مجله هفتگی یک پزشک : در جستجوی آرامش

این روزها ما ، البته نه فقط ما بلکه تمام انسانهای دنیا بهدنبال آرامش روحی میگردیم و گویی درعصر جدید که تکنولوژی و علم آمدهاند تا زندگی مارا بهتر کنند، مابیشاز پیش کمبود آرامشرا حس میکنیم. دراین مجله نگاهی میاندازیم به این مقوله و باهم میبینیم که آرامش چیزی نیست که علم یاهرچیز دیگری بهما بدهد. نگاهیهم میاندازیم بهتصاویری زیبا از مناظری فوقالعاده و مستندوسریالوفیلم هفتهرا هم فراموش نکردهایم. کتاب و مجلهراهم معرفی میکنیم و نگاهی میاندازیم بهاثرات مرتببودن.
سریال هفته
شاید اکثرما سریال جدید شرلوکهولمز کهاز BBC پخش میشود را دیدهباشیم، سریالی که کاملا با فناوری ترکیب شدهو این اسمارتفونواینترنت است که بهیاری شرلوک میشتابد اما شرلوکهولمز این هفتهما، هیچوقت روی اسمارتفون و اینترنترا ندیدهاست. بله، The Adventures of Sherlock Holmes سریال هفتهماست، سریالی که خیلیازماها کمخاطرهای ازآن و آقای برتش نداریم.
شاید سریال کمی قدیمی بهنظر برسد و آن کیفیت شرلوک جدیدرا نداشتهباشد، اما ازلحاظ داستانیوبازیگری واقعا چیز کمی ندارد. داستانهایی که هراپیزودشان، ویژگی خاص خودشانرا دارند و شاید هدف اصلیشان موریارتی باشد، اماهمچون شرلوک جدید هرقسمت یک داستان مخصوص خودشرا هم دارد. البته اکثرماها این سریالرا دیدهایم، اما تعدادی ازماها یا خیلی کوچک بودیم و یا نام شرلوک و آقای برترا بههیچ وجه نشنیدهایم.
بههرحال این سریال نیاز زیادی به توضیح ندارد چراکه اکثرمان باشرلوک بهنحوی آشنایی داریم و هدفاز معرفی اینسریال، یاداوریاش است تا کسانی که ندیدهاند و بههردلیلی زیاد آنرا بهیاد نمیآورند، دراین بیسریالی، این مجموعه بسیارزیبارا تماشا کنند.
مستندهفته
مستندها، بهخصوص مستندهای علمی نقش بزرگی در یادگیری و ازهمه مهمتر تغییردادن دیدما نسبت بهجهان دارند، چراکه اکثرا بهروز هستند و چیزهاییرا بهصورت تصویری نمایش میدهند کهبیشترما شانس دیدن و تجربهشانرا در مدرسه نداشتهایم. برای مثال مستند Time Warp تاثیربسیار زیادی برروی من و دانستههایم داشته و بهجرات میگویم که ترکیب علم و تاحدودی سرگرمی دراین مستند باعثشده کهکمتر کسی از تماشایش لذت نبرد. اما مستند این هفته، Time Warp نیست بلکه How We Invented the World است، مستندی زیبا که در مورد چهار اختراع مهم جهان و نحوه خلقشان ساخته شده.
مستند ویژگیهای بارز زیادی دارد اما بدونشک مهمترین بخشآن، جلوههای ویژه بسیارزیبا و خلاقانهاش هستند. بهطوریکه شما احساس میکنید بیشتربایک فیلم تخیلی روبروهستید تایک مستند و همین باعث شدهکه بایک مستند خشک و خستهکننده روبرو نباشیم. جدااز آن، تصویر افراد مشهور و نامداررا شاهدیم که درمورد نحوه اختراع و بوجود آمدن این 4 اختراع صحبت میکنند و بهجرات میگویم که واقعا اطلاعات زیادی بهما میدهند، بهخصوص برای کسانی که به اتومبیل و معماری علاقهدارند.
مستند How We Invented the World کمی پیچیدهاست و بهشخص زیرنویسی برای آن پیدا نکردهام، اما مطمئنباشید که حتی اگراز صحبتها و دیالوگها چیززیادی دستگیرتان نشود، تصاویرو جلوههای ویژه بهقدری زیباهستند کهشما فقط باتماشای آنها بخش بزرگیاز اطلاعات مستندرا دریافت میکنید. باتمام این تفاسیر، بهشخص فکر میکنم چنین مستندی باید در دانشگاهها و مدارس، بهنمایش گذاشتهشود چراکه واقعا براین باورم که چنین مستندی و حتی Time Warp میتوانند نقش بزرگی در ساختعلاقه نسبت بهعلم دردانشآموزان بوجود بیاورند.
فیلم هفته
فیلمهارا میتوان ازروی بازیگرهایشان شناخت. برای مثال وقتی نام Joseph Gordon Levitt آورده میشود همهما بهیاد فیلمی همچون Inception میافتیم. اما Joseph Gordon Levitt فیلمهای زیبا و تاثیرگذار کمبازی نکردهاست. فیلماین هفتههم بهیکی ازفیلمهای بسیارزیبای او اختصاص دارد، Looper. اجازه دهید با بازی خود Joseph شروع کنیم. شخصیت اینبازیگر برای من تاحدودی آرام است و دراکثر فیلمهایش، اورا بازیگری متفکرو برپایه آرامش دیدهایم. در Looper هم قضیه برهمین منوال است و جو هرچند قاتلیست که برای پول آدم میکشد اما اصلا درانجام کارش احساس ناراحتی نمیکند و تنهاچیز مهم برایش شمش است.
اما داستان سریال بسیارخوب و تاحدودی پیچیده خلق شدهاست، هرچند اواسط فیلم ازآن شروع زیبایش کاسته میشود اما بازهم داستان فیلم قابلقبول حفظ میشود و تاآخر ماجرا، شمارا بهتماشای پایانش دعوت میکند. قضیه ازآنجا شروع میشود که انسانها ماشینزمانرا اختراع میکنند و تبهکارانی که چنین دستگاهیرا بهدستآوردهاند، بافرستادن افراد مخالفشان بهگذشته، کار کشتنشانرا بهدست افرادی همچون جو میدهند.
