش را گم میکند و در جستجوی آنهاست. جالب آنکه او از شنا در آبهای عمیق وحشت دارد، زیرا در 14 سالگی چیزی نماندهبود که در اقیانوس غرف شود و برادرش نجاتش داد. واتس در سال 2004 هم برای بازی در فیلم «21 گرم» نامزد اسکار شدهبود.
بهترین بازیگر مرد در نقش مکمل
1- آلن آرکین: برای فیلم «آرگو» نامزد این بخش است. او در سال 2007 برای فیلم Little Miss Sunshine در همین رشته اسکار گرفتهاست. آرکین، در هنر بسیار فعال است. او نویسنده، کارگردان، تهیهکننده، خواننده و آهنگساز هم هست. در سال 1967 در فیلم «تا وقتی تاریک شود صبر کن» در نقش قاتل در فیلمی با هنرنمایی «ادری هپبورن» به ایفای نقش پرداخت. گفته میشود از سکانس پرتعلیقی که قرار بوده او را به قتل برساند متنفر است، چرا که به گفتهی خودش او در هر زمینهای بانو هپبورن را میستودهاست. بین نامزدی او در فیلم «قلب شکارچی تنهایی است» تا گرفتن اولین اسکارش، 38 سال فاصله افتاد.
2- رابرت دنیرو: برای بازی در نقش پدر بیچارهی پت در فیلم «دفترچهای با خطوط نقرهای» نامزد این بخش است. او 7 بار نامزد اسکار شدهاست که از این تعداد، دو بار کجسمه به دستش رسیده. اولین بار در سال 1975، در فیلم «پدرخوانده 2» برای بازی در نقش جوانی «دن ویتو کورلئونه» نامزد اسکار شد و بهآن دست یافت. بازی در فیلمهای بهیادماندنی «رانندهی تاکسی» و «شکارچی گوزن» او را مجدداً به نامزدی اسکار رساندند که هر بار جوایز به «پیتر فینچ» و «جان وویت» رسید. 6 سال پس از گرفتن نخستین اسکار، برای بازی عالیش در فیلم «گاو خشمگین» به دومین اسکارش رسید. آخرین بار، 11 سال قبل، برای بازی در فیلم «تنگه وحشت» نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد شد. فیلمی که نسخهای بازسازی شده از فیلمی قدیمی ساخته سال 1962بود که ستارهی خوشاخلاق و خوشسیمای دورهی طلایی سینما، «گریگوری پک»، نقش قهرمان فیلم را بر عهده داشت. در آن فیلم، «رابرت میچام» نقش زندانی روانی را بر عهده داشت. اسکورسیزی که به دانش و احترام به سینمای کلاسیک معروف است، در آن فیلم هم از حضور پک در سالخوردگی استفاده کرد. سالهای اخیر برای دنیرو، سالهای چندان خوبی نبود. فیلمهای او بهشدت برای نام بزرگش، سطح پایین بودند. بعد از 11 سال، ستارهی سابق فیلمهای اسکورسیزی دیگربار نامزد اسکار است. در دومین همکاریش با «بردلی کوپر» پس از فیلم «نامحدود»، باز در کنارش ظاهر شده و اینبار هر دو نامزد اسکار شدهاند. شاید سالهای اخیر برای دنیرو چندان خوب نباشند، اما هرگز نمیتوان اَبَرستارهای مثل او را که به سینما وزن و معنایی بزرگ بخشیده، تنها در یک پاراگراف توصیف کرد. این میماند، تا وقتی که به تفصیل چیزی درارهاش بنویسم.
3- فیلیپ سیمور هافمن: خوشقیافه، جذاب و خوشهیکل نیست. نه مانند خیلی از همکارانش، اما یکی از بهترینهای دنیا در شغلش است. 4 بار در لیست بختهای گرفتن اسکار بودهاست و برای بازی در فیلم «کاپوتی» در اولین نامزدیاش، به جایزه رسیدهاست. وقتی هم که برد از همه خواست که به مادرش تبریک بگویند، چرا که او 4 فرزند را به تنهایی بزرگ کردهاست و لیاقت تبریک را دارد. برای بازی در فیلمهای «جنگ چارلی ویلسن» و «شَک» هم نامزد شدهبود. 4 سال پس از «شک» برای بازی در فیلم «استاد»، از شانسهای گرفتن جایزهی طلایی است. در جوانی، گارسون رستوران بود و مدتی هم بادیگارد، از هر دوی این کارها اخراج میشود. میگوید اگر در فیلم «بوی خوش زن» بازی نمیکرد، هرگز به جایی که امروز هست، نمیرسید.
4- تامی لی جونز: برای بازی در نقش «تادئوس استیونز» در فیلم «لینکلن» نامزد این بخش است. جونز، هرگز به کلاس بازیگری نرفتهاست، در جوانی هنگام تحصیل در دانشگاه هاروارد هماتاقی «ال گور» بود و هنوز هم با هم دوست هستند. جونز از سال 1970، با بازی در فیلم «قصهی عشق» وارد دنیای بازیگری شد. در سال 1992 برای اولینبار، برای بازی در فیلم JFK نامزد اسکار شد. دو سال بعد اسکار بهترین بازیگر مرد در نقش مکمل را برای بازی در فیلم «فراری» از آن خود کرد. پیش از نامزدی برای فیلم «لینکلن» هم برای بازی در فیلم «در درهی خدا» نامزد اسکار سال 2008 بود.
5- کریستوف والتز: مرد آلمانی با استعداد بینظیر در بازیگری، برای فیلم «جانگو رها شده» نامزد اسکار دریافت جایزهی بهترین بازیگر مرد است. اولین اسکارش را هم مدیون «کوئنتین تارانتینو» بود که به او اعتماد کرد و نقش «هانس لاندا» را برای فیلم «حرامزادههای بیآبرو» به او سپرد. او پروژهای در دست دارد که زمان اکرانش هنوز مشخص نشده، اما قرار است در آن نقش «میخائیل گورباچف» را ایفا کند. او در حین بازی در نقش دکتر شولتز، از اسب سقوط کرد و استخوان لگنش شکست. شاید بیشتر از نامزدهای دیگر این بخش، دوست داشتهباشم جایزه به او برسد. فکر میکنم واقعاً شایستگیاش را دارد!
