آیا زبانی که به آن تکلم میکنیم، میتواند بر میزان ثروت و سلامتی ما تأثیرگذار باشد؟
آیا زبانی که به آن تکلم میکنیم، میتواند بر میزان ثروت و سلامتی ما تأثیرگذار باشد؟ پژوهش جدیدی که توسط کیت چن از دانشکده اقتصاد ییل Yale انجام شده است، نشان میدهد که چنین ارتباطی وجود دارد و ساختار زبان بر نحوه قضاوت و تصمیمگیری ما درباره آینده تأثیر میگذارد و همین مطلب نتایج بلندمدت مهمی ممکن است در بر داشته باشد!
تا به حال دانشمندان تحقیقات زیاد و جالبی درباره عوامل تأثیرگذار بر آینده شخص یا جوامع انجام دادهاند. یک تحقیق برجسته در این میان، تحقیقی بود که والتر مایکل و همکارانش انجاl داده بودند.
در این تحقیق به تعدادی کودک چهارساله، تعدادی کلوچه داده شد و به آنها گفته شد که به آنهایی که کلوچهها را نخورند و منتظر بازگشت آزمایشکنندهها بمانند، دو کلوچه به جای یکی داده خواهد شد.
دانشمندان این کودکان را بعد از بلوغ، مجددا بررسی کردند و متوجه شدند که آن دسته از کودکانی که در مقابل وسوسه خوردن کلوچهشان مقاومت کرده بودند، در بزرگسالی مبدل به آدمهای موفقتری شدهاند!
ممکن است در نگاه اول چندان منطقی به نظر نرسد، اما اگر دقیق شویم، میبینیم که مقاومت در برابر لذتهای کوتاهمدت، شاخص مهمی است که نهایتا منجر به نتایج دلخواه میشود. شما اگر بتوانید در مقابل وسوسه خوردن یک تکه پیتزا و موارد مشابه در هر روز مقاومت کنید، در بلندمدت، آدمی با تناسب اندام بهتری خواهید بود و به همین گونه اگر بتوانید در مقابل خرید وسایل غیرضروری، یک سفر تفریحی یا سیگار مقاومت کنید، در طولانی مدت و بعد از بازنشستگی، آدمی با وضعیت سلامت بهتر و اندوخته اقتصادی بیشتر خواهید بود.
اما در تحقیق تازه، این بار یک عامل به ظاهر نامربوط یعنی زبان، توسط «چن» مورد بررسی قرار گرفته بود تا مشخص شود که آیا زبان به خودی خود میتواند روی رفتارهایی که آینده ما را شکل میدهند، تأثیر بگذارد یا نه.
بعضی از زبانها، ساختاری دارند که به صورت محکمی بین حال و آینده تمایز میگذارند. اما بعضی از زبانها هم این طور نیستند.
چن در تحقیق خود میخواست نشان بدهد که زبانهایی که بین حال و آینده تمایز کمی میگذارند، باعث ایجاد آدمهایی میشوند که برای رویارویی با آینده آمادهتر هستند. آنها ناخودآگاه ثروت بیشتری جمع میکنند و بیشتر به سلامت خود میرسند، چرا که با همان شیوههایی که روی آینده تمرکز میکنند، مواظب حالشان هم هستند. از دید آنها آینده، خیلی دور نیست و خودشان را بهتر با آینده تطابق میدهند.
در زبانهای انگلیسی، کرهای و روسی، در هنگام گفتگو از آینده، از افعال مشخص و واضحی استفاده میشود. مثلا در انگلیسی با آوردن will و going to به وضوح فعل آینده از فعل حال متمایز میشود. اما وضعیت بعضی از زبانهای دیگر این طور نیست، مثلا در زبان آلمانی، ژاپنی یا ماندارین، آوردن شاخصهای آینده در هنگام گفتگو از آینده، اجباری نیست. در این زبانها هنگام صحبت از آینده، معمولا از همان ساختار زمان حال استفاده میشود و معنی جملات تنها با توجه به مفهوم گفتگوها مشخص میشود.
