به مناسبت سالگرد درگذشت فریدا کالو
وقتی هایدن هررا زندگینامه فریدا را در سال 1982 چاپ کرد، خوابش را نمیدید این کتاب دستمایه فـیلم سینمایی فریدا با بازی سلما هایک شود و هالیوود آن را مبنای ساختن اثری قرار دهد. فیلم آنقدر مورد توجه قرار گرفت که فریدا را در چشم عامه مردم، نقاش مـؤنث دوران کرد. اما چرا و چگونه؟ راز جذابیت فریدا چیست و در او چه یافتهایم؟
فریدا در نگاه اول عناصر دراماتیک نامتعارفی را در خود جمع کرده: زن است، مکزیکی است، معلول است، نقاش است و زندگی عاشقانه پرتبوتابی داشته، محبوبه تروتسکی-بله تروتسکی بـوده و مـراوده و ازدواجش با دیگو ریورا -نقاش معروف مکزیکی- نهتنها یادآور رابطه توفانی آمیخته به عشق و تنفر توأمان اسکارلت اوهاراورت باتلر در بربادرفته است، بلکه در وجه فیزیکی هم غریب به نـظر مـیرسد. اگر ریورا عظیمالجثه و غولآسا است، فریدا کوچکاندام و نحیف است. اگر آرامش و اعتماد به نفس آمیخته به لاقیدی در چهره ریورا موج میزند، درد و انتظار بیثمر در اجزای صورت فریدا تـنیده شـدهاند. بـا این وصف قدرت افسارگسیختهای در چـهره، آرایـش و جـامه به دقت آراسته و رنگآمیزی شده فریدا موج میزند. زنی که شیفته لباسهایش، ریشههایش و البته خودش بود.
اکثر هشتاد تابلویی که از مـیان حـدود صـد و پنجاه اثر او در گالری تیت لندن ارائه شده، فریدا را بـه قـلم فریدا ترسیم کردهاند. زنی که نمیتوانست به آینه خیره نشده و خودشیفتگیاش را پنهان کند.
در تابلوی معروفش با عنوان «پدر و مادربزرگم، والدیـنم و مـن» به پدر ژرمن و مادر مکزیکی و سپس پدر و مـادربزرگهایی در دو دنیای دور از هم میرسیم. گویی آنها هستند که از فریدا زاده شدهاند نه برعکس. چنانکه در تابلوی مارکسیسم به بیماران سلامت مـیبخشد تـصویر خـود را کنار مارکس کشیده و جایی دیگر کنار استالین.
در آثارش مایههای مربوط بـه هـویت جاری هستند و به نظر میرسد که مدام از خود پرسیده «من کی هستم؟مکزیکی یا اروپایی؟» و سپس قدم بلندتر را-کـه اکـثر زنها برنمیدارند، برداشته و ادامـه مـیدهد: «مـؤنث هستم یا مذکر؟ زشت هستم یا زیبا؟ محبوبم را دوست دارم یا از او متنفرم؟» و البته پاسخی هم به این پرسشها نمیدهد تـا راز و رمـز فـریدایی را قوام بخشد.
داستان مختصر فریدا کالو را شاید شمایی که فیلم زندگی او را دیدهاید، بدانید: نقاش خودساختهای بود، قلم را پس از تـصادف مرگباری که در هجده سالگی پشت سرگذاشت به دست گرفت و بر بوم کشید، زمـانی کـه سـه دندهاش شکسته بود.
اما در نقاشیهای اولیهاش نـشانی از درد نـیست، مـثل پرتره خواهر کریستینا، در 1926، اما چندی بعد رنج و درد، یکی از مضامین آثارش میشوند. در تابلوی خودم و گردنبند کـه آن را در 1933 کـشیده، تلخی غریبی جاری است که تا انتهای راه با او باقی مانده. در تابلوی نقاب در 1947 میرسد، ترکیب بیپردهای از تلخی را میبینیم. فریدا نقابی برابر چهرهاش گرفته که لبالب از ماتم اسـت و مـحنت درونـیاش را عرضه میکند. نقابی که تفاوت چندانی با چهره خودش ندارد.
در تابلوی دیـگو و مـن، تصویر ریو را روی پیشانیاش انداخته و از چشمانش اشک جاری شده، اثری که آن را در 1949 کشید، وقتی ریورای زنباره بـا مـاریا فلیکس،ستاره سینما رابطه داشت). در این تابلوها زمختی جسمی که آسیب دیـده، فـناپذیریاش که عریان شده، زیباییای را از دست داده و فقط درد را بـه ارمـغان آورده،ع ـیان است.
چنانکه در تابلوی «فکر کـردن در مـورد مرگ» خودش را چنان تصویر کـرده کـه سبیلهایش پررنـگ شـده و جـمجمهای در پیشانیاش جلب نظر میکند.
آنچه از دل رنگها و بومها فریدا بیرون زده و ما را نشانه میرود، ما را وادار میکنند که زیر لب زمـزمه کـنیم:«بـله خود را دوست داریـم و شـیفته خود هستیم.»
ستایش از فـریدا کـالو قابل درک است، چرا که ستایش از خود ما هم هست، خود من، فقط من! اما پرسـش «ایـن من کیست؟» بلافاصله در ذهنمان نقش میبندد!
سلام
ای کاش اشارهای به موزیک فوقالعاده فیلم میکردید.
به شدت توصیه میکنم دوستان آلبوم OST فیلم را دانلود کنند.
این طرح جدید (تمپلت ) سایت شما، منوی باز شونده در دستگاه موبایل مرورگر کروم عمل نمی کند.
البته در مرورگر پیشفرض سامسونگ (اندروید 5) درست کار می کند
دستگاه من گلکسی نوت 3
در سایت تان فرم تماس پیدا نکردم از اینجا پیام دادم.