تصاویر تاریخی که نباید دیدنشان را از دست داد!

فرانک مجیدی: «آرتور بریسبِین» آمریکایی، یک ویراستار روزنامه بود که در سال ۱۹۱۱ جملهای معروف و عالمگیر را بیان نمود. «یک تصویر ارزش هزار کلمه را دارد.» این مفهوم، شاید در عکسهای تاریخی نمودی واضحتر بیابد. گاهی یک تصویر تاریخی، میتواند مفهومی عظیمتر از آن چه را که دربارهی آن بازهی زمانی بارها مطالعه کردهاید، به شما القا نماید. تصاویر این پست نیز، گویای بخشی از داستانهای تاریخی دورهی خود هستند. بسیاری از این تصاویر، سالها پس از برداشتهشدن مبدّل به تصاویر نمادین عصر خود شدند و اینجاست که میتوان به ارزش و اهمیت جملهی بریسبین در توصیف این تصاویر، پی برد. به یاد داشتهباشیم جنگها، فقز، جدال بر سر آزادی و معجزات شاد و کوچکی که از گذشته ثبت شدهاند، در خود درسهایی برای جهان امروز دارند.
زن با ماسک گاز. انگلستان، ۱۹۳۸.
رونمایی از سر مجسمهی آزادی، ۱۸۸۵.
الویس در ارتش، ۱۹۵۸.
استفاده از حیوانات بهعنوان بخشی از درمان پزشکی، ۱۹۵۶.
آزمودن جلیقهی ضدگلوله، ۱۹۲۳.
چارلی چاپلین ۲۷ ساله، ۱۹۱۶.
فاجعهی هیندنبورگ، ۶ می ۱۹۳۷.
یک اسب آبی سیرک کالسکهای را میکشد، ۱۹۲۴.
آنی ادیسن تیلور، نخستین کسی که پس از پریدن با بشکه از فراز نیاگارا زنده ماند. ۱۹۰۱
زن ۱۰۶ سالهی ارمنی از خانه حفاظت میکند. ۱۹۹۰
قفس بچهها برای حصول اطمینان از اینکه در زندگی آپارتمانی به مقدار کافی هوای تازه و نور خورشید دریافت دارند. ۱۹۳۷
جناب رونالد مکدونالد در سال ۱۹۶۳.
کافهتریای کارکنان دیزنیلند در سال ۱۹۶۱.
تبلیغی برای «آترابین»، داروی ضد مالاریا در گینهی نو در طول جنگ جهانی دوم.
سرباز، موزی را با بزی شریک میشود. نبردهای سایپان در جریان است. ۱۹۴۴
دختر و عروسکش، بر ویرانههای باقیمانده از مکانی که روزی خانهاش بود. لندن، ۱۹۴۰
بنا شدن دیوار برلین. ۱۹۶۱
سربازی ناشناس در ویتنام. ۱۹۶۵
مغازهی کتابفروشی در جریان حملهی هوایی به لندن نابود شد. ۱۹۴۰
والت یِئو، یکی از نخستین کسانی که در جهان تحت عمل جراحی پلاستیک قرار گرفت. ۱۹۱۷
دستگاهی برای برنزه کردن پوست د سال ۱۹۴۹.
مارتین لوترکینگ همراه با فرزندش، صلیبی سوخته را از حیاط جلویی خانه اش جابجا میکند. تصویر متعلق به سال ۱۹۶۰ است
نجاتغریق در ساحل. ۱۹۲۰.
پاهای مصنوعی سال ۱۸۹۰ در بریتانیا.
مادر و پسر از پنجرهی خانه، ابر قارچی ناشی از امتحان انفجار بمب اتمی سال ۱۹۵۳ در لاسوگاس.
مادری صورت خود را از شرم اجبارش برای فروش فرزندانش، در سال ۱۹۴۸ در شیکاگو، از دوربین پنهان ساخته.
پسر اتریشی، شادمان از داشتن یک جفت کفش نو در طول جنگ جهانی دوم.
در سال ۱۹۴۱، افسران هیتلر کریسمس را جشن گرفتهاند.
شام کریسمس در اوج رکود اقتصادی: شلغم و کلم.
وینی پو و کریستوفر رابین واقعی، سال ۱۹۲۷.
آخرین زندانیان آلکاتراز، زندان مخوف ا ترک میگویند. ۱۹۶۳.
ماکتهای مومی موزهی مادام توسو در اثر آتشسوزی ذوب و دفرمه شدهاند. لندن، سال ۱۹۳۰.
یک شامپانزه که از مأموریت ارسال به فضا به سلامت بازگشته، اینطور در برابر دوربینها فیگور گرفته است. ۱۹۶۱
مشروبات الکلی که در طی دوران ممنوعیت (۱۹۲۹) قاچاقی ساخته میشد، از پنجرهی منزلی در دیترویت بیرون ریخته میشود.
