آشنایی با زندگی نخستین زنی که برنده معتبرترین جایزه ریاضی شد: مریم میرزاخانی
زمانی که مریم میرزاخانی 8 ساله بود عادت داشت که موفقیتهای یک دختر قهرمان را پیش خودش تجسم کند. هر شب در رختخواب، قهرمان خیالی او شهردار میشود، به نقط مختلف دنیا سفر میکرد یا در زمینههای بارز دیگری، موفقیت کسب میکرد.
امروز، میرزاخانی یک استاد 37 ساله ریاضیات در دانشگاه استنفورد است و هنوز هم در ذهنش داستانهایی مینگارد. جاهطلبیهای او تغییری نکردهاند ولی بازیگران و شخصیتها داستانهایش چرا. این بازیگران حالا سطوح هذلولی، فضاهای moduli و سامانههای دینامیک هستند. او بر این باور است که ریاضیات از جهاتی مانند نوشتن یک رمان است:
«شخصیتهای مختلفی وجود دارند و شما بایستی آنها را بهتر بشناسید. داستان پیش میرود، آنگاه وقتی دوباره به شخصیتهای نگاه میکنید، میبینید که نسبت به تلقی اول شما، تغییر کردهاند.»
ریاضیدان ایرانی شخصیتهایش را هر جا که میرفت با خود میبرد، همزمان خطوط داستانش نوشته میشد، داستانی که سالها طول کشید تا آشکار شود.
او در میان ریاضیدانها به این ویژگی شهرت دارد که کوچک اما سرکش و رامنشدنی است و دشوارترین سؤالات زمینه مطالعاتیاش را با پایداری بسیار دنبال میکند. استاد راهنمای او در مقطع دکترا -کورتیس مکمولن- میگوید که او زمانی که پای ریاضیات در بین باشد او با بیپروایی بسیار جاهطلبی دارد.
با صدای آرام و یکنواخت و چشمان خاکستری مایل به آبیاش، میرزاخانی اعتماد به نفس تزلزلناپذیری دارد. در عین حال فروتن است و زمانی که از او در مورد سهمش در حل کردن یک مشکل مطالعاتی سؤال میشود، میگوید «اگر بخواهم صادف باشم، فکر میکنم که سهم زیادی نداشتهام.» حتی زمانی که در ماه فوریه ایمیلی به او رسید که مبنی بر دریافت معتبرترین جایزه ریاضی دنیا یعنی نشان «فیلد» بود، او به سادگی عنوان کرد که شاید ایمیلی که دریافت کرده، هک شده باشد و واقعی نباشد!
اما دیگر ریاضیدانها از کارهای او را میستایند. الکس اسکین-ریاضی دان مقیم شیکاگو و همکار او – میگوید که تز دکتری او در مورد شمارش حلقهها (لوپها) روی سطوحی که هندسه هذلولی دارند، بسیار جالب توجه و شایسته درج در کتابهای درسی ریاضی است.
ریاضیدان دیگر ساکن شیکاگو -بنسون فارب- هم عقیده دارد که یکی دیگر از کارهای او که در مورد دینامیک سطوح انتزاعی مرتبط با میزهای بیلیارد است، شایسته دریافت «قضیه دهه» است.
تهران
در کودکی میرزاخانی، تمایلی نداشت که یک ریاضیدان شود. هدف نخستین اصلی او این بود که هر کتابی را که به دستش میرسد، بخواند. او همچنین برنامههای تلویزیونی که در مورد زندگی زنان مشهوری مثل ماری کوری یا هلن کلر بود، نگاه میکرد، بعدها او رمانی درباره ونسان ون گوک به نام «شور زندگی» را خواند. این داستانهای جس جاهطلبی تعریفنشدهای را در او برای انجام کاری بزرگ در زندگی القا کردند، شاید نویسنده شدن!
میرزاخانی در شرایط مدرسته ابتدایی را تمام کرد که جنگ ایران و عراق تمان شده بود و فرصتهای برای دانشآموزان دارای انگیزه در حال فراهم شدن بود. او در آزمون ورودی مدرسه راهنمایی فرزانگان شرکت کرد. خودش میگوید که خوششانس بوده، چون در شرایطی پا به مرحله نوجوانی گذاشت که شرایط پایدارتر شده بودند.
در نخستین هفتهای که وارد مدرسه فرزانگان شد، دوست مدامالعمرش را پیدا کرد –رؤیا بهشتی– او حالا استاد ریاضی دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس است.
این دو دوست عادت داشتند که کتابفروشیها نزدیک مدرسه را جستجو کنند، از آنجا که زیر و رو کردن کتابها در کتابفروشیها با نارضایتی کتابفروشهای همراه بود، آنها مجبور بودند که به صورت تصادفی کتابها را بردارند و بخرند.
با پدر و مادر در اصفهان
اما جالب است بدانید که در سال اول وضعیت ریاضی میرزاخانی چندان جالب نبود، طوری که معلم ریاضی او را صاحب نبوغ خاصی تشخیص نمیداد. میرزاخانی به همین خاطر علاقهاش را به ریاضی از دست داد.
سال بعد او معلمی داشت که مشوقتر بود، عملکرد او در ریاضی به شیوه چشمگیری بهتر شد. در سال دوم دیگر او مبدل به یک ستاره شده بود.
در مقطع دبیرستان او میرزاخانی و بهشتی به دبیرستان فرزانگان رفتند و در آنجا بود که آن دو زمانی تصمیم گرفتند که مسئلههای المپیاد انفورماتیک را با هم حل کنند، آنها میخواستند ببینند که چقدر توانایی حل این دست مسائل را دارند، برای همین به صورت مشترک روی آنها کار کردند و توانستند سه مسئله از شش مسئله را ظرف چند روز حل کنند، البته در آزمون واقعی، هر شرکتکننده تنها 3 ساعت وقت برای حل کردن مسائل داشت.
با هدف کشف تواناییهای خودشان در رقابتهای مشابه، آن دو پیش مسئولان دبیرستان رفتند و خواستند که کلاسهایی برای حل مسائل المپیادها در دبیرستان تشکیل شود، مثل همانهایی که در دبیرستانهای پسرانه برگزار میشد. خوشبختانه مدیر دبیرستان شخصیت بسیار قویای داشت، او به میرزاخانی اطمینان داد که با وجود اینکه تا آن زمان هیچ دختری نتوانسته بود وارد تیم المپیاد ریاضی ایران شود، میرزاخانی شایستگی مبدل شدن ورود به این تیم را دارد.
در سال 1994، میرزاخانی و بهشتی در 17 سالگی وارد تیم المپیاد ریاضی ایران شدند. میرزاخانی در نهایت مدل طلای المپیاد را دریافت کرد.
