داستان تولید و رونمایی از آیفون، آن گونه که پیشتر نخوانده بودید! به مناسبت سالروز رونمایی از آیفون
روزنامه نیویورک تایمز مقاله مفصلی دارد در مورد داستان پیدایش آیفون.
در این سالها ما در مورد آیفون بسیار سخن گفتهایم، اما در کمتر مقالهای در مورد داستان پیدایش نخستین نسخه آیفون و دشواریهایش، مطلبی خواندهایم.
مقالهای که در زیر میخوانید به بسیاری از سؤالات ما پاسخ میدهد.
داستان را با اندی گریگنون شروع میکنیم که در زمان رونمایی از نخستین آیفون مهندس ارشد شرکت اپل بود. او در سال 1993 به عنوان دانشجوی دانشگاه Iowa ، جزو تیم «نیوتن» بود، او باید ویژگی اتصال وایرلس نیوتن به اینترنت را برنامهنویسی میکرد. بعد از آن گریگنون به آزمایشگاه فناوریهای پیشرفته اپل ییوست تا روی فناوری ویدئوکنفرانس کار کند. سال 2000 او به شرکت Pixo پیوست که توسعهدهنده سستمعاملهای گوشیها بود. سال 2001، او مجددا به اپل پیوست.
برمیگردیم به روز 9 ژانویه سال 2007، روزی که گریگنون شاهد تاریخسازی رئیساش -استیو جابز- در همایش مکورلد در سانفرانسیسکو روی صحنه شد.
طرفداران اپل سالها بود که به جابز التماس میکردند آیپادهایشان را مبدل به گوشی موبایل کند، تا این طوری دیگر مجبور نباشند دو وسیله یعنی آیپاد و موبایل را به صورت همزمان در جیبهایشان بگذارند و این سو و آن سو ببرند.
حالا جایز بعد از مدتها آمده بود تا به این آرزو، تحقق بدهد. اما برخلاف انتظار، حس گریگنون در آن زمان، هیجان نبود، بلکه درون او مملو از «ترس» بود! همایش و رونمایی به صورت زنده انجام میشد و وضعیت بد اینترنت یا ارتباط تلفنی، میتوانست کل نمایش را مختل کند. جابز از این امر مطلع بود، اما بر زنده بودن مراسم اصرار میکرد.
گریگنون در آن زمان مسئول بخش رادیوی آیفون بود. این مسئولیت بزرگی بود، در واقع یک گوشی بدون قابلیت دریافت و ارسال اطلاعات به صورت رادیویی، دیگر گوشی نیست. او دو و نیم سال از عمرش را وقف این کار کرده بود و در این مدت، هفت روز هفته، مشغول بود.
جابز باید در سالن Moscone سانفرانسیسکو، از پس یک مراسم معرفی 90 دقیقهای برمیآمد، او پنج روز تمام مشغول تمرین سخنرانی و ارائه مطالب بود، اما جالب است بدانید که تا همان روز آخر، در هیچ تمرینی، کارها درست از آب درنمیآمدند، مثلا آیفون تماس تلفنی یا اینترنتیاش قطع میشد یا بدتر از آن «فریز» میشد یا اصلا خاموش میشد!
عده انگشتشماری اجازه داشتند تا این تمرینها را از نزدیک ببینند. گریگنون یکی از این افراد بود، در نگاه اول و در دفعات اول، اجازه دیدن این مراسم خصوصی، یک مزیت و افتخار به نظر میآمد، اما در عین حال، اگر مشکلات در مراسم اصلی هم ادامه پیدا میکردند، بیشک او و سایر عوامل اصلی تیم آیفون بودند که باید پاسخگو میشدند، جابز در این صورت هیچ وقت آنها را نمیبخشید!
مراحل آمادهسازی به صورت بسیار محرمانه انجام میشد، در سالن محل همایش یعنی سالن Moscone ، اپل یک آزمایشگاه الکترونیک با مساحت 2.5 در 2.5 متر ساخته بود، نزدیک آزمایشگاه هم محلی برای استقرار جابز پیشبینی شده بود. ده دوازده نفر از مأموران امنیتی شرکت هم در جلوی این اتاقها و درهای ورودی، نگهبانی میدادند و ورود و خروج هر شخصی را با کارتهای شناسایی الکترونیکی کنترل میکردند. افراد که مجاز به ورود بودند، شخصا توسط خود جابز مشخص شده بودند.
