یک فیلم، یک ترانه: The Harder They Come
کاش ما به تعداد روزهای عمرمان فرصت داشتیم که فیلم، کتاب، مقاله پیدا کنیم و با دیگران به اشتراک بگذاریم، اما این فرصتهای ناب خیلی کم به دست میآیند.
به هر ترتیب فیلمی که امروز در حین تورق تصادفی یک کتاب، کشف کردم، فیلمی است قدیمی که در سال 1972 ساخته شده است.
عنوان این فیلم The Harder They Come است که میتوان آن را هر چه سختتر با من رفتار کنند، ترجمه کرد.
این فیلم یک فیلم جامائیکایی است، که فیلم بسیار موفقی هم از آب درآمد و به بازار بینالمللی هم راه یافت و از آن به عنوان تأثیرگذارترین فیلم تاریخ جامائیکا هم یاد میشود.
فیلم را پری هنزل کارگردانی کرده است و در آن ستاره مشهور موسیقی «رگه» –جیمی کلیف– بازی میکند.
فیلم در پوسته زندگی یک خواننده جامائیکایی، بیان میکند که تأثیر نظام سرمایهداری و تفاوت طبقاتی بر زندگی آدمهای عادی چه میتواند باشد.
فیلم روایتکننده داستان خوانندهای به نام ایوان با بازی کلیف است که از روستایی در جامائیکا، به کینگستون ایالات متحده مهاجرت میکند. او سعی میکند نخستین صفحه موسیقی خودش را بفروشد، اما یک شرکت تهیه و پخش موسیقی، تنها مبلغ 20 دلار را به او پیشنهاد میکند.
سرخورده از این پیشنهاد، او تصمیم میگیرد که خودش صفحات موسیقیاش را بفروشد، اما متوجه میشود که همه ایستگاههای رادیویی و فروشگاههای موسیقی تحت سیطره، همان مدیر شرکت موسیقی هستند.
این جوان با آرزوهای بر باد رفتهاش، از مسیر منحرف میشود و به تجارت مواد مخدر روی میآورد، همان روحیه طغیانگرش باعث میشود که با رئیس یک کارتل مواد مخدر در بیفتد. پلیس هم به همین خاطر به دنبال او میافتد. در همین حین، ترانه او که نزد تهیهکننده مانده، محبوب میشود …
در سال 2006، این فیلم فریم به فریم به صورت دیجیتال، ترمیم شد.
فیلم را میتوانید با جستجوی مختصری از تورنت و حتی از سایتهای ایرانی دانلود فیلم بگیرید.
فیلم بیشک ارزش یک بار دیده شدن را دارد.
ترانهای در فیلم با صدای جیمی کلیف هست که متن جالب و اجرای قابل توجهی دارد.
از شیرینیای میگویی که آن بالا بالاها در آسمان است
همانی که تا لحظه مرگ طعم آن را نخواهم چشید
اما بین آن روز که به دنیا میآیی و آن روز که میمیری
هرگز مگذار کسی صدای هق هقت را بشنود
همان طور که به یقین خورشید در آسمانهای میدرخشد
من سهمم را به دست خواهم آورد، آنچه مال من است
و از این رو، آنها هر چه سختتر با من رفتار میکنند
بیشتر و بیشتر یکی بعد از دیگری فرومیغلتند
بله، آن سرکوبگران در تلاشند تا مرا پایین بکشند
و وادارم کنند که همچون دلقکی باشم
و فکر میکنند که در این راه به من رسیدهاند
اما من میگویم که آنها را ببخش پروردگار، آنها نمیدانند که چه کردهاند
زیرا تا بدانجا که خورشید در آسمانها میدرخشد
آنها بیشتر یکی از پس از دیگری فرومیغلتند
و فکر میکنند که در این راه به من رسیدهاند
اما بهشان بگو که این دیگر شوخی نیست
و من ترجیح میدهم بمیرم تا زنده باشم و یک برده
بله ترجیح میدهم درست توی قبرم باشم …
چقدر فیلم پر احساسى بود و حیف که تا حالا ندیده بودم. ممنون از اینکه به اشتراک گذاشتین. قالب جدید هم مبارک باشه