بهطور کلی، Looper ارزش یکبار تماشارا دارد، بهخصوص تماشای آخر فیلم که چگونهجو بههمهچیز پایان میدهد و اینکه یککودک چطور میتواند کل داستان فیلمرا تغییرداده و باعثشود که مابا شوکی بزرگ روبرو شویم، چراکه هرچیزی کهقکر میکردیم، کاملا اشتباهبودند.
کتاب هفته
کتاب اول هفته به “فقط برای تفریح” ترجمه جادی میرمیرانی اختصاص دارد. شاید درنگاه اول و مطالعه قسمتیاز کتاب فکرکنید کتاب در مورد تکنولوژی و لینوکس و گیکونرد است اما اصلا اینطور نیست و فقط برای تفریح میتواند برای هرکسی زیبا باشد. البته کتاب هرازگاهی به مفاهیم برنامهنویسی و بهطورکلی کامپیوتر اشاره میکند اماوقتی کل کتابرا مطالعه میکنیم، میبینیم باکتابی روبرو هستیم که برروی زندگی یکیاز افراد بزرگ دنیای فناوری تمرکز دارد و نوع نگارش کتاب بهشکلیست که فکرمیکنم هرکسیرا درگیر خودش میکند. بهطورکلی ترجمه و داستان کتاب، هردو واقعا زیبا هستند و کتاب واقعا ارزش مطالعه بسیاری دارد:
به هرحال واقعیت این است که همه به شهرت و ثروت فکر میکنند. من که میکردم. نوجوان که بودم دوست داشتم روزی دانشمند مشهوری شوم؛ شبیه آلبرت انیشتین ولی بهتر. چه کسی است که چنین آرزویی نداشته باشد؟ شاید بعضیها نخواهند دانشمند شوند ولی دوست خواهند داشت که قهرمان اتومبیلسواری باشند یا خواننده راک یا مادر ترزا یا شاید هم رییسجمهور ایالات متحده.
رسیدن به آن آرزو، عملا کار راحتی بوده. شکی نیست که من آلبرت انیشتین نشدهام اما از اینکه باعث تغییری شدهام و از اینکه کار معناداری کردهام، احساس رضایت میکنم. اینکه به خاطر این کار نزد دیگران شناخته شدهام هم به رضایتم اضافه میکند. دفعه بعد اگر کسی را دیدید که از شهرت یا ثروت اظهار نارضایتی میکرد، توجه زیادی به حرفش نکنید. دلیل اظهار نارضایتی از شهرت یا ثروت این است که جامعه انتظار دارد افراد مشهور و ثروتمند این گونه حرف بزنند.
کتاب دوم، کارتپستال است. کتابی ایرانی و سرشاراز توصیف یک زندگی واقعی. زندگیای که خیلیازماها آنرا تجربه کردهایم وگویا این کتاب داستان زندگی خودمان است. از آنجایی که مجله این هفته بهآرامش اختصاص دارد، اینکتابرا انتخاب کردم چرا که داستان زندگی انسانیست که بهدنبال جای واقعای زندگیاش میگردد و حتی در بزرگسالی هنوز آنرا پیدا نکردهاست. کتاب نزدیک به 400 صفحهاست، اما اصلا از طولانی بودن آن نگران نشوید، چراکه هرصفحهاش گویی بخشی از زندگی امروزه ماست.
کتاب سوم، مربوط به English Grammar For Dummies و آموزش گرامر زبان انگلیسی میشود. البته بهشخص توصیه نمیکنم که قواعدیک زبانرا فقط ازروی کتاب بیاموزیم و بهتراست که هرقاعدهرا باگفتوگو بهکار ببریم، امااز آنجا کتاب واقعا کامل است و نوشتار بسیار خوبیهم دارد، توصیه میکنم که حتما مطالعهاش کنید.
مجله هفته هم به مجلهالکترونیکی فارسی Colorful House اختصاص دارد. خودمن علاقهزیادی به مجلات دکوراسیون و بهطور کلی ایدهدهنده دارم اما تابهحال مجلهای فارسی که تااین حد نوگرا و مدرنپسند باشدرا ندیدهام. مطالب مجله واقعا جالب و مفید هستند و انتخابشان طوری نیست که باواقعیت فاصله زیادی داشتهباشند. ازطرفیهم ایدههای بسیارسادهای داخل مجله معرفی میشوند کهبرای هرکسی کهمیخواهد ظاهری نوبه اطرافش ببخشد، بسیار مفیدوکاربردی هستند.
راهکارهایی ساده برای داشتن محیط کاریای مرتب و انرژی بخش
داشتن یک محیطکاری و حتی یکاتاق مرتب، بیتردید تاثیرات فراوانی برروی بازده و کارما دارد چرا که همینطوری، بسیاری ازما وقت زیادیرا بهکارکردن اختصاص میدهیم و ساختن جایی که حتی درآن امکان نفس کشیدن وجودنداشتهباشد، فقط بهما و روحیاتمان ضربه میزند. دراین مقاله نگاهی میاندازیم بهراهکارهایی کهشاید ساده باشند اما تاثیرات زیادی برروی روحیه و کارما میگذارند.
میزتانرا خالی نگهدارید. یبسیاری ازماها دوستداریم اشیای زیادیرا روی میزمان نگهداریم، اشیایی مثل لیوان چای، اسباببازی و مواردی ازاین دست. ازطرفی خیلیازماها چیزهای بیارزش زیادیهم روی میزمان داریم، چیزهایی کهبه مرور زمان روی میز قرار داده شدهاند و ازآنجا که جمع شدهاند، کسی حالوحوصله مرتب کردنشانرا ندارد. کارما بسیار سادهاست، هرچیزیرا که واقعا نیاز ندارید، ازروی میزتان بردارید. این اولین گام برای آرامش بخشیدن بهخودمان و میزمان است. شاید سخت بهنظر برسد اما به امتحانش میارزد.
یک کشو برای همهچیز. داشتن کشویی که اشیا گزینه بالارا درخود جایدهد، کمکی زیادی هم برای مرتب نگهداشتن میز و هم خلاص شدن سریع از دست ایناشیا میکند. بهیاد داشتهباشید کهاین کشو، فقط باید مختص اینکار باشد تا سریعا هرچیزی که نیازی بهآن نباشدرا داخلش بیاندازین.