بهترین بازیگر زن در نقش مکمل
1- ایمی آدامز: از سال 2006 تا 2013، آدامز 4 بار نامزد دریافت جایزهی اسکار بودهاست. از سال 1999 وارد عرصهی بازیگری شد. یک ماهه دخترش را باردار بود که فیلمبرداری «جنگجو» به پایان رسید و برای بازیش نامزد اسکار شد. سه ماه پس از تولد دخترش، دوباره به دنیای بازیگری برگشت و در فیلم «در مسیر» ظاهر شد.
2-سالی فیلد: ستارهی 67 ساله، برای بازی در فیلم «لینکلن» در نقش مری، نامزد اسکار شدهاست. اوج درخشش او در نیمهی اول دههی 8شتاد بود، زمانی که برای فیلم «نورما ری» و «جاهایی در دل» به اسکار دست یافت. 27 سال پس از آن، اینبار هم از بختهای دریافت اسکار است. مادرش، مارگارت، هم بازیگر بود که در روز 65 سالگی سالی، درگذشت. در سال 1988، به خاطر انحراف هواپیمای شخصیاش هنگام تیکآف، دچار سانحه شد که آسیبی ندید. فیلد برای بازی در فیلم لینکلن، 20 پاوند وزنش را اضافه کرد.
3- آن هاتاوی: برای بازی در فیلم «بینوایان» در نقش فانتین، نامزد اسکار است. ستارهی 30 ساله، متولد بروکلین نیویورک است و در نیوجرسی بزرگ شد. از سال 2001 با بازی در فیلم «خاطرات شاهزادهخانم» وارد دنیای بازیگری شد. او در سال 2009 برای فیلم «ریچل ازدواج میکند»، نامزد اسکار در نقش اصلی شدهبود. «اما تامپسون»، «کیت وینسلت» و «مریل استریپ»، الگوی هاتاوی در بازیگری هستند و «ادری هپبورن» ستارهی محبوبش است.
4- هلن هانت: برای بازی در فیلم As good as it gets در سال 1998، اسکار گرفت. 15 سال بعد، برای فیلم «جلسات» میتواند نام خود را در فهرست اسکار ببیند. اولین معلم بازیگری او، پدرش «گوردن هانت» بود که در 8 سالگی ددخترش، آموزش دادن هلن را آغاز کرد. هانت، کار حرفهای را 9 سالگی آغاز کرد.
5- جکی ویور: از 19 سالگی وارد بازیگری شد. ویور 66 ساله برای دومین بار است که نامزد اسکار میشود. او اولین بار در سال 2011 برای بازی در فیلم «پادشاهی حیوانات» نامزد اسکار شدهاست.
بهترین کارگردانی
1- میشائیل هانکه (عشق): هانکه متولد سال 1942، در مونیخ آلمان است. او دوبار نخل طلای کن را برای «روبان سفید» و «عشق»، از آن خود کردهاست. پدرش فریتز، کارگردان و بازیگر بود و مادرش هم به بازیگری اشتغال داشت. فیلمهایش را بهزبان آلمانی، انگلیسی (بازیهای بامزه، نسخهی انگلیسی با بازی «نائومی واتس») و فرانسوی (معلم پیانو) میسازد. یکبار گفتهاست: «فیلمساز محبوب من، «عباس کیارستمی» است. او به سادگیای در فیلمسازی دست یافته که رسیدن به آن، دشوار است.»
2- آنگ لی (زندگی پی): او در سال 2006 برای «کوهستان بروکبک»، اسکار این رشته را از آن خود کردهاست. او سال 1978 تایوان را به مقصد آمریکا ترک کرد. او تا کنون تنها کارگردان غیر آمریکایی یا اروپایی است که به اسکار دست یافتهاست.
3- دیوید اُ. راسل (دفترچهای با خطوط نقرهای): کارگردان فیلم «جنگجو»، برای فیلم قبلیش 3 بازیگر را به نامزدی اسکار رساند که تنها آدامز موفق به گرفتن اسکار نشد. اینبار، 4 تن از بازیگران فیلم تازهاش نامزد اسکار هستند. میگوید چیزی در دنیا بهتر از بازیگری نیست که بهراستی میخواهد هرآنچه را که آموخته، ارائه دهد.
4– استیون اسپیلبرگ (لینکلن): او شناختهشدهترین و پرافتخارترین کارگردان حاضر در این بخش است. تاکنون سه بار به اسکار دست یافته و 140 جایزه در جشنوارههای مختلف دریافت کردهاست. در مجموع، 12 بار نامزد اسکار شدهاست. گفته میشود که از ثروتمندترین اشخاص شاغل در هالیوود است. اسپیلبرگ، حامی شناختهشدهی دموکراتها است. میگوید: «آخر هفتهها کار نمیکنم. آخر هفتهها مال بچههایم است. (او 6 فرزند از دو ازدواجش دارد.) وقتی بهصورت فیزیکی فیلمی را کارگردانی نمیکنم، شام را در خانه صرف میکنم. حدود ساعت شش، به خانه میآیم. بچهها را به تختخوابشان میبرم، برایشان داستان تعریف میکنم و صبح فردا به مدرسه میبرمشان. از 9:30 صبح تا 5:30 عصر کار میکنم و در اینباره، انعطافناپذیرم.