هاروارد
اما گرفتن مدال طلای المپیاد، لزوما تضمینکننده موفقیت در پژوهشهای ریاضی نیست. در مسابقات ریاضی، کسی میآید و یک مسئله را با یک پاسخ هوشمندانه طراحی میکند، اما وقتی وارد پژوهش واقعی میشویم با مسائلی روبرو میشویم که اصلا ممکن است پاسخی نداشته باشند. اما میرزاخانی برخلاف دیگر افراد موفق در المپیادها، توانایی ایجاد نگرش خاص خود را داشت.
میرزاخانی بعد از حضور در دانشگاه شریف در سال 1999، به دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا در همایش مکمولن شرکت کرد. در آغاز او چیز زیادی از مسائلی که مکمولن مطرح میکرد، درک نمیکرد، اما شیفته زیبایی مسئله یعنی هندسه هذلولیها شده بود. او به دفتر مکمولن میرفت و او را با سؤالات زیاد بمباران میکرد، سؤالاتی که با عجله به زبان فارسی نوشته بود.
او در ذهنش تصویری از مسائل را مجسم میکرد و بعد به دفتر مکمولن میآمد و شرحشان میداد. میرزاخانی شیفته سطوح هذلولی شده بود -سطوحی به شکل دونات با دو یا تعداد بیشتری حفره.
یک قرن است که این سطوح مورد توجه شاخههای مختلف دانش ریاضی یا حتی فیزیک قرار گرفتهاند. اما در این مدت به بسیاری از سؤالات در زمینه این سطوح پاسخ داده نشده است، یکی از این سؤالات در مورد خطوط مستقیم یا geodesic ها روی سطوح هذلولی است.
یک سطح هذلولی را در ذهن تصور کنید و بعد خطوط مستقیمی را در نظر بیاورید که دو نقطه دلخواه آن را به هم متصل میکنند، حالا به نظرتان چطور میشود، تعداد خطوط مستقیمی را مصاحبه کرد که طول مشخصی داشته باشند؟
میرزاخانی در تز سال 2004 در مورد همین خطوط کار کرده بود. تز او در قالب سه مقاله در سه نشریه معتبر ریاضی چاپ شد.
میرزاخانی خودش را ریاضیدان کُندکاری میداند، او دوست دارد که سالها به صورت عمقی روی مسائل کار کند. مسائلی وجود دارند که بیش از یک دهه روی آنها کار کرده است. او هرگز ناامید نمیشود و آهسته و پیوسته روی مسائل کار میکند.
راهبرد آهسته و پیوسته او به زندگیاش هم تعمیم یافته است:
جان وندراک -همسر میرزاخانی که دانشمند علوم کامپیوتر تئوریک در مرکز پژوهشی IBM در سن خوزه است- روزی را به یاد میآورد که با او برای دویدن به بیرون رفته بودند، جان آن زمان بسیار روی فرم بود، ما میرزاخانی ناآماده بود، جان نیم ساعته ورزشش را تمام کرد، اما میرزاخانی هنوز با همان شتاب آهسته به دویدن ادامه میداد.
میرزاخانی عادت دارد که هنگام کار طراحیهای و تجسماتش را روی کاغذ بکشد. او تکه کاغذهای بسیار بزرگی را روی کف اتاق میگذارد و بعد ساعتهای طولانی نقشهایی روی آنها میکشد که در نگاه اول یکسان به نظر میرسند. جان وندراک خودش نمیداند که چطور میرزاخانی با این سبک کار میکند اما مهم این است که در نهایت این شیوه کاری، به نتیجه میرسد. شاید زمینه تحقیقاتی میرزانی آنقدر انتزاعی و پیچیده هستند که راههای روتین حل قدم به قدم مسائل، در مورد آنها پاسخگو نباشد.
به تصویر کشیدن مسائل، برای میرزاخانی نسبت به روی کاغذ آوردن همه جزئیات بسیار کاراتر است.
میرزاخانی میگوید که دختر سهسالهاش –آناهیتا– وقتی که او کار میکند میگوید: «اوه! مامان بازم نقاشی میکشه!» شاید این کودک فکر میکند که مادرش نقاش است!
زمینه تحقیقاتی میرزاخانی با قسمتهای مختلف ریاضیات مثل هندسه تفاضلی، تحلیل پیچیده و سامانههای دینامیک مرتبط است.
در سال 2006، میرزخانی توانست مسئله دشواری را حل کند: بر سر سطوح هذلولی چه میآید وقتی هندسه آنها با مکانیسمهای شبیه زلزله تغییر شکل پیدا میکند؟!
مسئله دشوار بعدی این بود: پیشبینی شیوه حرکت و نحوه رفتار یک توپ بیلیارد روی میزی که به جای شکل معمول به صورت چندضلعی است. یک قرن پیش بود که ریاضیدانهای پیدا شدند که این مسئله ظاهرا آسان را مطرح کردند، اما در این یک قرن پاسخ سرراستی برای این مسئله پیدا نشده بود، تا اینکه در سالهای 2012 و 2013 میرزاخانی، اسکین و امیر محمدی موفق به حل آن شدند.
این نوشتهها را هم بخوانید
عالی بود خصوصا عکسا
نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت
خوشحال بخاطر اینکه بهشون افتخار میکنم، و ناراحت بخاطر اینکه چرا ما لایق داشتن چنین گوهر با ارزشی نیستیم؟!
خانم میرزاخانی اگه این پست یک پزشک رو خوندید، بدونید که ما بهتون افتخار میکنیم بخاطر اینکه یک بار دیگه نام یک ایرانی با سربلندی در دنیا درخشید (:
پ.ن: من با ناسیونالیسم مخالفم، ولی در مقابل چنین افتخاری واقعاً نمیشه سکوت کرد!
بیایید فکر کنید هدف پیشرفت علمه. ضمن احترام به ناسیونالیسم، باید عرض کنم اصرار زیاد بر آن باعث میشود بسیاری از مسائل علمی خیلی دیرتر از زمانی که آن را کنار میگذاریم حل شوند.
وقتی شواهد نشان میدهند که برای گسترش مرزهای دانش، و حل مسائل پیچیده، نخبگان باید در شرایط خاصی قرار گیرند تا نبوعشان شکفته شود (مثلا کار در بهترین دانشگاه های دنیا)، شاید کمی خودخواهی باشد که از آنها بخواهیم در کشور خودشان بمانند و خدمات بسیار معمولی تری را انجام دهند.
من به شخصه فکر میکنم اگر شرایط شفتن نبوغ در نقطه ی از دنیا متمرکز شود، نباید در فرستادن نابغه ها به آن جا تردید کرد. شاید ناسیونالیسم اثرات مثبتی داشته باشد، اما پافشاری بر آن میتواند باعث خاموش ماندن و هدر رفتن استعدادهای فراوانی شود که در صورت شکوفا شدن، همه دنیا (من جمله کشور مبدا) از آن منتفع میشوند.