اجازه دهید نور وارد شود. بهشخص تجربه اتاقی که درآن نور بهخوبی میتابید و اتاقی که تاحدودی تاریک بودرا داشتهام و بهجرات میگویم که خودنور نهتنها بسیار آرامش و انرژیبخش است، بلکه زیبایی و ترتیت خاصیراهم بهآن میبخشد. پس تاجایی که میتوانید جایی را انتخاب کنید که نورخوبی داردو همچنین زیاد از لامپ استفاده نکنید.
کابلهایتانرا مخفی کنید. یک کامپیوتر بهخودی خود کابل زیادیرا میطلبد، حالا این کابلهارا درکنار کابلهای سایر گجتها بگذارید تا ببینید کهچقدر این سیمها برروی نظم و ترتیب میزشما و محیطکاریتان تاثیر میگذارند. راحتشدن از دست این کابلها شاید کمی زمانبر باشد، اما بی چونوچرا تاثیر عمیقی برروی آرامش و روان دارد. برای اینکارهم، ترفندهای زیادی وجود دارد، میتوانید چند تکه نخ وکش بردارید و به کابلهایتان سروسامان دهید و یا از وسایل مخصوص اینکار که در بازار موجودند استفاده کنید.
چند گلدان تهیه کنید. گلفروشیها پراند از گلدان وگیاهان متفاوت. قیمتشان هم آنقدرها زیادنیست، اما تاثیری که نگهداری و آبیاری یک گیاه روی ما میگذارد، واقعا غیرقابل انداهگیریست. بهشخص توصیه میکنم برای اینکه ازبارروانی و خستگی پشتمیز نشینی کم کنید، حتما چند گیاه، بهخصوص گیاهان آپارتمانی برروی میزتان داشتهباشید.
دسکتاپتانرا تمیز کنید. همهچیز به اطرافومیزواتاق برنمیگردد، بلکه خود کامپیوتروگجتهایمان هم تاثیر عمیقی برروی راندمان کاری ما دارند. بهخصوص ماایرانیها که جدا از بحث گوشی و اسمارتفون، دسکتاپهای واقعا شلوغ و شاید پیچیدهای! داریم. بهقول نویسنده مقاله، شماقراراست کارکنید نه اینکه کانتربازی کنید، سفارش اینترنتی بدهید و ویروس اسکن کنید. خیلی راحت، هرنرمافزاروفایل اضافهای را پاک کنید تاهم گجتتان نفسی تازهکند و هماینکه هردفعه که بهدسکتاپتان نگاه میکنید، سردرد نگیرید.
اطرافتانرا مرتب نگه دارید. بسته به مکان میزومحیط کاریمان، ما از مبلمان، تخت و مواردی ازاین دست استقاده میکنیم. بههم ریختهونامرتب بودن اشیا، هم پیداکردن وسایلمانرا سخت میکند هماینکه باهربارنگاه کردن بهاطرافمان، موجی ازانرژیهای منفیرا دریافت میکنیم. انجام دادن اینکار خیلی سادهاست، ازاین پس بهجای اینکه کاغذهایتانرا به اطراف پرتاب کنید و لوازمتانرا روی اتاق رهاکنید، هرکدام را درجای خود بگذارید، از سطلزباله هم بیشتر استفادهکنید. اینگونه، هم فضایی مرتب خواهید داشت که اعصابتانرابههم نمیریزد هماینکه وقت باارزشتانرا صرف مرتبکردن اتاق نمیکنید.
مراقبت غذاخوردنتان باشید. زندگی پشتمیزنشینی سبب شده کهما حتی غذایمانراهم پشت میزکارمان میل کنیم. هرچنداین مورد بهراحتی قابل حل نیست اما یکموردرا حتماباید رعایت کرد و آن ایناست که هرغذاییرا پشت میز نخوریم. برایمثال غذایی همچون ماکارونی، شدیدا میتواند میزواطرافمان راکثیف و نامرتب کند و باورکنید اصلا به امتحانش نمیارزد! ازاین پس، بهغذایی که تهیه کردید، خوب فکرکنید و احتمال اینکه به مکانکاری، گجتها و فایلهایتان آسیب برساندرا درنظر بگیرید.
بهیاد داشتهباشیم که یکی ازمهمترین چیزهایی کهمادرعصر جدید باآن سروکارداریم، میزوکامپیوترمان است و تمیزومرتب بودنش، جدا از بازدهکاری، برروی آرامش ما تاثیرمیگذارد. پس خودخواسته کاری نکنیم که هرباربا نگاهکردن بهاطرافمان، خسته، ناراحت و عصبانی شویم.
درجستجوی آرامش
انسانی همیشه بهدنبال آرامش بوده، هست و خواهدبود. همیشه خواستهکه وجودوروانش آسودگیوراحتی داشتهباشد و برای رسیدن بهاین راحتی کارهای بسیاری انجام داده. گزینههاونوشتههایی کهدر زیر میخوانید، بخشی از تجربیات شخصی من و مقالاتی از وبلاگهای مختلف همچون لایفهکر هستند.
بهشدت تحت تاثیر رسانهها، فیلمها و مدیاها هستیم. دراینکه آگاهی ازاخبار بههیچوجه بدنیست، شکی نیست. فیلمهاهم دراصل چیز خطرناک و بدی نیستند و میتوانند هم برای سرگرمی و هم برای آموزشهایی از قبیل زبان مفیدباشند. امامشکل اصلی زمانی پدید میآید که این مدیاها به پناهگاههای ما برای آرامش تبدیل میشوند. انسانیرا فرض کنید که دریک روز زمان زیادیرا به تماشای سریالی مثل بریکینگبد، Game of Thrones و سریالی کمدی درام مثل Gossip Girl اختصاص میدهد و دراین میان ازاین شبکه خبری بهآن شبکه خبری رجوع میکند.
چنین انسانی، برای مثال خودمن، هرلحظه باصحنات و تصاویری مختلف بمباران میشود. لحظهای، دنیایی آرمانی میبیند، لحظهای فقط کشتار میبیند و لحظهای غرق در صحنات رمانتیکومواردی ازاین دست است. درآخر، ازاین انسان نهتنها هیچ قوهی تفکر و خلاقیتی باقی نمیماند، بلکه درمیان دنیاهایی گیرمیکند که لحظهای زیباست و لحظهای بهکشتارگاه تبدیل میشود.
