پیشنهاد کتاب: سایه مصدق بر روابط ایران و آمریکا، نوشته جیمز اف. گود
پیش درآمد
ورود امریکا به جنگ جهانی دوم و قرار گرفتن در صف متفقین، نخستین نمود اتخاذ سیاست برونگرایی از سوی این کشور بود. تا قبل از حمله ژاپن به بندر پرل هاربور توجه دولتمردان ایالات متحده عمدتاً فراتر از قاره امریکا نمیرفت. اما از این زمان به بعد استعمار امریکا ماهیتی جهانی پیدا کرد و زمامداران کاخ سفید تلاش نمودند بر نقاط حساس و مهم جهان دست اندازی کنند. یکی از نقاط مورد نظر آنها منطقه خاورمیانه و به ویژه کشور استراتژیک ایران بود.
در این هنگام ایران همچون سایر نقاط خاورمیانه تحت سیطره استعمار رو به افول بریتانیا قرار داشت. بنابراین میبایست تحولی انجام میگرفت و به نحوی سلطه بریتانیا بر ایران پایان مییافت تا امکان حضور بلامنازع امریکاییها در این کشور فراهم گردد.
کتابی که پیشروی دارید به تجزیه و تحلیل روابط ایران و ایالات متحده در قرن بیستم، به ویژه دوران پر تلاطم مصدق، میپردازد. دوران مصدق از آن جهت حائز اهمیت است که متعاقب آن، ایالات متحده به قدرتی بلامنازع در ایران تبدیل شد و جایگزین استعمار پیر بریتانیا در این کشور گردید. بعلاوه تحولات این دوران تعیین کننده روابط ایران و ایالات متحده در دهههای بعد بود. دوران مصدق اگرچه پایان خوب و شیرینی برای دولتمردان امریکا داشت اما خاطرات تلخ و ناخوشایندی را در ذهن آنها باقی گذارد. خاطراتی که به هیچوجه فراموش نگردید و تا پایان حکومت پهلوی سیاستگذاریهای ایالات متحده در قبال ایران و شاه را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. این همان چیزی است که نویسنده کتاب از آن به عنوان سایه مصدق بر روابط ایران و امریکا یاد میکند.
در اینجا وظیفه خود میدانم از استاد ارجمند علوم سیاسی، جناب آقای دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی که مرا در ترجمه این کتاب راهنمایی فرموده و مقدمه ارزشمندی را برای آن نگاشتهاند صمیمانه تشکر کنم.
علی بختیاریزاده
مقدمه
یک قصه بیش نیست غم عشق واین عجب
کز هر زبان که میشنوم نا مکرر است
این شعر زیبای خواجه حافظ درباره دکتر مصدق و نهضت ملی ایران صدق میکند. تا کنون صدها کتاب و هزاران مقاله و رساله درباره نهضت ملی کردن نفت ایران و رهبر آن دکتر محمد مصدق منتشر شده است. با وجود این هنوز کنجکاوی و بحث و گفتگو درباره این مقطع سرنوشتساز تاریخ معاصر ایران ـ پس از گذشت پنجاه سال ـ ادامه دارد.
انقلاب مشروطیت که با اندیشههای والای استقلال، آزادی و دموکراسی آغاز شد، هر چند به ناکامی انجامید ولی مبنای بسیاری از بنیادهای سیاسی جامعه امروزی ایران گردید. انتخاب نمایندگان مجلس با رأی مردم، حق رسیدگی به عملکرد دولت توسط مجلس، انتخاب رئیس جمهور بوسیله مردم، اصل تفکیک قوای سهگانه، برابری همه در برابر قانون، حق استیضاح وزیران و دولت توسط نمایندگان مجلس، حق استیضاح رئیس جمهور، وضع قوانین و آزادی انتخابات و مطبوعات در اصل مفاهیمی هستند که مشروطه با خودش آورد.
