بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی: ۷۰ سال سایههای هیباکوشا

فرانک مجیدی: پنجشنبه، ششم آگوست سال ۲۰۱۵، هفتادمین سالگرد نخستین استفاده از بمب اتمی بهعنوان جنگافزار علیه «دشمن» بود. بمبهای اتمی بر هیروشیما و ناکازاکی فرود آمدند تا «برندهها» نشان دهند برای «برنده» بودن و «آخرین جواب قاطع»، حاضرند تا کجا پیش بروند.
در ۲۴ جولای سال ۱۹۴۵، ترومن، رئیسجمهور آمریکا استالین را ترغیب کرد تا یک سلاح سنگین و حملهای جدی را علیه ژاپن بیازمایند. روز پس از آن، قرار بود اَتلی جانشین چرچیل شود و چرچیل دقیقاً در جریان بود که واقعاً چه اتفاقی در شُرُف وقوع است. ترومن بسیار کلی حرف میزد و استالین کنجکاو بود تا از جزئیات ماجرا بشنود. ترومن میخواست هرطور که شده، از دستاندازی استالین در ژاپن جلوگیری کند. او به استالین گفت: «ما سلاح جدیدی داریم که قدرت مخرب غیرمعمولی دارد.» استالین در پاسخ گفت: «پس از آن در برابر ژاپنیها به خوبی استفاده کنید!» وقتی رهبران دو ابرقدرت دانستند که اقلاً دربارهی ژاپن، نقطهنظز کاملاً مشترکی دارند، فردای آن روز همزمان با کنار رفتن چرچیل از نخستوزیری بریتانیا، از ژاپن طی پیغامی خواستهشد که تسلیم شود. ژاپن این پیشنهاد را رد کرد و آمریکا بلافاصله مشغول آمادهسازی مخربترین «پسر کوچولو» در تاریخ شد: بمبی که قرار بود هیروشیما را هدف قرار دهد.
ساعت ۴ صبح روز ۶ آگوست، به وقت توکیو، ژاپنیها یک بیانیهی اعلام جنگ از سوی اتحاد جماهیر شوروی دریافت نمودند. منچوری شب پیش از این بیانیه، مورد حملهی نیروهای شوروی قرار گرفتهبود و ژاپنیها میدانستند که استالین درست پشت در خانهشان رسیدهاست. اما آنها ایدهای دربارهی اتفاقی که ساعت ۸ صبح، به وقت ژاپن رخ داد، نداشتند. «پل تیبِتس»، خلبان جنگندهی بوئینگ B-29 بود که حامل بمبهای اتمی بود. او با حروف درشت نام مادرش، Enola Gay را روی دماغهی براق جنگندهاش نوشتهبود. او انجام مأموریتی را پذیرفت که مانند آن، پیشتر به هیچ جنگندهای واگذار نشدهبود و قرار بود به جنگ جهانی دوم پایان دهد. به جز Enola Gay، ۳۰ مدل دیگر از مدل B-29 برای حمل بمبهای سنگین تجهیز شدهبودند. «پسر کوچولو» با قدرت تخریبی ۲۰هزار تُن TNT روی هیروشیما فرود آمد. از جمعیت ۳۵۰هزار نفرهی هیروشیما، یکصد هزار نفر در دم جان سپردند. نیروها و حکومت ژاپن مغرورتر از آن بودند که حاضر به تسلیم شوند، چرا که قاطعانه باور داشتند آمریکا یک یا دو بمب اتمی بیشتر در انبارهایش ندارد و آمادگی حملهی اتمی دیگری را نخواهد داشت. فرماندهی نیوهای دریایی ژاپن، ژنرال سومِئو تویودا، پیامِ یک بازندهی هنوز مغرور را ارسال کرد: «ویرانی های بسیاری ایجاد شده، اما جنگ هنوز ادامه دارد.» بنابراین ژاپن از تسلیم، سر باز زد. بخشی از باور حکومت ژاپن درست بود، در آن زمان آمریکا تنها یک بمب اتمی دیگر در اختیار داشت که «مرد چاق» نامیده میشد. مهم این بود که محاسبات ژاپنیها که ۵۰٪ مهمترِ گمانهزنیهایشان بود، غلط از آب در آمد. امریکاییها با کمال میل حاضر بودند «مرد چاق» را هم بر سر ژاپنیها فرود آورند.