راهحل: شاید راهحل این گزینه راحتترین و شیرینترین راهحل باشد. برای شروع کمی ازدنیای فیلمهاورسانهها جدا شوید و کمی مطالعه کنید. کتاببخوانید و برای آگاهی از اخباراز روزنامهها، حال داخلی یا خارجی استفاده کنید. در مطالعه کسی برای شما تصویرسازی نمیکند، کسی خوب و بدرا بهنمایش نمیگذارد، چراکه درمطالعه این ماهستیم که تصویرسازی میکنیم و قاضی اصلی خودمانیم. شاید برای ماایرانیها، خلق فرهنگ مطالعه، البته فرهنگی واقعی کمی سخت باشد، چرا که تهیه فیلم و سریال هم آسانتراست وهم ارزانتر. اما اگر واقعا عاقلانه کمی فکرکنیم و ببینیم که واقعا از تماشای مداوم فیلمها چهچیزی بدست میآوریم، بیشتربه مطالعه گرایش پیدا میکنیم. ساده که بگویم، آرامش روانی از دیدن پشتسرهم قتل، کشتار و دنیاهایی آرمانی بوجود نمیآید.
شبکههای اجتماعی. بدون دروغ که بگویم، شبکههای اجتماعی ازما انسانهایی ساختهاند که واقعا دلمان نمیخواهد چنین انسانی باشیم. انسانهایی شدهایم که لایک برایمان همهچیز شدهاست و برای بدستآوردنش هرکاری میکنیم، کارهایی کهواقعا نماینده ما نیستند. برای مثال دوستداریم لحظهای خودمانرا بسیار داناواهل مطالعه نمایش دهیم و برای لحظهای میخواهیم جذابترین و زیباترین انسان دنیا باشیم.
ازطرفی شبکههای اجتماعی واقعا مارا ازهم دور کردهاند. اینروزها همهما بدنیال انسانهایی هستیم کهواقعا کنارمان باشند و بهخوبی شاهد اینمکه افراد مختلفی در شبکههای اجتماعی واقعا از زندگی حالشان ناراضیاند. اصلا معلوم نیست که ازاین شبکهها چه میخواهیم و برایچه هرروز زمان زیادیرا بهآنها اختصاص میدهیم.
راهحل: اینمورد بهراحتی قابل حل نیست، حداقل برای من که اینطور بودو بهشخص اعتیاد خاصی به فیسبوک داشتم. البته استفاده درست و بهاندازه اصلا بد نیست اما واقعا مااینگونه از شبکههای اجتماعی استفاده نمیکنیم. شاید کمی خندهدار باشد اما راهحل من برای خلاصی از دنیای بیارزش فیسبوکیای که برای خودم ساختهبودم، اینستاگرام بود، شبکهای دیگر!
آن اوایل اینستگرام اصلا محتوای ترولیسم نداشت و کاملا فضایی بود برای اشتراک لحظات زیبا و تصاویری بکر. همین باعث شدهبود که من بیشتر وقت خودمرا صرف دیدن تصاویر کنم و رفتهرفته فیسبوکرا فراموش کنم. بهواسطه همین اینستاگرام، رفتهرفته بهآدمی اجتماعیتر تبدیل شدم و بهجای خانهماندن و پشت فیسبوک بودن، گشتن بادوستانرا انتخاب کردم. البته شاید هدف اولیم، گرفتن عکاس و عکاسی بود، اما درآخر و امروزه، توانستهام تعادلی بین این شبکهها و افراد اطرافم برقرار کنم و بهنظرم اینبهترین نوع زندگی در عصر حاضراست. پیشنهاد کلی من ایناست که لحظاتی باخودتان تنهاباشید و خوب فکر کنید، خودتان انتخاب کنید که آیا درمیان و دوستانتان آرامش بیشتری بهدست میآورید یا ازلایکهای دیگران و غریبهها. درضمن میتوانید همچون من روشهای متفاوتیرا امتحان کنید.
تغذیه. شاید بهجرات بگویم همچون من شیرینیخور پیدا نخواهیدکرد! جدا از مواد شیرین متفاوت، روزانه حداقل یک نوشابه مصرف میکردم. بههرحال چیزی نیست که بهآن افتخارکنم اما مدتها پیش واقعا اراده کردم و بهکل شیرینیجات را کنار گذاشتم. شاید موردی مثل تغذیه برای چیزی بزرگ بهاندازه آرامش کوچک بهنظر برسد اما واقعا میگویم که چنین نیست. اکثرما به فستفودها، قهوهها و متاسفانه موادمخدر اعتیاد پیداکردهایم و اصلا نمیدانیم که بابدنمان چه میکنیم.
راهحل: دراینکه غذایی مثل همبرگر خوشمزهاست، شکی نیست. اینکه گاهی اوقات هم چنین غذاهایی میل کنیم هم زیاد مشکلی نیست، اما بیایید کمی خوب فکرکنیم. مغز چطورباید خوب کار کند وقتی که جز چربی چیزی به آن نمیرسد؟ یک مغزویک انسان چطور میتواند آرامش داشتهباشد وقتی جسمش از آرامش خالی است؟ بیایید برای مدتی غذاهای خوب بخوریم، نیازی نیست هزینه کنیم، فقط خوب غذا بخوریم. اینروزها فصل، فصل لیموترش است. اصلا نوشیدنی آن کجا و نوشابه کجا! دراینترنت جستجو کنیم و غذاهای مختلفیرا بشناسیم. صدها غذا وجود دارند که نهتنها مفیدومغذی هستند بلکه بسیارهم ارزان تهیه میشوند.
برنامهریزی. میدانید مشکل چیست؟ مشکل ایناست که ماایرانیها برنامهریزی را چیزی بزرگ و بهعبارتی گنده فرض کردهایم و فکر میکنیم برنامهریزی یعنی تحصیل برای کنکور، سپس دانشگاه و بعد اشتغال. یادم نمیآید کسی رادیده باشم که مثلا برنامه غذای فردایشرا تنظیم کند و برای هفتهبعد برنامهاشرا طوری بچیند که کتاب موردعلاقهاش را مطالعه کند.
