آیا شما از سندرم «پاسخ داشتن برای همه چیز» رنج میبرید؟

این پست دو بخش دارد، بخش اول ترجمهای است از سایت یک پست جالب در io9. در بخش دوم اما من نظرات خودم را مطرح میکنم.
بخش اول این پست را کامبیر توانا ترجمه کرده است و با مهربانی به من اجازه بازنشر این ترجمه را در «یک پزشک» داد.
مهم نیست موضوع گفت وگو چیست، شما پاسخی از پیش آماده شده برای آن دارید. چرا که نه؟! این همه در مورد علم و تاریخ در دانشگاه و مدرسه تحصیل کرده و همیشه آخرین اخبار روز را، نه فقط از یک منبع بلکه از چند منبع مختلف دارید دنبال میکنید.
خوب سوالی که مطرح شد چه بود؟ مشکل استخراج گاز با تزریق فشار آب قوی به لایههای زمین؟ بحران اقتصادی در منطقه پولی یورو؟ مشکل فاضلاب در روم باستان؟ چیزی در مورد نگهداری از زنبور عسل؟ بله البته. برای همه اینها جواب دارید و البته شما از یکی از بزرگترین معضلات روز جهان رنج میبرید که نامش سندرم پاسخ داشتن برای همه چیز است.
اولین باری که نام این اختلال را شنیدم، مشغول گذراندن دورهای در مورد روزنامهنگاری علمی در دانشگاه «ام آی تی» – دانشگاه تکنولوژی ماساچوست – بودم و مشغول گفت وگو با یک دانشمند علوم کامپیوتر بودم که ناگهان حرف ما سر از اخلاق خبرنگاری درآورد. هرچند این شخص تا به حال یک دقیقه هم کار خبرنگاری نکرده بود اما در مورد تمامی مسائل مرتبط با چالشهای اخلاق روزنامه و خبرنگاری، پاسخ داشت. که البته نداشت و تا سطح خجالتآوری هم چیزی نمیدانست ولی جوری بود که انگار همه چیز میداند. وقتی ما را ترک کرد، دوستم نگاهی به من کرد و گفت: «سندرم پاسخی برای همه چیز داشت». تا آمد تو، متوجه شدم.
سندرم پاسخی برای همه چیز داشتن، ریشه در تحصیلات بالا، دقت در جزئیات، وسواسی (عقدهای بودن) و چرخیدن در اینترنت است. مانند طاعونی تمامی افراد متخصص و مطلع را گرفتار کرده و باعث شده مدام در مورد چیزهایی حرف بزنند که به واقع هیچ چیز در مورد آن نمیدانند. همین دانشمند علوم کامپیوتر در دانشگاه «ام آی تی» که صحبتش شد، برای مثال در مورد کدگذاری دادههای اطلاعاتی ممکن است به شما بدهد که تاکنون هیچ چیز از آن نمیدانستید. کسانی که از سندرم پاسخی برای همه چیز داشتن رنج میبرند، از یک جایی شروع به دادن پاسخ به همه چیز میکنند و بعد دیگر نمیتواند جلوی خودشان را بگیرند.
پاسخی برای همه چیز داشتن یک اعتیاد خیلی بد است. از چیزهای خیلی کوچک شروع میشود. مثل نگاه سرسری که به یکی از ورودیهای «اقتصاد آزاد»در ویکیپدیا داشتهاید. اما مثل یک گلوله برفی است که به بهمن تبدیل میشود. ناگهان میبینید خود را به جایی بردهاید که خیلی راحت ادعا میکنید که «آدام اسمیت»هیچ چیز ارتباطی با سرمایهداری امروز ندارد. چرا؟ چون شما مطمئن هستید که میدانید. یک یا چند کتاب در مورد موضوع خوانده و ویکیپدیا را هم خواندهاید چرا که هرچه باشد کسی که مداخل را وارد کرده، چند منبع مختلف هم برایش آوردهاست. در نتیجه شما مطمئن هستید که بیش از ۱۰ منبع را مطالعه کرده و درباره آن میدانید.
در این مقطع شما در مرحله انکار به سر میبرید. در اعماق خودتان میدانید که از موضوع چیزی نمیدانید ولی خودتان را دارید قانع میکنید که میدانید. سندرم پاسخی برای همه چیز داشتن در بدترین حالت تبدیل به یک تصویر خیالی درونی میشود. اما مانند دیگر تصاویر خیالی درونی خیلی پرزور و قدرتمند و روی حقیقت بنا شده است. در عصر فعلی که همه در معرض بیش از حد اطلاعات هستیم، همه در مورد چیزی خیلی کم، اما یک چیزهایی میدانیم. از آنجایی هم که آدمیزاد هستیم، عقاید و دیدگاههایی داریم که برایمان خیلی مهم است. اما کسی که به سندروم پاسخی برای همه چیز داشتن دچار است،این مسئله را به یک سطح دیگر میکشاند. برای این شخص او علامه است و همه چیز میداند و از قبل خود را منبع آگاه و مطلع و کارشناس خبره میداند.
از سندرم پاسخی برای همه چیز داشتن میتوان به عنوان مکانیسم دفاعی شماره یک، برای اشخاص «گیک» یاد کرد. برای شخص شاید سخت باشد که از گوشه راحت دنیای دانستهها و خلوت دنیای تکنیکی خودش به عنوان خدای همه چیز بیرون بیاید. چون در جهان واقعی شما از جزییات فرهنگها و تغییرات آن چیزی نمی دانید و اقتصاد و دیگر مسائل را درک نمی کنید اما برایتان راحت نیست اعتراف کنید که نمیدانید. ممکن است چند چراغ راهنمایی در شهر محل زندگی خود را پیدا کنید که تایمر دارد ولی از تمامی چراغهای راهنمایی در شهر، دیگر شهرها و یا دیگر نقاط جهان چیزی نمی دانید.
خیلی سخت است که کشف کنید شما در حالی که نابغه نوشتن الگوریتم و یا کدگذاری هستید، اما از برخی چیزها اصلا سردرنمیآورید. مثل بررسی ساختار پایهگذاری بتونی و یا ۵۰۰ میلیون فرگشت نجومی. سخت تر از آن وقتی است که بدانید یک نابغه هستید ولی بقیه با شما جوری صحبت میکنند که انگار پاسخ همه چیز را دارند. به ویژه وقتی از چیزی حرف میزنید که خیلی خیلی از سطح دانش شما فراتر و یا گستردهتر است.