5- بن زایتلین (هیولایی از جنوب وحشی): در اولین فیلم بلندش، نامزد دو رشتهی اسکار شده. الگوی خود را «جان کازاوت»، بازیگر و کارگردان درگذشته در سال 1989 میداند. میگوید: «هیچ استراتژیای ندارد. هرگز اینطور نبوده که این فیلم را میسازم و بعد، فیلم بعدی را. همهاش برای تعریف داستان است، زندگی با آن و مردمی که دوست دارم با آنها وقتم را بگذرانم.»
بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی
1- میشائیل هانکه (عشق)
2- کوئنتین تارانتینو (جانگو رها شده): تارانتینو برای نوشتن فیلمنامهی «داستانهای عامه پسند» اسکار را در سال 1994 بهدست آوردهاست. اغلب در فیلم هایش ارجاعاتی از فیلمهای سینمایی و تلویزیونی کالت، دیده میشود. انتقامگیری، تم اصلی کارهای او را تشکیل میدهد. گفته میشود علیرغم رها کردن دبیرستان به عشق فیلمسازی میزان IQ ی او، 160 است. «هوارد هاوکس» -کارگردان «خواب بزرگ» و «ریو براوو» (فیلم محبوب تارانتینو)- را کارگردان محبوبش میداند.
3- جان گِیتینز (پرواز): خانوادهاش بیشتر به خدمت در لباس پلیس اشتغال داشتند، او علیرغم جهرهی مناسبش برای بازیگری، خود اعتراف میکند که استعدادش را ندارد و بازیهای اندک خود را در چند فیلم ، دست میاندازد.
4- وس اندرسن/ رومن کاپولا (امپراتوری طلوع ماه): فیلم را خود اندرسن کارگردانی کردهاست. این سومین بار است مه برای فیلمنامههایش نامزد اکار میشود. نامزدی قبلیاش در این رشته، باز میگردد به سال 2009 برای نوشتن فیلمنامهی «آقای فاکس شگفتانگیز». رومن کاپولا، فرزند «فرانسیس فورد کاپولا» است.
5- مارک بُل (سی دقیقهی بامداد): هر دو اسکار قبلیاش را برای «قفسهی درد»، بهخاطر بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بردهاست. همکاری مجدد او با بیگلو، او را به نامزدی این بخش نیز رساندهاست. او در رشتهی فلسفه درس خوانده و به نگارش فیلمنامههایی با مضامین سیاسی علاقه دارد، فیلمنامهی «در درهی خوا» هم کار او بود.
بهترین فیلم نامهی اقتباسی
1- کریس تِریو (آرگو): برای نوشتن فیلمنامهی «آرگو» نامزد این بخش است. جز دو مورد، بقیهی نامزدیها و جوایزی که در جشنوارههای دیگر کسب کرده، برای همین فیلمنامهی آرگو است. این اولین تجربهی او در نوشتن فیلمنامه بهصورت مستقل است.
2- لوسی الیبار، بن زاتلین (هیولاهای جنوب وحشی): خانم الیبار برای اولین فیلمنامهای که به همراه زایتلین، کارگردان اثر، نوشته نامزد اسکار شدهاست.
3- دیوید مگی (زندگی پی): او هم مانند یه نویسندهی قبلی، سابقهی چندانی در فیلمنامهنویسی ندارد. برای چهارمین بار است که فیلمنامه مینویسد و سه تا از تجربههای او، از جمله همین فیلم، به فیلم بلند تبدیل شدند. به جرز این فیلمنامه شاخصترین اثر او «در جستجوی ناکجاآباد» است.
4- تونی کوشنر (لینکلن): برخلاف نامزدهای قبلی، کوشنر یک بار پیش از این هم نامزدی اسکار را برای نگارش فیلمنامهی «مونیخ» تجربه کردهاست. او برای نمایشنامهی «فرشتگان در آمریکا» جایزهی پولیتزر را نیز کسب کرده. وقتی برای اولینبار در اسکار کاندید شد، گفتهبود: به ما خیلی خوش گذشت، چون میدانستیم چیزی نمیبریم. ما فقط برای جالب بودنش آنجا بودیم!
5- دیوید اُ. راسل (دفترچهای با خطوط نقرهای)
بهترین انیمیشن سال
1- شجاع (Brave): «شجاع» داستان شاهزادهخانمی به نام مریدا است که سر نترسی دارد میخواهد مستقل باشد. در روزی که بزرگان کشور برای خواستگاری پسرانشان از او به دیدار او و خانوادهاش میآیند، اتفاقی میافتد. برای مارک اندروز، این اولین تجربهی کارگردانی فیلم بلند انیمیشن است. کارگردان دیگر اثر، «برندا چپمن» در کارهی انیمیشنی باتجربهتر است. او در ساخت انیمیشن «دنیس» که ما در کودکی از برنامهی کودک میدیدیم، همکاری داشت. همچنین پیش از این کار، کارگردانی انیمیشن «شاهزادهی مصر» را بر عهده داشت.
2- فرانکنوینی (Frankenweenie): کارگردان این اثر، «تیم برتون» دوستداشتنی است و اگر «عروس مرده» را دیدهباشید، شخصیتها بار دیگر بر اساس طراحی خاص و ناب سیاهقلم ها و نقاشیهای خود برتون ساخته شدهاند. در اینجا هم یک کاراکتر «ویکتور» حضور دارد، اینبار ویکتور پسرکی است که سعی دارد سگ محبوبش، اپارکی، را که مردهاست هرطوری شده به زندگی بازگرداند. بعد از «ماهی بزرگ»، این دومین بار است که برتون با دوست خوبش، «جانی دپ» همکاری نکردهاست. برتون از کاراکتر «دختر خیرهشده» که از او در کتاب شعرش، «مرگ غمانگیز پسر صدفی و داستانهای دیگر» حرف زده، استفاده کدهاست. دربارهی اینکتاب قبلاً در وبلاگ نوشتهام.