راهحل: تودوها و یادداشت و اینهارا کمی فراموش کنید، ازبس شنیدیم، خستهشدیم! برای خودتان کمی از برنامهریزی صحبت کنید، ببینید اززندگیتان واقعا چهمیخواهید. پیداکردن شغل خوب، برنامهریزی نمیخواهد، اراده و خلاقیت میخواهد. اتومبیل خوب و خانه ایدهآل داشتن، برنامه ریزی نیازی ندارد، پول میخواهد. اما چیزهای کوچکی کهمارا بهاینها میرسانند، برنامهریزی میخواهند. برای من، نویسندگی شاید یک منبع درامدباشد، پس باید بهجای برنامهریزی کردن برای یک خانه خوب، باید برنامهای داشتهباشم که بتوانم با آرامش بنویسم و اززمانهای خالیام استفاده کنم. پس باید برای چنین کارهای بهظاهر کوچکی برنامهداشتهباشم تاجمع شده و کاری بزرگرا بسازند.
حال برگردیم سرتودوها. تابهحال زیاد درمورد تودوها شنیدهایم و اپهای بسیاریرا استفاده کردهایم. هیچکدامشان بدنیستند و اگر واقعا بهیکی ازآنها پایبندباشیم، درزندگی به یک نظمی میرسیم. اما اخیرا مطلبی جالب در لایفهکر خواندم بهاین شکل کهفرد از تودوها بهشکلی داستانوار استفاده میکند. مقاله تاحدودی طولانی است و من بخشهای مهم آنرا به شکلی که بیشتربهما ایرانیها بیاید، ترجمه نمودم.
ابتدا اجازه دهید به مثال برنامه نویسنده نگاهی بیاندازیم:
- Wake up: 5:30
- Lifehacker posting: 7-8:30
- Exercise: 10:30-11:15
- Call and reschedule dentist
- Lunch 12:00 remember leftovers
- Write/edit 12:30-4 finish draft of feature
- Grocery store: pick up (list). Say something random to a stranger. Return Redbox rental
- Clean bathroom
ازاین برنامهها ماایرانیها کم ندیدهایم و متاسفانه هنوزهم هستند. واقعا بیایید باخودمان فکرکنیم و ببینیم کهاین نوع برنامهریزی و تودونویسی چهفایدهای دارد؟ اصلا کاری عقلانی هست؟ حال بیایید بهبرنامه اصلیای که نویسنده برای خودش ساخته نگاه بیاندازیم:
After some chest-pumping and grabbing a piece of gum (it temporarily makes you smarter, right?), Thorin is prepared for the inevitable grocery store visit. As he walks from the car to the store he drops his copy of SSX into the Redbox return slot and makes his way past the burly security guard who’s always chewing a cigar. The list is an easy one this week. Starting in the produce section he grabs some spinach, bananas, carrots, and bell peppers. He skips the personal products and heads straight for the cat litter before rounding the corner and snagging up some beef and chicken. He makes a comment to a woman in spandex with a blinking light on her hat as she stares confusingly at the ground beef selection, “The meat here sucks,” Thorin says. She chuckles and notes, “I just want some ground beef that doesn’t look like vomit.” Thorin turns and strolls down the soup aisle to pick up a couple cans of tomato soup. Finally, he snags a block of cheddar cheese, tortillas, and a loaf of bread
بهجرات میگویم که چنین برنامهای مرابهشدت تحت تاثیر قرار داد. همانطور که میبینید، برنامه بهزبان سومشخص آوردهشده. شاید کمی عجیب بهنظربرسد اما تاثیر اصلی و روانشناسانه ایننوع برنامهریزی و نوشتنش بهزبان سومشخص باعث شدهکه ما اگربهبرنامه نرسیدیم و قادربهانجامش نشدیم، بهجای تیکنزدنش و بهعبارتی مایوس و ناامیدشدن، باداستانی روبروباشیم کههیچ ارتباطی به نتوانستن ما ندارد.
مزیت چنین برنامهریزیای واقعا زیاداست و احتمالا خودم ازاین پس چنین برنامهریزیای راانتخاب کنم. چراکه دراین میان، من کسی نیستم که تودو مینویسد و ازتیک خوردن ناراحت میشود، بلکه فردی هستم که داستان مینویسد و نویسندگی میکند و اینگونه برنامههایشرا سامان میدهد. پسنهتنها برنامهای دارم که ازخواندش لذت میبرم بلکه دیگر خبری از موفقیت و شکست هم نیست. درضمن چهدیدید، شاید روزی همین تودوهای داستان شدهی ما خودشان کتابی شدند.
درضمن، در نوشته اصلی آورده شدهکه نگران گرامر وخوب نوشتن و اینموارد نباشید. باور کنید که اینرا برای خودمان مینویسیم، نهکسی دیگر، پس نگویید که نمیتوانم بنویسم و بدشد و این موارد، فقط بنویسید، بدهم که باشد نوعی برنامهریزی است. درثانی همهچیزرا درآن نیاورید، مثلا حمامرفتن هیچوقت ازیادتان نمیرود، پس ازآن داستان نسازید، چرا که دوباره میشود همان برنامه اولی بالا.
مورد بعدی و بسیار خوب این برنامهنویسی واقعی وقابل تغییربودن آن است. مثلا در طول روز که رفته رفته کارهارا بهشکل داستان میآورید، متوجه میشوید که در این داستان فرد سوم شخص نمیتواند تااین حد مثلا کارشرا انجام دهد و سپس شروع بهکاری دیگرکند. چرا کهبافردی روبرو هستیم که واقعی است و وقتی میبینیم که نمیتواند بعد از 7 ساعت کار، استراحتی داشتهباشد داستانشرا تغییر میدهیم. موردی که در تودو نویسی بهشکل مثال اول واقعا غیر ممکن است.