همین سخت بودن باعث میشود ناگهان دهان آدم به کار افتاده و چیزهایی فراتر از دانشی که جمعآوری کردهاید تولید شده و بیرون بیاید.
آیا درمانی هم برای این اختلال وجود دارد؟ آیا چیزی هست که این گونه گفت وگوها را پیش از آنکه به کارشناسان نشان دهید چقدر ابله و نادان هستید متوقف کند؟ «نمیدانم.» فقط چند ثانیه روی این جمله و ابعاد آن فکر کنید: «نمیدانم.» هر روز را با همین واژه شروع کنید و تمرین کنید: نمیدانم. چرا پارلمان یونان این قدر آشفته است؟ نمیدانم. چطور صحنه پایانی فیلم «اونجرز» را فیلمبرداری کردند؟ نمیدانم. چه چیز باعث شروع تقسیم میتوز میشود؟ هیچکس نمیداند. شما هم نمیدانید. پس لطفن خفه شوید.
هر قدر سریعتر بتوانید به جای جواب همه چیز را داشتن، در مورد چیزی بپرسید، به واقع بیشتر به یک نابغه تبدیل خواهید شد.
مطلب سایت io9 به گمان خیلی خوب بود، اما بیشتر طرح مسئله بود تا تحلیل دقیق مسئله.
شاید ما در ایران بیشتر با آدمهای کارشناس یا با ادبیات نویسنده این پست، با آدمهای که سندرم پاسخ داشتن برای همه چیز دارند، روبرو باشیم. طوری که به شوخی گفته میشود ایرانیها ذاتا سیاستمدار، پزشک و مکانیک به دنیا میآیند و به خود اجازه میدهند در شرایطی که در جهل مطلق هستند، در مورد این مسائل اظهار نظر کنند.
اما چه چیز باعث ایجاد و قوت یافتن و افزایش چنین آدمهایی میشود؟
پست io9 نوشته است که تحصیلات، وبگردی، دقت زیاد و وسواس عامل ایجاد چنین آدمهای است. اما من فکر نمیکنم این پاسخ دقیق و درست باشد.
در زیر من نظر خودم را برایتان مینویسم:
1- وقتی کارشناسان و خبرگان واقعی فن از داشتن رسانهها محروم میشوند:
به نظر شما چرا وقتی تحلیلهای سیاسی عجیب و غریب در تاکسیهای ما قطع نمیشود. چطور است که این آدمها که ظاهرا از اسرار مذاکرات مخفی دولتها و سوابق زندگی خصوصی و گردش مالی مشاهیر و دولتمردان مطلع هستند، همچنان به کارشان ادامه میدهند.
پاسخ این است که مردم از فرط شنیدن تحلیلهای تکراری که پاسخی برای سؤالهای آنها نیست، هوشیارانه و عامدانه و حتی برای تفریح هم که شده میخواهند تفسیرها و تحلیلهای متفاوت بشنوند.
شاید اگر شما آدم اهل مطالعهای باشید، وقتی در تاکسی چنین تحلیلهای تخیلیای بشنوید، خندهتان بگیرد، اما گفتار گوینده را قطع نمیکنید و در پی پاسخ برنمیآیید، چون در درون، گاهی به حس تخیل و شوخطبعی گوینده آفرین میگویید. گاهی هم از بس چرخ حوادث بدون تغییر چرخیده که شما دوست دارید، گردش آن را حتی در عالم خیال، در سوی دیگری ببینید.
اما اگر رسانهها اعم از روزنامهها، مجلات، رادیو و تلویزیون و وبسایتها، میتوانستند بیپروا به قضایا از زویایی مختلف نگاه کنند، اگر همه کارشناسان و نه منتخبی غربالشده از آنها مجال مطرح کردن نظرات دقیق و دلسوزانه خود را داشتند، آیا فرصتی برای این تحلیلهای آبکی باقی میماند؟
2- وقتی شایستگیهای شما در حوزه اصلی کاری و فکریتان انکار میشود
آموزگاری را در نظر بگیرید که حس سرخوردگی داشته باشد و فکر کند که نظرات دقیقاش در حوزه علوم تربیتی در جایی خریدار ندارد، وبلاگنویسی را در نظر بگیرید که مثلا در مورد آیتی مینویسد، اما دانش عمیقاش در مورد فناوری نادیده گرفته میشود، همان طور که در متن io9 خواندیم، او در پی اثبات خویش برمیآید. بنابراین سعی میکند چیزهای کمی را که در مورد هر موضوع میداند رنگ و لعابی بزند و به مخاطب خود عرضه کند.
3- این سندرم ناشی از پرورش نیافتن قوه استدلال و بحث منطقی است
گزارههای مطرح شدن در بحثهای سیاسی، اجتماعی و علمی را در میهمانیها و یا همان تاکسیها در نظر بگیرید. کمتر پیش میآید که روال منطقی را طی کنند.
ما با کسانی سر و کار نداریم که بخوهند ماهرانه دروغ بگویند و با تکیه بر یک سری گزاره درست، به یک نتیجه نادرست برسند، بلکه با کسانی سر و کار داریم که با انبوهی شایعه که خود فکت تصورشان میکنند و یک سیستم استدلالی به کلی اشتباه، به گزارههای شگفتانگیزی میرسند.
یکی از مشکلات سیستم آموزشی ما، این است که به جای آموختن شیوه تحقیق و پژوهش، استدلال کردن، تلاش میکند دانشآموزان را به هارد دیسکهای سیاری از اطلاعات «مسلم» تبدیل کند.
چنین دانشآموزانی در زندگی آینده، توانایی تفکر نخواهند داشت.
4- این سندرم به خاطر تغذیه فرهنگی و علمی بد است
اگر در سن کودکی و نوجوانی به جای گروههای اصلی غذایی با خوردن فست فود، رشد کنید، ایا اندامی رشید و تنی بدون بیماری خواهید داشت؟ مسلما نه!
به سایتهای محبوب ما که به ضرب و زور و گاهی چاشنی تقلب، رتبههای برتر الکسا را پیدا کردهاند، نگاه کنید. در میان آنها البته سایتهای بسیار وزینی هم پیدا میشوند، اما به برخی دیگر که نگاه میکنیم، از خود میپرسیم که چطور این همه کاربر هر روز وقت خود را با گردش در این سایتها تلف میکنند؟ این سایتهای چه چیزی به دانش کاربران میافزایند؟
به طریق مشابهی شاید بیشتر از 99 درصد مطالبی که در وایبر و اپلیکیشنهای پیامرسانی دیگر به اشتراک گذاشته میشود، کپی پیستهای بیارزش از یک سری لطیفه هستند. خاطرات و فکتها و اخبار دروغین به اشتراکگذاشته هم فراوانند.
