به دنبال یافتن مرکز شجاعت در مغز – شجاعت از نگاه نوروساینس
در یک پزشک، هر چند وقت یک بار از دید پزشکی و نیز از زوای متفاوت دیگر نگاهی میاندازیم به برخی از روندهای مغزی، روندهایی که ظاهرا اموری انتزاعی یا معنویاند، اما از دید دانش اعصاب یا نوروساینس و نیز از منظر تأثیر یا بازتاب آنها در ادبیات یا دنیای سینما و نیز امور سیاسی و اجتماعی هم میتوان به آنها نگاه کرد.
برای مثال در «یک پزشک» پیش از این دو پست، در مورد «امید» و نیز «ترس» برایتان نوشته بودم، اما به پیشنهاد یکی از خوانندگان خوب یک پزشک، مناسب دیدم نوشته مستقلی را این بار به جرأت، شهامت، تهور یا شجاعت اختصاص دهم.
شاید با خودتان بگویید که شجاعت، متضاد «ترس» است و بنابراین، چون پستی در مورد «ترس» داشتم، نوشتن پستی در مورد شجاعت، شاید زیاد به کار نیاید، اما من مصر هستم که تریلوژی را تکمیل کنم و این بار در مورد شجاعت بنویسم.
در واقع همان طور که مارک تواین در جمله قصاری گفته است، شجاعت، تنها نبود ترس نیست:
«شجاعت، مقاومت در مقابل ترس است و چیرگی بر آن و نه نبود ترس.»
چرا یک نفر شجاع و متهور و پرجرأت است و دیگر ترسو و کمشهامت؟ چرا کسی نمیتواند یک «نه» ساده بگوید و دیگر میتواند در برابر یک تابو ایستادگی کند و تغییری بنیادی در جامعه خود ایجاد کند و از بدنامی و عواقب تصمیماش نترسد.
به گمانم شجاع بودن و پر دل بودن یک فرد در یک بازه زمانی بستگی به متغیرهای زیادی دارد:
– ژنتیک شخص،
– نوع خاص تربیت و خانواده در دوران کودکی و نوجوانی، یعنی زمان شکلگیری شخصیت،
– بازخوردهای جامعه در قابل انجام حرکات شجاعانه،
– ویژگیهای شرایطی که شخصی در آن گرفتار آمده است،
– حسابگری منطقی مغز،اینکه که عملی شجاعانه، تنها پوستهای دلچسپ و فریبا دارد اما گذشت زمان، نشان خواهد داد که همین عمل، عملی از سر رفع تکلیف یا خودخواهانه بوده است که خانواده یا جامعهای را به فنا داده است.
یعنی در انسان شجاع بودن، یک عملکرد مغز سطحبالاست. چیز دیگری هم که قضیه را پیچیده میکند، تفاوتها تفسیرها در مورد شجاعانه بودن یا بزدلانه بودن یک عمل است.
ترسو بودن و منفعل عمل کردن، همیشه به خاطر پست بودن سطح فکری و یا «بد» بودن یک شخص نیست، ما در طول تاریخ میتوانیم افرادی را مثال بزنیم که دوست داشتهاند، شجاع باشند، نیات و افکار خوبی هم داشتهاند، اما موفق نشدهاند این حس را در خود تقویت کنند.
درست به همین خاطر است که فهرست شجاعترین آدمهای تاریخ معاصر یا تاریخ، بسیار کوتاهتر از لیست خائنین و ترسوهاست.
بیایید به ذهنمان فشار بیاوریم و ببینیم در تاریخ معاصر، چه فهرست ذهنی از آدمهای شجاع میتوانیم درست کنیم:
– مرد ناشناس میدان تیانانمن در سال 1989
– گاندی در همه دوران زندگیاش و به خصوص آن زمان که راهپیمایی نمک را ترتیب داد.
– رزا پارک آن زمان که از دادن صندلی خود به یک آدم سفیدپوست خودداری کرد.
– آنگ سان سوچی که در مقابل دیکتاتورهای برمه ایستاد و سالها حبس خانگی را تحمل کرد.
– مارتین لوتر کینگ
– دیتریش بونهوفر که در مقابل عقاید نازیها ایستاد، دستگیر شد و چند ماه قبل از خاتمه جنگ جهانی دوم اعدام شد.
