وقتی از دست الگوریتمهای شبکههای اجتماعی به ستوه میآیم و پیش خودم تخیل میکنم!
تا مدتی بعد از پیدایش شبکههای اجتماعی همه چیز ساده بود. وارد فیسبوک و اینستاگرام و توییتر که میشدید، هر چیزی که توسط کاربرانی که شما دنبالشان میکردید، پست میشد، به ترتیب زمانی به شما نشان داده میشد.
اما مدتی بعد صاحبان شبکههای اجتماعی دریافتند که با روال سابق نمیشود اوضاع را مدیریت کرد.آنها به این فکر افتادند که الگوریتمهایی بنویسند که رفتار کاربران را تحت نظر بگیرند و بر اساس آن مطالب را برایشان نشان بدهند.
بنابراین حتما متوجه شدهاید که اگر مطلب یک صفحه اینستاگرام را لایک کنید یا کامنت برایش بگذارید یا ذخیرهاش کنید یا حتی اگر ویدئوهایش را ببینید، در دفعات بعدی مراجعه اینستاگرام سعی میکند که حتما پستهایش را در اولویت بالا به شما نشان بدهد.
اینستاگرام به تدریج یاد میگیرد که چه کسانی را با دقت بالا دنبال میکنید و وقتی مرتب در دایرکت با کسی تبادل پیام دارید، مطالبش هم در اولویت بالا به شما نشان داده میشود.
در توییتر هم اوضاع به شیوه مشابهی دنبال میشود. فیسبوک هم الگوریتم نمایش فید دارد.
موضوع به اینها محدود نمیشود. اپلیکیشن گردآوری خبر فلیپ بورد هم سعی میکند عادات شما را کشف کند. حتی اگر از اپلیکیشن گوگل استفاده کرده باشید، میدانید که پیشنهاداتی بر اساس جستجوهای شما ارائه میکند و وقتی بر روی برخی از پیشنهادات کلیک میکنید، در دفعات بعد مطالبی از همان جنس به شما نشان داده میشود.
خب، اینها اصولا باید خوب باشند. در یک زاویه دید، باعث صرفهجویی در وقت و از دست ندادن مطالب مورد علاقه میشوند.
اما قضیه این است که یک نوع کوتاهنظری خاصی در همه این الگوریتمها وجود دارد.
مثلا کافی است که یک روز صبح طبعتان تمایل پیدا کند که کمی خبر زرد بخوانید و گوشه چشمی به صفحه یک سلبریتی نشان بدهید، دیگر اینستاگرام رهایتان نمیکند و ظهر و شب هم مطالبی از همان دست به شما نشان میدهد.
در فلیپبورد هم اوضاع به همین ترتیب است. کافی است که کنجکاو شوید و مثلا روی یک مطب در مورد مد و زیبایی کلیک کنید، تا دوباره به فلیپبورد شیرفهم کنید که آن کلیک یا تپ یک کنجکاوی لحظهای بوده، مدتی طول میکشد و ممکن است حتی مجبور شوید یک سایت را «میوت» کنید.
اما راه حل چیست؟ الگوریتم آرمانی تخیلی باید چطور باشد؟!
1-یک جورهایی شبیه سیستم عامل تخیلی فیلم Her باشد!
جالب و در عین حال خطرناک میشود. اگر الگوریتمی بود که دقیقا میدانست که من چطور فیلم، موسیقی، مقاله، خبری میخوانم و بازخورد دقیق من را هنگام مصرف هر کدام از اینها میدانست، خیلی خوب میشد.
به عبارتی ما یک الگوریتم جامع میخواهیم که مجموع واکنشها و بازخوردهای ما را هنگام خواندن کتاب الکترونیک، مجله و کتاب کاغذی، تماشای اخبار و مدیاها از تلویزیون هوشمند و رسانههای اجتماعی، جستجوی اینترنتی، شنیدن پادکست متوجه بشود.
این مسئله بدیهی است که خیلی خطرناک است، اما در عین حال وقتی تصور کنیم که همین الگوریتم یا سیستم عامل غول چه پیشنهادات معرکهای میتواند به ما بکند، وسوسهاش اجتنابناپذیر میشود.
در این صورت غروب روز جمعه، این الگوریتم میتواند چند ویدئوی حال خوب کن به ما پیشنهاد کند. یا وقتی با ریتم خاصی داریم ورزش میکنیم، حدس بزند که کدام موسیقیهای اسپاتیفای با ضربآهنگ ورزش ما هماهنگ هستند و یا میتوانند ورزش ما را ارتقا بدهند!
2- این الگوریتم باید علاقهمندی درازمدت ما را در نظر بگیرد، نه واکنشهای کوتاه مدت ما را
3- باید با توجه به علایم زیستی و خلق ما، انعطافپذیر باشد!
حتی وقتی که در فاز اضافهوزن هستیم، از نمایش مطلب غذایی به ما خودداری کند و بیشتر ویدئوهای ورزشی و تناسب اندام نشانمان بدهد!
4- این الگوریتم باید به عنوان آموزگار هم عمل کند
خوراندن یک سری محتواها باید اجباری باشد. اگر دست خودمان باشد، دوست داریم مدام مطالب سرگرمی ببینیم. چه کسی این روزها شکیبایی خواندن مقالات طولانی یا دیدن مستند را دارد. اما الگوریتم تخیلی ما باید مجبورمان کند که فرضا تا یک مقاله را نخواندهایم خبری از مطالب سرگرمی نباشد! اصلا بعد خواندن مطلب اجباری مفید، از ما کوییز بگیرد. این طوری از زوال تدریجی عقلمان پیشگیری میکند و در درازمدت شادابی بیشتری برایمان به ارمغان میآورد.
5- مشخص است که این الگوریتم و سامانه باید فوق امن و هکناپذیر باشد
متاسفانه امنیت سرابی بیش نیست و این سامانه جذابترین سامانه برای هک شدن خواهد بود!