از شگفتیهای حیوانات: ماهیانی که در یک لحظه نهنگی را میبلعند و ماهی وحشتناکی که 300 ولت الکتریسیته پخش میکند – ماهی پیرانهاس
(ببر دریا) و (خفاش دریا) دو ماهی خطرناک اقیانوسها و رودخانهها
(پیرانهاس) ماهیهای وحشتناکی که گاو و انسان را در رودخانهها به یک طرفهالعین به اسکلتی تبدیل میسازند.
وحشتناکترین و خطرناکترین ماهیهای دریا و اقیانوسهای بزرگ، دوماهی خطرناک است که یکی بنام اپولارد یا (ببر دریایی) و دیگری پیرانهاس Piranhas یا (خفاش دریایی) نام دارند.
صدها ماهی درندهٔ پیرانهاس سرنوشت شومی برای این گاو عظیمالجثه که بین مرگ و زندگی است تعیین کردهاند. مرگی که پس از چند دقیقه وحشتناک فرامیرسد و جز استخوانی از آن باقی نمیماند.
ماهی (تورپدو) میتواند با باطریهای بدن خود تا 300 ولت الکتریسیته تولید کند که برای سوزاندن یک حیوان عادی کافی است.
الکتریسیته حیوانی یکی از برجستهترین مظاهر طبیعت است که از زمانهای پیش دانشمندان به وجود آن پی بردهاند. آنها میدانستند که ماهیهای الکتریکی در دریای مدیترانه (بنام تورپدو Torpedo) و در رودخانه نیل بنام (Malapterures) وجود دارند.
ارسطو در کتاب خود بنام تاریخچه حیوانات (در 340 سال قبل از میلاد) چنین نگاشته است:
«این ماهیها با بیهوش کردن طعمه خود آنها را صید میکنند، بدین ترتیب که با قدرت شوکدهندهای که در بدن خود دارند میتوانند موجودات را از پا درآورده و از آنها تغذیه کنند و مشهور است که این حیوان میتواند در انسان نیز ایجاد بیحسی بکند.»
تا دو هزار سال بعد بشر پی به وجود این پدیده الکتریکی نبرده تا این که در سال 1774 میلادی به خاصیت شوک الکتریکی پی بردند.
در همین سال جان والش (John Walsh) عضو انجمن سلطنتی بریتانیا در نامهای به بنجامین فرانکلین چنین نوشت:
«خیلی خرسندم که بدینوسیله اولین نامه خود را حضورتان تقدیم داشته و به عرض برسانم که کار ماهیهای الکتریکی مطلقاً از روی اصول الکتریکی میباشد و میتواند مانند الکتریسیته مداری را در داخل اجسام هادی مثل آب و فلزات پیموده ولی نمیتواند از اجسام عایق مانند شیشه و لاک عبور کند. پشت و سینه حیوان از نظر بار الکتریکی باهم متفاوتند و با علم بدین موضوع توانستیم شوک الکتریکی در دو دسته از افراد ایجاد کنیم. دسته اول (مدار اول) را چهار نر تشکیل میدادند که جریان الکتریسیته این حیوان قادر بود از داخل بدن هر چهار نفر عبور کرده و همه آنها را بیحس کند. دسته دوم (مدار دوم) را دو نفر تشکیل میدادند بدین طریق که یکی از آنها انتهای سیمی که به پشت حیوان و نفر دیگر انتهای سیمی که به سینه حیوان بود در دست داشتند و شوک الکتریکی در آنها ایجاد شد.»
ماهی (اپولارد) از نظر هوش و سرعت و نیرومندی از تمام موجودات زمین قویتر است و هیچ موجودی حتی انسان در داخل آب یا برای مقاومت و یا مبارزه با این ماهی خطرناک را ندارد ماهی (اپولارد) یا ببر دریایی که در تمام اقیانوسهای جهان وجود دارد هرچه را که به دستش برسد میبلعد (اپولارد) در هر ساعت میتواند 40 الی 55 کیلومتر در آب بپیماید و از این لحاظ سریعترین حیوانات دریایی به شمار میرود.