قیافهی دانشجویان پرینستون پس از یک برفبازی! ۱۸۹۳
یک خودکشی زیبا! «اولین مکهِیل» ۲۳ ساله از طبقه هشتاد و سوم ساختمان امپایر استِیت در سال ۱۹۴۷ خود را پرتاب کرد و بر سقف لیموزین ساختمان ملل جان سپرد.
اولین روز، پس از تغییر قوانین رانندگی مقرر در سال ۱۹۶۷ در سوئد!
مطالب دسته سرگرمی سایت یک پزشک را بخوانید.
نمونههایی از مطالبی که پیشنهاد میکنیم:
- یک حدس جالب یا تئوری توطئه عجیب: آیا چالش «عکس ده سال پیش» فراتر از یک سرگرمی، وسیلهای برای قدرتمند کردن سیستمهای نظارتی و تشخیص چهره است؟!
- موزه بازیهای آرکید مسکو: با ماشینهای سرگرمی دوران اتحادیه جماهیر شوروی بازی کنید
- کاردستیهای احمقانه! وقتی با خلاقیت با مواد در دسترس کاردستیهای عجیب یا گاهی خندهدار میسازیم
ممنون خانم مچیدی. مثل همیشه زیبا وبعضا تکان دهنده بود.
وقعا تصاویر زیبایی بود ممنون خانم مجیدی پاینده باشین
یک خودکشی زیبا!
خودکشی که زیبایی
نه
خودکش زیبا
این عکس عکس معروفیه
با همین عنوان میتونید سرچ کنید و پیداش کنید
فوق العاده بود خانم مجیدی… بسیار ممنون، یکی از مجموعه پستهایی که یک پزشک رو متفاوت میکنه همین بررسی عکسهاست
یک خودکشی زیبا!
نه
خودکش زیبا
ممنون از پست
و کرگدن با اسب آبی فرق میکنه 🙂
منظورت اینه که تصویر حیوان اسب آبی نیست؟ شوخیت گرفته؟
اول اشتباه شده بود و با ذکر خوانندهها اون قسمت اصلاح شد. شما دارید متن اصلاح شده رو میخونید.
البته اون حیوونی که کالسکه سیرک رو میکشه کرگدن ن نیست بلکه اسب آبیه.
خوب خانوم مجیدی هم همینو نوشته! اینجا واقعا چه خبره
مطلب جالبی بود.
ولی ببخشید اون کرگدن نیست اسب آبیه.
در ضمن توی توضیح یکی از عکسها نوشتید «سرباز، موزی را بزی شری می شود.» ترجمه اش از دستتون در رفته.
بسیار عالی بود. نمی خوام مته به خشخاش بگذارم ولی به عنوان یک داروساز باید بگم که آتابرین صحیح است.
تصاویر خیلی زیبا بودند. فقط اون عکسی که نوشته شده کرگدن درستش اسب آبیه! hippo
واقعا زیبا بود.
جال بود، فقط اون خانم پیر با کلاشنیکف فکر کنم ارمنی باشه، نه آمریکایی، مربوط به ماجرای جنگ قره باغ هم فکر کنم باشه
پست عکسهای تاریخی ۱پزشک یک لذت پایان ناپذیره
.Behind every photo is a story that will amazed you
هر کدام از این عکسها میتوانست یک پست باشد. خیلی عالی بود که این عکسهای فوقالعاده را برایمان جمع کردید. مرسی.
خیلی عالی بود. مرسی
مثل اینکه اسب آبی خیلی ها اشاره کردن، من دیگه نمی گم!
خخخخخخخخخخ چارلی چالین D:
اصلاحیه:
اون اسب آبیه نه کرگدن
جالب بود ،ممنون.
در این سلسله مطالب در مورد تصاویر که در یک پزشک منتشر شده خیلی لذت برم
تشکر
یکی از جذاب ترین بخش های یک پزشک که هر بار مشتاقانه دنبالش می کنم ، همین مجموعه تصاویر است.
سپاس.
بیش از همه “زن ۱۰۶ سالهی ارمنی از خانه حفاظت میکند. ۱۹۹۰” را جالب یافتم.این عکس مجموعه خصایل بشری است.میل به جنگ و تجاوز و میل به زندگی و مقاومت در هر حال و سن و مکانی.این ها خصایل اصلی بشرند حتی در تمامل متمدنانه اش !
بسیار ممنون از شما خانم مجیدی
تصویر حیواناتی که کنار کودک در تخت بیمارستان بود بسیار جالب بود
به جرات می گم بهترین پستی که تا حالا در یک پزشک دیده بودم همین بود!!! عکس مادری که فرزندانش رو برای فروش گذاشته بود واقعا تکان دهنده و عجیب بود… ممون از حسن انتخابتون خانم مجیدی
ممنونم از مطلبتون…
سلام
واقعا” عکس های جالبی بود
خیلی خیلی ممنونم ازتون خانم محمدی
عاشق سایتتونم 🙂
خانم محمدی؟!
