وقتی از زندگی و پیرامونمان به ستوه میآییم و خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه از همه چیز و همه کس فرار میکنیم: «یوهاتسو» به سبک ژاپنیها یا گریز تجزیهای به سبک انبوهی از رنجکشیدگان گمنام یا مشهور تاریخ

در روانپزشکی اصطلاح و اختلال عجیبی است به نام گریز تجریهای یا Dissociative fugue که قبلا به آن fugue state یا گریز روانزاد هم میگفتند.
این اختلال جزو اختلالات روانپزشکی تجزیهای تقسیمبندی میشود و نسبتا نادر است. در این شرایط، شخص تحت شرایطی، شخصیت و جایگاهی را که الان دارد، فراموش میکند. یعنی کلیه خاطرات مربوط به آن شخصیت و وجوه شخصیتی را پاک میکند. این پاک شدن حافظه البته معمولا برگشتپذیر است، اما در هر شخصی مدت آن متفاوت است و میتواند از چند روز تا چند ماه طول بکشد.
بعد این فراموشی، شخص ممکن است به یک سفر برنامهریزی نشده برود، یا آشفته به هر سویی روان شود و حتی گاهی هویت کاملا تازهای برای خود دست و پا کند.
بعد از بهبودی، معمولا حافظه مربوط به شخصیت قبلی برمیگردد، اما شخص به مدتها مراقبت نیاز دارد.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
البته گاهی شرایط نزدیک به گریز تجزیهای رخ میدهند که از نظر فنی گریز تجزیهای محسوب نمیشوند، مثلا اگر شخص در نتیجه مواد توهمزا یا ترومای فیزیکی، بیماریهای طبی یا زوال عقل به این ورطه بلغزد، دیگر نمیتوان اصطلاح گریز تجزیهای را برای آنها استفاده کرد.
تصور میشود که کسانی که در کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتهاند، بیشتر مستعد بروز گریز تجزیهای باشند، ولی کلا شرایطی مانند افسردگی، سوگ، شرم و ناراحتی عمیق و طولانیمدت هم میتوانند به آن منتهی بشوند.
تشخیص گریز تجزیهای چندان ساده نیست. در شخصی که اطرافیانش او را نیاورده باشند و هویت قبلی او را به پزشک نگویند، پزشک در واقع باید کارآگاه باشد تا بتواند حدس بزند، چنین شرایطی به وجود آمده. مگر اینکه شخص خود به خود هویت قبل از گریز به یادش بیاید. در ضمن باید پزشک دقت کند که این گریز تجزیهای را با فریب کسانی که به خاطر جرائم قانونی یا مشکلات مالی، تظاهر به بیماری میکنند، فراموش نکند.
مطابق معیارهای تشخیصی DSM-IV گریز تجزیهای این طور تعریف میشود:
-سفر ناگهانی و غیرمترقبه شخصی از محل کار یا محل زندگیاش همراه با ناتوانی به خاطر آوردن گذشته
-آشفتگی درباره هویت شخص یا اختیار کردن هویت جدید
-پریشانی یا اختلال عملکرد واضح
موارد مشهور گریز تجزیهای:
-یک مورد مشهور گریز تجزیهای در مورد شخصی به نام شرلی اردل میسون ملقب به سیبیل رخ داد. او یک معلم امریکایی بود که دچار گزیر تجزیهای شده بود. او بین سالهای 1923 تا 1998 میزیست. البته در آن زمان حیات او از اصطلاح چندشخصیتی بودن به جای گریزتجزیهای استفاده میشد.
زندگی او در رمانی که در سال 1973 منتشر شد توصیف شد. این کتاب عنوان هیجانانگیزی داشت: سیبیل، داستان واقعی زنی که 16 شخصیت جدا داشت.
در سالهای 1976 و 2007 دو فیلم از این کتاب اقتباس شد.