جابز که به شدت از هر درز اطلاعاتی واهمه داشت، دستور داده بود که همه افرادی که در برگزاری همایش شرکت داشتند، حتی آنهایی که مسئول نور و صدای مراسم بودند، شب قبل از برگزاری مراسم، در همان ساختمان بخوابند.
گریگنون میدانست که رونمایی آیفون، یک چیز عادی نخواهد بود، اما او هم مثل خیلیهای دیگر نمیتوانست پیشبینی کند که آیفون و بعد از آن آیپد چقدر تاریخساز خواهند شد و جزو برترین ابداعات سیلیکون ولی خواهند شد. در آن زمان کسی نمیتوانست پیشبینی کند که بازار فروش اپلیکیشن اپل، اینقدر پررونق شود، طوری که از سال 2008 تا حال حاضر از محل آن، 10 میلیارد دلار به توسعهدهندگان پرداخت شود.
به علاوه موضوع فقط اقتصادی نیست و اگر از دید فرهنگی هم به ظهور آیفون نگاه کنیم، میبینیم که آیفون نحوه تعامل انسانها با ماشینها را تغییر داده است. با معرفی آیفون دیگر ما فقط با ماوس یا کیبورد با ماشینها ارتباط برقرار نمیکردیم، ارتباط ما عینیتر شده بود و دستگاه، دیگر مبدل به افزونهای برای مغزهای ما شده بود. آیفون به صورت بنیادی دریافت و پردازش اطلاعات را تغییر داد و روزی زندگی کاربران مختلف تأثیر گذاشت. گوشیهای هوشمند به صورت عام و آیفون به صورت خاص، آمیزهای هستند از چیزهای مهم و ابداعاتی که بشر تا آن زمان داشت: کتاب، روزنامه، تلفن، رادیو، ضبط صورت، دوربین، قطبنما، تلویزیون، DVD و …این فناوری نحوه آموزش ما را در مدارش، نحوه درمان بیماران توسط پزشکان و شیوه مسافرت یا سرگرم شدن یا دسترسی ما به رسانهها را تغییر داده است.
با درگذشت جابز در اکتبر سال 2011، این سؤال در ذهن طرفداران اپل ایجاد شد که آیا تیم کوک میتواند موفقیتها او را ادامه دهد. در زمان ریاست جابز، اپل هر 3 تا 5 سال، محصولی انقلابی را روانه بازار میکرد، جابز زمانی به والتر ایساکسون -نویسنده زندگینامه جابز- گفته بود که محصول انقلابی بود یک تلویزیون است. ولی اپلِ تحت رهبری کوک، با اپلِ جابز تفاوت دارد و فقدان اطمینان میان سرمایهگذاران در حال حاضر احساس میشود. مثلا با معرفی آیفون 5S و 5C، ارزش سهام اپل، 10 درصد افت کرد. ولی مقایسه هر کس با جابز، منصفانه نیست. خود جابز هم به تیم کوک گفته بود که نمیخواهد او اپل را درست به سبک خودش رهبری کند.
قمار بزرگ
معرفی آیفون در ژانویه سال 2007، قمار بزرگی برای اپل و استیو جابز بود. موضوع فقط این نبود که شرکت اپل، پیش از این هیچ تجربهای در گوشیسازی نداشت، بلکه جالب است بدانید که نمونههای اولیه آیفون که در آن زمان در دسترس بودند، همگی مشکلاتی داشتند. در زمان رونمایی، که شش ماه پیش از عرضه عمومی آیفون در تابستان سال بعد بود، فقط 100 دستگاه آیفون تولید شده بود، همگی آنها هم مشکلاتی داشتند، از مشکلاتی مثل باگهای نرمافزاری گرفته تا نقایصی در بدنه یا کندی پاسخدهی.