صحبت شما فرافکنانه و آرمانگرایانه است ، در صورتی که سطج زندگی همه مردم دنیا یکی بود ، و هر اکتشافی در اختیار همه مردم قرار میگرفت مصداق داشت ،کسی با رفتن و تحصیل و پیشرفت مغزهای داخلی مخالف نیست ، به شزط اینکه شرایطی فراهم شود که حاصل مطالعاتشان را در اختیار دانشگاههای کشور و دانشجویان داخلی هم قرار دهند ، مثل ژاپنی ها که برای تحصیل به آمریکا رفتند و برگشتند و مملکت خود را ساختند ، و هر دو طرف منتفع شدند،هم طرف آمریکایی هم طرف ژاپنی، انشتین سالها در دانشگاه اورشلیم درس میداد و شاگرد تربیت میکرد، یادمان نرود که 70 درصد مسیر موفقیتشان را در همین مملکت و با بودجه و سرمایه گذاریهای مادی و معنوی همین کشور رفته اند
سلام. سایتتون خیلی عالی شده… از خواننده های سایت شما هستم. واقعا چقدر عالی هستش که ایرانی ها انقدر در دنیا میدرخشند و اگر خودمون قدر خودمون رو بدونیم خیلیپیشرفت داشتیم.مهم اینه که انسان قدر نعمتهاش رو بدونه تا پیشرفت کنه … گلهای هم از خانم میرزایی دارم اینه که ما بحساب خودمون مثلا شیعه هستیم در حرف نه عمل .. چرا چادر و حجاب رو کنار گذاشتین؟ شما بهترین تبلیغ کننده حجاب هستین حتما قائل به کرامت ارزش انسان هستید . در آخر امیدواریم همیشه بالاترین مدارج علمی در اختیار شما باشه تا سربلند کنید نام ایران رو البته با حجاب نه بی حجاب …
چرا با ناسبونالیسم مخالفید?
چرا ادم نباید به کشورش و میهنش گرایش داشته باشه و بخواد که ایران بهترین باشه?
کسانی که ناسیونالیستی در وجودشون نیست معمولا خیلی زود بیگانه پرست میشن که شامل غرب زدگی شرق زدگی و عرب زدگی هست
ایشان حدود بیست سال قبل کتابی به همراه خانم بهشتی به نگارش در اودردند که هنوز هم رفرنس المپیاد ریاضی هست با عنوان : نظریه اعداد
ممنون
این کلمه رو اصلاح کنید لطفا:
مصاحبه –> محاسبه
غلط دیکته ایی و نگارشی که تو این متن فراوونه . دکتر گویا برای اینکه از قافله خبر جا نمونه با شتاب متن رو تهیه کرده
عالی بود. باعث افتخارمونه
این روزا بحث ریاضیات که داغه + رابین ویلیامز عزیز هم که رفت =
پس فیلم Good Will Hunting رو دوباره تماشا میکنیم .
(:
خوب مغز ایشون را هم شما داشتید مثل ایشون میشدید ایشون روزی حداکثر 8 ساعت کار میکند که بسیاری از دانشمندان و دانشجوها بیشتر روزی 18 ساعت کار میکنند ولی به اینجا نمیرسند .
دلیلش هم دوپینگی بوده که طبیعت زمان تولد به مریم میرزاخانی داده یک مغز خاص با ساختار فیزیکی ریاضی
کلا دنیا جای تبعیضه ولی بعضی وقتها اصلا به ذهنمون نمیرسه اکثر موفقین مغز خاصی دارند که معمولیها ندارند و این یعنی دوپینگی که صداش را در نمیارن
./
تفکر جالبیه ولی. دارم به این فکر میکنم کاش یه سازمانی جایی بود این دوپینگی هارو مشخص میکرد تا اونایی که مغزشو دارن ولی کاری نمیکنن و خدمتی به بشریت انجام نمیدن رو مدعی العموم بکشونه دادگاه، به جرم حیف و میل اموال عمومی پدرشونو در بیارن.
اصولا این رسم جایزه دادن به این نابغه مابغه ها هم رسم بیخودیه. چون دارن وظیفه طبیعی شون رو انجام میدن دیگه، کاری نداره که براشون! تو زحمت نمیفتن که.
نتیجه میگیریم که کلا دنیا جای بیخودیه. این همه دوپینگ، سه پینگ،… اه، چیه آخه.
— منظور شما همین بود دیگه؟! —
نه دیگه اینطوری نمیشه.وقتی شما میگی یه سازمانی باشه افرادی که از هوششون استفاده نمیکنن و بیکارن رو محکوم کنه باید یه سازمانی هم باشه که اگه کسی از هوشش استفاده کرد تشویقش کنه…
./
فکر میکردم اون ته مایه طنز تو نظری که نوشتم معلومه! من از افعال معکوس استفاده کرده بیدم!
اگه اینطوره کل انسانها (منهای یه عده محدود) رو باید محاکمه کرد چرا که به اندازه استعدادی که دارن خروجی ندارن؛ نمیدونم شوخیِ بود یا جدی ولی اختیارِ که انسان رو کرده انسان.
آقای احمد: شما حرف “معمولی ” را درست متوجه نشدید. من نمیخوام از کلمه دوپینگ استفاده کنم چرا لفظی است که به یک قانون شکن داده میشه باید بگیم بهره هوشی بالا. ضریب هوشی یک چیز وراثتی هست که باعث میشود میزان ضریب موفقیتتان به ازای تلاش کوچکی به طرز چشمگیری افزایش یابد. کسی منکر تلاش نیست بقال سرکوچه ما شب و روز مداوم ریاضی کار کنه ریاضیدان جهانی نمیشه. کسی که این چنین موفق میشود فقط تلاشش نبوده بلکه بهره هوشی باعث جهشی در موفقیتش میشود اگر شما زندگینامه این خانم را بخوانید معلم دوره دبیرستانش میگه که در سال دوم دبیرستان سوالات فوق لیسانس را حل می کرده این چیزی نیست که با تلاش اونم در عرض یکی دو سال بدست بیاید. پدر ایشون مهندس برق بوده یعنی وراثتا باهوشند. کسی هم قرار نیست دادگاهی شود!
خخخخخخخخخ
خـــیلی بامزه بود
کار زیبا خبر از همت بلند میدهد(نه صرفا بک مغز یا توانایی خارق العاده)
کاملا مخالفم …
اول نبوغ و استعداد ، بعدا زحمت و همت …
بدون استعداد ، زحمت کاملا پوچ و بى فایده است …
جهان همواره جاى ستم و تبعیض بوده و
هست و خواهد بود …
والا به خدا …
دمت گرم که حرف دلم رو زدى …
بالاخره یک نظر متفاوت دیدم
اشتباه نکن. مغز همه یکیه. اما یکی در طی سالیان سال با پرورش خلاقیت و هوش (هوش به معنای داشتن خلاقیت است) خودش، میتونه در مواجه با یک مسئله (مانند مسایل ریاضی) با استفاده از خلاقیتی که دارد ایده ها و روش های جدیدی برای حل سوال بوجود بیاورد. هیچ دوپینگی تو دنیا وجود نداره. اشتباهات خودتو تقصیر هستی ننداز.