3- ParaNorman: پسرکی به اسم نورمن که کسی دوستش ندارد، تلاش میکند شهرش را از نفرین قدیمی نجات دهد. «کریس باتلر»، یکی از کارگردانان این انیمیشن در زمینهی انیمیشن تجربیات زیادی داشته. او در ساخت «عروس مرده»، «کارولاین»، و «تارزان 2» همکاری داشتهاست. «سم فِل» هم انیمیشنهایی مانند Flushed away و «داستان دسپروکس» را کارگردانی کردهاست.
4- دزدان دریایی! دارو دستهی ناجورها (The Pirates! Band of Misfits): کاراکترها در این انیمیشن، بر اساس استاپ- موشن طراحی شدهاند. «پیتر لُرد»، یک از کارگردانان اثر در این شیوه تجربیات زیادی دارد و پیشتر، دو بار هم نامزد اسکار شدهبود. فیلم های انیمیشنی Wat’s Pig و Adam در رشتهی بهترین انیمیشن کوتاه، نامزد اسکار در سالهای 1992 و 1996 بودند. میگوید: «ما فیلم انیمیشنی نمیسازیم. ما فیلمهایی میسازیم که برای انیمیشن بودن اتفاق میافتند!» برای «جف نیویت»، دومین کارگردان اثر، این نخستین تجربهی فیلم بلند و نامزدی در اسکار است.
5- ریف کار خرابکُن (Wreck-It Ralf): یک کاراکتر بازیهای ویدئویی در سودای قهرمان بودن، تمام اطرافیان خود را متضرر میکند… کارگردان این اثر، برای اولینبار است که کار سینمایی را تجربه میکند. شاخصترین آثار او در مقام کارگردان تا پیش از ساخت این انیمیشن، کارگردانی چند اپیزود از سریال محبوب «سیمپسنها» و «فوتوراما» است. برخلاف بسیاری از انیمیشنها، صداپیشگان این فیلم در یک اتاق و با هم دیالوگهایشان را اجرا میکردند.
بهترین فیلم به زبان غیرانگلیسی
1- عشق (Amour)/ اتریش
2- جادوگر جنگ (War Witch)/ کانادا: دختری به نام کومونا در صحرای آفریقا، در 12 سالگی توسط نیروهای مسلح اسیر میشود. حالا در 14 سالگی باردار است و داستان زندگیش را برای کودکی که در شکم دارد، تعریف میکند. کارگردان فیلم، «کیم انگویِن» نام دارد.
3- نه (No)/ شیلی: جزو فیلمهایی است واقعاً دوست دارم ببینم. فیلم دربارهی کمپینی برای شکست دادن «آگوستو پینوشه» در سال 1988 است. ستارهی فیلم، «گائل گارسیا برنال»، نقش «رنه ساوِدرا» را بر عهده دارد. از تصاویر مستند بسیاری از افراد، از جمله دیکتاتور مخوف و خونخوار در فیلم استفاده شدهاست.
4- امر سلطنتی (A Royal Affair)/ دانمارک: یک ملکهی تازهازدواجکرده با شاهی جوان و عیاش، عاشق پزشک خود میشود و … «نیکولای آرسِی» برای فیلمنامهی «دختری با خالکوبی اژدها»، در سال 2009 نامزد بفتا شدهبود.
5- Kon- Tiki/ نروژ: داستان کاشفی به نام «ثُر هیردال» در سال 1947، که 4300 مایل را در اقیانوس آرام به شکلی ناممکن طی میکند. کارگردانان اثر، «یواخیم رانینگ» و «اسپن سندبرگ»، ساخت سومین فیلم بلند خود را تجربه کردهاند.
بهترین فیلمبرداری
1- سیموس مکگاروی (آنا کارنینا): فیلمبرداری باتجربه است که 49 کار را در کارنامه دارد. او پیش از «آناکارنینا»، در «تاوان» با «جو رایت» همکاری داشتهاست. از کارهای شاخص دیگرش، میتوان به فیلمبرداری «ساعتها» هم اشاره کرد. او در سال 2008، برای فیلمبرداری «تاوان» نامزد اسکار شدهبود.
2- رابرت ریچاردسن (جانگو رها شده): یکی از نامهای بزرگ فیلمبرداری. او اولینبار در سال 1987، برای «پلاتون» نامزد اسکار شد. پس از آن، هفت بار دیگر هم نامزذ شد و سه اسکار برای فیلمبرداری «JFK»، «هوانورد» و «هوگو» گرفت. فیلمبرداری است که هم با تارانتینو و هم اسکورسیزی، کارهایی بهیادماندنی انجام دادهاست.
3- کلودیو میراندا (زندگی پی): این فیلمبردار شیلیایی، برای دومینبار است که نامزدی اسکار را تجربه میکند. او در سال 2009 هم برای فیلمبرداری «مورد عجیب بنجامین باتن» نامزد اسکار بود.
4- یانوش کامینسکی (لینکلن): فیلمبردار مورد علاقهی اسپیلبرگ است. 6 بار نامزد اسکار شده که 5 بار آن برای فیلمبرداری فیلمهای اسپیلبرگ بودهاست. کامینسکی برای فیلمبرداری «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» اسکار گرفتهاست.
5- راجر دیکینز (Skyfall): یک نام افسانهای دیگر در فیلمبرداری. او نامزد 10 اسکار شدهاست که تاکنون موفق به ربودن مجسمهی طلایی نشده. 69 کار در کارنامه دارد. از کارهای بهیادماندنی او میتوان به «رهایی از شائوشنک»، «جایی برای پیرمردها نیست» و «یک ذهن زیبا» اشاره کرد.