هدف اولیهی «مرد چاق» کُکورا بود، جایی که مهمترین کارخانهی مهماتسازی ژاپنیها قرار داشت. درست ۳ روز پس از حمله به هیروشیما که مقرر بود حملهی دوم اتمی رخ دهد، ابرهای ضخیم و تیره بر فراز ککورا، دیدِ خلبانان آمریکایی را کور کرد. در یک تصمیمگیری سریع، نیروی هوایی امریکا، ناکازاکی را بهعنوان هدف دومین بمب اتمیاش انتخاب نمود. از ۲۵۰هزار سکنهی شهر، ۵۰هزار تن بلافاصله کشته شدند. البته دهها هزار نفر دیگر از شهروندان این شهر، به دلیل زخمهای کاری و قرار گرفتن تحت اشعههای رادیواکتیو، بهتدریج جان سپردند. تاب و توان ژاپن در هم شکست و ۵ روز بعد، در روز ۱۴ آگوست ۱۹۴۵، رسماً و بی هیچ قید و شرطی تسلیم شد. امپراتور وقت ژاپن، در خفا پیامی برای مردم کشورش آماده کرد. مشاوران امپراتور، دو نسخه از پیام او را ضبط کردند و برای اطمینان، به دو ایستگاه رادیویی مختلف فرستادند. ظهر روز ۱۴ آگوست، این پیام در رادیوهای ژاپن پخش شد. استالین به کامش در ژاپن نرسید، چرا که حملهی همهجانبهاش را برای روز ۱۵ آگوست طراحی کردهبود.
سرهنگ «رالین راینِک» جزو هنگ خلبانان بمبافکن در سال ۱۹۴۵ که در سایپان مشغول خدمت بود، میگوید: «جنگ یک قصاوت است جنگ واقعی علیه ارتش ژاپن، تنها ۹ ماه به طول انجامید که از نوامبر سال ۱۹۴۴ آغاز شد و تا آگوست ۱۹۴۵ به طول انجامید. ما با بمبهای معمولی توانستهبودیم ۲۷۵.۵ کیلومتر مربع از اراضی ژاپن را با خاک یکسان کردهبودیم. میزان ویرانی ارضی دو بمب اتمی، ۳٪ این مقدار بود. چیزی حدود ۹.۶ کیلومتر مربع.» او معتقد است که ارتش امریکا این کار را نه برای برنده شدن، که برای متوقف کردن جنگ انجام دادهاست.
با بمباران اتمی ژاپن، جهان برای همیشه تغییر کرد. کسی تصور نمیکرد که بمبهای اتمی، علیه جمعیتی از شهروندان غیرنظامی به کار گرفتهشود. با بمباران اتمی ناکازاکی اما، فاجعه کامل شد و تا امروز، انسان دیگری ویرانی و مرگ با بمبهای اتمی را تجربه نکردهاست. جراحتهای ناشی از این بمباران، قابل قیاس با قدرت هیچ بمب دیگری که پیشتر و پس از آن بهکار گرفته شد، نیست. سوختگی مجروحان وسیع و غیرقابل درمان بود و بسیاری از افراد هم تا مدتها با بیماریهای عجیب قرار گرفتن تحت پرتوهای کشنده، دست و پنجه نرم کردند. آنان که از این دو فاجعه جان به در بردند و زنده ماندند، در ژاپن با عنوان Hibakusha خوانده میشوند که به معنای «هنوز زنده مانده» است. آنان هرگز از بازگویی حقیقتِ فاجعه باز نماندند. تا روز ۶ آگوست سال ۱۹۴۵، رهبران جهان به هر ترتیبی که بود از گزینهی حملهی اتمی استفاده نکردند، اما از ان روز به بعد تغییری مهم ایجاد شد. خطر حملهی اتمی از آن پس، همهی ما را، هرجای جهان که باشبم، تهدید میکند. شرم و قبح استفاده از این مخربترین سلاح در آن روز از بین رفت و برای همیشه یک گزینهی روی میز باقی ماند. آن چه از آن پس از شهروندان معمولی برمیآید، شرکت جستن در کمپینهای حامی صلح برای از بین بردن سلاحهای هستهای است.
کنزابورو اوئه، نویسندهی ژاپنی که در سال ۱۹۹۴ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد، اکنون هشتاد سال سن دارد. او بهعنوان یکی از روشنفکران ناماور و افراد محبوب جامعهی ژاپن، مورد احترام فراوان هموطنانش است. آقای اوئه میگوید: «وقتی ژاپن با تجربهی بمباران اتمی در هیروشیما و ناکازاکی مواجه شد، من کودکی ۱۰ ساله بودم. در آن زمان چیزی که به من، مادرم، خانوادههایمان و تمام مردم جهان ضربهای بزرگ وارد کرد، استفاده از بمبهای اتمی بود. فاجعهای که رخ داد، مهیبتر از هر اتفاقی بود که تا آن زمان رخ دادهبود.» آقای اوئه که بخاطر نوشته های معروفش در تمام جهان شناختهشدهاست، می گوید بزرگترین شرمندگیاش در تمام عمر، این است که تا کنون رمانی دربارهی بمباران اتمی ننوشتهاست. او مراتب احترام فراوان خود را به بازماندگان آن ماجرا که داستان واقعی آن دو روز تلخ را زنده نگاه داشتهاند، چنین ابراز میدارد: «ژاپن تحت اشغال نیروهای امریکایی در آمد. در آن زمان برای افراد hibakusha، کسانی که از از بمباران های اتمی جان به در بردند، امکان این وجود نداشت که نهادی برای خود تأسیس نمایند. ۵ سال پس از بمباران اتمی، این افراد برای نخستین بار قادر شدند تا نهادی برای خود تشکیل دهند. در آن زمان، آن ها تنها یک شعار داشتند: هرگز اجازه ندهید این اتفاق دوباره تکرار شود! هرگز اجازه ندهید هیباکوشای دیگری به وجود آید!