آنگاه کسی را تصور کنید که تنها به خاطر اینکه یک کاربر مشتاق اینترنت است، خود را بهروز تصور میکند و بدون آگهی از بیدانشی خود، با تکیه بر فکتهای وایبر و مطالب بامزه سایتهای سرگرمی بخواهد در مورد همه مسائل اظهار نظر کند.
اگر وب فارسی ما وضعیتاش بهتر بود، اگر وبلاگستان به رسالت خود عمل میکرد، اگر کاربران شبکههای اجتماعی متعدانهتر عمل میکردند، آیا شرایط متفاوت نمیبودند.
اگر آموزش و پرورش همه این همه ضعف، در آموزش زبان انگلیسی نداشت، آیا شهروندان ایرانی، نمیتوانستند از دریایی معارف اینترنت بهرهمند شوند.
5- سندرم پاسخ داشتن برای همه چیز، ناشی از عادت نداشتن و دشواری گفتن «نمیدانم» است
غالبا انسان هر چقدر تحصیلکردهتر باشد، بیشتر با عمق بیدانشی خود آشنا میشود. آیا من به عنوان وبلاگنویس میتوانم بدون نگاه کردن به منابع، وقتی کسی سؤالی در مورد کیفیت گجتی داشت، به او پاسخ دقیق بدهم. آیا من به عنوان یک پزشک، لازم نیست گاهی وقتی پاسخ سؤالی را نمیدانم، جلوی بیمار کتابی را باز کنم یا در اینترنت جستجو کنم؟
متأسفانه در ایران، فرهنگ گفتن «نمیدانم» وجود ندارد، مردم هم اصولا به کسی که جلویشان به منابع مراجعه کند، اعتماد نمیکنند.
اوه! دکتر … چیزی در مورد داروی x نمیدانست و کتابنامه دارویی را باز کرد. پس دیگر به چنین آدم بیدانشی مراجعه نخواهم کرد!!
6- بله! اینترنت میتواند تا حدی مسئول باشد
اینترنت هم در این میان البته تا حدی مسئول است. نباید انکار کرد که اینترنت همیشه دقایق باارزشی را از ما میدزدد. در ازای آن ما البته چیزهایی دریافت میکنیم و چیزهایی را هم از دست میدهیم.
یکی از چیزهایی که از دست میدهیم، تمرکز مطالعاتی و عادت کردن ما به نوک زدن سطحی به مطالب است.
خب! من تصور نمیکنم که بیش از 10 – 20 درصد کسانی که در حال خواندن همین سطور هستند، حوصله نکرده باشند که سطر به سطر این پست را بخوانند. اما با اتکا به همان اسکن چشمی سریع این مطلب و خواندن پاراگراف اول، فکر کنم اصطلاح بامزه «سندرم پاسخ داشتن برای همه چیز» را فراگرفته باشند و دفعه بعد که فرد نالایقی جلوی آنها اظهار فضل بیدلیل کرد، سعی خواهند کرد که با همین اصطلاح از خجالتش درآیند!
ما در اینترنت مدام از این شاخ به آن شاخ میشویم، تمرکزمان را از دست میدهیم، حافظهمان را به تحلیل میبریم و صاحب اقیانوسی از دانش با ژرفای یک بندانگشت میشویم.
چاره کار چیست؟ استفاده برنامهریزی شده از اینترنت، کم نگذاشتن از وقت مطالعه کاغذی و سعی در خواندن کامل تعداد مطالب کم، اما مهم.
جالب است بدانید که من هر وقت میبینم که تواناییام در وبلاگنویسی و سوژهیابی برای «یک پزشک» کم میشود، سعی میکنم دوز اینترنت روزانه را به طرز قابل توجهی کم کنم، چند روزی مطالعه کاغذی میکنم و به سرعت آثار آن را به صورت افزایش تمرکز و رغبت برای نوشتن، توانایی نگارشی بهتر و ذهن آمادهتر میبینم.
7- سندرم پاسخ داشتن برای همه چیز، در آدمهای جاهطلب و خودبزرگبین بیشتر دیده میشود
در این میان هستند آدمهایی که نه به خاطر مبتلا شدن به ضعفهای فرهنگی، بلکه به خاطر غرورو نخوت این سندرم را بروز میدهند. آنها اصولا آدمهای بی اخلاقی هستند که برای مطرح کردن خود از هیچ فروگذار نمیکنند.
بنابراین عامدانه دروغ میبافند و وقتی جماعتی را شناسایی کنند که مشتاق شنیدن تحلیلهای متفاوت هستند، شبهدانش خود را با بهای کالای اصلی، به آنها عرضه میکنند. شنیدن تمجید و دیدن تکریم از این جماعت همان و قوت یافتن این افراد همان.
در این میان دانشمندان متواضع واقعی که ابایی از «نمیدانم» گفتن ندارند، توانایی رقابت به این افراد گزافهگو را ندارند، به حاشیه کشیده میشوند ودر شرایطی که رسانهای هم برای گفتن حرفهای خود ندارند، فراموش میشوند.
یاد مونیکا در سریال فرندز افتادم!
منو هم یاد شلدن تو بیگ بنگ انداخت
سلام دکتر…
اگر اغراق نباشه هر روز یک بار هم که شده به “یک پزشک” سری می زنم، چیزی می آموزم و …
مطلب خوبی بود و بسیار استفاده کردم.
راستی! قالب جدید سایت درتبلت بسیار عالی دیده میشه، فونتها عالی ست ولی در تبلت و با کروم زیاد جالب نبود.
به هر حال تبریک میگم بابت سایت جدید.
موفق باشید.
بیربطه، ولی باید بگم چه قالب قشنگی! مبارک باشه یک پزشک (:
سلام
بنظرم یک مقدار سایت سنگین باز می شود .نمی دانم شاید هم اشکال از کامپیوتر من است ولی فکر می کنم نسخه قبلی سایت علاوه بر اینکه خیلی از مطالب را یک جا می شد دید ، روان ترهم بود.