امّا متأسفانه مشروطیت نوپای ایران طی ۷۲ سال عمر خود با کودتاهای متعددی رو به رو شد: کودتای محمدعلی شاه، کودتای ناصرالملک، کودتای سید ضیاءالدین و رضا خان، کودتای ۲۸ مرداد بر ضد حکومت ملی و مردمی دکتر مصدق.
در نتیجه دورانهای استقرار مشروطیت بسیار کوتاه و ادوار استبداد و دیکتاتوری دراز بود. طولانیترین دورانها مشروطیت سوم بود که از شهریور ۱۳۲۰ تا مرداد ۱۳۳۲ ادامه یافت و نوعی دموکراسی بحرانی بر سر کار آمد که دکتر فخرالدین عظیمی آن را در «بحران دموکراسی در ایران» به خوبی تشریح کرده است. اوج بازگشت به ارزشهای مشروطه در دوران بیست و هفت ماهه حکومت دکتر مصدق بود که فعالیت روزنامهها و احزاب سیاسی را آزاد کرد، شاه را به مقام پادشاه «غیر مسئول» مشروطه تنزل داد، قوانینی به منظور اجرای عدالت اجتماعی وضع کرد که بهترینشان قانون بیمههای اجتماعی و کسر ۲۰ درصد از بهره مالکانه و اختصاص آن به عمران روستاها و کمک به کشاورزان بود. در صحنه سیاست خارجی نیز مصدق مبارزهای بی امان را با بزرگترین امپراتوری مستعمراتی جهان به منظور احقاق حقوق ایران از نفت آغاز کرد. مصدق نفت را در سراسر کشور ملی کرد. از شرکت نفت ایران و انگلیس با مسالمت خلعید کرد، کارشناسان انگلیسی نفت را از ایران اخراج کرد و با قطع روابط سیاسی با انگلستان به حضور استعماری صد و پنجاه ساله انگلستان در ایران پایان داد.
مصدق در کلیه مجامع بینالمللی اعم از شورای امنیت سازمان ملل متحد، دیوان بینالمللی دادگستری، دادگاههای ونیز و توکیو پیروز شد و چون از پشتیبانی مردمی برخوردار بود در رفراندومی که در آخرین روزهای زمامداریاش به عمل آورد با کسب دو میلیون و سیصد هزار رأی موافق مجلس هفدهم را که قصد سرنگونیاش را داشت منحل اعلام کرد. اگر نیروهای اهریمنی داخلی با کمک مادی و معنوی بیگانگان اقدام به کودتای ننگین ۲۸ مرداد نکرده بودند، هرگز مخالفان داخلی وی موفق به سرنگونی حکومت ملی نمیشدند.
«سایه مصدق بر روابط ایران و امریکا» نوشته جیمز اف. گود استاد تاریخ دانشگاه میشیگان یکبار دیگر این ماجرای غمانگیز و پیامدهای شوم آن را تشریح میکند و میافزاید که چگونه امریکاییها که شاه را بر مسند قدرت برگردانده بودند، طی بیست و پنج سال بعدی از وجود او برای اجرای سیاستهای خود استفاده کردند. سیاست غلط امریکا در پشتیبانی بی قید و شرط از شاه و رژیم دیکتاتوری او و عدم توجه به خواستهای مردم در اجرای قانون اساسی، زمینهساز انقلابی توفنده گردید که رژیم پهلوی را ساقط کرد و به صفحات تاریخ سپرد. در واقع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مادر انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بود و کسی که باد کاشته بود طوفان درو کرد.