این ماهی هر بار که گرسنه شود میتواند دویست- سیصد کیلو ماهی را ببلعد. برای این ماهی حیوانات خون گرم نیز لذیذ هستند.
در شکم یکی از ببرهای دریایی یک آدم سیاهپوست و چند خوک و سگ دریایی پیدا کردهاند که همه آنها را در عرض نیمساعت بلعیده بود. ببر دریایی یا (اپولارد) جثه زیاد بزرگی ندارد ولی هر روز چند سگ دریایی را با 450 الی 600 کیلوگرم میبلعد. طول (اپولارد) نه تا ده متر است. سطح بدن (اپولارد) سیاهرنگ ولی زیر شکم او سفید است و در هریک از چانههایش در حدود 10 الی 14 دندان تیز دارد.
(ببر دریایی) نمیتواند خوب ببیند و حس شامهٔ او نیز مانند ماهی کوسه قوی نیست در عوض حس شنوایی خیلی قوی دارد.
ببر دریایی معمولاً با دستههای 3 تا 40 تایی در اقیانوسها حرکت میکنند. نرها جداگانه و مادهها نیز با هم و بطور جداگانه به شنا میپردازند که به هم نزدیک هستند. (اپولارد) ها وقتی به یک ماهی بالن میرسند چون ماهی بالن خیلی بزرگ و عظیم است روی بدن ماهی بالن پریده اینقدر او را گاز میگیرند تا ماهی بالن از حال میرود و خون از تمام بدنش جاری میشود. آنوقت سایر اپولاردها که یک لشگر صدنفری را تشکیل میدهند جثه عظیم ماهی بالن را که گاهی از 100 تن متجاوز است در عرض یک ساعت میبلعند و فقط استخوانهای او را باقی میگذارند.
(اپولاردها) به نوزاد خود علاقه فراوانی دارند و تا دوسال از نزدیک از نوزاد خود مراقبت بعمل میاورند اگر یکی از نوزادان زخمی گردید فوراً او را با فشار به نقطه امنی هدایت میکنند تا از گزند سایر حیوانات دریایی در امان باشد. خوشبختانه ماهیهای (اپولارد) نمیتوانند هر بار بیش از یک نوزاد بوجود آورند زیرا اگر غیر از این بود این ماهی وحشتناک تمام موجودات دریایی را در دریا میبلعیدند.
ماهی (اپولارد) فقط مناطق قطبی و دریاهای قطبی را برای شکار طعمه خود ترجیح میدهند. گاهی اوقات نیز به مناطق آلاسکا و سواحل کانادا و آتلانتیک مسافرت میکنند.
قیافه مهیب و درنده ماهی (خفاش دریا) یا (پیراناس) با دندانهای تیز که از یک کارد قصابی برندهتر است.
در این جا طرز قرار گرفتن بافتها و رشتههای عصبی که دارای بار الکتریکی مثبت و منفی میباشند دیده میشوند. در این تصویر بافتها صدها برابر بزرگ نشان داده شده است.
در اینجا گلهٔ وحشتزده هنگام هبور از رودخانه مشاهده میشود. در حالیکه (پیراناس) به برخی از آنها در داخل آب حملهورشده و سایر گاوها ترسناک از آب فرار اختیار میکنند.
جان والش اولین کسی بود که پدیده الکتریسیته حیوانی را به سادگی روشن ساخت و میتوان گفت که او از گالوانی (Galvani) 12 سال پیشروتر بوده است، گرچه (گالوانی) اصول الکتریسیته حیوانی را پایهگذاری نموده است، معهذا تحقیقات (والش) راه را برای این رشته از فیزیولوژی باز کرد زیرا پدیدههای الکتریکی در ماهی (تورپدو) خیلی مشخص بود و به آسانی میشد آن را مشاهده کرد.