بهترین تدوین
1- ویلیام گلدنبرگ (آرگو)
2- تیم اسکویرس (زندگی پی)
3- مایکل کان (لینکلن)
4- جی کسیدی، کریسپی استراثرز (دفترچهای با خطوط نقرهای)
5- ویلیام گلدنبرگ، دیلان تیکنور (سی دقیقهی بامداد)
بهترین طراحی صحنه
1- سارا گرینوود، کتی اسپنسر (آنا کارنینا)
2- دن هنا، را وینسنت، سایمن برایت (هابیت: یک سفر غیرمنتظره/ The Hobbit: An Unexpected Journey)
3- اوا استوارت، آنا لینچ- رابینسن (بینوایان)
4- دیوید گروپمن، آنا پیناک (زندگی پی)
5- ریک کارتر، جیم اریکسن (لینکلن)
بهترین طراحی لباس
1- ژاکلین دارَن (آنا کارنینا)
2- پاکو دلگادو (بینوایان)
3-جوانا جانستن (لینکلن)
4- اِیکو ایشیوکا (آینه آینه/ Mirror Mirror):
5- کالین اتوود (سفیدبرفی و شکارچی/ Snow White And The Huntsma)
بهترین گریم
1- هوارد برگر، پیتر مونتانا، مارتین ساموئل (هیچاک/ Hitchcock): برگر برای گریمش در فیلم «تاریخچهی نارنیا: شیر، جادوگر و کمد» در سال 2005 جایزهی اسکار را بهدست آوردهاست. مونتانا برای اولینبار است که نامزدی اسکار را تجربه میکند و ساموئل برای «دزدان دریایی کارائیب» در سالهای 2003 و 2007، قبل از این نامزدی، بودن در لیست نامزدهای اسکار را تجربه کردهبود.
2- پیتر کینگ، ریک فایندلِیتِر، تَمی لِین (هابیت: یک سفر غیرمنتظره): هر سهی این افراد با جکسن در گریم سهگانهی «ارباب حلقهها» همکاری داشتهاند. خانم لین برای همکاری با برگر در «تاریخچهی نارنیا»، اسکار را بهدست آوردهبود. فایندلیتر برای این فیلم، نخستیمبار است که اسکار را تجربه میکند، اما کینگ برای «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» در سال 2004 اسکار گرفتهبود.
3- لیزا وستکات، جولی دارتنِل (بینوایان): لیزا وستکات برای فیلمهای «خانم براون» در سال 1997 و «شکسپیر عاشق» در سال 1998 نامزدی اسکار را تجربه کردهبود. دارتنل هم مانند افرادی در نامزدهای قبلی این بخش، اولین تجربهی اسکارش را پشتسر میگذارد. آنها در گریم فیلم «کاپتان آمریکا» با هم همکاری داشتند.
بهترین موسیقی اوریجینال
1- داریو ماریانللی (آنا کارنیا): هیچوقت موسیقیمتن عالیش را برای «آگورا» فراموش نخواهم کرد. او در توسکانی ایتالیا بهدنیا آمده و در 50 سالگی امید به کسب دومین اسکارش دارد. او در سال 2005 برای اولینبار نامزد بهخاطر ساخت موسیقی «غرور و تعصب» نامزد اسکار شد. دو سال بعد برای «تاوان»، اسکار گرفت و امسال هم سومین همکاریش با «جو رایت» او را به نامزدی اسکار رساندهاست.
2- الکساندر دسپلات (آرگو): این آهنگساز 51 ساله، متولد پاریس است. از 5 سالگی نواختن پیانو را شروع کرده. در فاصلهی سالهای 2007 تا 2013، این پنجمین تجربهی نامزدی اسکار اوست که البته هیچیک منجر به دریافت جایزه برای او نشدهاست.
3- مایکل دانا (زندگی پی): یادم میآید وقتی «کاپوتی» را میدیدم، فکر میکردم آهنگسازش «تامس نیومن» نیست، اما جقدر سبک کارش مشابه اوست. دانا با این فیلم در دو رشته نامزد اسکار شدهاست.
4- جان ویلیامز (لینکلن): ویلیامز هم مانند اسپیلبرگ، پای ثابت نامزدی اسکار ادوار مختلف است. او در 81 سالگی،هنوز پرقدرت به کار ادامه میدهد و کارنامهای پرافتخار میان همکاران جوانترش که نامزد این دوره هستند، دارد. 34 نامزدی اسکار! در هیچ رشتهای کسی با او نمیتواند رقابت کند. از این تعداد، او 5 بار به مجسمهی طلایی دست یافته که آخریت بار آن، باز میگردد به سال 1994 برای آهنگسازی فیلم «فهرست شیندلر». او از سال 1967، تجربهی نامزدی اسکار را داشته.
5- تامس نیومن (Skyfall): در بین حضار این دوره، نیومن عزیزترین نام و آفرینندهی کلی خاطرات خوب برای م است. یک روز حتماً پستی مینویسم و از لیستی از برترین آهنگسازان تمام زندگیم برایتان خواهم گفت. در آن لیست خواهید دید که نیومن یکی از برترینها برایم است. آهنگهای او همیشه حس آشنا و خوبی به من میدهند. او برای «رستگاری از شائوشنک» و «زنان کوچک» در سال 1994، نخستین نامزدی اسکارش را تجربه کرد. جز اینها و فیلم اخیر، او 8 نامزدی اسکار را هم تجربه کردهاست ولی به جایزهای منجر نشده. تامس، پسر یکی از بزرگترین آهنگسازان تاریخ سینما، «آلفرد نیومن» است که 33 نامزدی اسکار داشت که منجر به دریافت 9 اسکار شده. او همچنان ساکن خانهی پدری است که توسط «لوید رایت»، پسر «فرانک لوید رایت»، طراحی شدهبود. خانوادهی او، همگی اهل موسیقی هستند. پنهان نمیکنم که بسیار دوست دارم اسکار را در دستش ببینم، هرچند که شانسش اقلاً بالاتر از رقبایش نباشد!
بهترین موسیقی برای آواز اوریجینال
1- جِی. رالف (Chasing Ice): برای ترانهی Before My Time.
2- آلن بابلیل، کلود- میشل اسکانبرگ، هربر کرتزمر (بینوایان): برای ترانهی Suddenly
3- مایکل دانا، بمبای جِیشری (زندگی پی): برای ترامهی Pi’s Lullaby.