آیفون در آن زمان میتوانست قسمتی از یک ویدئو یا موسیقی را پخش کند، اما اگر همه یک کلیپ را با آن پخش میکردید، دستگاه کرش میکرد! آیفون در آن زمان باگهای عجیبی داشت، مثلا وقتی نخست با آن ایمیل میفرستید و بعد وبگردی میکردید، مشکل خاصی پیش نمیآمد، اما در صورتی که برعکس این کارها را انجام میدادید، احتمال داشت مشکلی پیش بیاید. مهندسان اپل با ساعتها آزمون و خطا متوجه این باگها شده بودند و متوجه شده بودند که کارها را باید چگونه و با چه ترتیبی انجام داد تا در زمان مراسم رونمایی، همه چیز درست به نظر بیاید!
تا آن زمان، در هنگام معرفی محصولات الکترونیک، دیگر شرکتها به سادگی دوربینی را به سمت محصول میگرفتند و ویدئو را روی پرده نشان میدادند، اما جابز نمیخواست که در هنگام نمایش صفحه نمایش آیفون، انگشتهایش مانع دیدن کامل صفحه نمایش شوند، به همین خاطر او به مهندسان دستور داد که با تولید مدارهای الکترونیکی اضافی و یک کابل ویدئویی، ویدئوی صفحه نمایش با کیفیت بالا توسط پروژکتورها روی صفحه انداخته شود. این وسواس پاسخ داد و در هنگام معرفی، حضار با دیدن تصویر صفحه نمایش آیفون، چنین تصور میکردند که گویی خودشان هستند که آیفون را در دست گرفتهاند.
مشکل بعدی ناپایداری نرمافزاری بود که ارتباط آیفون را با وای فای ممکن میکرد. از آنجا که هزاران شرکتکننده در مراسم ممکن بود، تلاش کنند به وای فای متصل شوند، مهندسان مجبور شدند که از فرکانسهایی در وای فای همایش استفاده کنند که تنها در ژاپن معمول بودند و در آمریکا مورد استفاده قرا نمیگرفتند، از این طریق و نیز تقویت وای فای، احتمال بروز مشکل پایین آورده شد.
مشکل بعدی، مشکل خط دادن یا ارتباط آیفونها در روز رونمایی بود، AT&T یک دکل سیار را در نزدیکی محل همایش نصب کرده بود، اما با این وجود، مهندسان اپل، مجبور شدند که حیلهای بزنند و با دسکاری نرمافزار کاری کنند که در همه وقت، در زمان همایش، میزان قدرت سیگنال ارتباطی، 5 خط نمایش داده شود، حتی زمانی که عملا میزان سیگنالدهی پایین بود!
اما بزرگترین مشکل آیفون در آن زمان، این بود که با توجه به رم پایین 128 مگابایتیاش، دچار مشکل میشد، به همین خاطر پیشبینی شده بود که چند آیفون در زمان معرفی در دسترس باشد، تا اگر در حین انجام کاری، گوشی دچار مشکل شد، آیفون دیگری به سرعت جایگزین شود.
در آن زمان جابز در تنگنای شدیدی بود و اپل هیچ نقشه اضافی و جایگزینی در صورت عدم موقیت آیفون نداشت و نمیتوانست تنها به موفقیت اپل تی وی دلخوش باشد.
کار روی آیفون در شرکت اپل، از انتهای سال 2004 شروع شده بود، اپل در این زمان باید محصولی میساخت که نه به کامپیوترهایش شباهت داشت و نه به آیپاد. مشتریها به ظاهر چیز سادهای از اپل میخواستند، اینکه با گنجاندن قابلیت تماس تلفنی در آیپاد، یک گوشی بسازند. اما این کار اصلا ساده نبود و وقتی توسط جابز و گروه مهندسان اپل بررسی شد، بیشتر شبیه یک خودکشی به نظر میآمد تا یک طرح منطقی موفق!
در آن زمان تراشهها و نیز سرعت اینترنت بسیار کند بودند، کاربری که میخواست که یک موسیقی یا ویدئو را با گوشیاش بارگزاری کند یا ببیند، به همین دلیل دچار مشکل میشد، البته در مورد ایمیل چنین مشکلی وجود نداشت، اما رد و بدل کردن ایمیل در آن زمان با گوشیهای محبوب بلکبری شرکت RIM هم کار سادهای بود.