اینک ما به تفصیل از عضوهای الکتریکی این حیوان و وظایف آنها بحث میکنیم.
(1)- (در شکل 1 در ص 37) پشت ماهی تورپدو نمایش داده شده که قسمتی از بافتهای او را برای نشان دادن عضوهای بزرگ الکتریکی که به (OO) مشخص گردیده برداشتهایم همچنین اعصاب قطوری از مغز حیوان بطرف اعضاء الکتریکی ادامه دارد اعضاء الکتریکی فضای بین پشت و شکم حیوان را اشغال کرده است.
این اعضاء از تعداد بیشماری صفحات سلولی کوچک که بطور افقی قرار دارند تشکیل شده است.
صدها از این صفحات سلولی رویهم انباشته شدهاند که بین آنها مایعی که یک محلول نمکی است قرار دارد. ساختمان دقیقتر این صفحات با بزرگ کردن آنها بهتر مفهوم میشود و چون منظور ما ساختمان عمومی و کار این عضو میباشد و به جزئیات بافتشناسی آن کاری نداریم از این جهت برای توضیح کار این عضو شکل شماره (2) را در نظر میگیریم.
2- فرض میکنیم که هریک از این صفحات یک سلول ماهیچهایست که به مقدار زیاد بزرگ نمایش داده شده است. بافتهای عصبی از دستگاه مرکزی اعصاب در داخل این عضو نفوذ میکند و در هر یک از این صفحات رشتههای عصبی منشعب شده که در سطح زیرین این صفحات پخش میگردند. دشارژ الکتریکی این عضو توسط تحریکات عصبی که از مغز سرچشمه میگیرند و در آن واحد به صدها بافتهای عصبی فرستاده میشود انجام میگیرد.
وقتی که تحریکات عصبی در یک زمان به طرف این صفحات فرستاده میشوند سبب خواهد شد که سطح زیرین آنها در یک لحظه منفی بشود در حالیکه سطح فوقانی آنها مثبت باقی میماند.
ماهی خفاش دریایی
ماهی خطرناک دیگری که در آبهای شیرین و رودخانههای آمریکای جنوبی در برزیل و مناطق دیگر این کشور شناور هستند ماهی پیرانهاس Piranhas نام دارد. این ماهی فقط به انسان و گاو و گوسفند حمله میبرد. معمولاً گاوهای این منطقه گاهی از رودخانه از این طرف به آن طرف میروند، ماهی (پیرانهاس) وقتی به گاو حمله میکند طی چند دقیقه طوری گوشت او را میبلعد که فقط استخوانهای گاو روی رودخانه شناور میشود.
(پیرانهاسها) از دسته ماهیهای شاراسیمیده (Characimide) میباشند که دندانهای فوقالعاده تیزی دارند. این ماهی فقط در رودخانههای شیرین امریکای جنوبی و افریقا زندگی میکنند و 15 الی 35 سانتیمتر طول دارند و معمولاً به طور دستهجمعی حرکت میکنند. وقتی یکی از این ماهیها یک انسان یا یک گاو و گوسفند را زخمی کرد خونی که در آب جاری شد هزارها ماهی (پیرانهاس) دیگر را به طرف آن موجود میرساند و در عرض چند دقیقه از آن موجود استخوانی بیش باقی نمیماند.
(پیرانهاس) ها در ضمن ماهی آدمخوار و خودخوار میباشند یعنی هنگامیکه گرسنه میشوند به دریدن و بلعیدن و خوردن یکدیگر میپردازند وقتی یکی از ماهیهای پیرانهاس (پیرانهاس) دیگری را برای بلعیدن زخمی مینماید و خون آن ماهی آب را آلوده میسازد سایر ماهیهای پیرانهاس از ترس و وحشت فرار اختیار میکنند زیرا میترسند طعمه ماهیهای پیرانهاس قرار گیرند در رودخانههای بزرگ آمریکای جنوبی و افریقا ماهیهای پیرانهاس هر دقیقه منتظر گاو و گاومیش اهلی و گوسفند هستند.