داستان کلی فیلم اول این است:
«سی بیل دورست» (فیلد)، معاون مدرسهای در نیویورک، زنی جوان و تنهاست که از اختلات روانی – که منجر به تغییر شخصیت و فراموشیهای پیدرپی میشود – رنج میبرد. پس از یک خودکشی ناموفق، نزد روانپزشکی بهنام «کورنلیا ویلبور» (وودوارد) میرود و دوره درمان را آغاز میکند. «دکتر ویلبور» موفق به شناسائی شخصیتهای متعدد «سیبیل» میشود: «ویکی» که هوشمند و زیرک است، «پگی» که شخصیتی کودکانه دارد و، «ونسا» که استعداد موسیقی دارد – و آرام آرام به خاطرات ناگوار در کودکی غمبار «سیبیل» پی میبرد؛ بهخصوص درد از دست دادن مادربزرگ محبوبش و ترس و واهمهای که از مادرش داشته است. در طول این مدت وضعیت زندگی «سیبیل» رو به آشفتگی میرود. او کارش را از دست میدهد و رابطهاش با مردی بهنام «ریچارد» (دیویس) از هم میپاشد. «دکتر ویلبور» طی صحبتی با پزشک خانوادگی خانواده «سیبیل» متوجه شکنجهای میشود که او از سوی مادر – بهعلت عقاید مذهبی نامتعادل – متحمل میشده است. دیگر آزاری مادر «سیبیل» علت تمام اختلالات روانی «سیبیل» تشخیص داده میشود. پس از یازده سال درمان اکنون «سیبیل» به زندگی عادی بازگشته و حالا قصد دارد به آرزوی همیشگیاش یعنی پرداختن به هنر جامه عمل بپوشاند…
در سال 1985 خبرنگار روزنامه تاکوما نیوز تریبون ناپدید شد و هیچ خبری از او نشد. اما 12 سال بعد او را در آلاسکا با نام جین دی ویلیامز یافتند. البته پارهای عقیده دارند که او فراموشی خود را جعل کرده بود.
شخصی به نام دیوید فیتزپاتریک که زندگیاش در یکی از قسمتهای سریال Extraordinary People به تصویر کشیده در دسامبر سال 2005 دچار گریز تجزیهای شد و هنوز برای به خاطر آوردن خاطراتش در تقلا است.
در سال 2008 معلمی اهل سیلم اورگان آمریکا که در نیویورک میزیست ناپدید شد. 20 روز بعد او را در حالی که هویت خود را به خاطر نمیآورد پیدا کردند. منتها مشکل این بود که در این فاصله او را در حال چک کردن ایمیل خود در یکی از اپل استورها دیده بودند و این با تشخیص گریز تجزیهای در تضاد بود.
وقتی آگاتا کریستی ناپدید شد
اما شاید مشهورترین شخصیت آشنا برای ما که دچار گریز تجزیهای شده باشد، آگاتا کریستی باشد. بله، همان بانوی مشهور خالق داستانهای جنایی!
شرح ماجرا: یکی از روزهای سال 1926، آگاتا کریستی بدون علت خاصی از خانه بیرون زد و هیچ نشانی از خودش باقی نگذاشت. در مدت ۱۱ روز شایعاتی در مورد سرونوشت آگاتاکریستی در نشریات منتشر شد ، از جمله اینکه خودش را غرق کرده و یا اینکه به علت خیانت شوهرش فرار کرده است. اخبار مربوط به گم شدن کریستی به صفحات نیویورک تایمز هم رسیده بود.
کریستی سرانجام پیدا شد ولی در وضعیتی که ماجرا را بیشتر مغشوش میکرد : تنها و در شرایطی که از اسم مستعار استفاده میکرد. آن موقع دو تئوری در مورد کریستی وجود داشت، یکی اینکه تصادف کرده و از دست رفتن حافظهاش به این علت بوده و دیگری اینکه همه این کارها برای برهم زدن نقشه شوهرش برای گذراندن تعطیلات با خدمتکار خانگیشان بوده!
اختبار کردن نام جدید از سوی کریستی -ترزا نیل- و ناتوانی کریستی در شناسایی عکسهای خودش در روزنامهها و پذیرش یک هویت جدید ، همه و همه نشاندهنده این میتوانند باشند که او هم گزیر تجزیهای داشته است!