مشکل دیگر این بود که جایز اصلا دوست نداشت که شریک شرکتهای ارتباطی شود، در آن زمان شرکتهای ارتباطی با گوشیسازها شریک میشدند و عملا همه چیز را تحت کنترل میگرفتند، جایزهم کسی بود که اصلا دوست نداشت تسلط خود را از دست بدهد و تحت کنترل کسی قرار بگیرد. در سال 2004، شرایط بهتر شد و در سال 2006، اپل توانست با شرکت Cingular که بعدها توسط AT&T خریداری شد، قرارداد امضا کرد.
در سالهای 2005 و 2006، اپل در راه ساخت آیفون، شش مدل ابتدایی و متفاوت آیفون با تجهیزات سختافزاری، طراحی و نرمافزار متفاوت ساخته بود! یکی از مدیران ارشد پروژه آیفون در آن زمان به نام تونی فادل میگوید که ساخت آیفون، چیزی شبیه به مأموریت سفر به ماه بود!
جایز در نظر داشت که نسخه اصلاحشده سیستم عامل مک را در آیفون استفاده کند، اما بازنویسی و خلاصه کردن میلیونها کد و قرار دادن آن در دل یک سختافزار محدود با میزان باتری کم، کار آسانی نبود. مهندسان اپل هم تا سال 2006، امکان آزمایش عملی کدهای خود را روی سختافزار نداشتند و با شبیهسازی، کدهای خود را آزمایش میکردند.
مطلب مهم در آیفون صفحه نمایش لمسی بود، تا آن زمان کسی یک صفحه نمایش چندلمسی را در یک محصول تجاری آزمایش نکرده بود.
فناوری لمسی خازنی در سالهای دهه 1960 اختراع شد، در سالهای میانی دهه 1980، این فناوری به صورت چندلمسی درآمد، یعنی صفحه میتوانست تماس چندانگشت را تشخیص بدهد. اما این فناوریهای ابتدایی یک چیز بودند و کاربردی کردن تجاری آنها در یک گجت، چیز دیگر.
در واقع تا زمانی که اپل آستینها را بالا زد، هیچ شرکتی تمایل و نیز سرمایه لازم را برای توسعه این فناوری نداشت. برای توسعه این فناوری لازم بود که فناوری به صورت نامرئی در صفحه نمایش قرار بگیرد و از نظر نرمافزاری تمهیداتی پیشبینی شود تا بشود مثلا یک کیبورد مجازی را به صورت لمسی طراحی کرد یا اینکه مثلا کاری کرد که کاربر بتواند یک عکس یا صفحه وب را پینچ کند.
به علاوه پیدا کردن تولیدکنندههایی با خط تولیدهای مناسب که در زمینه تولید صفحات لمسی خازنی تخصص داشته باشند، در آن زمان بسیار دشوار بود، تا آن زمان بیشتر تولیدکنندهها از صفحات لمسی مقاومتی استفاده میکردند که به میزان فشار حساس بود. PalmPilot و Palm Treo دو محصول محبوب با این فناوری بودند.
با وجود این همه تلاش اپل برای تولید صفحات نمایش چندلمسی، معلوم هم نبود، کاربران روی خوشی به آنها نشان بدهند.
نمونههای اولیه صفحات لمسی که اپل آزمایش میکرد روی کامپیوترهای مک آزمایش میشدند. تیم بوچر -یکی از مهندسان اپل- زمانی را به یاد میآورد که در نیمه سال 2005، جابز به او نمونه اولیه صفحات لمسی را روی یک مک نشان داده بود و از او خواسته بود که نظر بدهد آیا با این فناوری میشود یک گوشی موبایل ساخت یا نه.