اما این نوع برنامهریزی بیچونوچرا مشکلاتی هم دارد و هرکداممان ممکن است نوعی ازآنرا تجربه کنیم. مثلا زمانبندی خوبی نداشتهباشیم و ازنوشتن ناامید شویم، اما اگر واقعا بهدنبال یک آرامش روحی هستیم و دلمان میخواهد کهکارها به موقع انجام شوند، باید کمی اراده نشان دهیم. خوبی این نوع برنامهریزی هم ایناست که شما بهدنبال وقت نیستید بلکه میخواهید کار انجام دهید. مثل نمیگویید میخواهم در ساعت 2 ظهر نهار میل کنم بلکه مینویسید او برای نهارش ماهی خورد. بهعبارتی، زمان کارمهم نیست بلکه انجامش مهم است و خودمان میدانیم که چهزمانی برای غذا خوب است و چهزمانی برای کار. اما چون بهانجام خودکار فکر نمیکنیم، فقط یک مربع که تیکنخورده باقی میماند.
همانطور که گفتم، مقاله طولانی است و بهنظرم حتما باید آنرا مطالعه کنید اما باهمهاینها، فواید این نوع برنامهریزی در دوچیز خلاصه میشود: برنامهی ما تصوری از روزمان بهشکل داستان است. پراز عدد و کار نیست بلکه یک داستان است و دوست داریم که بخوانیمش و از طرفی ما واقعا در نوشتن مشکل داریم و شاید این نوع برنامهریزی بهانهای باشد برای نوشتن. خوب که نگاه کنیم، میبینیم بعداز مدتها خودبهخود دفترچه خاطراتی زیبانوشتهایم که داستانیرا روایت میکند.
کارهای خیریه. یک سطل آب یخ و ذرهای آب که تبدیل بهموج شد. البته شاید انجامش درایران زیاد خوب نباشد چراکه واقعا مشکل آبی داریم وظلم بهخوداست که آب باارزشرا هدردهیم. اما خودکارواقعا زیبا و قشنگ بود و نشان داد که یککارساده چقدر میتواند روحیهدهنده و شادیآورباشد و درکنارش کاری خیرهم صورت بگیرد. این مورد نیازی بهراهحل ندارد، هرکار خیری زیباست و میتواند آرامش بخش باشد اما باید بهشکلی باشد که آسیبی نرساند. مامیتوانیم بهجای ریختن آب، کاری زیباتر انجام دهیم، کاری که پایینترها مثالی ایرانیاش را آوردهایم.
همه چیز به ذهنمان برمیگردد. آدمی اهل حساب و کتاب است و کاری نمیکند که ضرری مادی برایش داشتهباشد اما متاسفانه ما انسانها وقتی به بحث معنوی میرسیم، اهمیتی به ضرروزیان نمیدهیم. هرعدم موفقیتیرا به حساب شکست میگذاریم و بزرگتر که میشویم، ترس بیشتربرما غلبه میکند. اینروزها قبول نشدن در کنکور، ردشدن از امتحان راهنمایی رانندگی و کارپیدانکردن، تبدیل بهشکستهای بزرگ ماشدهاند. نوشتن درمورد اینها هزاران کلمه میطلبد اما بیاییم و گاهی بهتر حساب و کنیم. نهایت زندگی مرگ است و واقعا نمیتوان گفت کی بهسراغمان میآید، پس بااین وجود آیا دلیلی وجوددارد کهما بهخاطر قبول نشدن در دانشگاه و پیدانکردن کار ناامید و شکستخورده شویم؟
بیتردید زندگی هیچوقت آسوده نبوده و همیشه فرازونشیب خواهدداشت، اما متاسفانه ماایرانیها واقعا هیچ ارادهای نشان نمیدهیم و انتظار معجزه داریم. ساعتها پشت کامپیوتر و گجتهایمان مینشینیم و مطالبی همچون عکسهای جنگی رالایک میکنیم و بهدنبال پیجهای ترول و جک میگردیم. بیشتر وقتمانرا درخیابان سپری میکنیم و بااینکه میگوییم پول نداریم برای چیزهایی واقعا بیارزش هزینه میکنیم. همه اینها در آخر جمع شده و ذهنی تهیرا میسازند، ذهنی که چون اراده و خلاقیتی ندارد، منزوی شده و رفته رفته آرامششرا از دست میدهد.
یافتن آرامش و ازهمه مهمتر آرامش روحی و روانی کاری ساده نیست و باپول و علم بدست نمیآید، چراکه بارها دیدهایم انسانهای ثروتمند و مشهوری چگونه ازهم گسیسته و حتی دست یهخودکشی زدهاند. یافتن آرامش بهخود ما انسانها بازمیگردد و خودمان باید پیدایش کنیم و بفهمیم که پول همهچیز نیست، بلکه درزندگی تکتک ما کارهای کوچکی وجوددارند که بهما آرامش میدهند. میتوانیم بهجای لایک کردن، شروع بهنوشتن و کشیدن کنیم، میتوانیم دستبه ماجراجویی بزنیم و اطرافمان را بهتر بشناسیم. عکاسی کنیم وفیلم بسازیم. شعر بگوییم و حتی برنامه نویسی کنیم. درآخر وبلاگ لایف هکر مقالهای درباب افسردگی نوشته اما مهمترین ویژگیاش، تجربیات خود نویسنده درموردآن و نحوه خارج شدن ازآن است. پیشنهاد میکنم حتما این مقاله را مطالعه و درصورتی به لایفهکر دسترسی ندارید، ازاین لینک PDF آنرا دانلود کنید.
عکسهای هفته
همیشه طبیعت بزرگترین پناهگاه برای دستیافتن بهآرامش، حال فقط برای چندثانیه بودهاست. ازآنجا که تصاویرزیر، ترکیب انسان و طبیعترا بهنمایش میگذارند، نهتنها احساس آرامش خاصیرا منتقل میکنند بلکه میتوانند تلنگری باشند تاماهم هرازگاهی طعم آرامش طبیعترا بچشیم.
برویم سراغ اینستاییهایمان. اکانت اولمان، عکاسیست که شاید تصاویرش کمی تیره بهنظر برسند اما آنچنان زیبا و باکیفیت هستند که تماشای تکتک آنها واقعا احساس خوبی به آدم میدهد. این عکاس هم مانند بسیاری از عکاسان،دربیشتر تصاویرش ازترکیب اشیا مختلف استفاده میکند اما برخلاف بیشترآنها، اکثر اشیا رنگهای تیرهای دارند.