4- ادل، پال اپوورث (Skyfall): برای ترانهی Skyfall.
5- والتر مورفی، سث مکفارلین (تد/ Ted): برای ترانهی Everybody Needs A Best Friend.
بهترین میکس صدا
عوامل فیلمهای «آرگو»، «بینوایان»، «زندگی پی»، «لینکلن» و «Skyfall» در این رشته رقابت میکنند.
بهترین تدوین صدا
1- اریک آدال، اتان وندرراین (آرگو)
2- وایلی استِیتمن (جانگو رهاشده)
3- یوجین گیرتای، فیلیپ استاکتون (زندگی پی)
4- پِر هالبرگ، کارن ام. بیکر (Skyfall)
5- پال ان. جِی. اتوسن (سی دقیقهی بامداد)
بهترین جلوههای ویژه
1- یانِک سرس، جف وایت، گای ویلیامز، دنیل سادیک (The Avengers): سرس برای «ماتریکس» در سال 1999 اسکار گرفتهاست. سادیک 5 بار این تجربه را داشته. اولینبار، در سال 2004 برای «استاد و فرمانده» نامزد اسکار شد. وایت و ویلیامز، اولین تجربهی نامزدی اسکارشان را پشتسر میگذارند.
2- جو لتری، اریک سِیندِن، دیوید کلِیتِن، آر. کریستوفر وایت (هابیت: یک سفر غیرمنتظره): جو لتری، یکی از کاربلدترین نامزدهای این دوره است. او 7 بار نامزد اسکار شده و در سال 2003 و 2004 برای فیلمهای «ارباب حلقهها» دو اسکار گرفت. در سالهای 2006 و 2010 برای «کینگکنگ» و «آواتار» دو اسکار دیگر گرفتهاست. وایت سال گذشته در دو رشته برای «برآمدن سیارهی میمونها» نامزد اسکار شد. سیندن و کلیتن، هر دو اولین نامزدیشان را تجربه میکنند.
3- بیل وستنهوفر، گیلام روچرون، اریک دبوئر، دانلد الیوت (زندگی پی): وستنهوفر نخستینبار برای «تاریخچهی نارنیا» نامزد اسکار شد. دو سال بعد در دومین نامزدی اسکارش برای «قطبنمای طلایی» اسکار گرفت و این، سومین نامزدی اسکار اوست. بقیهی افراد این لیست، برای اولینبار است که نامزد اسکار میشوند.
4- ریچارد استمرز، تروور وود، چارلی هِنِلی، مارتین هیل (پروموتئوس/ Promotheus): وود همراه با وستنهوفر برای «قطبنمای طلایی» اسکار گرفتهاست و سه نفر بعدی، نخستین نامزدی اسکارشان را تجربه میکنند. در مورد این فیلم قبلا در «یک پزشک» مطلب مشروحی نوشته شده است.
5- سدریک- نیکلاس ترویان، فیل برِنان، نیل کاربولد، مایکل داوسن (سفیدبرفی و شکارچی): از بین نامزدهای این غیلم، تنها کاربولد است که برای «گلادیاتور»، جایزهی اسکار گرفتهاست.
بهترین مستند
1- 5 دوربین شکسته (5 Broken Cameras): این مستند دربارهی ایستادگی یک کشاورز فلسطینی در برابر ارتش اسرائیل است. این فیلم جایزهی کارگردانی را در جشنوارهی ساندنس به خود اختصاص داده و جایزهی وانلیر را در جشنوارهی اورشلیم بردهاست. عماد بورانت، کارگردان فلسطینی با فیلمبرداری گای دیویدی اسرائیلی، این مستند را ساختهاند.
2- محافظین دروازه (The Gatekeepers): مستندهایی دربارهی اعمال اسرائیلیها دربارهی فلسطین، امسال داغ هستند. این مستند به سراف سران زندهماندهی «شینبت»، سازمان امنیت اسرائیل؛ میرود و با آنها مصاحبه میکند. «درور موره» کارگردانی این فیلم را برعهده داشتهاست.
3- چگونه از طاعون نجات یابیم؟ (How to Save a Plague): این مستند داستان گروهی را روایت میکند که به بیماران مبتلا به ایدز یاری میدهد که بیماریشان را کنترل و مدیریت کنند. «دیوید فرانس»، اولین تجربهی کارگردانیش را پشتسر میگذارد.
4- جنگ نامرئی (The Invisible War): این فیلم دربارهی رواج روزافزون پدیدهی دردناک «تجاوز» میان سربازان ارتش آمریکاست. «کربی دیک»، کارگردان اثر، برای دومینبار است که نامزد اسکار میشود. او در سال 2004 برای Twist Of Faith نامزد اسکار شدهبود.
5- در جستجوی شوگرمن (Searching For Sugar Man): دو نفر از آفریقایجنوبی برای اینکه بدانند ستارهی راکاتدرول محبوبشان کجاست و چه میکند، راهی سفر میشوند. «مالیک بنجلول»، کارگردان فیلم، اولین تجربهی کارگردانیش را با نامزدی اسکار خاطرهانگیز کردهاست.
بهترین مستند کوتاه
1- اینوسنت (Inocente): از آنجا که اینوسنت، اسم خاص شخص است، ترجمه نمیشود. داستان نقاش جوانی را روایت میکند که علیرغم شرایط دشوارش به هنر رو میآورد. «شان فاین» و «آندرهآ نیکس» کارگردانان فیلم، هر دو قبلاً نامزدی اسکار را تجربه کردهاند که بهخاطر همکاریشان در فیلم «رقص جنگ» بودهاست.
2- امتیاز شاهان (Kings Point): داستان 5 پیرمرد و پیرزن در فلوریدا را روایت میکند. «ساری گیلمن» و «جد وایدر»، کارگردانان اثر هستند.
3- دوشنبهها در رساین (Mondays at Racine): سومین دوشنبهی هر ماه، دو خواهر که خود موهایشان را تراشیدهاند، وقتشان را صرف تراشیدن موهای زنان در آرایشگاهشان میکنند.