از جیمز اف. گود قبلاً کتاب «امریکا در بی خبری: تحلیل وقایع ایران» (۱۳۳۰ ـ ۱۳۲۵) با ترجمه مرحوم دکتر احمد شهسا به زبان فارسی منتشر شده و کتاب حاضر در واقع دنباله آن بشمار میرود. آقای علی بختیاری زاده در ترجمه این کتاب منتهای تلاش خود را بکار برده و در کار خود موفق بوده است. نگارنده نیز افتخار دارد که سهم خود را در تشریح و تحلیل رویدادهای دوران حکومت ملی دکتر مصدق ادا کرده و رساله دکترای خود را تحت عنوان «روابط ایران و امریکا پس از جنگ دوم جهانی» در دانشگاه پاریس گذرانده و سپس هفت جلد کتاب در این زمینه تألیف و ترجمه کرده است. امیدوارم کتاب حاضر نیز بتواند مورد توجه پژوهشگران تاریخ معاصر و نسل جوان تشنه آزادی و دموکراسی قرار گیرد.
دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی
پیشگفتار
در سالهای نخستین جنگ سرد دولتمردان ایالات متحده معتقد بودند زمامداران شوروی دشمنی چندانی با امریکا ندارند و لذا خطری از سوی آنها منافع این کشور را تهدید نمیکند. اما در سالهای بعد امریکاییها به این نتیجه رسیدند دولت شوروی در صدد ضربه زدن به منافع امریکا در جهان سوم است و سرگرم طراحی توطئههایی در این زمینه هست. به عقیده آنها ایران یکی از مناطق مورد نظر شورویها برای انجام فعالیتهای ضد امریکایی بود. البته برخلاف آنچه امریکاییها گمان میکردند فعالیتهای روسها در ایران فراگیر و گسترده نبود.
ایالات متحده هنگامیکه وارد عرصه سیاست ایران شد با قدرتی به نام بریتانیای کبیر در این کشور مواجه گردید. در آن زمان بریتانیا منافع اقتصادی بسیاری در ایران داشت و مشغول انجام تلاشی همه جانبه ــ چه در واشینگتن و چه در تهران ــ برای وادار کردن دولتمردان ایران به اتخاذ سیاستهای مطلوب خود بود.
اگرچه مسئله ملی شدن نفت در کلیت خود واضح و عاری از هرگونه ابهام بوده است اما وقتی تماسهای امریکا و بریتانیا با محمّد مصدق را در این رابطه مورد بررسی و دقت نظر قرار میدهیم به وجود سوء تفاهمات بسیاری بین آنها پی میبریم. سوء تفاهمات مذکور ناشی از وجود تفاوتهای فرهنگی بین بازیگران اصلی بوده است. آنان هنگامیکه پای میز مذاکره مینشستند جهتگیریهای خاصی را مد نظر قرار میدادند و بدون آنکه چیزی از گفتههای طرف مقابل را بشنوند بر پایه پیشداوریهای خود پاسخهایی را ارائه میدادند. این مسئله بارها و بارها در جریان بحران نفت اتفاق افتاد و نتایج شومی را به دنبال آورد. مطمئناً مصدق نیز از این قاعده مستثنی نبود اما این امر در مورد نمایندگان بریتانیا و ایالات متحده نمود بیشتری داشت. آنها با توجه به قدرت و ثروت دولتهای خود همواره سعی میکردند در مذاکرات دست بالاتر را داشته باشند.۱
سناریوی تقابل ایالات متحده و مصدق هیچگاه با کودتای ۱۹ اوت ۱۹۵۳ که منجر به سرنگونی حکومت مصدق شد پایان نیافت. در اثر این کودتا مصدق شخصاً از صحنه سیاست ایران حذف گردید، به طوریکه دیگر هیچ خطری برای رژیم حاکم تلقی نمیشد. او سه سال در زندان به سر برد و پس از آن به خانهای خارج از تهران فرستاده شد. وی در دوران تبعید بیش از پیش سلامتی خود را از دست داد ـ او همواره از نظر جسمی بیمار و رنجور بود ـ و نهایتاً در سال ۱۹۶۷ درگذشت. با این حال مصدق هیچگاه از خاطرهها نرفت. او و نهضتش سالهای سال در ذهن دولتمردان غربی باقی ماندند. اگر ما امروزه تحولات دوران مصدق را مورد مطالعه قرار میدهیم به آن دلیل است که تحولات مذکور سالها سیاست امریکا در قبال ایران و حتی دیگر کشورهای جهان سوم را تحت تأثیر خود قرار داده بود.