البته این تحلیل دقیق و پاسخ های شماره گذاری شده هم میتونه از “سندرم پاسخ همه چیز را میدانم” باشد،
البته شوخی کردم نسبتاً
ابن سینا میگه: با هر ذو فنونی بحث کردم غلبه کردم، و با هر ذو فنی بحث کردم مغلوب شدم
——————–
من صبر کردم ببینم با این نوع چیدمان ستون میتونم کنار بیام یا نه دیدم نمیشه
کاش میشد ستون مطالبتون وسط بود
با پاراگراف سوم شماره ششم، بلند بلند خندیدم :))))) عالی بود
تازه شما خوش بینید، خیلی بیشتر از ده بیست درصدند
سطحی شدن دانش و بی حوصلگی برای مطالب بلند و متن روی کاغذ رو اخیرا به خوبی در خودم حس میکنم، کار به جایی میرسه که بخش زیادی از وقتم توی خوندن یکی دو جمله از مطالب زیاد و گشت و گذار کاملا بی هدف توی سایت های مختلف و لینک هاشون هدر میره، آدم احساس میکنه تشنه دونستن چیزیه (با این که اصلا ممکنه به کارش نیاد یا دونستنش دردی رو دوا نکنه) با این حال میره و اینقدر از این لینک به اون لینک میگرده که آخر کار یادش میره دنبال چی بوده!!! به خصوص در مورد ویکی پدیا!!
و بدبختی اینه که خروج از این وضعیت اصلا کار ساده ای نیست!
من خفیفش رو دارم و شاید بهتر باشه بگم داشتم چون از خیلی وقت پیش دقیقاً دارم تکرار میکنم «نمیدانم».
آقای دکتر این اعدادی که بزرگ و کوچک روی یوزر آیکون نشون داده میشه چیه؟
قالب جدید مبارک!!! رک بگم، به مطالب شما نمیاد! با این همه تبلیغات رنگ و وارنگ کنار سایت دیگه اصلاً جالب نیست. بهجای آنکه ساده باشه،بدتر گیج میکنه. لابلای عکسها و متنها سرگیجه گرفتم! رنگ آبی هدر که دیگه به هیچوجه تو کَتِ من نمیره. حسّ خیلی خوبی از این قالب جدید متساعی نمیشه (حداقل از نظر من). در واقع تاحدّ زیادی، بیحسّه! ایده سادهتر شدن و خوندن راحتتر و روزنامهایتر، ایدهی خوبی بوده امّا این قالب نتونسته این ایده رو خوب پیاده بکنه. آقای سالار کابلی، کارشون درسته و وبلاگ خودشون خیلی خوبه اما سایت شما خوب از آب درنیمده. صفحه اوّل سایت هم خیلی بده! جسارت بنده را ببخشید! از نکات مثبت هم فعلاً میتونم به این اشاره کنم که کامنتینگ میتونه پررونقتر از گذشته باشه.
طبق معمول، مراتب سپاسگزاری خود را نسبت به نگارش متون ابراز میکنم. D:
به نظر میاد شیفتگی آقای مجیدی نسبت به اپل چنان است که سایت خودش را هم مانند اپل پیش تز رفع باگ آپلود کرده!
به عنوان نمونه، پست هایی که دارای عکس عریض هستند در حالت پرتره روی تبلت از صفحه بیرون می زنند و قابل خواندن نیستند. بخش نظرات هم می آید و می رود…
به طور کلی قالب جدید بی روح و فونت ها بد به چشم می آیند. شاید بی تجربگی طراح در طراحی رسپانسیو باشد که سبب شده مدرن تر ولی به شدت ضعیف تر از طرح قدیم از آب در بیاید.
دکتر فکر کنم طرح بخش دوم این پست بی ارتباط به موضوع مقاله نباشه!
نظر همان نویسنده اصلی درست تر بود. رسانه تلوزیون و روزنامه و مجله و از آن بد تر اینترنت و وبلاگ و این جور چیز ها منبع سندروم همه چیز دان بودن است. کی تا حالا با خواندن وبلاگ و مجله متخصص واقعی شده که شما می گی چون بی پروا نمی تونن نظرات تخیلی شان را منتشر کنند ملت سرخورده و احمق بار آمده اند؟ مجله و رسانه تخصص هیچ وقت سانسور نبوده و اهلش منبع دسترسی به آن را هم همیشه پیدا می کرده اند. همان نویسنده خارجی درست تر گفته.
قالب تازه خیلی جالب نیس با اینکه سرعتم یک مگ هستش اما کمی دیر لود میشه و سنگینه مخصوصا وقتی صفحه ها رو بالا پایین میکنم. در ضمن مطالب به اون ترتیببی ک قبلا تو صفحه اول بودن نیستن منظورم اینه که پستها به ترتیب از بالا تا پایین بودن اما الان انگار اینجور ی نیس . تعداد پستها که در هر صفحه میومد کمتر شده.
این بار درود
قالب نو مبارک ولی:
1- قسمت آرشیو هیچی رو نشون نمیده
2- همه پستها قبلا به تعداد مناسب در صفحه اول نشون داده میشد اما الان اینجور نیس
3- این اعداد که روی آواتار نشون داده میشه به نظرم به تعداد دفعه هایی که هر شخص یادداشت (کامنت سابق!) گذاشته اشاره داره که فکر خوبه برای تبلیغ سایت و تشویق به همکاری بیشتر در گذاشتن دیدگاه ها
4-اون عکسی که بالای صفحه اول هستش چون نقش خیلی خاصی نداره گیج کنندس که ادم فکر میکنه بعنوان پست اول گذاشته شده، ی جورایی اضافه ست
5-اون قالب گذشته صمیمی تر بود این کمی خشک تره
6-مشخصه که خاستی با این مدل طراحی نظم و قاطعیت رو بیشتر کنی رو سایت رو با انرژی تر اداره کنی ولی یه جالت مدیریتی خشک بهش داده نه صمیمیت و انعطاف بیشتر
7-ممنون که هنوز بخاطر ما مینویسی و هستی و خوشحالم که داری ادامه میدی
8-خاننده ت (خواننده گذشته) هستم هنوز، بعد از 7 سال
9-به امید دیدار از نزدیک
10-دوستت دارم
متن مقاله دیگه در فید دیده نمیشه و تنها تیتر به نمایش درآمده. از فیدلی در فایرفاکس استفاده میکنم.
به نظرم عادت نداشتن به نه گفتن، یکی از مهم ترین دلایلش است.