مثلا یک چینی وقتی میخواهد به یک همایش برود میگوید Wo qu ting jiangzuo که معنیاش میشود، من برای شنیدن همایش میروم.
در حالی که در زبان انگلیسی، ساختار زبان به گونهای است که رویدادهای آینده را دور به نظر میآورد، زبان ماندارین آینده را خیلی دور، تصور نمیکند. به همین خاطر برای متمکلمان به زبان ماندارین، مقاومت در برار تکانهها و سرمایهاندوزی برای آینده، خیلی سادهتر است!
چن در تحقیق خود اطلاعات 76 کشور توسعهیافته یا در حال توسعه را مورد بررسی قرار داد. شاخصهای مورد بررسی او اینها بودند:
– تصمیمات اقتصادی مردم و مثلا اینکه در آنها در یک سال اخیر چقدر پول پسانداز کردهاند
– زبانی که در خانه مردم با آن صحبت میکردند.
– اطلاعات جمعیتشناسی
– عوامل فرهنگی که مشخص میکند آیا پسانداز در یک فرهنگ، یک ارزش فرهنگی به حساب میآید یا نه.
– عادات تأثیرگذار بر سلامتی مثل سیگار کشیدن یا ورزش.
– تولید ناخالص داخلی کشورها و میزان رشد آن
عوامل زیادی روی میزان پسانداز مردم اثر میگذارند، چیزهایی مثل میزان درآمد، تحصیلات، سن، اعتقادات مذهبی، وضعیت قوانین یک کشور، ارزشهای فرهنگی. این عوامل میتوانستند بر روی تحقیق چن تأثیر بگذارند و باعث شوند که او نتواند مشخص کند که به راستی زبان یک ملت است که روی کردار آنها تأثیر میگذارد یا سایر عوامل مطرح هستند. پس چن ترتیبی داد که این عوامل تحقیقش را مخدوش نکنند.
چن متوجه شد که تأثیر زبان روی میزان پسانداز، زیاد است. آنهایی که به زبانهایی مشابه انگلیسی صحبت میکردند که در آنها آینده از حال به شدت متمایز میشود،30 درصد کمتر پول میاندوختند. به عبارتی میزان تأثیر زبان روی میزان پسانداز، به اندازه تأثیر نرخ بیکاری یک کشور بود!
متکلمان به زبانهایی مثل ماندارین، مردم بیشتر پسانداز میکردند، کمتر سیگار میکشیدند، بیشتر ورزش میکردند و در سنین کهنسالی سالمتر بودند.
نتایج تحقیقی که چن انجام داد، پیش از این در آغاز قرن بیستم در ابعاد بزرگتری توسط فردینان دو سوسور ولودویگ ویتگنشتاین مطرح شده بود.
این دو این نظریه را مطرح کرده بودند که زبان میتواند بر نحوه تفکر و اعمال ما، تأثیر بگذارد. اما به تازگی استفن پینکر این نظریه را ابراز کرده بود که چنین رابطهای وجود ندارد.
اما فایده عملی این نظریهپردازیها چه میتواند باشد؟ پژوهشگران دریافتهاند که با ملموس کردن آینده برای افراد میتوان، بر نحوه رفتار آنها تأثیر گذاشت، مثلا اگر به کمک الگوریتمهایی به اشخاص تغییر چهره و پیکرشان با پا به سن گذاشتن نشان داده شود، رفتار آنها تحقیق میکند.
در این تحقیق روی یک آینه مجازی، به گروهی از سوژههای آزمایش چهره کنونی و به گروهی دیگر، چهره تغییر پیدا کردهشان درهنگام مسن شدن نشان داده شد. آنهایی که چهره تغییر پیدا کردهشان را دیده بودند، بیشتر پسانداز میکردند.
یکی از چیزهایی که مدتها در ذهنم بود، این بود که آیا زبان روی نحوه شکلگیری یک جامعه، تعامل افراد آن با هم، خوشبینی و میزان تخیل و تعهدشان اثر میگذارد یا نه!