کاش من جای این بودم …
“پسر اتریشی، شادمان از داشتن یک جفت کفش نو در طول جنگ جهانی دوم…”
وای خدای من
اوضاع رانندگی ما هنوز مث ۱۹۷۶ سوئده!!
اونا باهم برف بازی کردن یا شوخی شهرستانی (البته این یه اصطلاحه خود منم جز نوادگان شهرستانم)
تو ساخت اون ماکت مومی ها خوبه دقتی که تو ساخت صورتشون بخرج دادن تو بقیه جاهاشون بخرج ندادن
اون ضورت مجسمه آزادی چرا یه جورایی انگار خستس
یعنی پستهای علیرضا یک طرف، این پستهای عکس شما یک طرف! واقعاً محشرن، بخصوص این سری که واقعاً احساسات آدم رو تحت تاثیر قرار میده. این پست رو بعد ها هم خواهم دید.
پ.ن: کاش عکاسی رنگی یکم دیرتر ابداع میشد! (;
نوشتید سیرک کالسکه ای را
درستش کالسکه سیرکی را
ولی ممنون خوب بود
GREAT JOB !
اون دختری که خود کشی کرده بود چه ترو تمیز مرده بود باید سرو تهش یکی میشد .لیموزینه ترکیده بود
وقتی دست اون پسر دور گردن داداشش دیدم که برای فروش گزاشته بودند یه جورایی گریم گرفت!
منم بغض گلوم رو گرفت و تا چند دقیقه هنگ بودم . بچه های به این زیبایی و معصومی ، آدم توی چه شرایطی قرار بگیره حاضر به این کار میشه ؟
محاله ! فکرشم نمیشه کرد !
jaleb budan
یک خاطره: این جناب مک دونالد گویا یکی بوده که با کارهای جالب سر کودکان سرطانی را گرم می کرده. در منطقه ای دانشگاهی در استکهلم سوید ظهر هنگام دنبال ناهار می گشتیم و تابلو ” به سمت خانه مک دونالد” را دیدیم. رفتیم که یک ساندویچی بزنیم دیدیم یک خانه ویلایی است و خبری از مک دونالد شکمی نیست. بعد در اینترنت گشتم و فهمیدیم که ایشان چه کارهای جالبی کرده اند.پست جالبی بود ممنون خانم مجیدی
سلام خانم مجیدی …
اون اسب آبی هست نه کرگدن ….
(ستاد حمایت از اشتباهات تایپی نویسندگان بهترین وبلاگ ها)
چقدر برام جالب بود
سلام باتشکر فراوان از زحمات شما عزیزان.
واقعا عالی بود دستتان درد نکند
بسیار جالب بود . مثل همیشه عالی .
بسیار عالی بود
ولی کاش این مطلب رو تو ۲ قسمت ارایه میدادید و داستان این عکس ها رو هم مینوشتید یا حداقل توضیح بیشتری در مورد عکس ها میدادید…
در کل خیلی خوب بود
در مورد ۲ تا از عکسا:
۱- عکس “سربازی ناشناس در ویتنام. ۱۹۶۵”: منو یا فیلم غلاف تمام فلزی انداخت که سربازه رو کلاش با تمسخر نوشته بوده: BORN TO KILL (قاتل مادر زاد)
۲- عکس “مادری صورت خود را از شرم اجبارش برای فروش فرزندانش، در سال ۱۹۴۸ در شیکاگو، از دوربین پنهان ساخته.” : واقعا وحشتناک بود. معصومیت و بیخبری کودکان از سرنوشت و مادر…
سلام
آیا این متن رو از جایی برداشتید و اینجا کپی کردید؟! چون همین مطلب رو در جایی دیدم که توی مهر ۹۲ منتشر شده بود
حتی اونجا هم اشتباهاً بجای اسب آبی، نوشته شده بود: کرگدن!!!
آقای محترم، ما زیر پستها منبع را ذکر میکنیم که یک سایت معتبر است. این نوع کپی کردن با لحنی که شما مدّ نظر دارید، در شأن وبلاگ ما نیست و اتفاقاً این نوشته های «یک پزشک» است که همواره قربانی کپی شدن قرار میگیرند. با استدلال بهتری نظراتتان را بیان بفرمایید!
تصاویر زیبایی بود.
مرسی
خیلی جالب بود.
ممنون.
انصافا زیبا بود. متشکرم
عالی بود.
مخصوصاً پسر اتریشی و دختر و عروسکش خیلی تأثیر گذار بودن
عکس آخر: در ایران انگار هر روز قوانین رانندگی تغییر می کند! ؛)
خیلی عکسهای قشنگی بودن ممنون
بسیار بسیار زیبا بود .لطفا از این عکس ها بیشتر بگیرید .متشکرم
ممنون
besiar ziba
واقعا عالی بود
بی نظیر بود خسته نباشید
ولی خودکشیه خییلی غم انگیز بود.دختر بیچاره
واقعا زیبا دقیق و لذت بخش بود بسیار ممنونم