چگونه یک عکس متأثرکننده توانست برای آوارهی جنگ سوریه 50هزار دلار کمک نقدی جمعآوری کند؟
فرانک مجیدی: در دورهای تلویزیون ایران سریالهای سوریهای زیادی پخش میکرد، مثلا سریال «آقای دغل» (دغری) که در اصل داستانی بود از «عزیز نسین» و داستان مرد چربزبان و و متقلبی را روایت میکرد که توانست از یک روستای کوچک خود را تا مقام نمایندگی مجلس کشورش بالا بکشد. همینطور سریال «مدیرعامل» که داستان پزشکی را روایت میکرد که رئیس ادارهای مهم شده و چون از نالایقی و رشوهگیری کارمندان به ستوه آمده، خود در لباس مبدل و با ظاهر اربابرجوع به آن ها مراجعه میکند تا مچشان را بگیرد. «سرای ابریشم» هم در زمان پخش، محبوبیت زیادی در تلویزیون داشت و همه میخواستند ببینند دختر جوان بیوهی سریال، آخرش به مهندس خوشقیافه جواب میدهد یا پیرمرد حجرهدار ثروتمند! سوای آنکه نتیجهگیری کارها، بسیار سفارشی و دستوری به نظر میرسید، اما بازیگران نقش اصلی سریالها به خوبی از پسِ نقششان برآمدند. چندی قبل، یکی از شبکههای تلویزیون مجدداً «مدیرعامل» پخش شد. در آن تلویحاً از زیبایی و خوش آب و هوا بودن شهر حلب حرف میزدند. در پخش دوم این سریال، جنگ داخلی در سوریه چند ساله شدهبود. حلب، ویرانهای مناسب برای نامگذاری شهر اشباح بود و دیگر شهرهای سوریه هم وضعی بهتر از این ندارند. سوریه یکی از نامعلومترین و وخیمترین کشورها برای ساکنانش شده، بسیاری از مردم سوریه آواره شدهاند و داعش هم به این سرزمین نفوذ کرده تا اوضاع از آن چه که بود، مبهمتر و تاریکتر گردد. اوقات بسیاری پیش میآید که با شنیدن اخبار سوریه، به بازیگران آن سریالها فکر میکنند. چند نفر از آنها آوارهاند؟ چند نفرشان کشته شدند؟
در هفتهای که گذشت، عکس یک آوارهی سوری در خیابانهای لبنان، در حالیکه با یک دست دخترک خوابآلودش را در آغوش داشت و در دست دیگر، چند خودکار برای فروش، در شبکههای اجتماعی بسیار دیده شد. حالت چهرهی بغضآلود مرد و کودک زیبایی که در آغوشش به خواب رفتهبود، غلیان احساسات زیادی را در جهان به راه انداخت و بسیاری به دنبال منبع عکس گشتند تا کمکی به این خانوادهی کوچک سوری بکنند. مرد آواره، حتی نمیدانیت که این عکس از او و دخترش گرفته شده و وقتی ماجرای کمکی را که برایش جمع شده شنید، بسیار شگفتزده شد.
نام این آوارهی سوری- فلسطینی عبدالحلیم القادر است و برای مدتی در اردوگاه آوارگان یرموک با دختر 4 سالهاش ریم، و پسر 9 سالهاش عبدالله زندگی میکرد. یرموک، بیشتر بهعنوان یک اردوگاه اوارگان برای فلسطینیها شناخته میشود که در نزدیکی پایتخت سوریه، دمشق، واقع است. این اردوگاه از سال 1957، با وخیم شدن اوضاع فلسطینیها طی تصرف خشونتآمیز کشورشان توسط اسراثیلیها، تأسیس شد و حدود 150هزار اواره در آن زندگی میکردند. طی ماههای آغاز جنگ داخلی در سوریه، این اردوگاه تحت محاصره در امد و رسیدن غذا و کمکهای انساندوستانه به آن قطع گردید. در ابتدای سال جاری، اردوگاه مجدداً مورد حمله قرار گرفت، اما اینبار توسط یک نیروی مخوف تازه: داعش!