عرض سلام و ادب
توی قالب جدید وقتی اسکرول میزنم صفحه یه لحظه محو میشه و دوباره میاد و صفحه میپره بالا
این مشکل رو فقط من دارم؟
مرورگر فایرفاکس 33
رزولوشن 1024 * 768
لطفا پیگیری کنید دو سه روزه نتونستم مطالب رو با دقت بخونم
سپاس از شما
ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﯿﺪﯼ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻗﺎﻟﺐ ﻗﺒﻠﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ؟ ﺣﺘﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﭘﺸﻨﺎﻝ….
ﻃﺮﺡ ﺟﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﻧﺎﺷﯿﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﺠﺖ ﻣﯿﺎﺩ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ
ﮐﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻋﺮﺽ ﭘﻮﺯﺵ ﺑﯽ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﺑﺎ
ﻓﺎﯾﺮﻓﺎﮐﺲ ﻋﺮﺿﺶ ﺛﺎﺑﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺻﻔﺤﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ…
صادقانه بگم،فکر میکردم فقط خودم این سندرم رو داشتم،ولی دیدم دچار اپیدمی شدم. فرقش با ابولا و وبا و طاعون اینه که کشته نداره ولی گسترش و شیوعش 1000 برابره.
یکی از راه حلای این درد هم اینه که یه چسب پهن بگیری بزنی رو دهنت :)
یکی از راه حلای این درد هم اینه که یه چسب پهن بگیری بزنی رو دهان و دیگه به هیچ مطلبی به راحتی پاسخ ندی. این از نمی دونم گفتم راحت تره نه؟ :)
باید یه پتنت ثبت کنم و از این چسب های نانویی بسازم برای این سندرم جواب میده. مثل چسب پهن هم تابلو نیست :)
یکی از راه حلای این درد هم اینه که یه چسب پهن بگیری بزنی رو دهان و دیگه به هیچ مطلبی به راحتی پاسخ ندی. این از نمی دونم گفتم راحت تره نه؟ :)
باید یه پتنت ثبت کنم و از این چسب های نانویی بسازم برای این سندرم جواب میده. مثل چسب پهن هم تابلو نیست :)
مدت هاست که هرروز مطالبتون رو دنبال می کتم. مدتیه که مطالبتون هم از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت افت کردن! تبلیغات زیاد شده! آوردن تبلیغات در جایی که مطالبتون رو منتشر می کنید – اون هم تبلیغات غیر مفید و حتی مضر برای خوانندگانتون – اصلا ایده خوبی نیست! هرچند احتمالا درآمد بالایی داشته باشه! اما به هزینه از دست دادن مخاطبانتون هم فکر کنید.
شکل و شمایل جدید سایتتون از نظر من شلوع و ترسناک شده. که مقدار زیادیش باز هم به خاطر حجم بالای تبلیغاته.
موفق باشید.
آقای مجیدی با تغییر تم سایت آیا فید سایت(rss) هم مشکل پیدا کرده؟ دیگه نمی تونم تو فید خوان آفلاین پست هاتون رو ببینم!
امکان خواندن مطالب از طریق فید ایمیل دیگه وجود نداره آقای مجیدی؟ دو روزی میشه که دیگه متن خبرها داخل ایمیل های ارسالی از سایت نیست!
سلام
باور کنید رفرش شدن صفحه و به هم ریختگی من رو عصبی کرده
سلام آقای مجیدی!
طرح نو مبارک.
ایرادات که رفع بشه، فکر میکنم خیلی قشنگتر و کاربر پسندتر خواهد شد.
هر چند قالب فقط لباسی برای تفکرات زیبا و متفاوت شماست، اما کمک بیشتری برای جذب کاربران خواهد کرد.
موفق باشید.
متاسانه روزبه روز دارن بیشتر میشن این همه چیز دانها
سلام
قالب جدید مبارک
در قالب (نرمافزار) جدید، به نظر میرسد در حین لغزاندن صفحه (Scroll)، اتفاقاتی در کد رخ میدهد و صفحه چشمک میزند – گاهی هم به سطرهای قبلی برگشت میشود. در ضمن در فیدخوان (من از InoReader استفاده میکنم) فقط تیتر مطالب و آگهیهای انتهای آن بار میشوند. البته شاید سیاست نشر فید شما تغییر کرده باشد – ولی با شناختی که از شما دارم تصور میکنم از اثرات جنبی نرمافزار جدید باشد.
ارادت
به دوستان دیگر هم پاسخ دادم فید مشکل فنی دارد. در مورد مشکل حین اسکرول اگر لطف کنید و برای من بنویسید که مرورگر، سیستم عامل، وضوح صفحه نمایش چقدر است، ممنون میشوم.
ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیب است
به قول دکتر علی شریعتی که می گفت: مشکا امروز ما بیسوادی نیست بلکه نیم سوادی است.
مقاله ی بسیار خوبی بود.
این مطلب عالی بود؛ کلی چیز یاد گرفتیم دکتر جان
ممنونم
مفید بود. ممنون
یعنی انتهای درک بود این پاراگراف:
“خب! من تصور نمیکنم که بیش از ۱۰ – ۲۰ درصد کسانی که در حال خواندن همین سطور هستند، حوصله نکرده باشند که سطر به سطر این پست را بخوانند. اما با اتکا به همان اسکن چشمی سریع این مطلب و خواندن پاراگراف اول، فکر کنم اصطلاح بامزه «سندرم پاسخ داشتن برای همه چیز» را فراگرفته باشند و دفعه بعد که فرد نالایقی جلوی آنها اظهار فضل بیدلیل کرد، سعی خواهند کرد که با همین اصطلاح از خجالتش درآیند!”
مطلب بسیار جالبی بود و به خصوص تلنگری بود برای ما جوان های این نسل که همیشه در پی اطلاعات نه چندان مفید و به اصطلاح “زرد” هستیم و فرصت خواندن پیدا نمی کنیم و فکر می کنیم چون معنای یک کلمه یا اصطلاح را می دانیم پس قادریم راجع به آن نظر کارشناسانه بدهیم.