اما اکانت اینستاگرامی ایرانیمان. همانطورکه گفتم پروژه آب یخ کار بسیارخوبیست اما حتما نبایدبههمان شکل صورت بگیرد. اکانت Smarziyeh آمده و کارجالبی کرده. بهاین شکل که از بقیه خواسته تادرنا یا همان اوریگامی بسازند و درشبکههای اجتماعی بهاشتراک بگذارند. بهنظرم کارواقعا جالب و خلاقانهای بود و نشان دادکه ایرانیهاهم میتوانند خلاقیت داشتهباشند. هرچند بهنظرمن هدف نهایی انجام یککارخیر است نه ضبط کلیپ و بههرشکلی میتواند سودمند باشد.
اپلیکیشنهای هفته
بهتازگی بااپلیکیشن Cloud Magic آشناشدهام و فعلا بهاپ شماره1 ایمیلم تبدیل شدهاست. اپ ویژگیهای آنچنانی ندارد و مشابه بسیاری ازاپهاست اما بهجرات میگویم که سرعت اپ و نشان دادن سریع ایمیلها در نوتیفیکیشن، واقعا مراجذب خودکردهاست.
لینک دانلود اپلیکیشن برای سیستم عامل های : ios (لینک دانلود) – اندروید (لینک دانلود)
اپلیکیشنهای مربوط به ریلکسکردن و مدیتیشن و امثال اینها بهنظرم کمی مورد کملطفی قرارگرفتهاند. البته دلیلشرا نمیدانم امافکر کنم کهاکثرما، بهخصوص خودم بیشتر بهموزیک علاقهمندیم تاشنیدن صدای زیبای طبیعت و صداهایی ازاین دست. بههرحال پیشنهاد میکنم هرازگاهی ایناپهارا امتحان کنید، برای مثال خودم ازاپ RelaxMel استفاده میکنم و واقعاآنرا پیشنهاد میکنم.
دانلود اپلیکیشن برای سیستم عامل : ios (لینک دانلود)
این روزها احتمالا همه بابازی Swing Copters مشغولاند و بهشخص اعتراف میکنم که واقعا سختاست! امااگر بهاین بازی علاقهای ندارید و دنبال بازی دیگری هستید، من Juggling را پیشنهاد میکنم. بازیای باهمان شکل و شمایل اما بامحوریت روپایی رفتن. بههرحال دراین بازی میتوان رکوردی دورقمی دید.
دانلود بازی برای سیستم عامل های : ios (لینک دانلود) – اندروید (لینک دانلود)
ایده هفته
ایده اینهفته راجع به منوشماست و آرامشمان. بارهاگفته شده که کارهای موردعلاقهمانرا انجام دهیم اما یاوقت کم میآوریم ویا ازلحاظ مالی نمیتوانیم. ایده این هفتهرا بهچند بخش تقسیم کردهام و بهنظرم اینکارها میتوانند برای هرکسی آرامش بخش باشند.
نویسندگی. نوشتن خودبهخود آرامش میآورد و بهجرات میتوانم بهعلاقهما بهچت اشاره کنم. همینکه باکسی گفتوگو میکنیم و یادرشبکههای اجتماعی متن مینویسیم، خودبهخود آرامش بهمامیدهد. حال بیایید این آرامشرا برای مدتی بهخودمان اختصاص دهیم و کمی برای خودمان بنویسیم. همانطور که بالاترهم گفتم، بزرگترین مشکلما از داستان و خاطره نویسی، ترس از مورد تمسخر گرفتن و بد درآمدن نوشتههایمان است. من بهجرات میگویم که نوشتن برای هرکسی هنگام نوشتن میآید. گواه حرفم همین چتهای ماست. ماواقعا نمیدانیم کهچطور مینویسیم فقط میبینیم که متنی، حتی بلند نوشته شده است. داستاننویسی و امثال اینهم همینگونه است. ماواقعا نمیدانیم چه میکنیم اما مینویسیم و باور کنید لذت خاصی دارد.
نقاشی باآبرنگ. بهشخص هرنوع نقاشیرا دوست دارم اما آبرنگ و حتی رنگ روغن واقعا زیبایی و حس خاصی دارند. همین جمعه اول صبح، بهجای تماشای فیلم و اخبار، یک آبرنگ بردارید و برروی چیزهای که استفاده نمیشوند، نقاشی کنید. اصلاهم به طرح و زیبایی کاری نداشتهباشید، رفتهرفته میبینید که چهاتفاقی میافتد. دیدهام که میگویم.
عکاسی. شاید تصویر یک دوربین موبایل و نداشتن دانش عکاسی کمی ناامیدکننده باشد، اما مطمئن باشید اصلا اینطورنیست. مابرای شخص خاصی و مسابقهای عکس نمیگیریم بلکه فقط برای آرامش روحیمان اینکاررا انجام میدهیم. برای من کهتابهحال چنینبوده. امروز جمعهاست و ماتقریبا بیکاریم، پس شالوکلاه کنید و سری بهبیرون بزنید. اگر دوستان شبکههای اجتماعی و اینستاگرامی هم دارید، دعوتشان کنید و ازبودن و عکاسی کردن در کنار انسانهای هم عقیدهتان لذت ببرید.
تصویر از اکانت mo3eni
موسیقی بسازید. دراینکه خواننده واقعا زیادشدهاست شکی نیست امااین هیچ ارتباطی بهما و علایقمان ندارد. موسیقیای که میسازیم برای خودمان است. اینروزهاهم اپهای واقعا قدرتمند وارزانی برای ساخت موسیقی عرضه شدهاند. اماجدا ازآنها، سازهایی مثل سنتوررا فرض کنید. چه صدایی آرامش بخشی دارد! پیشنهاد میکنم کمی پسانداز کنیم و هرازگاهی ازاین چیزها بخریم، واقعا بهپولشان میارزند.
خلاصه که بگویم، هرکدامازما، انسانی هستیم باویژگیها و علایق متفاوت، اما همهما بهچیزهای بهظاهر کوچک علاقهمندیم و منبع آرامش تکتکما همین چیزهای کوچکاست. اینچیز کوچک میتواند جمع کردن قوطی کبریتباشد میتواند ساخت یک فایل صوتی. بهشخص پیشنهاد میکنم خودمانرا ازاین چیزهای کوچک محروم نکنیم.