کریستی در سال ۱۹۲۸ از شوهر اولش طلاق گرفت و با یک باستان شناس ازدواج کرد.
دوست دارم بخار شوم و از این دنیای نکبتی فرار کنم! یوهاتسو
اما از گریز تجزیهای که وضعیتی ناخودآگاهانه است به درمیآییم و سراغ وضعیتی مشابه اما خودخواسته میرویم:
در تمام دنیا آدمهایی هستند که میخواهند بدون هیچ رد و نشان از خانه و زندگی و کسبوکار و خانواده که داشتهاند، ناگهان ناپدید شوند و زندگی جدیدی شروع کنند، بدون آنکه ناچار شوند نگاهی به پشت سرشان بیندازند.
در ژاپن، به این افراد یوهاتسو Jouhatsu میگویند. این واژه در زبان ژاپنی به معنی «بخار شدن یا دود شدن» است و اشاره به افرادی دارد که به عمد خود را ناپدید می کنند.
سوگیموتوی ۴۲ ساله، یکی از همین افراد بود که روزی چمدان کوچک برداشت و ناپدید شد. گرچه در شهر کوچکاش، همه او را به خاطر موقعیت ممتاز کسبوکار محلیاش میشناختند،اما چنین نقشی در واقع به او تحمیل شده بود و باعث اضطراب و پریشانی شدیدی در او شده بود.
از بدهیهای هنگفت تا ازدواجهای اجباری، انگیزههای گوناگونی باعث میشود ژاپنیها دست به یوهاتسو و تلاش برای ناپدید شدن بزنند.
جالب است بدانید که شرکتهایی در ژاپن هستند که به این دسته از افراد در رسیدن به این هدف کمک میکنند. این شرکتها به افرادی که میخواهند ناپدید شوند کمک میکنند تا به طور محرمانه از زندگی که دارند کنار بکشند و برای آنها در مکانهای مخفی امکانات زندگی فراهم میکنند.
شو هاتوری، که در دههٔ ۹۰ میلادی و دوران رکود اقتصادی ژاپن یک شرکت برای همین تأسیس کرد، میگوید: “معمولاً ناپدید شدن به قصد دست زدن به اقدامی مثبت است مانند ورود به دانشگاه، یافتن شغل جدید یا ازدواج، اما دلایل غمانگیزی هم برای این کار وجود دارد مانند اخراج از دانشگاه، از دست دادن شغل یا فرار از دست تعقیبکنندگان”. ورشکستگی اقتصادی تنها دلیلی نیست و دلایل اجتماعی” هم برای این کار وجود دارد.
آمار طلاق در ژاپن پایین بوده و هنوز هم هست از این رو بعضی افراد فکر میکنند این که شریک زندگی خود را ترک کنند راحتتر از این است که درگیر ماجراهای پیچیده و پردردسر طلاق رسمی شوند.
در ژاپن دود شدن و به هوا رفتن آسان است. از حریم خصوصی افراد به شدت محافظت میشود. آدمهای گمشده آزادانه میتوانند از دستگاههای خودپرداز پول دریافت کنند بدون اینکه شناسایی شوند و اعضای خانواده نمیتوانند به ویدئوهای عزیزانی که دررفتهاند دسترسی پیدا کنند.
پلیس هم در این میان پادرمیانی نمیکند مگر موضوع دیگری در میان باشد مانند جرم یا تصادف. تنها کاری که خانوادهها میتوانند انجام دهند استخدام کارآگاه خصوصی است یا اینکه دست روی دست بگذارند و صبر کنند.
برای کسانی که یوهاتسو میکنند، احساس اندوه و پشیمانی تا مدتها باقی میماند.
زنی به نام سیتا، مؤسس یکی از شرکتهای یوهاتسو. خودش هم یوهاتسو ۱۷ سال یوهاتسو کرده بود. او پس از رابطهای که در آن آزار جنسی میدید، خود را ناپدید کرد. او میگوید که مراجعان گوناگونی دارد، آدمهایی هستند که از خشونتهای خانگی فرار میکنند یا از دست آدمهای خودخواه و خودپسند.
منبع این بخش: +