تلاش برای اندازه‌گیری پدیده عجیب «شهود»! آیا «شهود»، یک چیز واقعی است؟

خیلی از چیزها به نظر انتزاعی می‌آیند و ما تصور می‌کنیم که هیچگاه راهی علمی برای تبیین و سنجش آنها پیدا نمی‌کنیم. اینها معمولا، ابعادی غیرفیزیکی دارند. اما شاید کمی دانش ما باعث شده است که راهی برای ورود به این مسائل پیدا نکنیم.

در این میان شهود هم یکی از چیزهای عجیب و غریبی است که ما کم و بیش در خود یا اطرافیان‌مان، سراغ داشته‌ایم.

ویکی‌پدیا در مورد شهود می‌گوید:

شهود یا شم به معنی دیدن، معاینه، عیان، پیدا، آشکارا و حضور است. شهود هم‌ریشه با مشاهده و متضاد با واژه «غیب» می باشد.

شهود باعث ایجاد نقطه نظرات، ادراکات، قضاوت‌ها و باورهایی می‌شود که به صورت تجربی غیر قابل تایید و به لحاظ عقلانی غیر قابل توجیه‌اند. در گذشته شهود موضوعی مورد علاقه و بررسی برای مذاهب، عرفان و علوم خفیه بوده است، و امروزه تبیین چگونگی این پدیده در مرکز توجه روان‌شناسی و روان‌پزشکی واقع است، کما این که همیشه مبحثی رایج در ادبیات نوشتاری و سینما نیز بوده است. در گفتار ساده نیم‌کره راست مغز با عملیات مغزی مربوط به مسائل شهودی مانند زیبایی‌شناسی و یا توانایی‌های عمومی خلاقیت مرتبط است. این موضوع که شهود ممکن است مرتبط با برخی نوآوری‌های علمی، اختراعات و اکتشافات بعضی از دانشمندان بوده باشد در میان پژوهش‌گران مورد مناقشه قرار دارد.

6-4-2016 9-13-38 AM

خب، به نظر شهود آنقدر انتزاعی و غیرقابل اندازه گرفتن که تصور نمی‌کنیم که آزمایشی بتواند در مورد آن ترتیب داده شود. اما جوئل پیرسون -استادیار روانشناسی دانشگاه نیو سات ویلز- برخلاف این تصور شما عمل کرده است.

او می‌گوید که هزاران سال پیش مردم در مورد شعود در متون ادبی صحبت کرده‌اند و این اصطلاح به کرات استفاده کرده‌اند، حتی صدها کتاب در مورد آن می‌توان یافت، اما دست آخر ما نمی‌دانیم که شهود دقیقا چیست و آیا اصلا واقعا وجود دارد خیر.

به اتاقی وارد می‌شوید و به شما این احساس دست می‌دهد که یک چیز درست نیست و شاید اتاق دست خورده باشد، یا وقتی یک دو راهی در پیش روی شما قرار دارد، بدون آوردن دلیل منطقی، دست به انتخابی می‌زنید.

چگونه این طور می‌شود؟ بسیاری بر این باورند که شهود دو جزء اساسی دارد:

1- اطلاعاتی که در بخش ناهشیار ذهن ما ذخیره شده‌اند.

2- احساسات و عواطفی که باعث فراخوانی این اطلاعات در پس‌زمینه پردازشی مغز ما می‌شوند.

دکتر پیرسون با توجه به این دو جزء آزمایشی با شرکت 21 داوطلب ترتیب داد:

او روی یک صفحه نمایش، نقطه‌های نورانی به داوطلب‌ها نشان داد که به صورت تصادفی به جهات مختلف حرکت می‌کردند، اما در این بین دسته‌ای از نقطه‌ها به صورت منظم به چپ یا راست می‌ر‌فتند. برای پیدا کردن این دسته کوچک و تشخیص جهت درست حرکت آنها، باید دواطلب‌های خیلی متمرکز می‌شدند.

در مرحله بعد دکتر پیرسون ترتیبی داد که به صورت جرقه‌ای یا فلش، تصاویری با بار منفی یا مثبت در یک پس‌زمینه خنثی به داوطلب‌ها نشان داده شود. چیزهایی مثل یک توله سگ دوست‌داشتنی، گل، مار یا تفنگ.

مدت نمایش این تصاویر، خیلی کوتاه بود، آنقدر که داوطلب‌ها اصلا به صورت آگاهانه متوجه این تصاویر که همزمان با نمایش نقطه‌های متحرک، به آنها نشان داده می‌شد، نمی‌شدند.

پژوهشگران ترتیبی دادند که هر بار که دسته نقطه‌های نورانی به سمت راست حرکت کند، تصاویر با بار منفی به آزمایش‌شوندگان نشان داده شود و هر بار که آنها به سمت چپ حرکت می‌کنند، تصاویر با بار مثبت به نمایش درآیند.

جالب بود که داوطلب‌ها بدون اینکه خود بدانند، بعد از مدتی با استفاده از تصاویری که اصلا بخش هشیار ذهنشان متوجه‌شان نمی‌شد، می‌توانستند جهت درست حرکت دسته کوچک نقطه‌های نورانی را تشخیص بدهند.

و این یعنی همان تعریف ساده شهود: یعنی استفاده ناهشیارانه از اطلاعات بخش ناهشیار مغز، تحت تأثیر عوامل عاطفی!

6-4-2016 9-15-21 AM

منبع

5 دیدگاه

  1. شاید شهود تعبیر مناسبی از آن چیزی که شما در صدد بیان آن هستید نباشد.
    برخی از توصیفات شما به مقولۀ «حدس» در فلسفۀ قدیم (نه حدس به معنای فعلیِ آن) شبیه است، اما خودِ شهود به معنای عرفانیِ آن بی‌تردید قابل سنجش و اندازه‌گیری نیست، البته روشن است که می‌توان آثار آن در عرصۀ روح و جسم (مخصوصاً مغز) را اندازه‌گیری کرد.

    1. در مورد کاربرد کلماتی مانند روح که هنوز دانش بشر به چیستی آن پی نبرده است محتاط باشیم

  2. یاد این مطلب عالی از یک پزشک افتادم:
    http://1pezeshk.com/?p=12243
    «هیچ رابطه معناداری بین میزان اطمینان شاهد عینی و صحت و دقت شهادت او وجود ندارد!»
    به نظرم اگه بشه درجه دقت و صحت شهود رو سنجید جالب میشه. من تو دعواهای خانوادگی زیاد دیدم که اختلاف نظر بر روی خاطرات است و نه واقعه‌ها. دعوا بر روی کلمات است و نه اختلاف در مفاهیم. کاش کمی بیشتر به ثبت جزئیات بپردازیم تا گرفتار برداشت‌های دوگانه از خاطرات گذشته خودمون نشیم.
    چقدر خوبه که نوشتن رو جدی بگیریم مثل علیرضا مجیدی عزیز! از نوشته‌های الهام بخش‌تون ممنونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]