باعث افتخار هستند ایشون
ممنون خیلی جالب بود
کاش همه اش را ترجمه کرده بودید.
خیلى عالى و کامل بود هرچند پر از غلط املایى و نگارشى
که چی بشه
./
شما وقتی کاپ جام جهانی رو به تیم برنده میدن هم میگین “که چی بشه”؟!
(بماند که -به نظر من- ۱۰تا از اون کاپ ها اندازه این یه دونه جایزه نمیشه.)
سلام
سپاسگزارم. یکپزشک اینگونه رویدادها را خیلی خوب بازتاب میدهد.
مشتاق بودم در موردشان بیشتر بدانم که یک پزشک زحمتش را کشید … متشکر آقای مجیدی …
مریم جان، درود بر تو. در لحظه هایی که شاید احساس خستگی یا دوری از وطن و هر چیز بد دیگری بخواهد تو را از عشق به ریاضیات دور کند، به یاد بیاور که یک ملت به تو افتخار می کند. هر چند میدانم که روح بزرگت قدرتمندتر از این حرفهاست. برایت آرزوی بهترین ها را دارم.
پست بسیار خوبی بود. ترجمه شما، دکتر، نشان می داد که اگر شیفته ریاضیات نباشید حداقل درک خوبی از آن دارید، بالاخره ترجمه هر متنی با هر کلمه ای آسان نیست. یا شاید هم این مهارتتان در ترجمه را می رساند..!
به هر جهت مرسی از این پست!
درسته که ایشون داره مرز های دانش را جا به جا می کنه و واقعا اینجا واسشون کوچیکه اما تصور کنید وجود ایشون تو محافل علمی کشورمون سوای بار علمی فوق العاده می تونست چه فضای انگیزشی برای دانشجو ها به وجود بیاره.خانم میرزایی بدون هیچ نگاه تعصب امیز ملی واقعا لذت بردم هموطنم به چنین حد کمالاتی رسیده.به امید اینکه همیشه سالم و پیروز باشید و باز هم از موفقیت های شما بشنویم و بخوانیم.
رزومه خانم رویا بهشتی زواره دوست صمیمی خانم میرزاخانی که در متن به نام ایشون هم اشاره شده و ایشون هم از هموطنان موفق هستن:
http://www.math.wustl.edu/~beheshti
درود به خانم میرزاخانی
این خبرهای خوب باعث افتخار و شادی ماست.
تو زمونه ای که ورزشکارها ، خواننده ها و بازیگرها بیشتر از دانشمندهای موفق معرفی میشن، شنیدن این خبر باعث میشه شادی تو چشمای هر ایرانی که قدر این پیروزیها رو بدونه برق بزنه.
با آرزوی پیروزیهای بعدی برای مریم خانم میرزاخانی عزیز.
“On behalf of the entire Stanford community, I congratulate Maryam on this incredible recognition, the highest honour in her discipline, the first ever granted to a woman,” said university president John Hennessy.
جالبه که اکثر کسانی که در سایت های مختلف به ایشان تبریک گفتند آقایان هستند، با اینکه در تیتر بیشتر خبرگزاری ها و اکثر مطالب اولین جیزی روی آن مانور داده میشود جنسیت ایشان بوده، و مطلب دیگه هم اینکه متاسفانه بعضی از خبر گزاری داخلی و تعداد محدودی از خبرگزاری های خارجی بر روی مقوله حجاب ایشان تمرکز کردند به جای کار علمی و تحقیقی ایشان، انگار این بیماری دخالت در امور شخصی دیگران در ما نهادینه شده…
به امید درخشش بیشتر جوانان ایران
هر چند که این خبر رو با نگارش دیگری از هوپا خوندم ولی ارزش دوباره خوندن رو داشت …باعرض تبریک و آرزوی بهترین ها براشون….
و به قول کنجکاو :”به امید درخشش بیشتر جوانان ایران”….
خوب من هم مثل همه ایرانیها از این خبر خوشحال شدم.
اما بد ندیدم توجهتون رو به یک نکته جلب کنم اونهم اینه که ایشون از تکنیک تصویر سازی ذهنی از همون بچگی استفاده می کرده و همچنین نیمه چپ مغزشون برای کارهای تجسمی به خوبی استفاده کرده.
اگر میبینیم که در جاهایی از متن عنوان شده که خودشون هم از موفقیتهاشون متعجب شده علتش اینه که ضمیر ناخود آگاه خیلی از وقتا آدم رو متعجب میکنه.
دوست داشتم در این مورد نظرات خودشون رو هم بدونم.
به هر حال بهشون تبریک میگم و امیدوارم استفاده از تصویر سازی ذهنی توسط افراد آگاه به همه بچه های این سرزمین آموزش داده بشه.
برای من باعث افتخاره که در مدرسه فرزانگان تهران در کنار مریم عزیز درس میخوندم… با آرزوی موفقیت های بیشتر برا ایرانیان در گوشه گوشه دنیا
با سلام
تبریک میگم به این دختر ایرانی که نام ایران را باز هم در جهان علم مدرن به جهانیان معرفی کرد.
با یکی از دوستان ریاصیدان ایرانی که صحبت می کردیم ایشون می گفتند که ما توی این ۱۰۰ سال اخیر یک نفر نداشتیم که کارهای جاودانه در عرصه ریاضیات داشته باشند.
خوشحالم که می تونم بعدا برای بچه هام از ایرانی با افتخار صحبت کنم.
امیدوارم توی این مملکت هم به علم واقعی روی خوش نشون بدهند و فقط این عرصه متعلق به کسانی نباشد که خوب حرف می زنند.
در پاسخ به آقا/خانم “معمولى”
چرا مریم میرزا خانى ها کم هستند؟
برخلاف نظر “معمول” موفقیت افرادى مثل استاد میرزا خانى فقط به دلیل هوش خدادادى نیست. اصولا موفقیت بیش از اینکه به هوش، شانس و بدنیا آمدن در یک کشور پیشرفته بستگی داشته باشد، معلول عوامل زیر است:
١- پیگیری علایق و گام برداشتن در مسیر درست: موفق شدن در رشته اى که علاقه شدیدی به آن دارید، حقیقتا احتیاج به هوش خدادادى ندارد. علاقه ى زیاد مهمترین پتانسیل در حرکت شما رو به جلوست. این رشته هر چیز مى تواند باشد از یک چرم کار ماهر تا موزیسین تا استاد دانشگاه و یک ورزشکار حرفه اى.