یاسوهیکو تاکهتا، در آن زمان کودکی ۹ ساله بود و در لحظهی اصابت بمب به شهر، در راه رفتن به مدرسه بود. او دیدههای خود را از لحظهی بمباران چنین روایت میکند: «چنان نور خیرهکنندهای ایجاد شد که حتی از خورشید هم درخشانتر بود! بعد از آن، سر و صدای وحشتناکی ایجاد شد و بلافاصله تمام شیشهها شروع به شکستن کردند. احساس کردم پیشانیام میسوزد. وقتی به آسمان نگاه کردم، اول یک چیز ریز سفید نورانی دیدم، مثل یک دانهی برنج. رنگش ابتدا به زرد و بعد سرخ تغییر کرد، ناگهان به اندازهی یک هیولا بزرگ شد. یک شهابسنگ سرخ و مشتعل آسمانی! دیدم دارد به سمتی میآید که من هستم، حس کردم که می خواهد من را درون خود بکشد.» آقای تاکهتا زنده ماند، اما در این حادثه مادر، خواهرش و بهترین دوستش را از دست داد.
خانم آکیکو تاکاکورا، در آن زمان بانویی جوان و ۲۰ ساله بود. او درست در نزدیکی منطقهی اصابت بمب زندگی می کرد. اکنون در ۹۰ سالگی صحنه را چنین به یاد میاورد «همه چیز در رنگ سرخ، سیاه و قهوهای فرو رفت. تنها این را به خاطر دارم، نه چیز دیگر. ان هایی که خوششانس بودند که پناهگاهی بیابند، شاهد دنیایی عجیب و نامأنوس بودند. موهای همه سوخته بود و سایهی آدمها، برای همیشه روی سنگها باقی ماند.»
آقای میچیکو هاچیا در آن زمان، در بیمارستان هیروشیما مسئول بود. او میگوید: «حالتهای شبحمانندی از انسانها ایجاد شد، مانند ارواحی که راه میرفتند. برخی با چنان دردی حرکت میکردند، که حرکاتشان شبیه مترسک بود.»
جالب آن جاست که هنوز ۷۰٪ از افراد بالای ۶۵ سال در امریکا و ۴۷٪ افراد زیر ۲۹ سال، باور دارند که بمباران اتمی ژاپن کار درستی بودهاست. علیرغم فاجعهی بمب اتمی در هیروشیما با فاصلهی کمی از وقوع، شوروی و پس از آن بریتانیا بمبهای اتمی خود را امتحان کردند. گفته میشود که ۹ کشور، تمام کلاهکهای هستهای جهان را در اختیار دارند که عبارتند از آمریکا، روسیه، چین، هند، پاکستان، فرانسه، کرهشمالی و اسرائیل.
افراد هیباکوشا هنوز هم در هستهی مرکزی جنبش صلح ژاپن مشغول به فعالیت هستند. نماد مورد استفادهی آن ها، اریگامی هایی بهشکل درناهای کاغذی است. این نماد به یاد یکی از قربانیان معروف بمباران هستهای به نام «ساداکو ساساکی» انتخاب شدهاست (احتمالاً بسیاری از شما شما هم در کودکی کتاب جیبی و بسیار متأثرکنندهی «هزار درنای کاغذی» را که داستان زندگی کوتاه ساداکو بود، خواندهاید.) ساداکو در زمان حملهی اتمی به هیروشیما، دخترکی ۲ ساله بود. ساداکو زنده ماند، اما تنها ۱۲ سال داشت که به سرطان خون، بهدلیل قرار گرفتن تحت تابشهای پس از انفجار اتمی، مبتلا شد. هنگام بستری بودن در بیمارستان، دوستی به او گفت اگر ۱۰۰۰ اریگامی درنای کاغذی بسازد، حتماً یکی از آرزوهایش برآورده میشود. آرزوی او، بهبود از سرطان بود. او شروع به ساختن اریگامیها کرد، اما آرزویش ناتمام ماند و در روز ۲۵ اکتبر سال ۱۹۵۵ چشم از جهان فرو بست، بی آن که فرصتش را بیابد که زندگی را واقعاً تجربه کند.
