نود و چهارمین سالروز تولد ری بردبری، نویسنده تأثیرگذار فقید دنیای علمی- تخیلی

در روزی چون دیروز در ۲۲ آگوست، یکی از برترین نویسنده علمی-تخیلی تاریخ به دنیا آمد: ری بردبری. ما دو سال پیش این نویسنده بزرگ را از دست دادیم، اما دوست داریم به مناسبتها و بهانههایی، یاد این نویسنده تأثیرگذار را زنده کنیم.
ری بردبری، نویسندهی آمریکایی و فیلمنامهنویسی است که شهرت جهانی او هم به سبب نوشتن داستانهای کوتاه علمی- تخیلی و هم به دلیل فیلمنامههایی است که یا خود او نوشت و یا دیگران از روی آثارش اقتباس کردهاند. از بردبری بیش از ۳۰ کتاب و در کل، ۵۰۰ اثر منتشرشده، که شامل داستانهای کوتاه نوول، نمایشنامه، فیلمنامههای سینمایی و تلویزیونی و شعر است که در میان بهترین آثار او، وقایعنگاریهای مریخ، مرد مصور و فارنهایت ۴۵۱ جای میگیرند؛ آثاری که بارها به صورت فیلم سینمایی یا تلویزیونی ساخته شده.
خوشبختانه هر سه این کتابها به فارسی ترجمه شدهاند. «حکایتهای مریخی» را میتوانید از اینجا بخرید.
بردبری راه صدساله را یک شبه نپیمود. او در سن ۱۴سالگی، متن نمایشنامههای رادیویی دورانداختهشده را از سطلهای آشغال بیرون آورده، حریصانه میخواند و در مدرسه دور از چشم معلم، نمایشهای رادیویی مینوشت.
بردبری از برملاکردن جهل دوران کودکی خود ابایی نداشت؛ چرا که معتقد بود:
«تا وقتی نادانیتان را پنهان کنید، از کسی توسری نمیخورید و به این ترتیب هرگز چیزی یاد نخواهید گرفت.»
بردبری متولد سال ۱۹۲۰ در ایلینوی آمریکا، پس از مهاجرت خانوادهاش به لوس آنجلس، در سال ۱۹۳۸، از دبیرستان فارغالتحصیل شد؛ سالی که اولین داستان او به نام «معماری هولز بوچن» در مجلهی Imagination منتشر گردید. او که از یازدهسالگی شروع به نوشتن کرده بود، دیگر به آموزش رسمی ادامه نداد، اما هیچگاه از آموختن دست نکشید. وی شبها را در کتابخانه و روزها را پشت ماشینتحریرش میگذراند. او از همان سال ۱۹۳۸ به روزنامهفروشی در خیابانهای لوسآنجلس پرداخت و در سال ۱۹۳۹، چهار نسخه از نشریهی Futuria Fantasia را که متعلق به خودش بود و بیشتر مطالبش را خود مینوشت، منتشر کرد؛ مجلهای که نامش، بیانگر آیندهبینی و خیالپردازی جوانی ۱۹ساله و شیدای تخیلات هنری- جادویی بود.
خوشبختانه هر ۴ شماره این مجله قدیمی را میتوانید در سایت گوتنبرگ بخوانید.
بردبری خیالپرداز که به جاودانهشدن میاندیشید، راهی بهتر از نوشتن نداشت:
«برای جاودانهشدن چه راهی بهتر از آن است که هر روز از زندگی خود را صرف نوشتن کنیم» چرا که «اولین و مهمترین چیزی که نوشتن یادمان میدهد، آن است که احساس زندهبودن میکنیم. نوشتن واقعاً یک موهبت است.»
در سال ۱۹۴۲، بردبری داستان «دریاچه» را نوشت که در آن سبک ویژهی نوشتاریاش را کشف کرده بود. او از سال ۱۹۴۳، کار روزنامهفروشی را رها کرد و تمام مدت به نوشتن پرداخت. دو سال بعد، داستان کوتاه «بازی بزرگ سیاه و سفید» او به عنوان بهترین داستان کوتاه آمریکا انتخاب شد.
بردبری در سال ۱۹۴۷ با مارگریت مککلور ازدواج کرد و در همان سال، بهترین آثار خود را در مجموعهای به نام «کارناوال سیاه» منتشر ساخت.