٢- پشتکار و پیگیرى: هر کسى به هر حال علاقه خاصى به چیزی (یا حتى کسى) دارد. لزوم رسیدن به هدف پشتکار زیاد است. اینکه از شکست در مسیر مورد علاقه تان دلسرد نشوید و ادامه دهید.
٣- برنامه ریزى یا انجام دادن هرکارى در زمان خودش: یک فرد موفق در بسیارى از جهات (نه لزوما همه) در زندگى شخصى هم موفق است. بر طبق این مقاله استاد میرزا خانى ٣٧ ساله است و یک دختر خردسال دارد. این یعنى علاوه بر مشغله ى زیاد ایشان در وقت مناسب ازدواج کرده و بچه دار هم شده. هم مادر، هم همسر و هم یک استاد دانشگاه.
۴- اعتماد به نفس: آخرین اما مهمترین مورد، اعتماد به نفس است. اگر بترسید، خجالت بکشید یا جرات به جلو رفتن را نداشته باشید. هیچ کاری نمى توانید بکنید. اگر باهوش ترین، ثروتمندترین، زیباترین و خوش شانس ترین هم باشید اما از درون اعتماد به نفس نداشته باشید، همیشه در نظر خودتان، کم هوش ترین، بدشانس ترین و زشت ترین فرد هستید. رمز موفقیت در ساختن اعتماد به نفس است. درست است که سالهاى اولیه عمر مهمترین زمان شکل گیرى اعتماد به نفس شماست، اما مى توانید با تلاش و برنامه ریزی درست و تربیت خودتان، پایه هاى اعتماد به نفس خودتان را بسازید.
خیلى وقتها از خودم مى پرسیدم چرا من آنچنان موفق نشدم؟ براى اطلاع شما باید بگویم که من در علامه حلى و دانشگاه صنعتی شریف درس خواندم آی کیوى من ١٣٠ بود پس چرا من یک مدرس ساده ى دانشگاه هستم ولى دکتر میرزاخانى استاد یکى از بهترین دانشگاه هاى دنیا؟ پاسخ ساده است! من با هوش بودم حتى دانشگاه خوبى هم درس خواندم ولى نه برنامه ریزی درستی در زندگى داشتم و نه پشتکار آنچنانى از همه بدتر اعتماد به نفسِ کار بزرگى که استاد میرزا خانى کرد را هم نداشتم. هر وقت هم چه در تحقیقاتم و چه در زندگى شخصى به مشکلى برخوردم به جاى حل کردنش، مشکل را دور زده ام!
پس برخلاف نظر آقاى/خانمِ “معمولى” هوش اینجا هیچ نقشى ندارد. دنیا پر است از آدمهاى باهوش ناموفق و آدمهای معمولى موفق. تنها راه این است که علاقه ى تان را پیدا کنید، در راهش با اعتماد به نفس و با برنامه ریزىِ هدفدار قدم بردارید. در لغت ساده است، اما در عمل نه و براى همین است که میرزاخانى ها کم هستند …
خیلی ممنون از شما بسیار توضیح قشنگی دادید.موفق و پیروز باشید.
شما خودتان حرف من را کاملا تایید کردید
میفرمایید علیرغم نداشتن این برنامه ریزی و پشتکار شما الان استاد دانشگاهید
به نظرتان اگر همین مغز با ایکیوی بالا را نداشتید الان چه شغلی یا کاری داشتید و چه وضعیتی داشتید؟
ضمنا ثابت شده مغز اینشتین یک ساختار خاصی داشته که لازمه درک فیزیک و ارایه تیوری نسبیت بوده
و مغز مریم میرزاخانی هم خاصیت خاصی داره که هندسه میفهمه که ممکنه مغز شما نداشته باشه این ساختار را، علیرغم ایکیوی بالا
دوست گرامی
همه آدم ها استعدادهای مخصوص خودشون رو دارند و متاسفانه در جامعه ما مستعد ریاضی فیزیک باهوش و مفید و … تلقی می شود در صورتیکه ممکن است یکی نقاش بسیار بسیار خوبی باشد و حتی نابغه در رشته خود اما فیزیک و ریاضی خوبی نداشته باشد .
چیزی که در گام اول مهم و به نظر من سخت هست کشف استعداد های خودمون هست .
به کلى و با قاطعیت تمام مخالفم …
جهان همیشه و از آغاز تاریخ جاى تبعیض بوده و هست و خواهد بود …
این ساختار جهانه …
قوى و ضعیف ، نابغه و کودن ،
دارا و ندار ، ظالم و مظلوم ، خوش شانس و بدشانس ، …
آقا یا خانم وندیداد بقال سرکوچه ما تا آخر عمرش هم زحمت بکشه یک ریاضیدان نمیشه. هوش بالا محرکی است برای تلاش و علاقه و اعتماد به نفس بیشتر. آی کیوی بالایی داشته باشی مسائل ریاضی را راحت تر حل میکنی و این خودش باعث میشود علاقه و انگیزه و اعتماد بنفس و پشتکارتان هم بالا برود یعنی اینها محرک هم هستند و یک فیدبک مثبتی ایجاد میشود. اصلا ماهیت زندگی دنیا همین است که انسان ها در هوش و توانایی هایشان برابر نباشند خداوند از انسان ها به میزان توانایی هایی که بهشان اعطا کرده حساب میکشد.
جناب ونیداد،
من نظر شما را سیو کردم و بناست هر شب و هر صبح بخونمش تا یادم نره. کاملا موافقم که دنیا پر هست از ادمهای با استعداد ناموفق بدلایلی که ذکر کردید. شاید نظرتون مطلق نباشه ولی شامل حال تعداد زیادی میشه که شهامت باور کردن خودشون رو ندارن یا محیط براشون فراهم نشده! خانم میرزا خانی پدرشون مهندس برق بودن. از کودکی محیط و امکانات براشون مهیا بوده و در محیطی اکادمیک و ارام رشد و نمو کرده بودن. مهمتر از همه اینکه در همون سالهای اول بلوغ با خانم رویا بهشتی که ایشون هم دختری با انگیزه و هدفمند بودن اشنا شدن. راه زندگی رو از همون سنین درست رفتن تا جاییکه سرگرمیشون بالا پایین کردن کتابها در کتابفروشی ها بوده و اینکه چطور سوالات المپیاد رو تمرین کنن که موقع امتحانات وقت کم نیارن. بقول شما اصرار و استمرار در هدف، نظم و برنامه ریزی ، و جسارت. چیزی که بیشتر ماها همه ی اینها رو یکجا نداریم! من معتقدم ریشه ی همه تواناییها و ناتوانی های ما در وحله ی اول از محیطی که در کودکی در اون رشد کردیم بستگی داره. اینکه چقد بهمون بها دادن. چقد تشویقمون کردن. چقد ساپورت شدیم. من اگر مورد تشویق پدرم قرار می گرفتم شاید الان یک شاعر یا نویسنده ی بنام بودم! ولی سرکوبم کردن چون ظاهرا تو شاعری نون نبود! گاها هم بقول دوستی ، بعضی بچه ها مثل علف هرز می مون! تو هر محیطی با هر امکاناتی رشد می کنن.