جنبش صلح در ژاپن، هنوز فعال است. آن ها نه تنها خواهان از بین رفتن سلاحهای اتمی هستند، بلکه هدف نابودیِ تمامیِ نیروگاه های اتمی را نیز دنبال مینمایند. آقای اوئه در مصاحبهای به روزنامهی فرانسوی لوموند گفتهاست: «هیروشیما باید برای همیشه در خاطر ما باقی بماند. فاجعهای که در آن جا رخ داد، مهیبتر از هر یک از بلایای طبیعی است، چرا که محصول عمل انسانها بود. بیتوجهی نشان دادن به ماهیت وجود نیروگاههای هستهای، مصداق بارز خیانت به خاطرهی کشتهشدگان هیروشیما است!» به نظر میرسید که این جنبش با وقوع حادثهی فوکوشیما در سال ۲۰۱۱، به هدف خود برای تعطیلی نیروگاه های اتمی نزدیک شدهباشد. اما درست پس از ماجرای فوکوشیما، دولت محافظه کار آقای شینزو آبه به قدرت رسید. آقای آبه نه تنها به از سر گرفتن کار کردن نیروگاه فوکوشیما و تعمیر خرابهای آن رأی داد، بلکه دستور تجهیز نیروگاه اتمی با ساختمانهای جدید را صادر کرد.
در سرتاسر جهان، و از جمله در مرکز تحقیقات لوس آلاموس، واقع در نیو مکزیکو، که برای اولین بار بمب اتمی در آن ساختهشد، تحقیقات گستردهای برای ساخت بمبهای اتمی «بهتر» و «قدرتمندتر» ادامه دارد. امروزه در سال ۲۰۱۵، حدود ۴۱۰۰ کلاهک هستهای آماده و در مجموع ۱۷۳۰۰ کلاهک هسته در جهان وجود دارد. فعالین صلح، به مناسبت هفتادمین سالگرد فاجعهی هیروشیما و ناکازاکی در نزدیکی سانتافه تظاهراتی انجام دادند و در کنار مرکز تحقیقات اتمی فوقسری لوس آلاموس به تحصن پرداختند. کشیش جان دیِر، که سابقهی طولانی مدتی بهعنوان یک فعال صلح دارد، میگوید: «ما انسانها به خدا گفتیم، آن چه را که تو در ۱۵ میلیارد سال ساختهای، میتوانیم در ۱۵ دقیقه نابود کنیم!»
کلمات کشیش دیِر، میتواند خطابی به تمام سازندگان بمب اتمی، از جمله دکتر رابرت اوپنهایمر باشد که فیزیکدانی برجسته بود و ریاست پروژهی منهتن را بر عهده داشت که به ساخت بمبهای اتمی منجر شد. تحقیقات این مرکز از سال ۱۹۴۲ شروع شد و چیزی حدود ۱۶ میلیارد پوند هزینه در بر داشت. اولین بمب اتمی تاریخ، در منطقهی آزمایشی ترینیتی، واقع در بیابان نیومکزیکو، در ۱۶جولای سال ۱۹۴۵ منفجر شد. تماشای انفجار و ابر قارچ مانند متعاقب آن، باعث شد که اوپنهایمر بخشی از کتاب مقدس هندوها، باگاواد گیتا را که به کلامی از ویشنو اختصاص داشت، با صدای بلند تکرار کند: «حالا من تبدیل به مرگ شدهام، نابودگر جهان!»
هیروشیما و ناکازاکی، امروز شهرهایی آباد هستند، اما نشانههای آن فاجعه را با احترام در خود حفظ کردهاند. مقایسهی برخی از تصاویر فاجعه، با آن چه امروز در آن محلها ساختهشده، میتواند نشاندهندهی ملتی مغرور باشد که با وجود شکست، خود را بالا کشیدند و بالیدند و هرگز آن چه را که رخ داد، فراموش نخواهند کرد.
آنچه که امروز گنبد بمب اتمی خوانده میشود، تنها ساختمانی بود که پس از انفجار تقریباً سالم باقی ماند و کمتر از بقیه تخریب شد. این گنبد، بهعنوان نماد آن فاجعهی شوم دستنخورده نگهداری میشود و در اطراف آن، پارک صلح بنا شدهاست.
پل یوروزویو در هیروشیما، در فاصلهی ۸۶۰ متری مرکز انفجار فقرار داشت. سایهی یکی از قربانیان بر کف آن هویداست. شدت تشعشعات انفجار، رنگ سنگهای اطراف کشتگان را تغییر دادهبود.
