برزیل 2014: هفتهای طلایی
شهریار نوبهار: از همان مراسم افتتاحیه مشخص بود که برزیل 2014 تورنمنت متفاوتی خواهد بود. آنها مانند آفریقای جنوبی تجملات و شکوه چندانی برای جشن اولیه به خرج ندادند. حتی چهرهی کاریزماتیک و جهانی مانند نلسون ماندلا هم نداشتند که تبلیغات خارج از زمین را با کمک شخصیت محبوب او انجام دهند. این به معنای ضعیف بودن برزیل نیست. برزیلیها سرمایههای دیگری دارند و به درستی هم از آنها استفاده کردند. رقص سامبا، قهوه، کاکائو، جنگلهای بیانتها و سرسبز آمازون، مجسمه مسیح، سواحل طلایی و مهمتر از همه فوتبال. فوتبال بزرگترین و برترین نمادی بود که میتوانست برای یک ماه کشور متلاطم آنها را متحد نگه دارد. مشکلات بزرگی در آمادهسازی ورزشگاهها داشتند. اعتراضات زیادی بابت هزینههای جامجهانی به دولت برزیل شد. بالاترین مقام دولت آنها به خاطر همین اعتراضات هر بار که در ورزشگاه حاضر میشود توسط تماشاگران مورد اعتراض قرار میگیرد. سختگیریهای امنیتی زیادی توسط ارتش و پلیس این کشور اجرا میشود که همین باعث بروز اعتراضات دیگری هم شده؛ اما در کنار تمام این نا ملایمتها برزیل 2014 میزبان موفقی برای جامجهانی بوده.
حتی اگر جنبهی فنی و زیرساختی را مطابق با ایدهآلهای اروپایی ندانیم. برای هواداران واقعی فوتبال چیزی که اهمیت بیشتری دارد آن اتفاقی است در که در داخل زمین میافتد. دریبلها، شوتها و بازیکنانی که میدوند تا گلی به ثمر برسانند و تاریخ کشوری را تغییر دهند. از این لحاظ در هفتهی اول مسابقات درجه یکی را شاهد بودیم. در 14 دیدار اول 43 گل به ثمر رسید. تنها همان تساوی 0-0 ایران و نیجریه بود که کمی کار را خراب کرد. میانگین گل را پایین آورد و پس از 12 مسابقه باعث شد تا نمایشی خستهکننده را شاهد باشیم. آن مسابقه سیزدهمین دیدار جام بود و شاید بهترین بهانه برای خرافاتیها تا بگویند که نحسی عددش دلیل اصلی این اتفاق بوده است. هرچند که به نظر میرسد حق بیشتر با سرمربی ایران باشد. کیروش به درستی میگوید که از لیگی غیرحرفهای و بازیکنانی بیتجربه برای مسابقه در سطح اول فوتبال جهان، نباید انتظار بالایی داشت. در واقع باید کار دفاعی هماهنگ و میانگین دوندگی بالای ایران را هم ستود. این هم طنز فوتبال است که در پایان دور اول تیم ایران امتیاز بیشتری از بزرگانی مانند اسپانیا، اروگوئه، پرتغال و انگلستان گرفته است. کیروش استاد کارهای دفاعی است. نمایش بینقص منچستریونایتد 2008 که قهرمان اروپا شد را به یاد بیاورید. اگر کافی نیست نگاهی به پرتغال سال 2010 بکنید که شاید سبک بازی جذابی نداشتند، اما فقط به کمک اشتباه داور و گل آفساید داوید ویا بود که از اسپانیای قهرمان شکست خوردند. با این وجود رؤیاپردازی برای صعود از این گروه دور از منطق به نظر میرسد. آنهم با تیمی که بهترین بازیکنانش در نهایت ذخیرههایی در لیگها و تیمهای درجه دوم اروپایی هستند. و در لیگهای عربی برای راحتی و پول بیشتر بازی میکنند. اما میتوان امیدوار بود که خاطرهی عربستان 2002 برای ایران 2014 تکرار نخواهد شد.