ولی ممنون از توضیحاتتون. نیمه اول عمر رو که جسارت نداشتیم! شاید نیمه ی دوم!
فکر کنید خانم میرزازاده موقعیت مهاجرت رو پیدا نمی کردند.به فرض قسر در رفتن از خطر تصادف برای بار دوم…آلودگی، سقوط هواپیما، آلودگی مواد غذایی، زندان اوین و….الان خدمت شوهر مشغول بچه داری، همسر داری و پخت و پز بودند و نهایتا در بهترین شرایط معلم ریاضی نمونه منطقه هم می شدند…..!!!!
ببخشید خانم میرزا خانی
عالی بود خیلی ممنون آقای دکتر واقعا باعث افتخاره
متنی با ارزش خبری و جذابیت بالا مثل این نباید تا این حد پر از اغلاط تایپی و دستوری باشد جناب دکتر!
آیا ایشان از همسرشان طلاق گرفته اند؟ چون در تمام عکس هایی که از ایشان دیده ام حلقه ازدواجشان را به دست راست کرده اند.
همچنین یک سوالی که مدام باعث شده سراغ رشته های علوم پایه (به خصوص ریاضی محض) نروم، بحث دغدغه های مالی بوده. آیا میشود باور کرد که ایشان با دغدغه های مالی قادر به ادامه مسیر بوده باشند؟
مساله ی دیگری که مرا از مطالعه ی رشته های علوم پایه باز میدارد، این است که معمولاً اینگونه افراد، نیاز به افراد دیگری دارند تا نیازهای آنها را رفع و به آنها در امور مختلف کمک کنند. این موضوع به طرز حالبی در سریال Big Bang Theory هم منعکس شده، جایی که دکتر کوپر همواره نیاز به اطرافیانش دارد و آنها هم اخلاق تند دکتر کوپر را فقط به این دلیل تحمل میکنند که او را نابغه می پندارند.
مسلما به عنوان یک پسر، اصلا برایم قابل قبول نیست که سربار دیگران باشم و افراد دیگر را به زحمت بیاندازم تا خودم بتوانم با خیال آسوده، مرزهای علم را گسترش دهم.
این را هم بگویم که علاقه ی بسیار زیادی به ریاضی محض داشته و دارم، ولی به دلایل فوق، رشته دانشگاهی ام را برق انتخاب کردم. امیدوارم اینجا کسانی باشند که با دلایل منطقی حرف مرا رد کنند.
حرف شما کاملا درسته در کشور ما علوم پایه ارزش چندانی ندارند و رشته های مهندسی و پزشکی بازار بهتری دارند.
حالا خوبه شما به ریاضی محض علاقه داشتین و الان برق میخونین”
من عاشق ریاضی بودم و رشتم ریاضی بود واون دوران کتاب خانوم میرزاخانی و رویابهشتی که نظریه اعداد بودو تو کتابخونه مدرسه دیدم وازون موقع میشناسمشون.وهمیشه دوس داشتم ریاضی محض بخونم بااینکه اون زمان بهم میگفتن برو برق و مکانیک و باعلوم پایه به جایی نمیرسی تو کشور ما.امادرآخر به اصرار شدید خانواده کنکور تجربی دادم و الان پزشکی میخونم،ولی بااینحال هنوز ریاضی بهترین سرگرمی منه و هنوزم پی گیر اخبار مربوط به این عزیزان هستم.
خوش بحالتون که تغییر رشته دادین. من ارشد ریاضی کاربردی دارم. با وجود علاقه به این رشته، هیچ بازار کاری نداره. متاسفانه استادا هم به کارهای پژوهشی دانشجوها علاقه نشون نمیدن. اصلا همکاری نمیکنن. واسه همین دارم کارامو میکنم از ایران برم. شاید اونجا موقعیت بهتری باشه.
عکس : مریم میرزاخانی، اولین زن ریاضیدان برندهی “مدال فیلدز” با همسر و فرزندش در کنگره بینالمللی ریاضی در سئول کره جنوبی – چهارشنبه (۱۳ آگست-۲۲ مرداد)
http://s5.picofile.com/file/8135460642/zimg_001_15.jpg
مریم میرزاخانی یک انسان مثال زدنی از فردی ست که به دنبال اروزو و استعدادهای خودش رفت و ریاضی برایش فقط ابزاری برای کار یا پول نبود
سلام. با همه ی اینها ، مریم میرزاخانی به نظر میآید که “مادر” خود و “مام” وطن را کاملا فراموش کرده است. دریغ از یک مصاحبه و نقل قول از خانواده و کشورش. دریغ از یک حمایت بسان هم دانشگاهی های نابغه اش از موضوعی اجتماعی در وطنش. حتی نخواسته است بگوید که خبرگزاری ها او را “ایرانی” بنامند و نه “ایرانی-آمریکایی”! شما میتوانید رد بایکوت خانوادگی او را ببینید. و البته دلیل آن را رصد کنید. اما هیچ رسانه ی ذوق زده ای تاکنون به این مهم دست نزده است؟ دارد میشود تابو این افشا شدن.
نمیدونم چرا بعضی از ما زود قضاوت میکنیم بدون هیچ تحقیق و پیگیری و دونستن علت و شرایط….
جاش اینجا نیست بگم… پس بهتره خودتون مساله رو دنبال و پیگیری کنید تا از واقعیت آگاه بشین.
سایت ها ایشون رو ایرانی معرفی کرده اند، منبع شما کدوم خبر گزاریه؟
خودشون هم از ایران خوب گفته اند که در راه مدرسه به کتابفروشی می رفته اند…
این جمله خانم میرزاخانی در مصاحبه شون معروفه: «بار ها مجبور شدم توضیح بدم که به عنوان یک زن میتونستم در ایران ادامه تحصیل بدم”
و گفته که ایران اون طوری که آمریکایی ها فکر می کنن نیست.
کلا وقتی یک نابغه ای تو ایران هست که هیشکی باهاش کاری نداره و براش کاری نمی کنه ولی تا مهاجرت کرد و کشوری روی اون سرمایه گذاری کرد و افتخاری کسب کرد اون موقع همه تیتر میزنند یک ایرانی موفق … !
اینجا تمام دغدغه بعضی روزنامه ها این بود که با فتوشاپ ایشون را با حجاب کنند … در هر حال تو ایران با این نوع مدیریت این چنین نخبه هایی نمی تونن کسی بشوند و افتخاری کسب کنند.
سلام. با سپاس فراوان. می توانید moduli را پیمانه ای ترجمه کنید.