کلیسای اوراکامی در ناکازاکی با بمب اتمی تخریب شد، امروز کلیسایی در همان محل ساخته شدهاست
سایهی نردههای پل یوروزویوی هیروشیما پس از انفجار، نمایی از این پل در سال ۲۰۱۵
ویرانههای دانشکدهی پزشکی ناکازاکی، و نمایی از همان محل در سال ۲۰۱۵
مردم محلی چند روز پس از انفجار، روی پل آیویی در هیروشیما راه میروند. تصویر امروزی این پل را نیز مشاهده میکنید
مدرسهی ملی شیرویاما در جریان بمباران اتمی ناکازاکی تخریب شد، تصویری امروزی از همان محل در ناکازاکی در گوشهی تصویر
قسمت جنوبی کلیسای اوراکامی در ناکازاکی، آن روزها و امروز
گنبد بمب اتمی و پل آیویی
نام هیروشیما و ناکازاکی، بهعنوان موزهای زنده که نشان میدهد جنون استفاده از سلاح هستهای چه به روز انسانها میآورد، باقی خواهد ماند. در موزهی صلح هیروشیما، نماد یادبودی برای کودکان قربانی این فاجعه وجود دارد، به یاد ساداکو و هزاران کودکی که بیگناه کشته شدند. یادبودی که هنگام برگزاری مراسم سالانهی گرامیداشت کشتگان بمباران اتمی، هزاران درنای کاغذی توسط مردم اطرافش جمع میشود. یک متن حک شده در پایهی آن جلب توجه میکند: «این فریاد ماست، این دعای ماست: صلح برای جهان!»
بسیار خوب و تامل برانگیز. همه ما باید بصورت عمومی با بمب هسته ای مخالفت کنیم. طوری که در وجود فرزندانمون نهادینه بشه
حمله اتمی به ژاپن متاسفانه اجتناب ناپذیر بود و در غیر این صورت سرنوشت بدتری برای ژاپن رقم میخورد، تبدیل شدن اون به کشوری شبیه به کره شمالی!
این بمباران اتمی در واقع جراحی سنگینی بود که ژاپن رو از ویروس شوروی و کمونیسم نجات داد و امروز ژاپن در سایه آزادی تبدیل به یکی از قدرتهای بزرگ جان شده.
با احترام. اگر ریشه این تفکر رو تحلیل کنید دقیقا میفهمید چرا افرادی مثل هیتلر تصمیم گرفتن بخش هایی از جامعه شون رو جراحی کنن تا ملتشون در اینده سرافراز بشه. تفکری که قبول میکنه چند میلیون انسان سلاخی بشن تا بقیه زندگی خوشی داشته باشن. به خوشی روی جوی خون دیگران زندگی کردن که قطعا زندگی لذت بخشی هم هست. متاسفانه مشابه این تفکر در مملکت ما وجود داره. بسیاری عقیده دارند کاش فردی چند دهه قبل دو سه میلیون ناقابل ایرانی رو میکشت تا وضع مملکت ما الان بهتر باشه.
خوشحالم هموطنی مثل بابک دارم . با عقیده شما کاملا موافق هستم همچین تفکری وجود دارد.
همین الان در اطراف من کسانی هستند که می گویند که باید قدرتهای بزرگ دنیا ایران را را به خاک و خون بکشند تا با از بین رفتن نظام موجود کشور پیشرفت کنه . درحالیکه اگر چنین اتفاقی بیفته د ر اثرجنگ تمام زیرساخت ها ازبین میره و همین داشته های اکنون ما هم ازدست می ره. درثانی به نظر من وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی کشور نتیجه خرابکاری عمدی و غیرعمدی مدیران میانی است که درحال خیانت به کشور هستند و اشکال از راس هرم نیست. این مدیران میانی هستند که وضعیت ترافیک و تصادف ها ن، نابسامانی وضعیت مخابرات و اینترنت ، محیط زیست و بسیاری دیگر …. ماحصل کار های اونها ست.
باید شرایط موجود را تحمل کنیم تا در اثر مرور زمان مشکلات حل بشه .
کشور ژاپن یک استثنا در تمام گیتی است مردم ژاپن نمی گذارند تحت هیچ شرایطی گرفتار دیکتاتوری شبیه کره شمالی بشوند.
کشور ژاپن یک استثنا در تمام گیتی است
اشکال در فرم هرم است. فرم هرم فرم خوبی نیست
کاش اون فرد..اون کارو کرده بود.کاش.
متاسفم برای این تفکر که معتقده راه مقابله با بدی فقط بدی بزرگتره
این ایده خنده دار را هم عاملان این جنایت وحشیانه مطرح می کنند تا از فشار سنگین افکار عمومی و فطرت انسانی فرار کنند. والا آلمان هم در جنگ شکست خورد و تسلیم شد ولی بمب اتمی علیه آلمان استفاده نشد.
کاش اشاره میکردین که ژاپن چند میلیون نفر رو در جنگ جهانی کشت یا بی خانمان کرد. خیلی از اونها هم سربازهای یونیفورم پوشیده توی میدون جنگ نبودن! ژاپن یک متجاوز بود و باید درس عبرتی میگرفت. وگرنه همچنان به تجاوزش ادامه میداد.