ما زبانها و گویشهای بسیار متنوعی در دنیا داریم، حتی بدون اینکه در زبانی مهارت داشته باشیم، با شنیدن لحن و آوای یک زبان، تصوراتی از مردم آن کشور پیدا میکنیم. شنیدن یک ترانه فرانسوی یا نحوه گویش مجریای که به زبان کرهای یا ژاپنی یا آلمانی صحبت میکند، پیشداوریهایی در ذهن ما ایجاد میکند.
خیلی وقتها به صورت پراکنده به این مطلب فکر کردهام که آیا زبانی که با آن صحبت میکنیم، میتواند شتاب تفکر و استدلال ما، نوع تعامل ما با هم، یا تهاجمی یا دوستانه رفتار کردنمان تأثیر بگذارد یا نه. مثلا اگر ما با همین پیشینه مطالعاتی و اقتصادی فرانسویزبان بودیم، شاعرپیشهتر بودیم؟!
چیز قابل تأمل دیگر هم میتواند باشد که چه میزان محیط یک جامعه شامل شرایط آب و هوا و پست و بلندی و میزان تراکنم جمعیت و و جنگهای عمده، روی نحوه تکامل یک زبان اثر میگذارند. مثلا آیا خشن بودن ظاهری زبان آلمانی، دلایلی اینچنینی دارد یا نه.
فراتر از آنها به چه دلیل در زبانهایی مثل عربی ضمایر و افعالی برای اشاره به دو نفر یا مؤنث داریم و در زبانی مثل فارسی نه؟! آیا کم بودن میزان تراکم جمعیت در صحرای عربستان، باعث شده، آنها برای دو نفر هم ضمیر و فعال داشته باشند؟
اینها سؤالاتی هستند که خیلی وقتها به صورت پراکنده به ذهنم راه یافتهاند، اما منبع یا شخص آگاهی تا به حال برای پاسخ به آنها نیافتهام!
خواندن نوشته جالب نشریه ساینتفیک امریکن باعث شد، مجالی برای مطرح کردنشان پیدا کنم.
این نوشتهها را هم بخوانید
همیشه زبان ها یکی از ابزار های مفید در شناخت فرهنگ جوامع بودند. یکی از عواملی که مردم شبه جزیره عربستان رزولوشن کلماتشون برای جنسیت و اشاره به افراد و زمان انقدر زیاده، احتمالاً بخاطر اوضاع نابهسامان اون دوران بوده که قبایل دائم در حال جنگ با هم بودند. انگار یک فرد برای اثبات حق خودش برای اینکه سوءاستفادهای از حرفاش نشه مجبور بوده دقیقاً مشخص کنه منظورش چی بوده، ولی در پارسی چون این اعتماد، صلح و احساس امنیت در مورد حقوق فردی وجود داشته نیاز به موشکافی دقیق نبود! (البته این نظر شخصیه منه. میدونم الان کلی مخالف اینجا هست)
موضوع این تحقیق خیلی جالب بود! فکر میکردم چیزهایی که توی کتاب های آنتونی رابینز و اسپنسر جانسون و… راجع به انتخاب ادبیات و فرهنگ لغت شخصی و محکم و مطمئن در مورد اهداف آینده بیشتر به یک تئوری شبیه باشه، ولی این تحقیق درستی این تئوری رو اثبات کرد.
سلام
مدت هاست مشترک فیدخوان شما هستم و از مطالبتان استفاده می کنم و لذت می برم. درمورد این مطلب دو نکته به ذهنم رسید. در زبان فارسی فاصله بین آینده و حال بسیار کم است، اما آن آینده نگری و پس انداز زیاد وجود ندارد. این را چگونه توجیه می کنید؟
نکته دوم بازمی گردد به تفاوت دستورزبانی زیان ها و گویش های متفاوت. از نظر ساخت زبانشناسی همه زبان ها در ابتدا برای جنس، عدد و سایر متمایزات، فعل و حرف شناسه جدا داشته اند. مانند آنچه که در زبان انگلیسی یا عربی هست؛ این مسئله با پیشرفت هر زبانی کم می شود و زبان و تکلم و تفکر را به سادگی سوق می دهد. از این حیث زبان فارسی از پیشرفته ترین زبانهای دنیاست و این را در قیاس با کاری که آکادمی و فرهنگستان زبان آلمانی، فرانسه و انگلیسی چندین سال است برای سادگی زبانشان انجام می دهند، می توان فهمید. در این زمینه شما را به نوشته های خانم دکتر ژاله آموزگار ارجاع می دهم؛ به ویژه کتاب ایشان با نام «زبان، فرهنگ، اسطوره» که بسیار در این زمینه مطالب آموزنده ای دارد.