تیم بوچر که از سال 2001 به اپل پیوسته بود و به تولید نخستین آیپاد کمک کرده بود، راحتتر بود که به جابز، پاسخ منفی بدهد، در سال 2005، او در 36 سالگی، یکی از آدمهای مهم اپل بود و نمیخواست تسلیم مشکلات فناوری شود. بوچر راه حل کلی را میدانست، اما او باید وقت زیادی را صرف برطرف کردن مشکلات میکرد، او باید به کارخانههای تولید LCD میرفت تا دریابد که چطور فناوری لمسی را در دل یک صفحه نمایش قرار بدهد میزان مصرف صفحه نمایش را پایین بیاورد یا الگوریتمهای کالیبرهکنندهای پشبینی کند که میزان خطای لمس را کم کنند.
اپل اتاقهای آزمایش و تجهیزاتی برای آزمایش آنتن آیفون ایجاد کرد، در این اتاقها مدلهایی از سر انسان درست شده بود و در داخل سر مدلها موادی با میزان چگالی مغز انسان قرار داده شده بود، تا میزان اشعهای که در هنگام کار گوشی با مغز برخورد میکند، اندازهگیری شود.
جالب است که میزان هزینهای را که برای تولید نخستین آیفون صرف شد بدانید: 150 میلیون دلار!
نخستین نمونه آزمایشی آیفون، یک آیپاد بود که قابلیت اتصال به خطوط تلفنی را داشت، دومین نسخه آزمایشی، بیشتر شبیه نسخه نهایی آیفون بود، این نمونه در ابتدای سال 2006 تولید شد، این نمونه صفحه لمسی داشت و بدنهاش آلومینیومی بود، جابز و جانی آیو به این مدل افتخاری میکردند، اما از آنجا که هیچ کدام از آنها تخصصی در زمینه فیزیک امواج رادیویی نداشتند، نمیدانستند که این مدل مشکلاتی در برقراری تماس دارد.
فیل کیرنی، یکی از مهندسان اپل که در سال 2008 این شرکت را ترک کرد، به یاد میآورد که زمان زیادی را صرف توضیح این مسئله به جابز و آیو کرد. او میگوید که طرحان هنرمند اپل، قدرت اجرایی زیادی در شرکتاپل دارند، اما آخرین کلاس علومی که در آن شرکت کردهاند، به کلاس هشتشان برمیگردد، بنابراین عجیب نیست که وقتی این همه برایشان توضیج میدهید، به شما بگویند که چرا منفذ کوچکی در بدنه گوشی برای فرار امواج رادیویی نمیشود گذاشت!
پروژه آیفون آنقدر پیچیده بود که انرژی شرکت اپل را گرفته بود و بسیاری از مهندسان ارشد شرکت درگیر آن شده بودند، آنقدر که انجام کارهای دیگر کند شده بود.
موضوع جالب دیگر این است که به خاطر وسواس پنهانکاری جابز، طراحان و مهندسانی درگیر پروژه که هفته ای 80 ساعت روی آن کار میکردند، نمیتوانستند در مورد پروژه هیچ چیزی به بقیه بگویند، حتی به دوست یا نامزدشان. به این منظور از همه افراد خواسته میشد که تعهدنامهای امضا کنند.
روی در جلویی ساختمانی که مهندسان در آن روی آن روی آیفون کار میکردند، علامتی قرار داده شده بود که به فیلم مشهور fight club فینچر اشاره داشت. «نخستین قانون باشگاه مشتزنی است است که درباره باشگاه مشتزنی حرفی نزنید!»
جالب است که شرکتهایی مثل Marvell که تراشههای وای فای و بلوتوث و CSR برای آیفون اصلی تولید کردند، تصور میکردند که اپل این قطعات را برای یک آیپاد میخواهد و اطلاعی از آیفون نداشتند. در واقع اپل آنها را فریب داده بود و طرح صنعتی و الگوهای تقلبی به آنها نشان داده بود!
حتی در داخل خود اپل هم جابز دستور داده بود که کارکنان متفرقه، حق ورود به اتاقهایی که در آنها روی آیفون کار میشد، ندارند و حتی کسانی که روی آیفون کار میکردند، حق نداشتند با هم در مورد آیفون صحبت کنند، مثلا مهندسان سختافزار حق نداشتند با مهندسان نرمافزار صحبت کنند! اگر مهندسان سختافزار نیاز به آزمایش کدها پیدا میکردند، به آنها کدهای اصلی داده نمیشد و مهندسان نرمافزار هم هم با شبیهسازها میتوانستند میزان پرفورمانس را آزمایش کنند! پیشبینیهای امنیتی در پیرامون جانی آیو بسیار شدید بود.