قادر در مصاحبهای تلفنی گفته که او ابتدا 4 سال قبل سوریه را با همسر و دو فرزندش ترک نموده بود و میخواست در مصر زندگی جدیدی را با خانوادهاش آغاز نماید. همسر او دوری از وطن را تاب نمیآورد و اصرار میکند که به سوریه بازگردند. قادر نمیپذیرد و همسرش او و دو فرزند خرذسالش را ترک میکند. او میگوید با بسته شدن کارخانهی شکلاتسازیای که در ان کار میکرد، دیگر کار دیگری برایش در سوریه نماندهبود که انجام دهد. برخی از دوستانش به او گفتند که چرا به لبنان نمیرود تا سعی کند آنجا کاری برای خود پیدا کند. با آنکه قادر بسیار سعی کرد که در کارخانههای شکلاتسازی لبنان برای خود کاری بیابد، اما کارفرمایان لبنانی حاضر نبودند او را استخدام کنند. بنابراین برای قادر چارهای نماند جز آن که برای تأمین اندک غذایی برای فرزندانش، در خیابانها دستفروشی کند.
اما آن چه که باعث شد عکسهای عبدالحلیم و ریم برای اولین بار مورد توجه قرار گیرد، توییتهای «گیسار سیمونارسِن»، بنیانگذار نروژی سایت Conflict News بود که به اخبار مناطق جنگ زده در سرتاسر جهان میپردازد. او اطمینان داشت که انتشار این عکس ها، پاسخی امیدبخش از جهان برای این خانواده به همراه خواهد داشت. آقای سیمونارسن دربارهی پیگیریهایش برای یافتن صاحب این عکس میگوید: «اول با مردی که عکسها را از او گرفتهبودم حرف زدم، اما او عکاس اصلی نبود. ما هنوز نتوانستهایم عکاس واقعیِ این عکس را بیابیم.» با این حال آنها نشانههایی یافتند که میتوانست آنها را به یافتن سرنخ نزدیک کند. در گام بعدی، آقای سیمونارسن یک اکانت توییتر با نام Buy_pens ساخت و هشتگ #BuyPens را در توییتر معرفی کرد تا نیاز این خانواده را به کمک، به گوش همگان برساند. بعد از ریتوییت دو تن از دنبالکنندگان، مکان دقیق عکس مشخص شد. وقتی این نشانه به دست آمد، آقای سیمونارسن از یک کمپین جمعآوری کمکهای مالی یاری خواست تا شاید بتواند حدود 5هزار دلار برای این خانواده کمک جمع کند. در طی 24 ساعت از فراخوان این کمپین، 50هزار دلار جمع شد که 45هزار دلار آن در 15 ساعت اول جمع گردید! با جستوجوی این هشتگ در توییتر، تا حالا که مطلب را مینویسم میزان کمکها به میزانی بالای 60 هزار دلار رسیدهاست. اقای قادر می گوید واقعاً شگفتزده شده از اینکه فهمیده مردم داستان او را شنیدهاند و به حال و روز فرزندانش اهمیت دادهاند. او در حالی که بسیار متأثر شده بود میگفت: «نمیتوانم جلوی اشک هایم را بگیرم. خدا را شکر! خدا را شکر که مراقب فرزندانم بوده.» قادر در پاسخ به اینکه میخواهد با این پول قابل ملاحظه چه کند، پاسخ داده که او نیاز به پول ندارد و فقط میخواهد فرزندانش تحصیل کنند. او در مصاحبهاش چند بار خواهش کرده که فرزندانش را به مدرسه بفرستند و به تحصیل آنها کمک کنند. او امیدوار است که بتواند با این پول فرزندانش را به اروپا ببرد و موقعیت تحصیلی بهتری برای آنها در آن جا فراهم کند. اگر هم نتوانست، نقشهی بعدیاش راه انداختن یک مغازهی شکلاتفروشی در لبنان است.
آقای سیمونارسن در حال حاضر، در حال مذاکره با یونیسف، آژانس کودکان سازمان ملل، است تا بهترین راه را برای رساندن پولها به عبدالحلیم و فرزندانش بیابد. خبرها میگوید که یونیسف توانسته خانواده را بیابد و در حال بررسی راه مناسب برای رساندن این کمکها است و خبر این موضوع را اعلام خواهد کرد.
چه خوب
الهی شکر
خدا رو شکر . انسانیت نمرده
این عکس ۱۶۰ میلیون تومن برای یک خانواده کمک جمع کرد.