شهرت وی به عنوان نویسندهی برجستهی داستانهای علمی- تخیلی با انتشار داستان «وقایعنگاریهای مریخ» در سال ۱۹۵۰ (که در انگلستان با نام ملخ نقرهای منتشر شد) تثبیت گردید. این داستان به شرح اولین تلاشهای مردم زمین برای فتح و مستعمره کردن مریخ و شکست مستمر تلاشهای آنان به وسیلهی مریخیهای نجیب و تلهپاتیک و سرانجام تأثیر جنگ اتمی واقعشده در زمین برای ساکنان مریخی میپردازد. «وقایعنگاری های مریخ» به عنوان اثر علمی- تخیلی به انتقاد اجتماعی میپردازد و برخی از نگرانیهای حاکم بر جامعهی آمریکا در اوایل عصر اتم، طی دههی ۱۹۵۰ را منعکس میسازد: ترس از جنگ اتمی، تمایل وافر به یک زندگی سادهتر، واکنش علیه نژادپرستی و سانسور و ترس از قدرتهای سیاسی خارجی.
اثر مشهور دیگر بردبری، نوول فارنهایت ۴۵۱ در سال ۱۹۵۳ منتشر شد. زمان داستان در آیندهای اتفاق میافتد که خط و نوشتار ممنوع شده است. گروهی از شورشیان در مقاومت نسبت به دولت خودکامه که همهی کتابها را میسوزاند، تمام آثار ادبی و فلسفی را به ذهن میسپارند.
پیش از این در یک پزشک در قالب ۳ پست در مورد این رمان نوشتهایم: + و + و +
نوشتهی ری بردبری در کتاب مجموعهی بهترین داستانهای کوتاه آمریکایی (۱۹۴۶، ۱۹۴۸ و ۱۹۵۲) منتشر شده است. وی در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزهی یادبود او، هنری و جایزهی بنجامین فرانکلین نایل آمد. در سال ۱۹۶۷، جایزهی انجمن نویسندگان هوا- فضا را به خاطر بهترین مقاله دربارهی فضا که در یک مجلهی آمریکایی چاپ شد، دریافت کرد. جایزهی جهانی فانتزی نیز به خاطر یک عمر فعالیت هنری و جایزهی استاد بزرگ از طرف نویسندگان علمی- تخیلی آمریکا به بردبری اهدا شده است.
فیلم انیمیشن او دربارهی تاریخچهی پرواز به نام ایکاروس مونت گلفاپو رایت، نامزد دریافت اسکار و نمایشنامهی تلویزیونی او به نام «درخت هالووین» برندهی جایزهی امی شده است. ایکاروس مونت گلفاپو رایت را خوشبختانه میتوانید از یوتیوب تماشا کنید.
نوشتههای ری بردبری به شکلهای مختلفی مورد تقدیر قرار گرفته است، اما شاید غیرمعمولترین آنها، هنگامی بود که فضانورد سفینهی آپولو پس از خواندن نوول Dandelion Wine یکی از دهانههای آتشفشانی کرهی ماه را Dandelion Crater (آتشفشان قاصدک) نامگذاری کرد.
ری بردبری جدای از دستآوردهای ادبی خود، مشاور ایدهپردازی و نویسندهی سناریوی اصلی غرفهی ایالات متحده در نمایشگاه جهانی سال ۱۹۶۴ نیویورک بود. او نمادهایی برای فضاپیمایی به نام زمین، EPCOT ، دنیای دیزنی طراحی کرد و در به تصویر کشیدن سفر فضایی Orhitronدر پارک تفریحی دیزنی در فرانسه مشارکت داشت.
ری بردبری در کالیفرنیا زندگی میکرد و تا آخرین روزهای زندگی فعالانه به نوشتن و سخنرانی مشغول بود.
برای هر علاقهمند به نوشتن داستان و فیلمنامه، این سؤال مطرح بوده که او ایدههایش را از کجا الهام میگرفته و چگونه به این موفقیت دست یافته است. بردبری معتقد بود که رمز موفقیت، دلبستگی کامل به کاری است که انجام میدهید. او مکرراً توصیه میکرد: «عشق خودتان را از دست ندهید! عشقتان! عشقتان! باید هر صبح، وقتی از خواب بیدار میشوید، کاری برای انجامدادن داشته باشید. به خودتان بگویید نمیتوانم صبر کنم!»