– هلن کلر
– شارل دو گل
ما به همین ترتیب میتوانیم مثالهای زیادی بزنیم، این فهرست در صورتی که به قرنهای قبل برگردیم با نامهای بزرگی مثل سقراط، گالیله و ژاندارک، پربارتر هم میشود، و اگر بخواهیم آدمهای شجاع ایرانی را از بدون پیدایش ایران تا سالهای اخیر، وارد فهرست کنیم، کارمان به نزاع هم میکشد.
اما سؤال اینجاست که در کشمکش تسلیم در برابر ترس و یا چیرگی بر آن در مغزهای ما چه میگذرد؟ آیا میتوان با بررسی این مورد به جای قرصهای رفع اضطراب، قرصی برای شجاعت هم ساخت؟!
شاید شما فیلمی با تام «مارها در هواپیما» را به یاد بیاورید که سل 2006 با شرکت ساموئل ال جکسون ساخته شد، یک فیلم تابستانی که در آن، در یک رشته حوادث صدها مار در یک هواپیمای در حال پرواز رها میشوند و در آن «نویل» با بازی جکسون و مسافران مجبور میشوند که با مارها مبارزه کنند.
تحقیقی که در زیر برایتان تعریف خواهم کرد، تا حدی ما را به یاد همین فیلم میاندازد.
در این تحقیق طبق معمول دانشمندان به سراغ وسیله محبوبشان برای بررسی فعالیتهای مغز رفتند: fMRI که برخلاف MRI معمولی میتواند میزان فعالیت بخشهای مختلف مغز را نشان بدهد.
دو دانشمندی که تحقیق را انجام دادند یوری نیلی و یادین ددودای بودند، آنها تعدادی از داوطلبان را در یکی از همین دستگاههای قرار دادند و بعد به آنها اجازه دادند که به دلخواه، با دو کلید، ماری را که روی یک تسمه نقاله بود، با فشار یک دکمه به خودشان نزدیک کنند یا از خود دور کنند.
در همین حین دانشمندان به تصویر مغز آنها نگاه میکردند و نیز میزان ترس مخفی داوطلبان را با سنجش میزان عرق کردن پوست که از طرق تغییر میزان مقاومت در برابر جریان الکتریکی نمودار میشد، میسنجیدند.
نتیجه آزمایش جالب بود، و نشان میداد که ما در مغزمان دو قسمت داریم که تسلیم یا چیزگی در مقابل ترس، بستگی به این دارد که کدام یک از این دو قسمت فعالتر باشند.
مغز بخشی به نام sgACC دارد که مخفف قشر کمربندی قدامی زیرزانویی است، این بخش از مغز باعث مقاومت در برابر ترس میشود، بخش دیگر از مغز هم به نام آمیگدال اگر زیاد فعال شود، باعث تسلیم ما در برابر ترس میشود.
به صورت دقیقتر، شجاع بودن یا تسلیم شدن ما بستگی به برآیند میزان فعالیت این دو دارد.
البته همان طور که اشاره کردم، در شرایطی که هر آن تفسیر و تلقی ما از شجاع بودن یا بزدل بودن یک فرد، تغییر میکند و با در نظر گرفتن این مطلب که اعمال یک فرد در طول عمرش، خیلی پیچیدهتر از فشار دادن دکمهای برای نزدیک یا دور کردن یک مار هستند، سادهاندیشی است که فکر کنیم میتوانیم با فعال کردن بخش sgACC با الکترود یا مثلا یک قرص، از یک آدم فردی شجاع و دارای تهور بسازیم.
شاید، سادهتر باشد که ما شجاع بودن را به خودمان آموزش بدهیم!
این نوشتهها را هم بخوانید
اینطور که من متوجه شدم کاربرد این قسمتها از مغز بصورت کوتاه مدت (یا شاید حتی آنی و ناخودآگاه) هست. اگه در زندگی با دوراهی هایی مواجه بشیم که که در دراز مدت نیاز به روحیه بالا برای مبارزه با مشکلات احتمالی داره اونوقت هم آیا این قسمت ها تاثیر گذار خواهند بود؟ حتی تصمیمگیری برای چنین موقعیتی نیاز به تفکر و بررسی شرایط داره، به طوری که شاید چند وقتی گرفتن این تصمیم طول بکشه. آیا این قسمتها در چنین تصمیم هایی هم موثر هستند؟
سلام آیا تمرینات خاصی وجود دارد تا بتوان آن قسمت خاص مغز که ما را در مقابل ترس تقویت میکند را فعالتر کرد؟
فکر کنم آمیگدال مغز من خیلی فعاله ؟!