4- قلب گشوده (Open Heart): هشت کودک رواندایی برای جراحی قلب به سودان میروند. کارگردان اثر، «کیِف دیویدسن» نام دارد و این هشتمین غیلم مستند است که کارگردانی میکند.
5- رستگاری (Redemption): داستان زنان و مردان بیخانمان نیویورکی که برای بقا، دنبال تهماندههای بطریها و قوطیها هستند. «جان آلپرت» و «متیو اِنیل» کارگردان فیلم هستند. هر دوی آنها پیشتر، یکبار دیگر نامزد اسکار شدهاند. آنها برای «اندوه غیرطبیغی چین» در سال 2010 نامزد این بخش بودند.
بهترین فیلم کوتاه انیمیشن
1- آدام و سگ (Adam And Dog): داستان نخستین پیامبر و سگی را در بهشت روایت میکند. «مینکیو لی» کارگردان اثر، اولین تجربهی کارگردانیش را با این فیلم داشت.
2- Fresh Guacamole:
3- Head Over Heels: زوج پیری بعد از سالها، از هم جدا میشوند. مرد تلاش میکند تا همسرش را به یاد روزهای خوب گذشته بیاندازد. این انیمیشن تولید انگلستان است. «تیم رکت» پیش از این فیلم، دو فیلم کوتاه دیگر نیز ساختهاست.
4- مرد کاغذی (Paperman): مردی، در سالهای 50 میلادی، دختر رؤیاهایش را در ایستگاه قطار نیویورک میبیند. واقعاً انیمیشن زیبا و تأثیرگذاری است و بسیار دوستش داشتم. این انیمیشن، محصول والتدیزنی است.
5- سیمپسنها: طولانیترین نگهداری (The Simpsons: The Longest Daycare): مگی باید از بچههای کوچک نگهداری کند. کارگردان اثر، «دیوید سیلورمن» است که سالهاست با این مجموعهی دوستداشتنی مردم دنیا را سرگرم کرده.
بهترین فیلم کوتاه
1- اسد (Asad): مستند، برخلاف انتظار دربارهی «بشار اسد» نیست. داستان کودکی سومالیایی است که برای بقا در میهن جنگزدهاش تلاش میکند. «برایان باکلی» کارگردان اثر است. از بین 10 اثری که ساخته، تنها یکی از آنها بلند بودهاست.
2- پسران بزکشی (Buzkashi Boys): داستان پسرانی از افغانستان که بازی محلیای بهنام «بزکشی» انجام میدهند. «سم فرنچ» پیشتر فیلم کوتاهی به نام «بالای خط» را ساختهاست.
3- (Curfew): ریچی در اوج ناامیدی، تلفنی از خواهرش دارد که از او میخواهد چند ساعتی مراقب دختر کوچکش باشد. «شان کریسِنِن) کارگردان اثر است و خودش نقش ریچی را ایفا میکند.
4- مرگ یک سایه (Death of A Shadow): سربازی به نام ناتان در جنگجهانی اول میمیرد. برای بازگشت به زندگی، باید شرط عجیبی را اجرا کند.
5- هنری (Henry): پیانیست معروفی است که عشق زندگیش ناگهان ناپدید میشود. «یان انگلند» کارگردان فیلم، بیشتر سابقهی بازیگری در فیلمها و سریالهای تلویزیونی را دارد. پیش از این در سال 2007؛ فیلم کوتاه دیگری ساختهبود.
سلام
ممنون به خاطر پرونده کاملتون و توضیحات مفیدتون
فقط دوتا نکته هست که نه تذکر بلکه میخوام درمیون بذارم
یکی در مورد یوآخیم فینیکس که بعد از بازی در فیل دو عاشق این بازیگر به طرز عجیبی تصمی میگیره از بازیگیری کناره گیری کنه و یک خواننده رپ بشه و برای این کار 5 سال از بازیگری دوری میکنه و البته همان طور که گفتید شکست سختی توی این قضیه میخوره و مسخره خاص و عام میشه برادر زنش کیسی افلک (که برادر بن افلک هست) یک فیلم مستند از این قضیه ساخته به نام I’m Still Here که واقعا مستند دینی هست ولی لذت بخش نیست و دیگه اینکه بن استیلر که توی مراسم اسکار و چند جای دیگه اقای فینکس مسخره کرد در واقع فامیل نزدیک (داماد خانواده فینیکس) هست و یه جوری تایید این کار رو داشته .
مورد دوم در مورد ترجمه نام فیلم Silver Linings Playbook هست که هنوز برو بچ فیلم بین توی ایران برگردان مناسبی از این نام ندارند و شما هم با این که کارتون رو توی ترجمه قبول دارم ولی واقعا بد ترین نام ممکن رو انتخاب کردید من البته سواد انگلیسی کاملی ندارم ولی میدونم Silver Linings یک اصطلاح هست و معنی دریچه امید ، یا اینجوری بگم نور کوچکی که برای ادم های نا امید و بریده از همه چیز میتابه… چند جا ترکیب “بارقه امید” رو به کار بردند همین طور کلمه Playbook که معنی دفترچه راهنما بده شاید و البته معنی های دیگه ای هم داره در فیلم کلمه بارقه امید چند بار به کار برده میشه ولی من با یک بار دیدن فیل متوجه کتاب راهنما نشدم شاید این ترکیب معنی های دیگه هم بده ! برای من بعد از اولین بار دیدن فیلم نام فیلم به صورت”راهنمایی به سوی امید” معنی داد !
ممنون از شما
من بیشتر جاها «دفترچه امیدبخش» دیدم که به نظرم ترجمه مناسبیه.
خیلی ممنون از مطلب بسیار زیبا و مفیدتون
در خصوص کنارهگیری فینیکس از بازیگری و اون رفتارهاش، طبق گفته خودش این کارها همه به خاطر تولید اون شبه مستند (mockumentary) و بررسی واکنش های عمومی بوده.