علاوه بر اینکه نویسنده مقاله (بخش اول متن) به نظر من تحلیل درستی از این سندرم ارائه داد ، نظرات شما هم واقعا به جا پرداخت شده و با کمی فکر به این نتیجه می رسیم که ما ایرانی ها علاوه بر اینکه در معرض حجم زیادی از اطلاعات قرار گرفتیم (همچون تقریبا همه مردم دنیا) بلکه خصوصیات خاص خودمان و شرایطی که در زندگی برای خود رقم زده ایم نیز مزید بر علت شده تا این سندروم در بیشتر اقشار جامعه ما به چشم بیاید و تبدیل به دلیلی شود برای اینکه نظرات یک شخص کاردان در یک موضوع مشخص، نه تنها اهمیت خود را از دست بدهد بلکه در بیشتر موارد با تمسخر قشر “همه چیز دان” مواجه شود.
برام جالب بود. چند سالی هست که یک پزشک رو دنبال میکنم این اواخر مدتی بود که به این قضیه فکر میکردم که یک پزشک همیشه در مورد همه چیز مطلب می گذارد. قریب به اتفاق مطالب هم ترجمه است و البته گاها ناقص و نادرست.
حتی به نظر من مطالب سایت ضد و نقیض است جایی مطلب می نویسید که دنبال کردن اخبار بد است در حالیکه رسالت این سایت گویا فقط پخش جدیدترین اخبار است تا از رقیبان جا نماند. بی توجه به اینکه مخاطبان آسیب می بینند.
حجم تبلیغات هم بسیار شده است قبلا رپورتاژهای مناسبتری تهیه می شد. بهر صورت یکی از دلایلی که یک پزشک را دنبال می کردم تازگی و نگاه متفاوتش به موضوعات بود خصوصا فیلم و تکنولوژی و کاربرد آن در ایران بود ولی متاسفانه
مدتی است از هر دو بی بهره است.
کتاب ، عکس، فیلم، تحلیل اجتماعی از موضوعات مورد علاقه من است اما اینجا بیشتر به آخرین دستاوردهای تکنولوژی می پردازد که حتی هم اکنون در بازارهای امریکا و اروپا نیز در دسترس نیستند.
روزهای خیلی خوبی با یک پزشک داشتم و بسیار بهره بردم. به خاطر همه ان روزها متشکرم. ممنونم یک پزشک.
اما تصمیم گرفته ام که مدتی سراغ یک پزشک نیایم. دنبال مطالب کوتاه تر و پرمعناتری میگردم نه ترجمه صرف و ناصحیح.
به نظرم بی انصافی است این نظر…
پ.ن : در ضمن کلمه “گاها” اشتباه است .کلمه فارسی را نمی توان با تنوین استفاده کرد .بنویسید : “بعضا” یا “گاهی”
من همیشه یک پزشک رو از طریق فیدلی دنبال می کنم که در چند روز اخیر متن پست ها نمایش داده نمیشه و فقط عنوان دیده میشه. نمیدونم این یک اشکال فنیه یا اینکه خودتون خواستین برای خوندن مطالب روی لینک پست کلیک کنیم و از وب سایت بازدید کنیم. موفق باشید.
صرفا فنی است.
سلام
دوتا نظر دادم که پیشنهادی و انتقادی بود ولی نمیدونم چرا هیچکدومشو تایید نکردی. حرف بدی نزده بودم
تأیید شدهاند. اینقدر سرم شلوغ بود که فرصت تأییدشان را پیدا نکردم.
آره من خودم از کسانی هستم که از این موضوع رنج می برم!!!!!!!!!
درود
به مطلب جالبی پرداختید؛ بی اغراق هر روز در محیط های گوناگون با کسانی با این ویژگی مواجه می شم شاید خودشان آگاه نباشند که از چه بیماری رنج می برند، ولی دیگران را به شدت رنج می دهند!
سپاس فراوان
یعنی هرکی راجع به یه چیزی نظری داشته باشه ، مبتلا به این سندرمه؟ مثل شما که راجع به این موضوع مطلب نوشتین؟
بعید میدونم کسی نظر دادن رو بد بدونه. این جا خود رو در همه چیز «صاحب نظر» دونستن مورد بحثه.
سلام یادکه پارسال که بخش اطفال بودم داشتن میگفتن قراره وزارت خونه مدل امتحانات اینترنى رو عوض کنه و به اىن صورت باشه که دانشجو در محیطى متصل به اىنترنت و کتاب الکترونیک باید بتونه الگورىتم درمانى رو پیدا کنه یا مثلا بلد باشه با نرم افزارهاى خاصى کارکنه! و اىنم به دلیل اىنکه همه الان الان تو گجتاشون کلى برنامه دارن و علاوه بر دانش حافظه و تکست باید سرعت عمل مناسبى در استفاده از منابع انلایت هم داشته باشن…. دارم تصور میکنم اون روزى رو که مد بشه همه تو همه رشته ها یاد بگیرن از رو منبع معتبر جواب بدن و نگاه کردن به کتاب یا گوشى نشونه بىسوادى فرد الاخصوص پزشک نباشه.
بی نظیر بود
جمعبندی خوبی است.
خودم عامل ۳ رو بیش از هر چیزی موثر میدونم. خیلی عادت کردیم روی شایعات و «نقل قول»ها نظر کلی بدیم. این رفتار به نوعی مشابه «فوروارد» کردن در دنیای ایمیل و وایبر و … است.
در ضمن با این تکه بیشتر حال کردم:
«… ویکیپدیا را هم خواندهاید چرا که هرچه باشد کسی که مداخل را وارد کرده، چند منبع مختلف هم برایش آوردهاست. در نتیجه شما مطمئن هستید که بیش از ۱۰ منبع را مطالعه کرده و درباره آن میدانید.»
واقعا، «حس» قضیه این است که وقتی نگاهی به مدخلها میاندازیم، انگار همهشان را خوانده ایم! :)
سلام
خوشحالم از اینکه باشما آشنا شدم
با اجازه شما مطلب ارزشمندتان را در
صفحه شخصی فیس بوک خود قرار دادم
به نام علی اکبر منتظر
امیدوارم همه گان از این نظرات ارزشمند شما
جناب مجیدی بهره مند گردند
عزیز من خود این مطلب هم داره خودش رو نقض می کنه ! چطوری ? ما همه دهان داریم و هر انسانی هم که دهان و آلت تناسلی و شکم داشته باشد هم می خورد هم صحبت می کند هم جفت گیری می کند پس قبول داریم که نمی توان بالکل حرف نزد اما کجا و چگونه و به چه طریق باید حرف زد این شرط است اما ایا همه باید علم لدنی داشته باشند که چه چیزی درست است یا نیست ? مسلما خیر ! از طرفی قدمای ما هم گفته اند شنونده باید عاقل باشد پس حرجی در این نیست که هر حرفی چه پایه علمی یا منطقی داشته چه نداشته باشد زده شود آیا ما همیشه در جمع جمیع دانشمندان و فضلا و خواص هستیم ? خیر ! پس این هم ساده انگاری است که همیشه بر پایه علم و دانش حرف بزنیم چرا که روزانه کمتر از دوازده هزار کلمه کاربردی را به کار می بریم که بیشتر شان نیز بر اساس همان نیاز ابتدایی به دهان و آلت تناسلی و شکم میچرخد !