هم باهوش هم زیبا … احسنت
این که افراد معمولی توانایی ابراز نظرشون رو دارن واقعا یکی از مزخرف ترین پدیده های عصر حاضره
شما بهتره وقتتون رو به خودارضایی سپری کنید جای این که راجع به نوابغ نظر بدید.
شما حق ندارید اینجا نظر بدهید. عفت کلامتان را رعایت کنید چرا پشت کامپیوتر راجع به افرادی که نمی شناسیدش نظر می دهید برایتان متاسفم.
مریم جون نمی دونم که این متن به دستت می رسه یا نه؟نمی دونم اگه بخونیش زود می خونی یا اصلا چند سال دیگه؟ولی تمام آرزوم اینه که بیام و تورو از نزدیک ببینم و برای این ارزوم هم باید کلی تلاش کنم تا به اهدافم برسم.امیدوارم این متن به دستت برسه.متن دومم رو زمانی می نویسم که به هدفم رسیده باشم.-با تشکر از آقای مجیدی-
باسلام
ببخشید خیلی دیر نظر میزارم
منم ریاضی خوندم . تو مسابقات ریاضی و المپیاد ریاضی شرکت کردم
ولی صد افسوس که بخاطر مدیری نالایق نتونستم از استعداد و علاقه ام استفاده کنم .
صبح جمعه، روزی که المپیاد ریاضی داشتیم مستخدم مدرسه اومد در خونه و گفت بیا برو امتحان ریاضی بده. منم هاج و واج رفتم سر جلسه اما هیچ گونه امادگی نداشتیم
اگه مدیر نالایق و ناشایست مدرسه ما زودتر بهمون اطلاع میداد شاید می تونستم موفق بشم .مدیر نالایق مدرسه ما حتی معلم ریاضی خوبی برای ما نیاورد. کلاس ریاضی ما ،منو عصبی میکرد چون فراتر می خواستم ولی نمیشد
۴ سال دبیرستان به فنا رفت.
بخاطر پشتکارم، بالاخره خانواده رو راضی کردم که ریاضی بخونم و خوندم با عشق و لذت بردم از ریاضی
ازدواج کردم و ۵ ساله کتاب ریاضی نخوندم .از فکر ریاضی نمی تونم بیام بیرون، دارم می پوسم
کاش مدیر لایق بود . . . . .
ممنون ازمطلب مفیدتون،ای کاش ماهم معلم های دلسوزی داشتیم که مشوق تربودندوهمچنین حرفه ای تر
دوستی دارم مریم و به تو میبالم به عنوان یک ایرانی
من فکر می کنماید که با خواندن این مطآلب خیلی انگیزه برای درساخت خوندن پیدا کردم
خدا بیامرزتشون
با سلام- جناب مجیدی ممکنه این خبر فقط شایعه باشه ؟ هیچ وبسایت یا خبرگزاری غیر ایرانی بهش نپرداخته .
در گذشت پروفسور مریم میرزاخانی رو تسلیت میگ روحشون شاد
هزاران افسوس که دنیا انقدر زود چنین شخصیت برجسته و ارزنده ای را از دست داد
هم دانشگاهی و تقریبا همدوره ای مریم هستم.
واقعا مرگ ایشون برام باور کردنی نبود.
بدون مقدمه و ناگهانی
خدا رحمتش کنه
چقدر از رفتن ایشون همه ازرده شدند
چقدر از همدوره ای های شما ایران هستند؟؟
چرا اینقدر این بانو محبوب و دوست داشتنی بودنددر حالیکه خانم بهشتی هم ظاهرا از نوابغ هستند ولی اسم ایشون دنیا رو پر کرده.این باید دلیلی داشته باشه
چرا لا اقل بخشی از بچه های سرزمین ما نباید یاد بگیرند میشه شاعرانه ریاضی هم کار کرد. ببخشید ولی شما باید بیشتر وققتون رو تو دبستان واسه این لذت بردن از علم زندگی و….صرف بچه ها کنید
تسلیت…
منم از هم دانشگاهی های مریم هستم .خیلی افسوس خوردم که دنیا همچین نابغه ای رو از دست داد.روحش شاد
سلام به مریم عزیز سلام به مریم های عزیز که افتخار این کشور در هر جای دنیا هستند مریم جان این را بدان نه تنها خانواده خودت داغدار است مردم ایران داغدار هستند شاید باور نکنی که تک تک خانواده من برایت اشک ریختن برای زحماتت برای نیت پاکت و برای ستاره بودنت و برای دختر قشنگت که همچنین مادری را ازدست داد . روحت شاد
واقعا به قول دکتر شریعتی :
به فکر عرض زندگی اش بود نه فکر طولش
وقتی میشه زیبا و با کیفیت و پرثمر زندگی کرد حتی کوتاه
چرا اکثرا به دنبال زندگی طولانی به هر قیمت ولی بی خاصیت هستند؟؟
منم میخام زندگیم کوتاه باشه ولی پرثمر
واقعا ناراحت شدم از فقدان ایشان
دنیا محروم شد از نابغه ای پرتلاش و مجاهدی نستوه
روحش شاد
مرگ مریم عزیز چه دردناک و غم انگیزه، روحش شاد و قرین رحمت الهی باد…..
روحش شاد باشه …
آبل ، ریمان ، رامانوجان …
اینها از جمله ریاضیدانان بزرگی بودند که درحالیکه زیر40 سال سن داشتند،دار فانی را وداع گفتند…
و این بار مریم میرزاخانی…
ایرانیان تسلیت
با درود بر روح این شیر زن ایرانی که جاودانی شد.در سوگ مرگش جهانی سوگوارشد و فراغش جبران ناپذیر.
خدایش بیامرزد.
افسوس وصدحیف که دیر شناخته شد.
درگذشت این تلاشگر وکاوشگر عرصه های علم را به همه ایرانیان وهمه مردم جهان وخانواده او تسلیت میگویم ازدست دادن این پروفسور همه مامردم را به سوگ نشاند وبرایش اشک ریختیم روحش شاد باد برای بازماندگان شکیبایی وصبرارزو میکنم
اگر مردم میدانستند که همانند مریم میرزاخانی افتخار آفریدن چقدر سخت و دست نیافتنی است، این مملکت را سیل اشک آنها می برد. هیچ شکی ندارم که مریم میرزاخانی تک ستاره ای بود که دیگر هرگز در تاریخ این مملکت تکرار نخواهد شد. ترکیبی بی نظیر از نبوغ و سواد و تلاش و البته انسانیت.