وقتی گاوها از یک طرف رودخانه به طرف دیگر در حرکت هستند در عرض چند دقیقه بدن چندتا از گاوها بوسیله ماهیهای پیرانهاس دریده میشود و فقط جمجمه این گاوها در آب بحال شناور دیده میشود، هر روز از رودهای آمریکای جنوبی و افریقا چندصد گاو و گوسفند بدین طریق بوسیله ماهیهای پیرانهاس به قتل میرسند، نویسندهای یکبار در امریکای جنوبی شاهد قتل و کشتار گاوها توسط این ماهیهای کوچک بود. و در آن روز از یکصد گاوی که از این طرف رودخانه به آن طرف تغییرمکان میدادند.
در حدود ده گاو عظیم بوسیله (پیرانهاسها) طی چند دقیقه تبدیل به استخوان و کلهسر شده بودند. بارها اتفاق افتاده است که بومیان سرخپوست و سیاهپوست آمریکای جنوبی و افریقا که خواستهاند در آبهای این رودخانه به شنا بپردازند طعمه این ماهی قرار شده و جز استخوان و جمجمه چیزی از آنها باقی نمانده است.
این شش گاو گرفتار ماهیهای خونخوار (پیرانهاس شده در میان فشار آب با قدرت بین مرگ و حیات دستوپا میزنند ولی دقیقهای بعد از آنها جز اسکلتی باقی نمیماند)
در اینجا ما پشت ماهی (تورپدو) را برای تماشای باطریهای زیر پوست برداشتهایم.
سلولهایی که ملاحظه مینمایید کار باطریهای الکتریکی را مینماید و میتواند در یک لحظه تا 300 ولت برق تولید کند که برای بیحس کردن یک انسان و یا حیوان بزرگ دریایی کافی است.
فرض کنیم در یکدسته از باطریها قطب مثبت یکی را به منفی دیگری وصل کنیم در این حالت میگویند که باطریها بطور سری به همدیگر وصل شدهاند و در این حالت ولتاژ این دسته از باطریها برابر مجموع ولتاژ هریک از این باطریها میباشد همینطور هم در ماهی الکتریکی یکدسته از صفحات بصورت سری با واسطه مایع بین بافتی وصل شدهاند و بالنتیجه ولتاژ زیادی خواهد داشت.
فرض کنیم یک دسته دیگر باطری را طوری به هم وصل کنیم که قطبهای منفی توسط یک سیم و قطبهای مثبت توسط سیم دیگری بهم وصل کنیم که در این حالت باطریها بطور موازی بهم وصل شدهاند. بدین ترتیب ذخیره الکتریکی بیشتر خواهد شد و در نتیجه شدت جریان بیشتری ایجاد خواهد کرد. در ماهی الکتریکی هم یکدسته از صفحات با دسته دیگری از صفحات سلولی بطور موازی بهم وصل گردیدهاند. بنابراین دشارژ بهتری را میتواند انجام دهد. این عضو میتواند شوک الکتریکی از خود ایجاد کند که از شارژهای سریع و متوالی یعنی از 5- 20 تحریک تشکیل شده که قدرت هریک از آنها تا حدود 300 ولت میرسد.
جریان الکتریسیتهای که بدین ترتیب توسط حیوان ایجاد میشود میتواند تا فاصله قابل توجهی در آب دریا پخش گردد.
با هر دشارژ الکتریکی برای یک لحظه شکم حیوان نسبت به پشت حیوان منفی خواهد شد. بدین طریق اجداد این ماهیها در زمان ارسطو اشخاصی را که در سواحل طلایی یونان قدیم آبتنی میکردند و در معرض خطر قرار میدادند و بیحس میساختند.