در مورد زبان فارسی نظر شما درست اما انتساب این مسئله به «پیشرفته بودن» بودن چندان درست نیست. شما باید به تاریخ تحول زبان فارسی دری که زبان دبیران بوده توجه کنید. این زبان برعکس از جهت دایرهی لغاتی، بیان احساسی، توصیف طبیعی، افعال ساده بسیار هم ضعیف هست (ازین منظر ضعیف هست) مسئله در واقع برمیگرده به تاریخ این زبان…
راستش به نظر میاد نظر شما فاقد مبنا و مستندات هست . زبان پارسی از کهن ترین زبانهای جهان و از نظر ساختاری دومین زبان کلاسیک جهان هست و با بقیه زبانهای اروپایی از خانواده ی زبانهای هندواروپایی (هندو آریایی قدیم) هست (ترکی ، معولی ، چینی و … نیستند) . همچنین زبان پارسی بیش از دوهزار سال هست که داشتنِ ضمایر زیاد و تفاوت بین جنسیتها را -همگام با توسعه فرهنگی اقوام ایرانی- کنار گذاشته و ساده سازی و زیباسازی رو در پیش گرفته . تقریبا هر کتاب جامعی در خصوص زبانشناسی تاریخی اشاره به توانایی های زبان پارسی داره و در این خصوص به ویژه تعداد افعالش قابل توجهه (گویا نزدیک به 1200 فعل که ما تنها 150 تاش رو معمولا استفاده میکنیم)
و اما مستندات خود شما؟
در مورد نزدیکی حال و آینده در زبا فارسی درست میگویید، اما نه کاملا. ما در زبا محاوره نمیگوییم “خواهم رفت” بلکه عموما میگوییم “میرم”. اما نکته ظریف اینجاست که در زبان ما “حال” به “آینده” نزدیک نیست. به عکس “آینده” نزدیک “حال” است. یعنی آن فرم بیان افعال مستقبل، ناشی از یک نگاه شدیدا تقدیری است. میگوییم “اگر جنگ شه بدبخت میشیم” که یعنی قطعا بدبخت خواهیم شد. از چنین فرهنگ قضا و قدری نباید آنقدرها انتظار پس انداز داشت.
…
پی نوشت بی ربط: جناب مجیدی اطلاعاتی درباره ی نیم فاصله در اندروید دارید؟
برای نیمفاصله در «گوشی موبایل» اندرویدی، پیشنهادم Multiling Keyboardئه (نیمفاصلهاش هم میشود: zwnj).
فکر می کنم این مطالعه دو تا بایاس (سوگیری) عمده داره، اول اینکه با توجه به نام فامیل به نظر میاد پژوهشگر خودش چینی الاصل بوده و نتایجی که به سود زبان چینی گرفته و به خصوص نحوه استدلالهاش کمی متعصبانه به نظر میاد.
دوم و اصلی تر اینکه، برای اینکه ثابت بشه که یک زبان به تنهایی چقدر میتونه در شکل گیری رفتارها و اندیشه ها تاثیر گذاشته باشه، باید بشه اون رو مستقل از دیگر فاکتورها اندازه گرفت.
یعنی آدمهایی باشند که دقیقا در شرایط مشابه، جوامع مشابه، سیستم قتصادی و سیاسی مشابه ، مذهب مشابه و … قرار بگیرند اما فقط زبانشون فرق کنه و اونوقت بیاییم نتیجه بگیریم که آیا زبان تاثیر داره یا نه. این هم کار راحتی نیست. چینی ها در فرهنگ و تاریخ و سبک زندگی و اقتصاد و سیاست و تاریخ و نژاد و همه چی متفاوت از انگلیسی ها هستند و نمیشه تفاوتهاشون رو به حساب زبان گذاشت.