متاسفانه در اثر تبلیغات وسیع غربی ها ما یک دید اشتباه و بدی نسبت به ژاپن در جنگ جهانی دوم داریم .
فیلمهایی ساخته میشوند که یکسره ژاپنی ها را خونخوار و آدمکش بالفطره معرفی می کنند مثل همین فیلم شکست ناپذیر محصول آمریکا که همین امسال در آمریکا اکران شد.
کلا این آمریکایی ها با حرفه محصولات فرهنگی مثل فیلم و سریال تاریخ جنگ جهانی دوم را تحریف کرده اند .
یا مثلا قلعه عقاب ها با پروداکشنی بزرگ و عظیم د رجهت احمق و فاسد نشان دادن نیروهای ارتش آلمان بود و ازیک طرف قهرمان نشان دادن متفقین اینها همه تحریف است باید خودمان تاریخ را بخوانیم و از روی دست فاتحان جنگ چیزی را نخوانیم.
من مقاله ای که درباره روغن لوزنزو نوشته بودید رو قبلا خوندم و حالا این مقاله رو . وقتی آدم هر دو رو کنار هم قرار میده چنان به فکر فرو میره که نمیدونه واقعا ، انسان دوستی و ظلم و عداوت نهایتش کجاست؟ اونجا پدر و مادری رو می بینه که تمام کار و زندگیشون رو میذارن تا فرزندشون رو نجات بدن و اینجا به این راحتی ظرف چهار روز ۱۵۰ هزار نفر رو میکشن.
لعنت به ظلم و جهل در هر جای جهان و زنده باد انسان دوستی و خدمت به خلق.
بدون انداختن بمب اتمی هم ژاپن کمی بعد تسلیم میشد، یا حداقل میشد بمب را جایی غیر مسکونی انداخت تا ژاپن بترسه.. اما، آمریکا دو میلیارد دلار خرج ساختن بمب اتمی کرده بود تا با انداختنش شوروی رو بترسونه و پس از جنگ دست بالا رو در معادلات قدرت داشته باشه
امریکا بهترین گزینه رو انتخاب کرد برای ژاپن
هیچ چیز دیگه جلودار ژاپن نبود اگر از بمب اتمی استفاده نمیکردن بجای این تعداد بالای یک میلیون نفر تلف میشدن.
خیلی جالبه تو ما آدمهایی هستن که توان بالقوه چنین جنایاتی رو با توجیهاتی سطحی دارن
ما چه حقی باید برای خودمون قائل باشیم که حق زندگی رو از ده ها هزار آدم بگیریم به بهانه جراحی ؟!!
پس انسانیت چی میشه؟ گفتگو و تعقل رو کجا باید بذاریم؟!
این تفکر تو هر نحله ای که باشه باید بزنن بقیه رو نابود کنن چون هرکسی فکر میکنه خودش راه درست رو داره میره
تنفر دارم از تفکری که به خودش حق تصمیم گیری برای حیات و ممات بقیه رو میده
همه به جنایات امریکا فکر میکنند .اولا” ژاپن اول به امریکا حمله کرد (پرل هاربر) وسر خودش والمان را باهم خورد .دولت امریکا با حمله ژاپن بهانه پیدا کرد درجنگ شرکت کنه . دوما” از مردم منچوری درچین وکره وتایوان و..بپرسید ژاپنی ها چه کردند ؟ حتی قبل از جنگ دوم ژاپن شرق اسیا را زجرکش کرد . وگرنه کسی با بمب حتی غیر هسته ای موافق نیست. و….
اگه صدام هم تو جنگ بهترین گزینه رو انتخاب می کرد چطور بود؟
صدام؟؟؟مگه شیمیایی ننداخت.ازبچه های جبهه بپرس فقط یه فقره بیست هزار بسیجی رو در باتلاقها سربه نیست کرد .هرچه ایران فریاد میزد .همه میگفتن کار ایرانه ..خبط حلبچه صدام رو رسوا کرد.ارهسته ای داشت همان هفته اول میزد تهران .مگه ندیدی بعد قطعنامه فوری کویت رو تصرف کرد یکشبه.برادر جان من ادمی ام با دعوای کوچولو هم مشکل دارم . دو نکته عرض کنم یکی اینکه حقی معلم تاریخم ۴۵ ساله تاریخ میخوانم.دوم اینکه کتاب خاک بکر نوشته .س پرل باک را بخوان وکیف کن .درپایان اینکه من با ژست انسان دوستی بعضی ها مخالفم.اینها یه ساعت دیگه با سیلی جواب دیگران مثلا” عیال و….رامیدهند. زنده باشی .قصد جسارت نداشتم
بمباتم ، همانطور که همین حالا هم هست، فقط یک عامل ترور و وحشت برای جهانیان قلم داد میشود.