واقعا شیوه نگارش و جمله بندی عالی بود و در مقایسه با شیوه روایت خود منبع ،بسیار شیوا و روان .خیلی متشکر از زحمات شما
ممنونم اقای دکتر
عالی بود
و اگر بخواهیم آدمهای شجاع ایرانی را از بدون پیدایش ایران تا سالهای اخیر
دل شیر داشتن با مغز خر داشتن خیلی فرق داره اما در نهایت هردو شجاع به نظز میرسن!
کلا شجاع بودن یا ترسو بودن لحظه ای هم میشه !
من خودم مثلا بعضی مواقع از تارکی میترسم .
اما بعضی مواقع که فکر میکنم آدرنالین خونم بالاست این ترس فروکش میکنه و نه تنها از تارکی نمی ترسم بلکه به سمتش هم میرم .
برای مقابله با ترس باید خود ترس شوی . یادی از فیلم بتمن
با سلام و درود خدمت آقای مجیدی
امروز در دانشگاه اولین جلسه واحدی به اسم تاریخ و مکاتب روانشناسی و نقد آن را داشتیم و در مورد نوروساینس استاد چند کلمه ای صحبت کردن . اما اسمشو یادم رفته بود تا این که الان دیدم در اولین مطلب سایت در این مورد نوشتین و فوق العاده خوشحال شدم .
بسیار سپاس گزار هستم .
طرحی ارائه شده که خواستار حذف شدن گرایش بالینی از مقطع کارشناسی شدن . ما هم سخت تلاش میکنیم تا اینطور نشه . امیدوارم زحماتمون نتیجه بده .
سپاس از نگارش خوبتون .
لازم بود در این باره هم بنویسید. اما آیا شما تمرینی میشناسید که موجب افزایش شجاعت شود؟ شجاعت در برخورد با آن که دوستش داری و میترسی مبادا نه را بشنوی. این لحظه میتونه سختترین لحظهی زندگی یک فرد،علیالخصوص مرد باشه.
من هیچوقت با اینکه همه کارها و فعالیت ها و احساسات آدم رو فقط به مغز مربوط کنن و هیچ مطالعه ای روی روح و روان آدم انجام نشه موافق نیستم.
چرا هیچوقت به صورت علمی به هاله اطراف انسان، چاکراها، 7 کالبد اثیری و اینها پرداخته نمیشه تا مشخص بشه واقعا احساسات آدم از کجا سرچشمه میگیرن؟
مطمئناً نمیشه همه اینها رو انکار کرد و همه چیز رو به مغز نسبت داد
چاکرا ! چیزهایی که راجع به هاله اطراف انسان گفته میشه بیشتر (با احتیاط گفتم بیشتر وگرنه میشد گفت کلاً) شبه علمه نه علم!
با تشکر از آقای مجیدی، من بیشتر انتظار بررسی از دید روانشناسی این موضوع داشتم.