همونطور که در متن اومده، محقق اومده و 76 “کشور” را با هم مقایسه کرده، یک کشور مجموعه متنوعی و تقریبا غیرقابل شمارشی از فاکتورهای موثر بر رفتار مردم رو داره که اصلا نمیشه همه تاثیرات رو به پای زبان گذاشت.
البته همونطور که در متن پست نوشتم، محقق تلاش کرده این مخدوشکنندهها را حذف کنه. حالا ممکنه موفق نبوده باشه، اما دقیقا متوجه این قضیه بوده. به علاوه منبع من که ساینتفیک امریکن باشه، به صورت ساده مطلب رو توضیح داده و اگر اصل تحقیق و متدش دستمون بود، بهتر میتونستیم نظر بدیم در این مورد.
در بررسی جامعهشناسی برخلاف بررسیهای پزشکی ایجاد گروههای همسان خیلی مشکلتره.
http://cowles.econ.yale.edu/P/cd/d18a/d1820.pdf متن اصلی تحقیق
دوستان عزیز بنده رشته ام مترجمی زبان انگلیسی هست و یک وبگاه هم برای دوستداران زبان انگلیسی طراحی کرده ام. در این وبگاه چندین کتاب جالب در مورد زبان شناسی و آواشناسی و … یافت می شود. دعوت می کنم سری به وبگاه بنده بزنید.
www.EnglishPro.ir
چون دیدم مطلب به رشته و تخصصی بنده مربوط میشه مجبور شدم برای راهنمایی آدرس وبگاه رو هم قرار بدم. امیدوارم جناب دکتر به فال نیک بگیرند و پاکش نکنند :)
به نظر من ،اینکه ما در زبان فارسی،برای سوم شخص تفاوت جنسیتی قائل نمیشویم، بر خلاف زبان های دیگر مثل زبان های اروپایی و یا عربی که حتی برای شخص مخاطب هم تفاوت جنسیتی قائل میشوند، نشان دهنده اینست که نیاکان ما هیچوقت تبعیض جنسیتی قائل نمیشدند و مشکل امروز جامعه ما اینست که جامعه فرهنگ خودش را گم کرده است و یک فرهنگ بیگانه را که هیچ سنخیتی با او ندارد را بر خود غالب کرده است.
لطفا بپذیرید که ما همین هستیم که الان هستیم، و اگر از روزگار باستان تغییر نمی کردیم وضعمون الان بهتر نبود، مثلا فکر کردین پیوند دین زرتشتی و قدرت عصر ساسانی یا قدرت موبد ها مثلا چه آش دهنسوزتری بوده؟ اگر از موسیقی سنتی لذت می برید بدونین که اگر توش موسیقی دوران پیش از اسلام نقش داشته، مقام های موسیقی عربی هم نقش داشته، اگر نوروز رو با هفت سین و چهارشنبه سوری دوست دارید، بدونین مال بعد از اسلامه و زرتشتی ها و پارسی های هند که تاثیری از رسوم به قول شما بیگانه نگرفتن از این خبرا بینشون نیست. در باب احکام حیض! در بین زرتشتی ها برو تحقیق کنین که به عمق تساوی جنسیتی پی ببرین، برادر این حرفها مال بعد از عصر روشنگریه، 20 هزار سال هم حمله اعراب نمی شد، ما به دموکراسی و برابری حقوق زن و مرد نمی رسیدیم
اصل تحقیق را اینجا میتوانید پیدا کنید:
http://faculty.som.yale.edu/keithchen/papers/LanguageWorkingPaper.pdf
تعداد رفرنس به این کار (که ۲۰۱۱ منتشر شده) تا الان ۴ تا بوده که البته زود است در مورد این تعداد نظر داد اما به نظرم برای چنین کاری تا الان کم است. این تعداد ممکن است معنیاش این باشد که بقیه محققان خیلی از نتیجه کار او رضایت نداشتهاند و یا هنوز با احتیاط با مسئله برخورد میکنند. مخصوصا با توجه به تعداد سایتشنهای کارهای قبلتر او و همچنین مقایسه سایتش فعلی این کار او با کارهای همکارانش در همان دانشگاه این تفاوت قابل مشاهده است.