یکی دیگر از توصیههای نویسندهی بزرگی که سهم بهسزایی در گسترش ژانر علمی- تخیلی در ادبیات داستانی و سینمایی داشته است، «باورداشتن قدرت تخیل و خلاقیت فکری- هنری در خلق دنیای جدید است.» بردبری فهرستی از آرزوها و شیداییهای دوران کودکیاش را نوشته است: فیلم، کتابهای مصور، تاریخ مصر، اسطورهشناسی، تئاتر، دایناسورها، هالووین و البته رؤیاهای آینده:
«وقتی هشتسالم بود، مجلات علمی- تخیلی با طرحهای شگفتآور معماری شهرهای آینده به دستمان میرسید. این طرحها نمادهای آیندهی محتملی بودند که ممکن بود در آنجا زندگی کنم. دلم میخواست به داخل جلد این مجلات میلغزیدم و در آن شهرها زندگی میکردم و هرگز از آنجا خارج نمیشدم؛ چون آنجا خیلی پرزرق و برق بود.»
در واقع، بردبری بدون لحظهای تردید، از الهامات خود پیروی میکرد و به درون جلد آن مجلات میلغزید و میلیونها نفر خواننده را با خود به آنجا میبرد.
در اکتبر سال ۱۹۲۹، وقتی ۹ سال داشت، باک راجرز را در صفحات مصور روزنامهی Sunday کشف کرد. او بیدرنگ جذب داستانهای مصور سفر به زمان و ماجراهای آن شد و شروع به بریدن تصاویر مجلات و نگهداشتن آنها کرد.
حجم مجموعه تصاویری که جمع میکرد، هر روز بیشتر میشد تا آنکه برایش دردسرساز شد. همکلاسیهایش او را مسخره میکردند. خشمگین اما آگاهانه، تصمیم سختی گرفت. تصمیمی که نقطه عطفی در زندگی و فلسفهاش محسوب میشد. همهی مجموعهاش را دور ریخت:
«دو یا سه روز بعد، از شدت غصه منفجر شدم. نشستم، گریه کردم و به خودم گفتم، چرا گریه میکنی؟ کی مرده؟ و جوابم این بود؛ تو مردی. تو خودت رو کشتی. تو آینده را کشتی.»
ری بردبری جوان، با احساس خیانت نسبت به دلبستگیهایش، در جستوجوی راهی برای جبران این صدمه بود. بردبری مسنتر و عاقلتر به یاد میآورد که چطور اوضاع دوباره روبهراه شد:
«وقتی دوازدهسالم بود، برگشتم و با جمعکردن مجلات فکاهی مصور، شروع به نوشتن دربارهی آینده کردم. بعد از آن در تمام دوران زندگیام، هرگز به حرف هیچ احمق دیگری گوش ندادم.»
بردبری از علوم کامپیوتری سررشتهای نداشت و حتی برای نوشتن از پردازشگر لغات هم استفاده نمیکرد، با این حال، او پدر یکی از محبوبترین ویژگیهای تکنولوژیکی، یعنی واقعیت مجازی محسوب میشود.
در سال ۱۹۴۶، بردبری داستان «دشت آفریقایی» را نوشت که به روشنی، خطرات بازیکردن در محیط خلقشده توسط کامپیوتر را تشریح میکرد. در پایان داستان، دو کودک، والدین خود را در اتاق بازی واقعیت مجازی به دام میاندازند و شیرهای مجازی آنها را در یک بیشهی شبیهسازیشده میبلعند. همهی اینها، ۵۰سالی پیش از بازیهای واقعیت مجازی، «سفرهای ستارهای» و «مرد چمنزن» نوشته شده بود.
با گذشت زمان، داستانهای علمی- تخیلی، نمادها و دروغهای کوچک داستان-سرایی، رنگ واقعیت به خود گرفتهاند.
فیلمها و فیلمنامهها
اگر بخواهیم صرفاً به آن دسته از آثار بردبری که به سینما راه یافته و فیلمهایی که از روی آثار او ساخته شده، اشاره کنیم، باید از برجستهترین آنها آغاز کنیم.
در سال ۱۹۷۷،The Wonderful Icecream Suit به کارگردانی استیوارت گوردن تبدیل به فیلمی سینمایی شد. این فیلم هم مانند دیگر آثار ری بردبری از یکی از قصههای کوتاه او اقتباس شده بود.