آمریکا میتوانست با استفاده از سلاح های شیمایی و شرپنل و خیلی انواع دیگر بمبهای پاک چندین شهر مسکونی را با خاک یکسان کند و میلیون ها نفر دیگر را به دام مرگ بیندازد ، اما نه از قدرت تخریب بلکه از قدرت وحشت بمب اتمی استفاده نمود.
البته شاید برای پایان جنگ و خونریزی و تجاوزگری ژاپن این بمب در دست نیاز بود.
اما بازهم استفاده از این سلاح ، با آن وحشت و آلودگیش ، کار بس غیرانسانی و بشرستیز است. ولی جنگ است و بیعدالتیهایی که مردم عادی جورش را میبرند. در کل تنها کسانی که باعث و بانی جنگ در حهان هستند را باید سرزنش و نکوهش کرد چراکه جنگ از پستترین خصلتهای انسانی است.
از ٩ کشوری که دارای کلاهک هسته ای هستند،به ٨ تا اشاره شده.ایا بریتانیا هم کشور نهم یا کشوری دیگر؟
در زبان ژاپنی معنی لغت “هیگای شا” میشود “فردی که دچار صدمه شده” است. بر همین پایه لغتی معنای “هیباکوشا” میشود “کسی که صدمات اتمی دیده” است. منظور همان تحت برخورد تشعشعات اتمی قرار گرفتن فرد است. در زبان ژاپنی”شا” یا “مونو” “هیتو” “جین” به معنای فرد یا انسان استفاده میشود. البته این کلمات گاها ترکیبی و گاها منفرد است. متاسفانه این لغت در اینجا به اشتباه ترجمه شده است.
راستش من که متوجه علت اشاره این نوشته به مسئله استالین نشدم!؟ راستی علت چیست؟ بنظرم این نوشته بدون اشاره و پرداختن نیم بند و نامفهوم و گنگ به استالین نیز میتوانست نوشته ای خوب و دارای اطلاعات و محتوای به نسبه خوبی مثبت باشد.
اما در مورد این سوال و ابهام که آیا واقعا برای پایان بخشیدن به جنگ جهانی دوم متوصل شدن به اتم و بمباران غیر نظامیان و کشتار ۲۲۰ هزار نفر از مردم هیروشیما و ناگاساکی ضروری و اجتناب ناپذیر بوده یا نه مسلما پاسخ نه میباشد. جنگ جهانی دوم اساسا ۳ ماه قبل از بمباران هیروشیما و با شکست آلمان نازی (که نقش اصلی آنرا ارتش سرخ شوروی داشته!) و خودکشی شخص هیتلر پایان یافته و یا دقیقتر مختومه بود. با شکست نیروهای نظامی هیتلر که بیشتر نتوان نظامی متفقین را متوجه خود ساخته بود عملا جنگ نزدیک به اختتام بود. دولت و امپراتوری و سران نظامی ژاپن نیز به خوبی به این واقعیت اشکاف داشتند. نیروهای نظامی ژاپن نیز در این زمان صدمات کاری و مخربی را متحمل شده بودن و عملا تاب و توان ادامه جنگ را نداشتند. دولت آمریکا که دیر وارد جنگ شده بود و زود هم میخواست مبیشترین منافع را بدست بیاوردتصمیم به ارتکاب به این جنایت اتمی را گرفت. چرا که باید در پس پایان جنگ به عنوان برترین قدرت نظامی بیشترین سهم ها را مطالبه میکرد. و چرا که خطر و و حشت از کمونیسم سراپای سرمایه داران آمریکایی و دیگر دول غربی را فرا گرفته بود. این یک معامله بزرگ سیاسی در سطح بین المللی بود.
جنایاتی که حکومت مستبد امپراتوری و نظامیان ژاپن علیه مردم شرق آسیا مرتکب شده بودند هیچ ربطی به مردم عادی و کشتار غیر نظامیان نداشته و ندارد. یاد بگیریم که همیشه حساب دولت ها را با مردم عادی جدا بنگریم!
جنگ در هر صورت چیز بدیه ،به نظرم نمی شه گفت برای جراحی و راحت زندگی کردن بقیه باید این کار رو انجام داد.زمانی کسی می تونه چنین حرفی رو به راحتی بزنه که حتی تصور جنگ رو برای خودش و خانوادش نکنه و فقط اون رو برای دیگران بخواد.