اگر به بخش نتیجهگیری مقاله هم بروید میبینید که چند تا اما و اگر در مورد تفسیر نتایج خودش اضافه کرده است که در مقاله ساینتفیک آمریکن احتمالا برجسته نشده. از جمله این که آیا ممکن است علت و معول جایشان برعکس باشد و یا این که نوع رابطه میان علتها چیست.
نهایتا این که به روش علمی احتمالا باید این عدم قطعیتها را در تفسیری که میدهیم اضافه کنیم
در مورد علیت قکر می کنم احتمالا رابطه ضعیفی در جهت عکس وجود داشته باشه اما با این حال چون زمینه این تحقیق میانرشتهای هست باید خیلی صبر کرد تا رابطه بین این عوامل پیدا بشه.
یه نکته هم به دکتر عزیز:کیث چِن استاد اقتصاد دانشکده تجارت(و نه اقتصاد) دانشگاه ییل هست(با هم کاملا تفاوت دارن.)
البته به نظر من زبان نمیتونه عامل زیاد تأثیرگذاری در این زمینه باشه. و یا اینکه بررسی این موضوع شاید فقط در کشورهایی که در دو قرن اخیر دچار چالش های عمده و مهمی مثل جنگ نبوده اند امکانپذیر باشه.
حدود 6 سال پیش بود که در یکی از کلاس های دانشگاه بحث مفصلی با یکی از اساتید در مورد تأثیر ویژگی های اقلیمی و حتی سختی زمین بر میزان سخت کوشی افراد داشتیم. البته مواردی هم از نظر زبانی مطرح شد. مثلاً استاد ما معتقد بود که افراد ترک زبان در کشور ما افراد سخت کوش تری نسبت به سایرین هستند، و علت اون رو هم در سختی هایی که در ابتدای دوران آموزشی برای یادگیری زبان فارسی داشته اند میدانست.
«تا سال ها تست مارشمالو شاهدی برای اثبات این باور بود که که خود کنترلی عامل کسب موفقیت است.
تا این که سال گذشته گروهی از محققان دانشگاه روچستر به رهبری دکتر سالست کید، مطالعه جدیدتری ترتیب دادند. در این مطالعه کید و همکارانش گروهی از بچه های سه تا پنج ساله را در همان موقعیت ازمایش مارشمالو قرار دادند؛ اما نمی از آن ها را دست خالی برگردنادادند؛ یعنی بعد از 15 دقیقه گفتند متاسفیم، کلوچه ها تمام شدند و خبری از پاداش نیست . بعد از آن دوباره بچه ها تحت آزمایش قرار گرفتند . نتیجه قابل پیش بینی بود. گروهی از بچه ها که با بدقولی دفعه قبل مواجه شده بودند، این بار دیگر به قول داده شده اعتماد نکردند و یک کلوچه نقد را به دو کلوچه نسیه ترجیح دادند. نتیجه این مطالعه یک بار دیگر نشان داد تحلیل رفتار آدمیزاد به این سادگی ها هم نیست. شاید مهم تر از قدرت اراده ، تجربه های قبلی آدم ها است که به آن ها در کسب موفقیت کمک می کند.»
مجله دانستنی ها – شماره 75 – 19 اسفند 1391 – صفحه 24 – «آزمایش کلوچه زیر سوال رفت!»
پیشنهاد می کنم اون بخش از این مطلب را که در مورد این آزمایش و نتیجهی اون نوشتید را ویرایش یا حذف کنید.
با سلام
در مورد سوالاتی که در انتهای مطلب بیان کردید فکر کنم آقای کورش علیانی قبلا در مطالب جسته و گریخته ای به آنها پرداخته است. توصیه می کنم به وبلاگ ایشان که یکی از متخصصان برجسته زبان شناسی کشور هست سری بزنید
آدرسش با یک جستجوی ساده قابل یافتن است
تاثیری که زبان می تونه داشته باشه قابل توجهه…
مثلا ساختار زبان فرانسه به شما اجازه میده حتی در حد یک صفحه متن رو بدون حتی یک حرف اضافه بیان کنید!