مورد دیگه در قسمتی که نوشته شده “ما فیلمهایی میسازیم که برای انیمیشن بودن اتفاق میافتند!” در واقع happen to be به صورت درست ترجمه نشده.
ترجمه silver lining hc مریام وبستر: a consoling or hopeful prospect
ترجمه از وردنت: bright side (a consoling aspect of a difficult situation)
تو خود فیلم هم بردلی کوپر به خودش میگه فقط به silver lining فکر کن که منظورش همون جنبه های مثبت اتفاقاته.
—————————
این کلیپ هم خوبه که تو 4 دقیقه تمام فیلم های اسکار رو از 1927-2011 مونتاژ کرده http://www.hollywoodreporter.com/news/best-picture-oscar-winner-montage-422655
کامل و جامع بود.ممنون از شما
بهترین معنای Silver Lining Playbook : دفترچه راهنمای امید بخش، یا دفتر راهنمای امید
یادداشتی بر “عشق”، “کتابچه ی بارقه ی امید”، “آرگو”، “جانگوی رها از بند”، “پرواز”، “شجاع” و “امپراتوری طلوع ماه” در “سینمای خانگی من” …
امیدوارم برای کسانی که می خوانند مفید باشد …
cinemaekhanegi.blogsky.com
ممنون از “یک پزشک” …
دامون
سلام و تشکر بابت مقاله ی توپتون…..
امسال هم به خاطر سیاسی بازی حق بعضی فیلما ضایع شد …..
فک نکنم واقعا ارگو اونقدر هم خوب باشه که واسه بهترین فیلم نامزد شه … به هر حال …
در ضمن فک کنم یه اشتباهی شده John Williams فک کنم این دفعه 43 مین نامزدیه اسکارشه .
مرسى از وقتى که گذاشتید.
خیلى خوب و در عین موجز بودن بسیار کامل بود.
خوب آکادمی اسکار خیزش شوالیه تاریکی رو یک فیلم ابرقهرمانی میبینه و زیاد بهش توجه نمیکنند. دقیقا مثل بی عدالتی کاملی که در حق شوالیه تاریکی شد
بسیار عالی و پر حوصله.
دست مریزاد واقعا . ممنون.
نامزدی نائومی واتس واقعا عجیب بود! اصلا فیلم خوبی نیست و بازیگری های فوق العاده ای نداره ایمپاسیبل.
حدس می زنم اسپیلبرگ ببره جوایز اصلی رو
ممنون خانوم مجیدی ، بسیار کامل بود ، فقط هشت ساعت 🙂
سلام
جسارتا affair رو بهتر نیست رابطه ترجمه کنیم تا امر؟
خواندنی و جامع و جذاب؛ مثل همیشه. جالب است که من متن شما را حالا که جوایز اعلام شده می خوانم و به گونه ای احساس می کنم که برخی جاها که نامزدها را گل درشت تر کار کرده اید، احتمالا مشغول پیشگویی هم بوده اید…
جانگو رها شده
لینکلن
زندگی پی
آرگو
عالی بودن از هر نظر
اما بیشتر از همه جانگو را ترجیح میدم ….
به خاطر مطلبتون خیلی متشکر ، پرونده ی مختصر (البته نه زیاد ! ولی نسبت به حجم مطالب بله) و مفید …
silver lining:
phrase used to tell someone that there is a brighter side to the problem they are facing. the phrase comes from the fact that, every dark rain cloud has a silver edge, or lining.
playbook:
A collection of plays for each particular team. The term is most common in the game American Football. The playbook is usually very long and some plays very complex.
silver lining به جنبه امید بخش و مثبت اندیشی اشاره میکند و playbook هم به مجموعه بازیهای یک تیم فوتبال آمریکایی در یک فصل (که در فیلم هم شاهد هستیم) اشاره دارد که در واقع استعاره هم از جریان کلی زندگی دارد و برخلاف چیزی که اکثر دوستان میگویند، معنی “دفترچه” نمیدهد.
بنابراین همونطور که میبینید به زبان فارسی معادل دقیقی ندارد و بهتر است اصلا ترجمه نشود!
به نظر من زندگی پی بهترین فیلم بود…
سلام و خسته نباشید بابت سایت خوبتون
به نظرم ا ارگو خیلی خوب نبود که واسه بهترین فیلم نامزد شه. به نظرم فیلم زندگی خیلی عالی بود. اما بیشتر از همه جانگو را ترجیح میدم
ممنون از توضیحات خوبتون
اسکار جالبی بود! به نظرم با توجه به تمامی فیلم هایی که دیدم بهترین فیلم باید به عشق. Amour. میرسید… هرچند دلیل قانع کننده ای برای برنده نشدن داره! یک فیلم آمریکایی نیست و اسکار یک جشنواره آمریکایی!!!
در مورد ارگو… تنها واژه ای که برای این فیلم دارم: کم نظیر! واقعا فیلم فوق العاده و سطح بالایی بود که کاملاً بی طرفانه به تسخیر لانه جاسوسی نگاه می کرد و فضایی جالب از انقلاب ایران ارائه داد! در مورد بهترین انیمیشن واقعا جای تبریک داره که یک انیمیشن با شخصیت اصلی مونث به عنوان برنده ی اسکار اعلام شده و در واقع اعتراضی بود به مرد گرایی هالیوود در فیلم ها!
در مورد موسیقی فیلم le miserable باید حداقل نامزد می شد چون کلی موسیقی جذاب و گیرا داشت! در مورد بهترین ترانه هم اسکار عالی عمل کرد! sky fall ادل عالی بود.
سلام
منم هم با امین در مورد اسکار هم نظر و هم عقیده هستم
به نظر میرسه دیدگاها بیشترسیاسی شده
یا حد اقل سیاست تاثیر زیادی روی تصمیم نهاییشون داره