در مورد بمباران هیروشیما و ناکازاکی هم به نظرم، زیاده خواهی هر دو طرف چنین مصیبت هایی رو رغم زد.چه بسی اگه ژاپن هم این سلاح رو داشت از استفاده ی اون پرهیز نمی کرد.توی قضیه ی پرل هاربر آمریکا که خواهان تسلط بر منطقه ی اقیانوس آرام بود و درصدد سرکوب دولت ژاپن از ژاپن صدمات شدیدی می بینه. نیروهای ژاپنی هم روز به روز در حال گسترش قدرت و حملات خودشون به مناطق اطراف مثل
چین و …بودند ، بعد از نفوذ نیروهای زمینی آمریکا به خاک ژاپن هم ژاپنی ها تسلیم نمی شن و تا آخرین قطره ی خون به دفاع می پردازند. در این زمان بمب تازه ساخته شده ی آمریکایی ها برگ برنده ای بود که به قیمت کشته شدن هزاران ژاپنی بی گناه این کشور رو وادار به تسلیم کردند.
توی تمام این درگیری ها چیزی که مشترکه کشته شدن بیگناهان و تجاوز و زیاده خواهی دولت هاست.
به دلیل امتیاز منفی، محتوای نظر مخفی شده، برای نمایش کلیک کنید.
ذات دولت آمریکا کثیف ،کودک کش و استعماری هست.
هر جنایتی که در حال حاظر در دنیا اتفاق میفته نقش آمریکا رو میشه توش پیدا کرد.
یه عده عاشق چهره بزک کرده آمریکا هستن. چشم هارو بستن به جنایاتی که هر روز اتفاق میفته بر علیه رنگین پوستان
مشغول حمام کردن بودم نور خیره کننده ای ساطع شد و بعد همه چی فرو ریخت وقتی با تقلا خودم را از زیر آوار بیرون آوردم، انگار که کابوس می دیدم، شهری که قبل از حمام رفتن یک شهر زنده و شلوغ بود حالا چیزی نبود جز یک زمین شخم خورده. تپه Eba که فاصله زیادی با خانه ما داشت و اصلا دیده نمی شد حالا جلوی چشم های من بود، مردم در خیابان ها، برهنه و وحشت زده بودند، برایم تعجب آور بود که لباس های پاره خود را در نیاورده بودند اما وقتی نزدیک تر رفتم ، فهمیدم این پوست های تن شان است که قلفتی جدا شده و از بدنهایی که حالا ترکیبی از گوشت و خون بود آویزان است. باران گرمی می بارید، اما آنچه می بارید چیزی شبیه قیر داغ و چسبنده بود. هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی افتاده و هیچکس نمی دانست که چاره و درمان این بدن های متلاشی چیست، همه جیغ می کشیدیم نه از درد، درد را فراموش کرده بودیم ، فقط نمی خواستیم آنجا باشیم. دو روز قبل آمریکایی ها اعلامیه هایی را روی سرمان ریختند و از ما خواستند شهر را ترک کنیم. خواندن اعلامیه و ترک شهر قدغن بود. امپراتور همه پیشنهادها را رد کرده بود ما هم حق نداشتیم حتا لحظه ای به عبور از چیزهایی که از نظر او حیثیت ژاپن بود ، فکر کنیم. حیثیث ژاپن تا سالهای بعد ما را به ریشخند می گرفت با تاول های متعفن و بچه هایی که بدون چشم و ریه بدنیا می آمدند!
خاطرات یک بازمانده ناکازاکی “تویومی هاشیموتو”
کشتن مردم بی گناه برای مجبور کردن یک دولت جنگ طلب ، جنایته حالا به هر دلیل و حتی بخ قیمت تموم شدن جنگ!
هدف ، وسیله رو توجیح نمی کنه. هیچ وقت!
پیشنهاد ! سایت های مشابه خودتون که بصورت کاملا ابداعی می ایند و اقدام به وبلاگنویسی میکنند رو معرفی
نکته دوم اینکه در یک پست اقدام به معرفی وبلاگ نویسی کنید. احساس میکنم وبلاگ نویسی دیگه مانند گذشته توی ایران نیست و به شدت احساس میکنم که مردم بهتره سمت وبلاگ نویسی روی بیاورند. چه جایی بهتر از سایت های مطرحی مانند شما که اقدام به معرفی این فضا کنند و حداقل مردم کمی بیشتر به سمت تولید محتوا هدایت شوند ؟
چرا فقط باید مصرف کننده باشیم و اینکه تولید محتواو اندیشه های ناب خودمون رو چطور بنویسیم. به شدت برای خودم سوال هست و فکر مکینم شما بهترین مکمل برای این مساله هستید . باتشکر
خیلی دلم ناراحت شدم به هیروشیما وناکازاکی ۹۱۰۰۰هزار و۶۰۰۰۰نفر به این شهرریخته شد دردهای سخت درگذشتند بی گناه کاربود بیامرزش
سلام ملت ژاپن زمان جنگ جهانی دوم دوشهر هیروشیما وناکازاکی نابودی شد مردم چه گناه کاربود من هسته ای مخالف است چون مهم نان واب وانسان به شاد زندگی دنیا سلامتی داشته باشد فقط جنگ خوب نیست