معروفترین کار بردبری، فارنهایت ۴۵۱ نیز یک قصهی کوتاه ۲۵هزار کلمهای بود که در مجلهی Galaxy در سال ۱۹۵۰، تحت عنوان آتشنشان چاپ شده بود. دو سال بعد، بردبری، ۲۵هزار کلمهی دیگر به همین قصه اضافه کرد و بلافاصله آن را در مجلهی تازهبنیاد پلیبوی به چاپ رساند. در سال ۱۹۶۶ فرانسوا تروفو اقتباس سینمایی خود را بر اساس این قصهی کوتاه نوشت و اولین روایت سینمایی از آن را کارگردانی کرد.
۲۰ سال بعد، بردبری با جورجیا هولف ترانهسرا و دیوید مت آهنگساز روی روایت اپرایی همین قصه کار کردند. (بخشهایی از اجرای اپرایی فارنهایت ۴۵۱ را میتوانید در یوتیوب نگاه کنید.)
فیلمنامههای بردبری
– موبیدیک (۱۹۵۶)
– شاه شاهان (۱۹۶۱)، بردبری فقط گفتار راوی را نوشت.
– ایکاروس مونت گلفایر رایت (۱۹۶۲)
– سفر آمریکایی (۱۹۶۴)، در غرفهی آمریکا در نمایشگاه جهانی سال ۱۹۶۴ نمایش داده شد.
– Something Wiched This Way Comes (1983)
– جستوجو (۱۹۸۳)
فیلمنامههایی که بر اساس داستانهای بردبری نوشته شدهاند:
– هیولایی از اعماق ۲۰۰۰۰پایی دریا (۱۹۵۲)
– از فضا آمد (۱۹۵۳)
– فارنهایت ۴۵۱ (۱۹۶۷)
– تابستان پیکاسو (۱۹۶۹)
– مرد مصور (۱۹۶۹)
– دوست نیکلاس نیکلبی دوست من است (۱۹۸۱)
فیلمنامههای ری بردبری که به تولید نرسید:
– چهرهای در ژرفا (۱۹۵۲)، کمپانی فوکس قرن بیستم
– And The Rock Cried out
– خوابگردها (۱۹۵۸)، بر اساس داستانی از راجر مَنوِل
– شکارچی سفید، قلب سیاه (۱۹۵۹)، بر اساس داستان پیتر ورتل
– وقایعنگاریهای مریخ (۱۹۶۱)، کمپانی متروگلدین مایر
– وقایعنگاریهای مریخ (۱۹۶۴)، با چاک جونز برای کمپانی متروگلدین مایر
– نیموی کوچک در اسلامبرلند (اوایل دههی ۱۹۸۰)، بر اساس شخصیت کارتونی خلقشده به وسیلهی وینسور مککی
فیلمهایی که راجع به بردبری ساخته شده است:
– داستان نویسنده (۱۹۶۳)، مستندی دربارهی زندگی و آثار ری بردبری به کارگردانی تری سندرز که فیلمی آموزشی برای دانشجویان بود. این فیلم از تلویزیون KCOP لوسآنجلس در همان زمان پخش شد.
– ری بردبری: تصویر آمریکایی (۱۹۹۷)، مستندی دربارهی زندگی ری بردبری که در برنامهی استادان داستانهای فانتزی از شبکهی فیلمهای علمی- تخیلی نمایش داده شد.
برخی از مهمترین جوایزی که ری بردبری دریافت کرده است:
– جایزهی برام استوکر (۱۹۸۹)؛ بردبری این جایزه را در سه زمینه دریافت کرد.
۱- مجموعه داستان The Toynbee Convector، برندهی جایزهی «برترین دستاورد در مجموعهی داستانی»
۲- داستان کوتاه «موجودی بالای پلهها» برندهی جایزهی «برترین دستاورد در داستان کوتاه»
۳- جایزهی برام استوکر به خاطر یک عمر فعالیت هنری
جایزهی برام استوکر از ۱۹۸۳، هر ساله توسط انجمن نویسندگان داستانهای ترسناک اهدا میشود.
۴- جایزهی Nebula (1988)؛ ری بردبری جایزهی استاد بزرگ را در سال ۱۹۸۸ دریافت کرد. این جایزه از ۱۹۶۵، هر ساله توسط نویسندگان داستانهای علمی- تخیلی و فانتزی آمریکا اعطا میشود.