سینا جان هفته پیش خیلی منتظرت بودیم. کجا بودی؟
متاسفانه اینترنت رفت دیگه برنگشت : )
بسیار بسیار زیبا بود.. خواندن خود متن آرامش بخش بود! درباره رسیدن به آرامش هم، عکاسی و موسیقی را به شدت پیشنهاد می کنم.. موسیقی را اگر هنگام بی حوصلگی بنوازید، مخصوصا اگر به صدای سازتان عشق داشته باشید، آرامش بسیار عجیبی نصیب آدم می کند، من که از نواختن تار هیچ وقت خسته نشدم!
مثل همیشه عالی! منتظریم تا هفته آینده و مجله بعدی!
ممنون از مطالب زیباتون و اینکه هفته قبل نبودید خیلی دلمان گرفت
اما یک نکته
به نظرم فرمولهایی که برای آرامش دادید برای ایجاد آرامش موقت هست که صد البته مفید هم هست و می تونه شروع خوبی باشه ولی اینکه کسی به آرامشی برسه که در حین فیلم دیدن و شبکه اجتماعی فعالیت کردن و کلا درگیر زندگی مدرن بودن بتونه این آرامش رو به اونا منتقل کنه، آرامش اصلی هست و این هم ناشی نمیشه از تقویت معنوی درون انسان.
خوشبختانه همه ما مسلمون هستیم و به اندازه کافی و صد البته نه افراطی راه حل هایی برای افزایش قدرت معنوی داریم. ای کاش به اونها هم اشاره ای می کردید
صددرصد همینطوره و قطعا آرامش اصلی از طریق معنوی بدست میاد. اما اعتقادات این شکلی واقعا فراتراز مقاله و نوشتن هستن و چیزین که واقعا هرانسان خودش به اون میرسه و انتخابش میکنه و من اصلا در جایگاهی نیستم که در موردش بنویسم چون واقعا اعتقادات به خصوص ازنوع مذهبیش کاملا شخصی و انتخابی هستن و به نظرم اصلا نمیشه درموردشون صحبت کرد. در مورد کتاب و این چیزا میشه نوشت اما چون مطالعه یه شکل واحد داره و برای هرانسانی میتونه خوب باشه اما اعتقادات به نظرم برای این چند میلیارد انسان برای هرکدوم یه شکل خاص و ویژه داره : )
عالی بود ….. خوندن خود متن حتی آرامش بخش بود…چه برسه به انجام توصیه هاش
خیلی “طولانی” بود، من فقط اسکرول میکردم و تیترها رو خوندم. وقت و حوصلهای برای خوندن چنین متنهایی هرگز ندارم.
عالی عالی عالی
عالی و متعالی
از این که دیدم سریال جرمی برت فقید را معرفی کردید ، خیلی خوشحال شدم … مجله ی این هفته خیلی خوب بود و ممنون .
از این جور پستا تو اینترنت خیلی کم پیدا میشه. کارتون عالیه ادامه بدید
عالیه ! ممنون
بهترین راه رسیدن به آرامش مرگ است و دیگر هیچ!
والا اونکه یه چیز حتمیه، راه دیگه ایم نداره. ولی میشه اون وسطا یه چندتا کتاب خوند آهنگ گوش داد چندتا کارخوب کرد و به چندنفر یه خیری رسوند. به نظرم آدم تاواقعا به آرامش دنیوی نرسه مرگ براش زوده و باور کنید خودم یه بار کاملا تجربش کردم و به جرات میگم انسان تاوقتی کاراشو انجام نداده باشه و مرگو تجربه نکرده باشه ارزش زنده بودنو واقعا نمیفهمه…. زندگی خیلی باارزشه اما متاسفانه تا به لحظه گرفتنش نزدیک نشیم درکش نمی کنیم : )
مثل همیشه عالی
کار شما مثل کار شرکت اپله فقط خودتون رو دست خودتون می زنین تازه مجله های قبلیتون هم از رونق نمیفته
هفته قبل هم ک نبودین انگار یه چیزی ازم گم شده بود
آرامش یعنی روزی ۳ وعده به سایت ۱ پزشک سر زدن و بس
عالی بود مجله این هفته
فکر کنم بهترین تمجید رو اون دوستمون کردن که شرکت اپل رو مثال زدن،
بی نظیر بوده و هست کارتون،
خیلی شیک، مطالب عالی، زنده و برخواسته از تجربه واقعی،
یه تشکر ویژه هم از طراح وبسایت دارم که سایت علاوه بر اینکه تو مرورگر همه گجت ها و پلتفرم ها اعم از ویندوز، مک، ios، اندروید و … عالی و مرتب باز میشه، حتی با بیش از 10 نوع مختلف فید ریدر و اپ های دیگه هم کاملا فیت هست و متون ترکیبی فارسی و انگلیسی کاملا تنظیم و عکس ها بدون بیرون زدگی فریم رو بطور کامل پر میکنه که به جرات میگم بی نظیره.
شایدم من زیاد حساس باشم، ولی تجربه کاربری بی نظیری به انسان میده این همه نظم در مطالب و همینطور طراحی سایت.
خدا قوت.
سلام. با تشکر از مطلب عالیتون. فقط چون فکر می کنم دقت متن براتون مهم باشه باید یک نکته رو یادآوری کنم که ایده درنای کاغذی ایرانی نیست و سنت قدیمی در اصل ژاپنیه و امسال به عنوان مثال یوکو اونو در توییتر خواسته بود به مناسبت روز هیروشیما همه از این درناها ساخته و تصویرش را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارند.
سلام و ممنون از توجهتون.
درسته این داستان ژاپنی ه که من در پست اینستاگرامم هم این مطلب رو توضیح دادم و خواستم براساس همین داستان تگ ی در اینستاگرام ساخته بشه که مربوط به هزار درنا باشه :)
عالی بود لطفا ادامه بده
واقعا مجله ى هفتگى شما هر دفعه عالى هست
راستى این دفعه پادکست نداشتید! توصیه می کنم حتما پادکست You are not so smart! رو گوش کنید مخصوصا قسمت راجع به Spending Money که به بحث آرامش این هفته مربوط هست!
همه ی سرگرمی ها یه طرف،عکاسی یه طرف دیگه!
سلام .من که میخوام سه تار بخرم .یاد گرفتم فبها نشد هم میرم کلاس ؟؟؟ درسن 51 سالگی؟//