مثل هر جامجهانی دیگری انتظاراتی از درخشش تک ستارگان بزرگ وجود دارد. بازیکنانی مانند مسی و کریستیانو رونالدو در صدر این فهرست توقعات قرار دارند. هر دو در جامجهانی آن بازیکنان همیشگی نبوده و انتظارات طرفداران خود را برآورده نکردهاند. بهانههای زیادی میتوان برایشان جور کرد. سطح پایینتر بازیکنان تیمملی نسبت به باشگاه، خستگی یک فصل سنگین باشگاهی، عدم هماهنگی و فشارهای رسانهها. اما در نهایت تاریخ فوتبال به این بهانهها توجهی نخواهد داشت و با بیرحمی تمام خواهد نوشت که این دو در جامجهانی همیشه بازنده بودند. همانطور که برای نسل طلایی انگلستان دهه اول 2000، اسپانیا و ایتالیا 2002، هلند دهه هفتاد و برزیل دوستداشتنی تلهسانتانا چنین کاری را انجام داد. برای برخی بازیکنان هم برزیل 2014 آخرین فرصت برای وداع با این رقابتهای دوستداشتنی است. چهرههایی که دیگر هرگز آنها را به عنوان بازیکن در رقابتها نخواهیم دید. اما طبیعت فوتبال همیشه همین بوده. اسطورهها و بازیکنان قدیمی جای خود را به جوانترهایی میدهند که آنها هم روزی تبدیل به پیشکسوتان آینده خواهند شد. سال 1958 پله جوانک هفده سالهای بیش نبود که برزیل را در نخستین قهرمانی جامجهانی تاریخش همراهی میکرد؛ و پس از آن بود که اسطورهی پله متولد شد و برای سالها تبدیل به نمادی برای فوتبال و برزیل گردید. در تمام سالهای بعدی نیز زیکو، ریوالدو، روماریو، رونالدو، رونالدینیو و حالا هم نیمار وارث آن محبوبیت و مهارت بودهاند. برزیلیها با کمک همین نمادها اصول و ارزشهای فوتبالی ملت خود را حفظ کردهاند. شاید امثال دونگا و تیاگو سیلوا کاپیتانهای برزیل باشند، اما برای آنها فقط تکنیک و گل و دریبل اهمیت دارد. مدافعین محبوب هم به خاطر گلها و مهارتهای هجومی مورد توجه قرار میگیرند. کسی روبرتو کارلوس را به خاطر کارهای دفاعیاش دوست نداشت. بلکه همان ضربات آزاد محکم و شوتهای سرکش و سرعت دیوانهوارش بود که جای او را در قلب هواداران برزیلی محکمتر میکرد. هواداران پرتوقعی که فقط یک اشتباه کافی است تا برای همیشه فراموشتان کنند. اگر باور ندارید از بازیکنان برزیل در فینال 1950 بپرسید.
جامجهانی میتواند مانند تقویمی بلندمدت برای بررسی تغییرات جامعه بشری هم استفاده شود. از نخستین باری که مسابقات پخش تلویزیونی شد تا زمانی که گرفتن میزبانی آن تبدیل به رقابتی چند ده میلیاردی شود، فقط 5-6 دهه گذشته است. حتی رنسانس بزرگ اروپایی هم 2 برابر زمان برد تا جهان را تغییر دهد. اما فوتبال برای تغییر جهان و انسانها به زمان بسیار کمتری نیاز دارد. میتواند کشوری را متحد و برای حداقل یک ماه جنگها را متوقف کند؛ و البته به ما نشان بدهد که در هر دورهی چهارساله چه اتفاقات بزرگی در سبک زندگی انسانها افتاده و آن را برای همیشه تغییر داده است. چهار سال پیش خبری از فیسبوک، توییتر، پینترست و سایر شبکههای اجتماعی به قدرت امروز نبود. این سایتها مخصوص همان نردها و گیکهای اینترنت و کامپیوتر بودند. اما حالا فقط در مسابقهی برزیل و کرواسی 12 میلیون و 200 هزار توییت از 150 کشور مختلف ارسال شده و صفحات فیسبوکی مختلفی این بازیها را پوشش میدهند. سایتهای جدیدی فقط برای پوشش این مسابقات ایجاد میشوند و برندهای بزرگی مثل نایک، آدیداس، پوما، کوکاکولا