هر گز نمیرد دلی که زنده شد به نام عشق ثبت بر جریده عالم دوام ما
هر چند بهار عمر پرفسور میرزاخانی زود به خزان رسید اما چراغی افروخت که تا ایندگان در نورش در روشنایی خواهند ماند روحش در ارامش ابدی باد
متاسفانه بعضی از هموطنان عزیز خیلی ساده واژه ی فرار مغزها رو استفاده می کنند و بعضی ها رو محکوم به خیانت به کشور می کنند. دلیل اصلیش اینه که از سطح علمی دانشگاههای ایران خبر ندارند. بنده خودم استاد دانشگاه هستم و همه ی تحصیلاتم رو هم صنعتی شریف بودم. متاسفانه سطح پژوهش در دانشگاههای ایران در حد غیرقابل تصوری پایینه و به هیچ وجه به درد آدمهای باهوشی که حتی یک صد هزارم مریم میرزاخانی قابلیت دارند هم نمی خوره. مریم میرزاخانی شدن، علاوه بر تامین مالی زندگی (همون فاند که دانشگاه های خارجی میدن)، دانشگاهی که استاداش همه نابغه باشند رو هم میطلبه، یه جایی مثل هاروارد و برکلی و استنفورد و پرینستون و کمبریج. یعنی اینطور نیست که فکر کنید اگه مریم میرزاخانی ایران می موند، به جایی میرسید. ایشون تو هاروارد شاگرد کورتیس مک مولن بود که سال 1998 فیلدز گرفته بود. استادهای هاروارد همگی شهرت جهانی دارند. یک نکته ی دیگه اینه که مقاله ی بی ارزش چاپ کردن تو ایران ارزش و ملاک سنجش شده. آدمهایی تو ایران داریم که بیشتر از صد مقاله ی بی ارزش در سال چاپ می کنن، دانشجوهاشون رو به صلابه میکشن که براشون مقاله چاپ کنن، این آدمها تشویق هم میشن و میگن ما دانشمندیم! در حالیکه مریم میرزاخانی حتی سالی “یک” مقاله هم “چاپ” نمی کرد. البته یک سری کارهاش توی سایت آرکایو دانشگاه کورنل هست ولی توی مجلات رسمی “چاپ” نشده. مریم میرزاخانی یک تز دکترای بی نظیر انجام داد. ولی اصلا مقاله نداشت. با همون تز، استاد دانشگاه رویایی پرینستون شد. اگه ایران بود، استاد دانشگاه آزاد هم نمیتونست بشه، حتما بهش میگفتن مقاله نداری و به درد ما نمیخوری. با دو مقاله، به مقام استاد تمامی (پروفسوری) در پرینستون رسید. اگه ایران بود، دانشیار هم نمی تونست بشه. با حدود پنج مقاله، جایزه ی فیلدز رو برد که متاسفانه میگن نوبل ریاضیات، ولی فیلدز گرفتن خیلی خیلی خیلی سختتر از نوبل گرفتن هست و ده تا نوبل می ارزه. اگه ایران بود همه میگفتن “یعنی فقط پنج تا مقاله داری، خیلی ضعیفی!”. در نهایت، واقعا درستش اینه که افراد خیلی باهوش برن آمریکا. اونجا علم تراز اول رو یاد بگیرن و خودشون هم جهانی بشن. اگه فقط پنج درصد از اونها برگردن ایران، انقلابی در سطح علم ایران ایجاد میشه. اونهایی هم که برنمی گردن، دانشجوی ایرانی می گیرن و برخی از اونها برمی گردند ایران. اما اگه همه ایران بمونن، همه نابود و روانی میشن و هیچ ستاره ی ایرانی در سطح جهان در هیچ رشته ای نخواهیم داشت.
واقعا درست فرمودید الحق والانصاف که این بانوی دانشمند و با اخلاق جایگاه بالاتری از ماندن در ایران و حداکثر تدریس در دانشگاه های اینجا داشت و اگر نمیرفت و از امکانات اونجا استفاده نمیکرد شاید به موفقیتهایش دست نمیافت. مریم عزیز روحت شاد و جایگاه ابدیت بهشت باشد. دعا میکنم نزد پروردگارت به ارامش برسی.
اینکه ایشان ویاخانواده شان مایل بودندکه درخاک امریکا به خاک سپرده شوندویا اینکه زمانی معاون رییس جمهور ازایشان دعوت کردن که به ایران بیایند ولی گفتند وقت ندارندواینکه درهیچ جاازایران سخنی وحرفی ازایشان نیست که افتخاری برای ایرانیان بیافریند نشان میدهد که گویا دلبستگی به کشورشان نداشتند ولذا ازبابت اینکه دردبیرستانهای ایران ودردانشگاههای ایران درس خواندن وازاین آب وخاک استفاده کردند تابزرگ شدند وبالنده شدند اما حق آنرا ادا نکردندبه نظرم به مردم ایران وبه کشورش بدهکاراست.خداوند ازسرتقصیرات همه بگذرد………
نمیشه اینطور قضاوت کرد. ایشون تازه اواسط مسیرش (به لحاظ پیشروی علمی) بوده و معلوم نیست برای آینده اش چه برنامه ای میتونسته داشته باشه. حتی اینطور که بعضی از آشنایانشون میگن، به ارتباط با ایران و ایرانی ها در رابطه با علم ریاضی و…. مایل بوده….
چیزی که مشخصه اینه که انسان متواضعی بود و حقیقتاً انسان علمی ای بود (نه فقط دنبال ظاهر ماجرا و خود ظاهری تو بخث علم بوده باشه) و متناسب با این شخصیت لمی، شخصیت انسانی نسبتاً خوبی هم لابد پیدا کرده….. راجع به سایر مسائلش هم ما به این راحتی نمیتونیم نظر بدیم و قضاوت کنیم….
سلام
احتراما در بخشی از متن که در آن همسر خانم میرزاخانی (که خدا روحشان را شاد کند) به دویدن ایشان اشاره کرده است، عبارت very petite به معنای بسیار ریزجثه است، و نه ناآماده بودن.
از دست دادن ایشان قلب ادمی را میفشارد!حتی با وجود گذشت زمان!کاش ما هم فرصت کمک به بشریت را از دست ندیم !هر چند کوچک!
ایرانی ها فقط افتخار کردن بلدن. به محض اینکه یه ایرانی در زمینه ای موفق میشه، فریاد میزنیم: “هی بیا بهش افتخار کنیم. مهم نیست ما و جامعه عقب افتاده ما چقدر اون رو اذیت کرده و باعث شده اون از کشورش فرار کنه، اینا اصلا مهم نیست. فقط مهم اینه که ما بهش افتخار کنیم.” لعنت به کشور های جهان سومی. “مریم میرزاخانی یکی از معدود نوابغی هست که از منجلاب آموزش و سنجش اشتباه ایرانی نجات پیدا کرد. نوابغ واقعی ما ازبین رفتن و نوابغ تقلبی ما الان دارن تو دانشگاه صنعتی شریف (مریم میرزا خانی بخاطر کسب مدال طلای جهانی المپیاد در شریف درس میخواند.) درس می خونن.”
پایان