داستان روی جلد «نیویورکر»: نلسون ماندلا، قهرمان

فرانک مجیدی: جهان به سوگ رفتن ماندلا نشستهاست. نام و خاطرهای که نمیتوان از آن گذشت. بسیار دیدهام که تنها نام او را شنیدهاند و نمیدانند چه کرده، اما هرگز ندیدم که کسی نامش را نداند یا ادعا کند که از او بدش میآید. شهرت یافتن در میان عام و خاص به نیکویی، کار و بارِ سنگین ماندلا بودن است که تنها از او برمیآمد. حالا او بار سبک کرده و رفته. میدانم که میبیند بسیاری از قلبها و چشمها به غم او نشستهاند. امکان رفتن همهی ما به آفریقایجنوبی برای حضور در مراسم خاکسپاریاش نیست. یک جهان را نمیتوان در آفریقایجنوبی جای داد، حقیقت این است که زیستن ماندلا چنان بود که جهانی از قلبها، کشور او باشند. هیچکسِ دیگر نمیتواند چنین کند، اما او هر کسی نبود. او ماندلا بود، ماندلا میماند، کشوری بزرگ و خرَم در قلب انسانیت…
مسلماً سرخط مهمترین خبرهای خبرگزاریهای جهان و روی جلد اغلب مجلهها به ماندلا اختصاص خواهد یافت. نیویورکر از ساعاتی قبل داستان روی جلد هفتهی آیندهی خود را اعلام کردهاست. روی جلد این مجله، نقاشی رنگروغنی خواهد بود از «قدیر نلسون» که داستان مصوّر کوتاهی است برای کودکان.
خالق اثر میگوید: «روی تصویر جوانتری از او متمرکز شدم، در زمانی که با صدها تن از یارانش دادگاهی شدهبود. از جهت عکسهای آن سالها، میتوانستم انرژی بسیار قدرتمنو اطراف او را ببینم، اینکه رفقایش همواره در کنار و پشتسرش بودند. او به روشنی یک رهبر بود. میخواستم عبارتی ساده و مشخص دربارهی ماندلا و زندگیش همچون یک مبارز آزادی بسازم. رنگهای ساده مرا به یاد تصاویر ضد آپارتاید سالهای 1980 انداخت. این تصویر تقدیم به جدال برای آزادی از هر نوع تبعیض و نقش بسیار حیاتی نلسون در حرکت ضد آپارتاید میشود.»
نلسونِ نقاش ادامه داد: «هنرمند بودن، به گونه مانند بازیگر بودن است. وقتی پرترهی نلسون را میکشیدم، احساس قدرت و غرور از کشیدن چهرهی مردی مانند او را داشتم. او مدتها قهرمان من بود. او را دیدم که سخنرانی کوتاهی پس از آزادی در سال 1990 داشت. کشیدن چهرهی او و روایت داستانش، افتخار و امتیازی برای من است.»
“زیستن ماندلا چنان بود که جهانی از قلبها، کشور او باشند…”
عالی بود…
روحش شاد…
اشاره خوبی کردی،چه کسی جزء اوجلان می تواند شایسته مقایسه با ماندلا باشد،مردی که خود ماندلا هم برایش احترام زیادی قائل بود و جایزه اتا ترک را به جهت این منظور نپذیرفت
شکسپیرمیگوید:
«برخی انسانها بزرگ آفریده شدهاند؛ برخی بزرگی را به دست میآورند و بر گروهی، بزرگی ناخواسته سوار میشود.»
عشق و سیاست عنوان مطلبی است از دکتر محمود سریع القلم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی که به افرادی مانند ماندلا، گاندی، دوگل، چوئنلای، دنگ شائوپینگ، ماهاتیرمحمد، امیرکبیر، مارگارت تاچر و جاناف کندی اشاره دارد؛ کسانی که با تدبیر و هوش، وابستگی عمیق به کشور و عشق به پیشرفت سیاستمداری کردند و شرایط و سطح قدرت کشور خود را ارتقاء بخشیدند. فراتر از عشق، نیرویی وجود ندارد. انرژی عشق است که به تدبیر و هوش، ساختار و جهتگیری و هویت میبخشد. توقف در مرحله غریزه و عشق به عظمت یک کشور، دو کانون قطبی در عرصه سیاست است.
http://roushan312.blogfa.com/post-70.aspx
در لینک زیر مطلب کامل تر است:
http://www.asriran.com/view.php?id=4748