« ۱۹ساله که بودم رابرت هاین لاین یکی از رفقای من بود. آن موقع، او ۳۱ساله بود و تازه کار خود را شروع کرده بود. او تعداد زیادی قصه و کتابهای جذاب نوشته بود. از آنجا که قصههای او به حساسیتهای بشری سر و کار داشت، تأثیر زیادی روی من گذاشت و همانها به من اجازه دادند که به جای نوشتن دربارهی پیشرفتهای تکنولوژیک و ربوتها، دربارهی مصائب و مشکلات بشری بنویسم.»
«من تحت تأثیر اسطورههای یونانی و رومی و تمامی آن نمادها و استعارههایشان بودهام. عهد جدید و عهد عتیق هر دو سرشار از نمادند. اسطورههای مصری نیز همین گونه هستند. شعرهای جاودانهی کشورهای مختلف دنیا همگی مملوء از نمادند. بنابراین زندگی من با نمادها سر شده است. اگر نویسندههای جوان، نویسندگانی را بیابند که نمادهایی پر و پیمان در اختیار آنان بگذارند، این جوانها نویسندگان بهتری خواهند شد. یاد خواهند گرفت که چیزها را در هالهای بپوشانند و به شکلی نمادین ارائه دهند.»
«بهتر است که برگردید و دوباره همهی قصههای کوتاه نویسندههای صد سال اخیر مانند: ادگار آلنپو، ناتانیل هوتورن، هومن ملویل، واشینگتن ایروینگ را بخوانید. همهی آنها از نمادها کمک گرفتهاند. در زمانهی ما نیز نویسندگان علمی- تخیلی زیادی هستند که آثار بسیار خوبی به وجود آورده اند. هاین لاین یکی از آنهاست. تئودور استرجن یکی دیگر است؛ قصههای هنری کانتر به همین ترتیب. کاری که بعد از آن باید انجام دهید، این است که در زمینههای دیگر نیز کتاب بخوانید. همهی کارهای کیپلینگ، سامرست موام، استین بک، جان کالیر و مجابکردن دوستانه، نوشتهی یاسمین وست را بخوانید. این خانم، نویسندهی خوبی است. کارهای ویلا کاتر و وارتن را فراموش نکنید. نویسندگان زن خارقالعادهای وجود دارند که تأثیر خوبی روی شما خواهند گذاشت. باید مطالعات خود را گسترش دهید و هر گونه قصهای را در هر زمینهای بخوانید و چیزی از آنها بیاموزید. ذهن خود را سرشار کنید. اگر خوب و زیاد نخوانده باشید، هرگز چیزی یاد نخواهید گرفت.»
منبع: Hollywood Screenwriter ژانویهی ۱۹۹۹
عنوان اصلی: Someone Brilliant Our Way Comes
مترجم: سعید خاموش
اولین نوشته ای که از این نویسنده خواندم ، چند داستان از مجموعه ی داستان های مرد مصور بود …. ولی بعد ها ، بعد از خواندن ” ۴۵١ درجه فارنهایت ” بود که ری برد بری بیشترین تأثیر را روی من گذاشت ، نقل قولی از کتاب به یاد این رمان و نویسنده ی فوق العاده اش ذکر میکنم از زبان مونتاگ که خطاب به همسرش می گوید : ” تو اون جا نبودی و ندیدی، باید یک چیزی تو کتابا باشه – چیزی که حتی نمی تونیم تصورش رو بکنیم – که یه زنو تو خونه آتیش گرفته نگه داره ؛ بأید یه چیزی باشه . آدم جونشو بالای یه چیز الکی نمیده. ”
در عین حال خواستم اشاره ای کنم به کتابی که به تازگی ترجمه و چاپ شده تا لیست سه تایی کتاب های ترجمه شده ی این پست رو چهارتایی کنم : ” شرکت سهامی آدم های مصنوعی ” اثر ری بردبری که نشر گل آذین منتشرش کرده …
ممنونم آقای مجیدی و خاموش .
روحش شاد و یادش زنده باد .
این مطلب را هم می توانید بخوانید:
ری برادبری، سینما و تروفو
http://rasool1540.persianblog.ir/
این خدابیامرز طبق آزمون شخصیت میرز-بزیگز، یک INFJ بود که تخمین زده میشه تنها یک درصد کل ایالات متحده چنین شخصیتی داشته باشن. البته در ایران فکر کنم یک دهم درصد هم نباشه! از بس خوبیم ما INFJها
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%81%E2%80%8C%D8%AC%DB%8C
عالی