و سونی کانالهای 24 ساعتهی یوتیوبی درست میکنند تا کمپینهای تبلیغاتیشان تأثیرات بیشتری بر مشتریان احتمالی داشته باشد. و کسی چه میداند که چهار سال بعد در روسیه 2018 هنگامی که به گذشته نگاه میکنیم، چه چیزهایی را به عنوان تغییرات بزرگ جهانی، ثبت خواهیم کرد. شاید پلیسهای روباتیک یا پرینترهای سهبعدی که ورزشگاههای آمادهای را میسازند و تحویل میدهند. دیگر میدانیم که محدودیتی برای این تخیلات نیست و سرعت تغییرات هم نسبت به گذشته زیادتر شده. چه بسا که این بار سرعت تغییرات از تخیلات ما پیشی بگیرد. کسی چه میداند…
و در نهایت درست است که برای برخی جامجهانی بهترین فرصت برای انجام کارهای تروریستی و نظامی است. بهترین فرصت برای تسویه حسابهای سیاسی و کودتاها. آن هم در هنگامی که توجهات رسانهای به سمت این مسابقات است و مردم نمیخواهند اخبار دیگری بشنوند. عدهای هم همواره بودهاند که آن سخن معروف مارکس را تغییر داده و بگویند فوتبال افیون تودههاست. دیدن جنبهی سیاه و منفی هر چیزی آسانترین کار است؛ اما بد نیست بدانیم که آفریقای جنوبی هنوز هم از زیرساختهای چهار سال گذشتهاش برای بهبود وضعیت گردشگری استفاده میکند. کرهجنوبی و ژاپن با میزبانی سال 2002 برای همیشه چهرهی کشورشان را در تمام جهان تغییر دادند و حتی برزیل به خوبی میداند که برای خروج از مشکلات اقتصادی، فوتبال بهترین کاتالوگ برای معرفی فرصتها و جذابیتهایش به سرمایهگذاران است. همان افراد پولداری که درصد بالای تماشاگران جامجهانی را تشکیل میدهند. شاید حضور آنها در ورزشگاهها آن شور و هیجان را به مسابقات هدیه نکند، اما همان چیزی ست که دولت برزیل میخواهد. ماندن و دیدن سرزمینی که با فرهنگ مهماننواز و مدارای اجتماعی مثال زدنیاش، میتواند بهترین مکان برای جذب سرمایههای سرگردان این افراد باشد. به هر حال برگزاری جامجهانی و ادارهی یک کشور بزرگ هزینه دارد. شاید فیفا بتواند با کمک پشتیبانهایش بیدغدغه کسب درآمد کند اما برزیل و دیلما روسف تنها همین فرصت را در اختیار دارند. فرصتی برای دیدهشدن و تغییر سرنوشت اقتصادی و اجتماعی برزیلیها. فرصتی که با کمک فوتبال میتواند برای همیشه در تاریخ این کشور ثبت شود؛ و چه بهتر که همهی این برنامهها، با قهرمانی سلسائو همراه شود. برزیل آرزوی دیگری نخواهد داشت.
وای این مطلب فوق العاده بود واقعا ممنون.آرزو میکنم روزی بیاد که ایران هم فرصتی برای میزبانی این تورنومنت دوس داشتنی داشته باشه….
برزیل قهرمان نمیشه ایتالیا قهرمانه
تماشگر شیلیایی با آن کلاه گیس عجیبش و خنده های شیطنت وارش که از بنا گوش ردشده ، رو تبلتش نوشت Adios spana و این یکی از نشانه هایی است که به ما میگوید نسبت به چهار سال پیش دنیا چقد تغییر کرده . حوزه تاثیرگذاری فوتبال را ببینید . گسترش تبلت و اینکه خیلی ها مثل من برای اولین بار فهمیدند آدیوس اسپانیایی یعنی خداحافظ .
اصلا فوتبال یک نوستالژی است مثل برق وباد این دوره جام هم میگذرد و به خاطره ها می پیوندد . همانطور که برای من جام جهانی 1994 رویایی است که برای اولین بار جام جهانی را از گیرنده تلویزیون تجربه کردم و همان جام 1994 با تمام اتفاقاتش برای همیشه برای من عزیزترین جام است
امسال برزیل قهرمانهههههههههههههههههههههههههه :))))))))))