اکنون که چندین دهه از نخستین اشتباه ایالات متحده در ایران (کودتای ۱۹۵۳) میگذرد مناسب است به این پدیده بپردازیم و آنرا مورد مطالعه و تحقیق قرار دهیم. با توجه به شرایط کنونی حاکم بر جهان میتوان نتیجه گرفت در آینده مشکلاتی که در صحنه روابط بینالملل برای ایالات متحده پیش میآید ناشی از تحولات کشورهای کوچک و حتی کوچکترین کشورها خواهد بود. اکنون جهان سوم به کشورها و ملتهای کوچک متعددی تقسیم شده است. هر یک از این کشورها شایسته توجه و دقت نظر هستند و باید در سیاستگذاریهای کلان خارجی به تک تک آنها توجه داشت. دیگر نمیتوان مردمان تازه استقلال یافته را نادیده گرفت، حتی اگر دارای مرزهای محدودی باشند و یا تنها به مسائل و امور محلی خود نظر داشته باشند.
به هر ترتیب من معتقدم تجربه سالهای نخستین حضور امریکا در ایران در حال تکرار شدن است و برای ممانعت از تکرار این پدیده دولتمردان امریکا باید آنرا مورد دقت نظر قرار دهند، به اشتباهات خود در گذشته با دقت بنگرند، و تصمیم بگیرند که دیگر آن اشتباهات را تکرار نکنند.
جیمز اف. گود، استاد تاریخ دانشگاه
دولتی گراند ولی ـ میشیگان
۱. تجربه امریکا
تا قبل از جنگ جهانی دوم، ایران و به طور کلی منطقه خاورمیانه چندان مورد توجه ایالات متحده قرار نداشت. مسلماً در مواردی ایالات متحده برخلاف این قاعده عمل کرده است که مسئله پردیکاریس (۱) در مراکش (در دوران نخست ریاست جمهوری تئودور روزولت) و طرح برقراری قیمومت بر ارمنستان در سال ۱۹۱۹ از آن جمله میباشد. اما این موارد همه پراکنده و اتفاقی بود و تنها باعث تقویت دیدگاه بدبینانه امریکاییها نسبت به مردمان خاورمیانه شد. به طور کلی امریکاییها همواره مردمان خاورمیانه را به عنوان افرادی بی تمدن، بربر و ناتوان در اداره امور خود میشناختند. وجود قرنها درگیری و کشمکش بین مسلمانان و مسیحیان باعث پدید آمدن این نگرش و برقراری جوّ دشمنی و بی اعتمادی بین آنها گردیده بود. توسعهطلبیهای اروپاییان در قرن نوزدهم نیز تشدید بیش از پیش این دشمنیها را به دنبال آورده بود.