اون عکس بچه سهساله مرده در ساحل چی؟
یک خانواده . یک گروه چند نفر ؟؟
کی؟ و چه گروهی به اصل قضیه خواهند پرداخت ؟
فقط ژست خیرخواهانه کمککنندگان برای التیام حس نوعدوستیشون کافیه؟
خودم هم نمیدونم جواب سوالهام رو ؟
جالبه آخرین توییت نوشته:
– صدو هفتادونه هزار دلار!!! کمک مالی شد! یعنی به پول خودمون چیزی حدود ششصد میلیون تومان
– توسط 6809 نفر
– از 116 کشور مختلف دنیا
– در هفت روز
– از 304 وبسایت مختلف
به نظرم با این پول به اروپا مهاجرت می کنه به صورت قانونی و با پرواز و یک زندگی خوشگل برا خودش و دو تا بچه های نازش میسازه.
چقدر خوب میشد از این حرکتا و این جور کمپین ها توی ایران شکل می گرفت.
2nate.com چند بار کارای مشابه کرده بود برای بچه های ایرانی.
دوستمون حاجی درست میگه با یه سلفی و هشتگ کمک میخوان چیو ثابت کنن خدا با این مرد یار بوده هزاران نفر دیگه چی چندین کودکی که غرق شدن حتی مثل اون شانس منتشر شدن عکس جنازشون نداشتن چی؟ چرا به جای این کارها جلوی قاچاق اسلحرو نمیگیرن بلاخره تمام اصلحه ها جایی ساخته میشه اتش جنگ روشن نگه میداره تا کی میخوان با یاد دادن به بچه هاشون که کسانی که دینشون قبول ندارن انسان نیستن اون هارو تبدیل به تروریستای اینده بکنن
داخل ایران هم کم نیست کسانی که به خاکستر تصعب گرایی نصب به مذهب یا افغانی و عرب میدمن
یادم رفت بگم چند بار ما دقیقا همین تصویر داخل مترو خیابان و بازار میبینیم و حتی به خودمون زحمت بلند کردن سرمون از گوشیامون نمیدیم داریم غصه نداشتن نمایندگی مک دونالد میخوریم نداشتن نمایندگی شرکت ها
به شخصه من با دیدن یه خردسال که دستمال کاغذی میفروشه چکار میکنم هیچی اکثر مواقع اونو از خودم میرونم کاش غصه بی تفاوت شدن خودمون میخوردیم نداشتن نمایندگی وژدان نداشتن همدلی کاش جایی برای زندگی و دستی برای کمک برای چندهزار نفر از پناهجوهارو داشتیم
اوضاع این روزهای مهاجرین و مردم سوریه واقعا متاثر کننده است. انسان حتی نمی تواند تصور کند چطور مردمی که تا چند سال پیش با کرامت زندگی خوشی داشتند این طور به فلاکت افتاده اند. مردم هم می دانند باید چند دهه طول بکشد تا اوضاع این مناطق درست شود. دیدن عکس کودکان مظلوم واقعا اشک انسان را در می آورد.
این علاقش به بیزنس شکلات منو درگیر خودش کرد
اگه چارلی کارخونه شکلاتشو داشت اینو می برد پیش خودش
سلام
یکی از بهترین پست های یک پزشک بود حرف نداره
از بدو پا گذاشتن بشر بر روی زمین،دنیا هیچ گاه بدون جنگ و خونریزی نبوده.اما بعضی از جنگ ها واقعا دلخراش و عذاب آور هستند.سوریه هم یکی از همین نمونه های نه چندان اندک است.به امید کم و کم تر شدن کشتارهای وحشیانه و بی دلیل در همه ی دنیا!
واقعا تاسف باره وقتی ادم اواره هارو اینجوری می بینه ولی می شه با همدلی همه مردم هیچ اورارهای تو کره زمین باقی نمونه می شه فقط باید بخوایم
سیل مهاجرین به طرف اروپا…واختصاصا آلمان
خیلی جالبه که هیچ کدوم به کشورهای مسلمون نمیخان بیان.ایران عربستان قطر….عجیبه مسلمان از مسلمان فرار میکنه .کاش با این پول بتونه با بچه هاش بره المان و هنوز دارم به مادر این خانواده فک میکنم.چطور اون تصمیمو گرفته؟؟؟