در حالی که در یک صفحه متن فارسی ده ها حرف اضافه استفاده میشه.
یا مثلا زبان عربی، شما رو بیشتر به شنیدنش جلب می کنه و همچنین اختصار فوق العاده ای داره.
قطعا دلایلی هم بوده که زبان ما، در حوزه شعر و کلا ادبیات، بسیار پرفروغه
اما اینکه بررسی تاثیر زبان روی موفقیت افراد و یا ثروتشون، کار خیلی سختیه و جای سوال داره که محقق چطور شرایط مناسب و عادلانه برای تحقیق رو ایجاد کرده؟ و اگه نتونسته (به دلایل سختی زیاده اون) چطور اقدام به نتیجه گیری کرده؟!
یکی از مهمترین مباحث فلسفی در سدهی اخیر همین مسئلهی زبان است.
همون طور که مقاله به دستآوردها ویتگنشتاین و دوسوسور اشاره کرد باید به یک مبحث بسیار مهم در این میان توجه کنیم:
«ما با زبان فکر می کنیم».
به نظر من درک و فهم قضیهی بالا می تونه کمک شایانی به شناخت ماهیت زبان برای ما داشته باشه.
سوال سادهای که میشه این جا پرسید اینه: آیا زبان بر فکر مقدم است یا فکر بر زبان؟ به بیان دیگه: ما با فکر خودمون زبان رو می سازیم یا این که ما با داشتن زبان می تونیم فکر کنیم؟
از اونجایی که نمی خوام وارد بحثهای پیچیدهای که متفکران در این باب می کنن بشم؛ عجالتن همینقدر که ما قبول کنیم این دو آن چنان در هم تنیدهاند که تفکیک یکی از دیگری (البته تفکیک به تمام ذات) ممکن نیست؛ (فکر می کنم) کافی است.
بنابراین اصولن ساختار ذهن ما (در تمام ابعاد معرفت شناختانه: یعنی چه قائل به وجود روح باشیم یا قائل به سیستم نورونی باشیم یا هر چیز دیگری) نمیتواند از دو صفتِ «تفکر» و «زبان» خالی باشد. (می توانید همین بحث را با تعریف انسان که «حیوان ناطق» می خوانندش مقایسه کنید. چه این که «ناطق» در این جا هم اشاره به «زبانمند بودن انسان» دارد و هم اشاره به «متفکر بودن او»)
حالا اگر یک قدم جلوتر برویم با چیز دیگری مواجه می شویم: اگر صفت تفکر برای ذهن انسان کاملن شخصی و مختص به هر شخص انسان (individual) است؛ آیا زبان هم به همین نحو اختصاصی است؟
خب، کسی مثل ویتگنشتاین عقیده داره که چنین چیزی محال است و ما چیزی با عنوان «زبان خصوصی» در اختیار نداریم. زبان برای زبان بودنش باید میان چند ذهن یا چند انسان متفکر شکل بگیرد. بدین ترتیب، زبان در کلیت خودش (و با بیانی غیر ویتگنشتاینی) یک امر «بین الاذهان» (یا intersubjective) است. امری که اصولن میان انسانها شکل می گیرد و تکامل می یابد.
اما قضیه همینجا تمام نمیشود. در این جا باید به گزارهی اولمون برگردیم که گفته شد: ما با زبان فکر می کنیم. اگر این چنین است؛ پس زبان باید تاثیری شگرف بر «نحوهی اندیشیدن» ما بگذارد در عین این که لزومن متقدم بر تفکر هم نیست.
بگذارید مثال بزنم: رابطهی «بالا» و «پایین» را در نظر بگیرید. رابطهی این دو چگونه است؟ در متداولترین جواب ما می گوییم که «بالایی» بدون «پایین» وجود ندارد و «پایینی» بدون یک «بالا» وجود نخواهد داشت. به چنین رابطهای متضایف گفته می شود.