مطالبی که سیاحان امریکایی به هنگام بازگشت از «سرزمین مقدس» بیان میداشتند نقش مهمی در تقویت نگرش بدبینانه مردم امریکا نسبت به مسلمانان خاورمیانه داشت. نویسندگانی مثل هرمن ملویل، جان براون، و مارک تواین به هنگام بازگشت از سرزمین مقدس با لحنی تحقیرآمیز به تقریر دیدهها و مشاهدههای خود پرداختند. ملویل که موضع انتقادی کمتری نسبت به دیگران داشت، در سفرنامه خود اشاره کرده است: «هیچ منطقهای [در خاورمیانه] مثل فلسطین انتظارات و رؤیاهای انسان را نقش بر آب نمیکند». براون برای نخستین بار در زنگبار با عربها رو به رو شد و به این نتیجه رسید: «آنها در هنر وقت تلف کردن دومی ندارند… در میان کلیه افراد لااُبالی و بیحیایی که من تاکنون مشاهده کردهام عربها مقام اوّل را دارا هستند». او در هنگام گفتگو از دمشق مینویسد: «هیچ چیز ندیدم بجز… سگهای تنبل و عربهای تنبلتر که در کنار جادهها دراز کشیده بودند و با گرد و خاک و مگسها دمخور شده بودند». بر پایه همین مشاهدات بود که براون نتیجه گرفت وضعیت زندگی در امریکا نسبت به دیگر مناطق جهان بسیار بهتر و شایستهتر است. گمان میرود وی در هنگام نوشتن این مطالب وضعیت بد و نامناسب شهرهای امریکا در قرن نوزدهم را فراموش کرده بود. سالهای سال خیابانهای این شهرها محل زندگی خوکها بود و حتی در اواخر قرن نوزدهم بوی مدفوع اسبها در همه جا به مشام میرسید. در سفرنامه تواین نیز انتقادات و بدگوییهای بسیاری از مناطق «خارجی» به چشم میخورد. او در توصیف منطقه بین دمشق و طریه مینویسد: «مردم این منطقه همانگونهای هستند که در انجیل وصف شدهاند: نادان، فاسد، خرافاتی، کثیف و آلوده، دزد و ولگرد». تواین همچنین مینویسد: در سمریه (۲) من «شبی را با شپش، کک، اسب، الاغ، مرغ و خروس و بدتر از همه عربهای کثیف به سر بردم». در اورشلیم «خشم و غضب، بدبختی و فلاکت، و فقر و کثافت به عنوان نشانههای حضور حکومت اسلامی در این منطقه خودنمایی میکند».۱
به هر حال منطقه خاورمیانه به هیچوجه مورد توجه دولت و ملت امریکا قرار نداشت، چنانکه گویی در سیاره دیگری قرار دارد. تنها اروپای غربی، بخشهایی از مناطق امریکای مرکزی و جنوبی، و جزایر کاراییب بود که مورد توجه ایالات متحده قرار داشت. حتی این مناطق نیز تنها از نظر سیاحتی و اکتشافی برای امریکاییها جلب توجه مینمود و از نظر تجاری اهمیت چندانی برای آنها نداشت.
دولت ایالات متحده هیچ دلیلی برای مداخله و حضور در منطقه بینظم و نسق، بیتمدن، و متعفّن خاورمیانه ـ چنانچه امریکاییها تصوّر میکردند ـ نمیدید. لذا چهرهای که از مردم خاورمیانه نزد امریکاییها نقش بسته بود حاصل سفرنامهها و گفتههای اشخاص غیر دولتی بود. به دلیل عدم فعالیت دیپلماسی امریکا در خاورمیانه نوشتهها و گفتههای افراد مذکور تنها شکل دهندگان افکار عمومی مردم امریکا در مورد مردمان خاورمیانهای به حساب میآمد. این افراد که عمدتاً مبلغ مذهبی و باستانشناس بودند در جهت تأمین منافع شخصی خود به منطقه خاورمیانه قدم میگذاشتند و بر پایه معیارها و هنجارهای ارزشی خود به زندگی مردم این منطقه مینگریستند.۲