بلی می شود برخی جاها گفت نمی دانم مثلا اگر شخصی ادرسی بپرسد که نمی دانیم باید گفت نمی دانم و قس علی هذا
اما ما نیاز هایی داریم که ابتدا به ساکن باید مرتفع شود تا از این مرحله به مرحله بعدی که همان روشن بینی در مورد مسایل دیگر است برسیم
درک این مطلب سخت نیست ایا همین فردی که این مطلب را نگاشته و شما نیز ترجمه کرده اید ایا به همین درد دچار نیستید ? ایا دیگران را متهم به اینکه نمی دانند و می گویند و دهان همواره باز می کنند و حرف نشخوار می کنند کار صحیحی است ? اگر این سندرم بالفرض اینکه وجود هم داشته باشد – کما اینکه این یک فرضیه هم نیست بلکه طبق حرف خودتان حرفی است که زده اید رو هوا – ایا خودتان در زمره اولین همین ها نخواهید بود ? ایا شما متهم اصلی نقض حرف خواتان نیستید ? ایا شما در زمینه اخلاق اجتماعی روانشناسی سایبری تحصیل کرده اید ?
در حوضه نظری کاملا موافقم و میشه ازش دوری کردولی در حوضه عملی متاسفانه شرایط به نوعی است که عملا چاره ای جز دانستن حتی بطور سطحی نداریم چون فقط کافیه یک لحظه سر را بگردانی بعد می بینی کاری که گفته اند قابل انجام نیست یا وسیله ای که ادعا کردند فلان کار را انجام میده مناسب نیست و . . .
من از اصطلاح جعبه سیاه استفاده میکنم وقتی یک سیستم یا وسیله ای بدون مشکل کار میکنه هیچ وقت نیازی نمیدانم که بدونم چطوری عمل میکنه یا چطوری تعمیر میشه و . . . ولی وقتی مشکل وجود داره ناچار میشی از همش سر در بیاری
مثال ساده اینه که چند نفر از شما وقتی میروید روغن ماشین عوض کنید دقیقا اطلاع دارید که باید چه روغن و با چه مشخصات فنی بخرید ؟ خیلی راحت کار را میسپارید به صاحب مغازه اون هم معمولا هرچی اشغال گران داشته باشد را برای شما میریزد شما هم با خیال راحت که روغن تازه ریخته اید از اونجا میرید ولی چند وقت بعد که موتور ماشین سوخت و اتفاقا مکانیک ماهرتان به شما میگوید مشگل از نوع روغن بوده از اون به بعد یاد میگیرید دقیقا مشخصات روغن را قبل از خرید کنترل کنید و کاری به حرف فروشنده نداشته باشید
بعد متوجه میشید که این مشکل از خرید جوراب تا تعمیر توربین دندانپزشکی و . . . در جامعه ما وجود دارد .
مشگل بدی است ولی مشکلی است که باید پذیرفت
در حوضه نظری کاملا موافقم و میشه ازش دوری کردولی در حوضه عملی متاسفانه شرایط به نوعی است که عملا چاره ای جز دانستن حتی بطور سطحی نداریم چون فقط کافیه یک لحظه سر را بگردانی بعد می بینی کاری که گفته اند قابل انجام نیست یا وسیله ای که ادعا کردند فلان کار را انجام میده مناسب نیست و . . .
من از اصطلاح جعبه سیاه استفاده میکنم وقتی یک سیستم یا وسیله ای بدون مشکل کار میکنه هیچ وقت نیازی نمیدانم که بدونم چطوری عمل میکنه یا چطوری تعمیر میشه و . . . ولی وقتی مشکل وجود داره ناچار میشی از همش سر در بیاری
مثال ساده اینه که چند نفر از شما وقتی میروید روغن ماشین عوض کنید دقیقا اطلاع دارید که باید چه روغن و با چه مشخصات فنی بخرید ؟ خیلی راحت کار را میسپارید به صاحب مغازه اون هم معمولا هرچی اشغال گران داشته باشد را برای شما میریزد شما هم با خیال راحت که روغن تازه ریخته اید از اونجا میرید ولی چند وقت بعد که موتور ماشین سوخت و اتفاقا مکانیک ماهرتان به شما میگوید مشگل از نوع روغن بوده از اون به بعد یاد میگیرید دقیقا مشخصات روغن را قبل از خرید کنترل کنید و کاری به حرف فروشنده نداشته باشید
بعد متوجه میشید که این مشکل از خرید جوراب تا تعمیر توربین دندانپزشکی و . . . در جامعه ما وجود دارد .
مشکل بدی است ولی مشکلی است که باید پذیرفت
عجبا که مطلب به این سادگی را ول کرده اید و به چیزی چسبیده اید که صحت و سقم آن قابل بررسی است
من نیز هیچ خصومتی با نگارنده این مطلب نداشته و ندارم و تنها قصد و غرض بنده نیز رساندن این مطلب بود که پیش از آزمایش درستی یک مطلب و ترجمه آن یک بار نگاه کنید به چیزی که ترجمه می کنید
همین اینترنت پر است از کپی و پیست های فراوان نمی کویم که ایا این به اشاعه دروغ کمک می کند اما لپ مطلب این است که اینترنت تنها منبع اشاعه دهنده دروغ و کذب است و لاغیر حالا ما بیاییم لاپوشانی کنیم و بنویسیم ما نمی دانیم و این اینترنت و گوگل است که همه چیز را می داند باور کنید روزی می رسد که همین گوگل ادعا خواهد کرد همه چیز را از همه کسی می داند و آنوقت بیایید بزنید بر سر خودتان که ای وای چه کردم ! همه چیز را سپرده اید به اینترنت و دانای کل آن یعنی گوگل !
همین هم که من دارم می نویسم برای همیشه در اینترنت باقی خواهد ماند حتی اگر روزی هم بمیرید از آن- از اسم تان و شهرتتان – برای لعن و تکفیر تان استفاده ابزاری می کنند چه پولدار باشید چه بی پول البته بیشتر پولداران عزیز باید نگران باشند حالا بیاییم بگوییم هیچ نمی دانیم ???