رابطههای تضایف در بسیاری از موارد راهگشای خیل عظیم فلاسفه بودهاند. در مورد زبان و تفکر هم میتوان چنین چیزی گفت. در حالی که لزومن زبان شکل دهنده به تفکر ما نیست (همان طور که پایین علت وجودی یا شکلدهندهی بالا نیست) اما کاملن بر تفکر تاثیرگذار است. نحوهی تفکر ما توسط زبان شکل می گیرد و کاملن به آن بازبسته است. من در یکی از بحثهای پلاس در باب شعر فارسی و زبان فارسی هم اشاره کردم که زبانِ فارسی ساختارهایی دارد که نحوهی تفکر استفادهکنندگان از آن را به سمت شاعرانگی و آرایههای ادبی سوق می دهد؛ در حالی که زبان آلمانی هم ویژگی شاعرانه را دارد و هم ویژگیِ (مثلن) تفکر فلسفی.
اگر ما رابطهی این دو امر (یعنی زبان و تفکر) رو به همون رابطهی تضایف تشبیه کنیم؛ از بسیاری از چالشها دور خواهیم ماند. از طرفی «ساختارهای زبانی» لزومن تمام تفکر ما را تحت پوشش قرارنخواهند داد. یعنی این گونه نیست که «ما فقط بر طریقی که زبان فارسی ما رو به اون مجبور کرده در حال فکر کردنیم». از طرف دیگه، تفکر ما همیشه درگیر یک سری از ساختارها خواهد ماند. یعنی این گونه نیست که «تفکر ما آزاد و بدون بال و بدون توجه به زبان در حال انجام وظیفه است».
—-
در نتیجهی این نظر ما می تونیم نظرات گوناگونِ دانشمندان رو هم با یکدیگر جمع کنیم.
یادمه توی شمارهی ۲ یا ۳ مهرنامه تحقیقی بر روی یک قبیله در استرالیا شده بود که تمام مفاهیم و فعلهاشون بر اساس جهتهای جغرافیایی بیان میشد و هر چیزی هم که اونها در موردش فکر می کردند با توجه به جهت جغرافیایی بود. خب این مثال به ما تاثیر زبان بر تفکر رو می رسونه اما تحقیقات دیگهای که بر روی «شکستن زبان» انجام شده (و این که ما چقدر میتونیم قید و بندهای زبانهایی که درونِ اونها زیست می کنیم رو بشکنیم)؛ خلاف تحقیق قبلی است.
خب… تضایف میان زبان و تفکر هر دوی این نظریات را می تواند درون خودش جای دهد.
—-
عذرخواهی بابت روده درازی.
دکتر جان کامنت های این مطلب روی آیفون نصفه نشون داده میشه.
به نظر من دوستان خیلی احساسی با قضیه برخورد کرده اند. در این تحقیق هیچ توهین یا توصیف یا چیز دیگری در مورد زبان فارسی وجود نداشت که نیازی به جبهه گیری و نشان دادن تاریخ و کامل بودن و پر باری دستور زبان فارسی داشته باشد.
محقق این تحقیق یک اقتصاد دان بوده و نظریه ای در مورد تاثیر زبان بر اقتصاد بیان کرده که ممکن است درست یا غلط باشد.
این درست نیست که ما آن را از دید زبان شناسانه بنگریم و آنقدر گسترش دهیم که به مقولهی رابطهی تفکر و زبان برسیم.
مقوله ی زبان و تفکر جایگاهی والاتر و مبحثی بس گسترده تر و پیچیده تر دارد که باید در جایگاه خود بررسی گردد و بهتر است اقتصاددانها را به حال خود گذاشته و برای تحقیق در مورد تاثیر زبان بر اقتصاد به مشورت به زبان شناسان زبده تشویق کنیم.
عالی بود! بسیار از خوندنش لذت بردم و ممنونم که مارو هم در این دانستنی ها شریک می کنید. زبان برای من هم همیشه خیلی جالب بوده ولی بیشتر به تاریخچه و ریشه اش توجه می کردم و شباهت هایی که تو زبانای مختلف وجود داره اما این منظر جدید، فوق العاده بود!