بیشترین حضور امریکاییها در منطقه خاورمیانه متعلق به مبلغان مسیحی بود. مبلغان مذهبی در اوایل قرن نوزدهم با هدف تأسیس دفاتر تبلیغی قدم به خاک امپراتوری عثمانی گذاشتند و در مناطقی مثل استانبول، بیروت، و آناتولی شرقی به فعالیت پرداختند. آنها سپس به ایران سفر کردند و در ارومیه (۱۸۳۵)، تهران (۱۸۷۱)، تبریز (۱۸۷۳)، و همدان (۱۸۸۱) دفاتری را دایر نمودند. چنانچه به نظر میرسد مبلغان فعال در خاورمیانه نسبت به همکاران خود در چین موفقیتهای بیشتری به دست آوردند. آنها که از تبلیغ در بین مسلمانان منع شده بودند تمام فعالیتهای خود را بر روی اقلیتهای مسیحی ـ ارمنیها، نسطوریها، و ارتدوکسها ـ و یهودیان خاورمیانه متمرکز کردند. مدارسی که توسط مبلغان مسیحی در خاورمیانه احداث شدند همه سعی در ترویج و تقویت ملیگراییهای محلی داشتند. احتمالاً فعالیتهای مبلغان مسیحی در آناتولی ـ و تحولات پدید آمده در اثر فعالیتهای آنها ـ در قتلعام ارمنیها توسط حکومت عثمانی بیتأثیر نبوده است. یکی از علل موفقیت دولت فرانسه در تشکیل لبنانی واحد و قرار دادن آن تحت قیمومت خود (۱۹۲۰) فعالیت مبلغان مسیحی در این منطقه بود. در عین حال مسلمانان خاورمیانه از مبلغان مسیحی استقبالی نکردند. آنها معتقد بودند اگر مسلمانی فرزندانش را به مدارس مسیحی بفرستد همانند آن فردی است که در انظار مردم زنا میکند.۳
اگرچه مبلغان مسیحی کمتر از آنچه که قبلاً تصور میشد در رشد ملیگرایی در خاورمیانه تأثیر داشتهاند اما در خصوص تأثیر تعیین کننده آنها بر روی افکار عمومی ایالات متحده هیچ شکی وجود ندارد. آنها برای جلب حمایتهای مالی مردم امریکا، در اوقات فراغت خود اسلایدهاو عکسهایی را تهیه میکردند و به هنگام بازگشت به امریکا تصاویر تهیه شده را در شهرهای مختلف به نمایش میگذاشتند. آنان در سخنرانیهای خود از تأثیر مخرّب و زیانبار اسلام در خاورمیانه سخن به میان میآوردند و این دین را مخالف پیشرفت و روشنفکری معرفی مینمودند.
دولت امریکا گهگاه از برخی مبلغان مسیحی تقاضا میکرد نمایندگی این دولت را در مناطق مورد فعالیت خود برعهده بگیرند. (۳) گاهی نیز سیاستمدران امریکا برای غلبه بر رقبای سیاسی داخلی خود و پیروزی در انتخابات از این افراد استفاده میکردند.۴
در کنار مبلغان مسیحی باستانشناسان نیز یکی از اولین گروههای امریکایی بودند که قدم به خاک خاورمیانه گذاشتند. در دهه ۱۸۸۰ دانشگاه پنسیلوانیا اولین گروه باستانشناسی را به این منطقه فرستاد. بلافاصله پس از آن، دانشگاههای دیگری مثل شیکاگو، میشیگان، و ییل نیز گروههایی را به منطقه اعزام کردند. سفرهای باستانشناسی اگرچه به صورت ادواری و غیر منظم انجام میگرفت اما تأثیر عمیقی بر روی افکار عمومی امریکا باقی گذاشت. باستانشناسان نیز همچون مبلغان مسیحی اسلایدها و تصاویر بسیاری را از بناهای مشهوری مثل تختجمشید، نیپور والاقصر تهیه کردند و آنها را با خود به امریکا آوردند. با توجه به جوان بودن کشور امریکا اسلایدها و تصاویر مذکور سخت مورد توجه و استقبال مردم این کشور قرار گرفت. برای امریکاییها بسیار جالب توجه بود هنگامی که میشنیدند بناهایی با قرنها قدمت تاریخی در خاورمیانه وجود دارد. حتی بزرگترین شهرهای ایالات متحده نسبت به منطقه خاورمیانه بسیار جوان تلقی میشد.
کتاب سایه مصدق بر روابط ایران و آمریکا با ترجمه علی بختیاری زاده در 336 صفحه توسط نشر کویر منتشر شده است.