بله می دانم و می دانیم اما فرق افرادی مانند شما با افرادی مانند این حقیر در این است که شما از همه چیز یک کم- مثل همین مطلب تان – می دانید اما یک سری افراد یک چیز مهم را می دانند و آن را هم به شما نکفته و نخواهند گفت
دیگر زیاده عرضی نیست به جز این یک جمله از مارک تواین که می گوید :” بهتر است دهانت را ببندی و احمق به نظر برسی تا اینکه بازش کنی و همه بفهمند که واقعا احمقی ” !
به محض اینکه اصطلاح سندروم دانستن همه چیز رو دیدم ،به ذهن سپردم که اگه کسی بیجا اظهار فضل کرد با نیشخند به در بگویم که [دیوار]بشنود و گمان نکند فقط خودش همه چیز را میداند
درکل استفاده کردیم ممنون!
یکی از بهترین مطالب 1پزشک
خیلی از دوستام این جوری هستن و همیشه برام سوال بود چرا برای هر چیزی یه چیزی از معده ی خود پیدا می کنن و میگن حالا جریان رو فهمیدم
خیلی ممنون
سلام
اگر توضیح بدهید که فرآیند این چیست ممنون میشوم.
«ما در اینترنت مدام از این شاخ به آن شاخ میشویم، تمرکزمان را از دست میدهیم، حافظهمان را به تحلیل میبریم »
البته مطلب درست و قابل فهم است ولی بیان واضح تر و جزئی تر آن مناسب است.
تشکر
من گاهگاهی وبلاگ خوبتان را میخوانم اما تحلیل شما را در این مورد سطحی میدانم. در واقع لغت سندرم مناسب است ولی تحلیل های رفتارگرایانه شما نمیتواند به ریشه موضوع دست پیدا کند. مشکلات ما ایرانیها ریشه در مسائلی تاریخی دارد و شخصی نباید تحلیل شود. به قطع یقین ان مشکل باید توسط تاریخنگاران تحلیلی مانند دکتر طباطبایی و روانکاوان تحلیلی مانند دکتر موللی بررسی شود که در مجموعه آثار دکتر طباطبایی میتوان ریشه را در حمله مغول دید که تایید آن در کتاب مبانی روانکاوی فروید و لکان دکتر موللی میتوان دید.
خوب و مفید بود ممنونم
سلام.دکترجان فونت ها را حتما سیاه سیاه کن .خوانندگان اذیت نشوند.در کل بنظرم مثل پی سی دانلود یک گزینه اون بالا بگذار بنام مشاهده سایت باپوسته قبلی. گمانم موثرباشد.درمورد سندرم …من چندبار گفتم نمیدانم چنان ازمن رنجیده اند که نگو.میگن یعنی ده کلمه هم نمیتونست بگه؟؟؟این داره قیافه میگیره . بعله قربان نه گفتن هم عوارض داره. خداحافظ همگی.
خودتم که همین سندروم را داری به علاوه ” سندروم توضیحی برای همه چیز”
و البته من هم “البته من کامنت برای همه چیز”
سلام دکتر
قالب جدید سایت فوق العاده س! تبریک میگم.
در مورد مطلب هم باید بگم ما همه کم و بیش در دام ابن سندرم فرو میریم، فقط درجه ش فرق می کنه. به نظر من بهترین راه برای دوری از توهم دانستن، اینه که همون جمله ی “نمی دانم” رو در ذهن مرور کنیم و بیشتر ازش استفاده کنیم.
نویسنده نکته بین بود و چند حرف قشنگ برای گفتن داشت ولیکن منطق این بحث مثل بیشتر بحث ها مشکل داره و خودش می تونه خودشو نقض کنه و ضمن اینکه این جور مباحث به این شیوه استدلالی قابل تحلیل نیستند و معمولا با این سیستم نباید مطرحشون کرد.
سلام
نسبتا قالب خوب شده اما
1.حس میکنم مثل مدل چینی شده با قبلی بیشتر ارتباط پیدا میکردم
2. لطفا دسته بندی مطالب طبق تاریخ را نیز مثل قبلا اضافه کنید آدم سردرگم میشه
یکی از تاثیر گزارترین مطالبی بود که خوندم.شاید بخاطر…
نمیدانم.
با تمامی ِ انسان ها با نیکخواهی برابر رفتار کردن و بدون تفاوت بین ِ افراد با دیگران مهربان بودن، ممکن است ناشی از جریانِ تحقیر ِ ژرف تر ِ انسان ها باشد تا عشق ِ ژرف به انسان ها.
فردریش نیچه
انسانی زیاده انسانی
با پوزش . خواهشمند است دیدگاه قبلی مرا حذف کنید. اشتباهی گذاشتم .
می خواستم این جمله رو بنویسم و اون رو اشتباهی paste کردم:
انیشتین:دو چیز خیلی سرو صدا میکنند یکی خرده پول و دیگری خرده معلومات.
ما هم یه همکار داریم این شکلیه. عذاب آوره
البته جناب دکتر مطالعه اینترنتی هم به شرطی که متمرکز باشه بد نیست. همه ما تو کتابخونه هامون علاوه بر کتاب های مورد علاقه یا کتاب های مربوط رشته کاری و تحصیلیمون، کتاب هایی در زمینه های دیگه هم داریم که شاید چند صفحه یا شاید کلش رو خونده باشیم.
اینترنت هم به همین شکله. ولی متاسفانه استفاده ای که از اینترنت میشه اینه که هر مطلب رو یه نگاه گذرا بهش بندازیم و یه جمله از یه رشته رو یاد بگیریم و ادعای فضل کنیم! شاید دلیل اینکه توی ایران شاید این سندرم بیشتر نمود داشته باشه این باشه که وبلاگ تخصصی هم کم پیدا میشه. اگه چند تا وبلاگ تو هر رشته فعالیت تخصصی داشته باشن، وضعی کمی بهتر باشه.
ممنون بابت مطلب زیباتون.
سلام
مطلب جالبی بود و باید سعی کنم نباشم اما اطرافیان هم مشوقند
بسیار عالی
سلام
وقتتون بخیر
بخوام مطلب رو بزنم روزنامه قسمت اولشو، باید برا منبع سایت خودتون(یک پزشک) رو بزنم؟ تشکر