به نظرم علف اینا را فعال میکنه شدید اما الکل این قسمتا نابود میکنه
وقتی کسی با ترس از نزاع مطلبی عنوان میکنه فرد مناسبی برای تفسیر شجاعت نمیتونه باشه
مرسی دکترمجیدی مطالبتون عالیه
به نظر من با تلقین میشه ادم شجاعی شد تلقین تلقین تلقین
سلام، کتابی به اسم روانشناسی شجاعت داریم؟ راههای افزایش شجاعت چیه؟ میشه در پست های بعدی نام ببرید؟
آیا این قسمت مغز امیگدال را با توجه به گروه خونی افراد رو میشه مقایسه کرد؟ آیا میشه با قرار گرفتن توی موقعیت های ترس زا و ترس آور اون قسمت مغز رو تقویت کرد؟
راستش من از بچگی خیلی کتک میخوردم بزرگتر که شدم ترس و ترسهای زیادی الان تو وجودم جمع شده طوری که الان از یه بچجه هم میترسم از این موضوع خیلی ناراحت و عصبانی هستم میرم تو دل مبارزه ولی وقتی به هیبت مبارزه برخورد میکنم ترس ناخودآگاه شدیدی میاد سراغم و تمام بدنم رو از جون میکنه و شروع برای لرزیدن میکنم وچی با دست به پای خودم و بدن خودم مزنم که آروم باش نمیشه ترس دیگه بخشی از زندگیم شده دوست دارم بمیرم ولی نمیشه دوست دارم شجاع باشم ولی نمیشه میگن قرصی هست که داعشی ها مصرف میکنند و خیلی شجاع میشن دوست دارم از اون قرص ها رو داشته باشم من قدرت بدنیم زیاد و مطمئنم با کسایی که درگیر میشم پیروزم ولی تو دعوا زبونم قفل میشه و و دست و پام از جون میشه و نمیتونم از حق خودم دفاع کنم خیلی زندگی برام زهر شده از خدا میخام یا بمیرم و با عاقبت بخیری یا اگه کناهکارم به من فرصت بده و به من شجاعت بده بجای رسیدم که بخاطر ترس دوست دارم بمیرم و از اون طرف هم میترسم جهنمی باشم من تا الان حق هیچ بنی بشری و نخوردم حق و ناس نکردم و مال کسی رو بالا نکشیدم و بسیار هم نماز خوندم ولی الان یه چند وقتیه که نا امید شدم و نمازم رو ترک کردم و دیگه امیدی به زندگی ندارم سعیم اینه که قرصی که داعشی ها دارن استفاده کنم ولی گیرم نمیاد میگن تو ایران نیست فقط تو سوریه و ترکیه و لبنان هست
دوست عزیز شما روح و وجدان پاکی دارید این خصلت شما درسته شمارو نارحت میکنه ولی در اصل خصلت شما مثبت میباشد یعنی درون شما این اجازه رو نمیده که شما تبدیل بشین به یه آدم شرور، قطعا شما لایق بهترینا هستین و سعی کنین متعادل زندگی کنید و به فکر قرص نباشید که شمارو تبدیل به داعشی ها کنه چون اونا انسان نیستن وجدان و شرافت ندارند، مثبت اندیش باشید و خودتون رو دست کم نگیرید، موفق باشید
راست میگی تو ایران گیر نمیاد منم دنبالشم بد جور
همین که گناه نکردید یعنی شجاع هستید ادم های بزدل و ترسو دست به هر عمل زشتی می زنن
فقط کافیه اون حرف بروسلی رو درک کنیم
همچون ببری درنده باش اما از کنار اهویی بی پناه اهسته بگذر
شجاعت صرفا ربطی به قد و هیکل و قیافه ترسناک و جای بخیه و … نداره شجاعت چیزیه که با روح انسان در ارتباطه ادمی که از مرگ نمیترسه ادمی که وجدان قوی داره ادمی که شرافت داره ادمی که ضعیف کش نیست ادمی که حریف خیلیا میشه اما درگیر نمیشه ادمی که دست روی بزرگتر دراز نمیکنه ادمی که دست روی کوچکتر بلند نمیکنه ادمی که زن رو نمیزنه ادمی که به بقیه ادمها ضرر نمیرسونه به نظرم شجاعترین ادمه همین ادم پاش برسه میتونه زهر چشمی از بقیه بگیره که هیچکس نمیتونه
برای قدرت زیاد روح قوی لازمه انسانهایی که با قدرت ذهن سرنوشت رو عوض میکنن کم هستن انسان هیچوقت نمیتونه با زور بازوش یک شیر رو بزنه یا با ببر مبارزه کنه مسلما قدرتمند ترین انسان روی زمین با اولین ضربه ی یک حیوان کشته میشه اما انسان خوش قلب با مهربونی کردن به حیوانات با اونها رفاقت میکنه اونهم سالهای سال و حتی بعد از مرگ اون حیوانات گریان میشه
ادمهایی که حس میکنن ترسو هستن فیلم حیوان وحشی انسان وحشی رو ببینن تا بفهمن انسان از هر حیوانی وحشی تره پیشرفت تکنولوژی از انسان حیوان انسان بی ازار خلق کرده وگرنه همه ما از همه حیوانات وحشی تریم نمونش افریقایی هایی که تو صحرای افریقا شیرها رو میترسونن و شکار اونها رو میدزدن
انسانی که شرافت داره نیاز به هیچی نداره چون هیچ وقت تو زندگیش گرفتار نمیشه