جابز، مهلتهای زمانی سفت و سختی به مهندسان اپل داده بود. هرگونه بحث در این مورد با جایز، منتهی به فریادهای سرزنشآمیز او میشد.
سرانجام در نهم ژانویه سال 2007، جایز از آیفون رونمایی کرد، او گفت که « این روزی است که از دو نیم سال پیش در انتظارش بودم.» سپس او درباره دلایل تنفر کاربران از گوشیهای دیگر گفت و ادعا کرد که آیفون به صورت قطعی این مشکلات را حل گرده است.
جایز بعد از آن شروع به معرفی آیفون کرد: با آیفون موسیقی و فیلم پخش کرد، تماس تلفنی برقرار کرد، کیبورد آیفون را نمایش داد، قابلیت پینچ روی عکسها را به رخ کشید، با مرورگر گوشی به سایت نیویورک تایمز و آمازون رفت، یک فروشگاه استارباکس را با گوگل مپ پیدا کرد و …
این نوشتهها را هم بخوانید
جالب انگیز بود.
واقعا اینجا تنها جاییه که میشه یه مطلب درست و حسابی خوند.
مطالبت رو دوست میدارم
خیلی از موارد این پست تازگی داشت. جالب بود که ما نمی دونستیم نمونه اولیه آیفون اینقدر مشکل داشت و هر آن ممکن بود، جابز روی صحنه مشکل پیدا بکنه.
این پست را باید کسانی بخونن که فکر میکنن ساختن یک گجت برابر است با جور کردن یه سری قطعه از چین و گذاشتنشون تنگ هم.
در پشت صحنه تولید یک گجت تازه، کلی برنامهریزی و فلسفه و آزمون و خطا نهفته هست.
ممنون بابت ترجمه و خلاصه کردن خیلی سریع این مقاله طولانی، فکر کنم همین امروز توی نیویورک تایمز منتشر شده بود و بازتابش در وب فارسی کار هر کسی نبود.
قسمت جالبش اون قسمت باشگاه مشتزنی بود.
دقیقا!
The first rule of fight ckub is that you do not talk about fight club
The second rule of fight club is that YOU DO NOT TALK ABOUT FIGHT CLUB
خیلی عالی بود:)
این بهترین و جالب ترین مقاله ایی بود که در یک پزشک خوندم و در مورد این جمله باید بگم واقعا همینطوره :
” ولی مقایسه هر کس با جابز، منصفانه نیست…!!!”
خیلی جالب بود
افراد معدودی مثل جابز توانایی خلق ایده هایی مثل آی فون رو دارن امیدوارم تیم کوک بتونه شکستهای اخیرش رو جبران کنه
ممنونم از مطلب عالیتون
یادش به خیر اون موقع بعد از معرفی آیفون فیلمهای معرفی اون رو زده بودم روی VCD و هر جا میرفتم به دیگران نشون میدادم. من فقط با دیدن فیلمهای معرفی اولین آیفون عاشقش شده بودم و حالا میفهمم که اون اولین آیفون نتیجه چه برنامه ریزی دقیق و تلاش شبانه روزی بوده.
چرا از سکات فورستال و کارکرنش حتی در اخر هفته ها گفته نشد! دیگه انقد نامردی نکنید والا اونم به اندازه ی جانی ایو تو این پروژه کار کرد و پدر ios حساب میشه
عالی بود عالی من هر وقت مقاله های پر مایه 1پزشک رو میخونم دلم نمیخواد تموم بشه اینم یکی از اونها بود که اصلا تمایلی نداشتم به اخرش برسم
وفتی بهش علاقمند شدم 3ماه بعد فوت کرد خیلی دوستش دارم ازش درس گرفتم انقدر تلاش میکنم به شرکت اپل بازدید کنم
زنده باد استیو جابز و زنده باد یک پزشک.
واقعا عالی بود. چند وقتی بود مقاله ای به این خوبی نخونده بودم. :)
واقعاعالی بود. ممنون از همه زحماتتون