شوخی با فیلسوفان: شـش حکایت طنز

0

حـکایت‌هایی کـه مـی‌خوانید آثار و اندیشه‌های فیلسوفان و متفکران را دستمایهٔ طنز قرار داده است. در این حکایات نویسنده از فرازهایی از زندگی و اندیشهٔ فـیلسوفان الهام گرفته و کوشیده است با زبان طنز، هم آن متفکر را به خوانندهٔ ایـرانی معرفی کند، هم خـواننده را بـا اندیشه‌های وی آشنا سازد این حکایات از کتاب‌های مختلف گرفته شده و به صورت بازآفرینی و بازسازی به خوانندهٔ فارسی ارائه می‌شود تمام این حکایات در کتابی مفصل با نام موقت شوخی با فیلسوفان در نثر قصیده‌سرا در سـال آینده منتشر خواهد شد. حکایت‌ها به ترتیب زمانی تقسیم‌بندی شده‌اند و از یونان باستان، چین و هند باستان تا متفکران معاصر را دربرمی‌گیرد در خلال این طنزها خواننده می‌تواند تاریخ فلسفه را با زبان ساده مرور کـند.

مـرگ و زندگی

تالس همواره در تعالیم‌اش می‌گفت که مرگ و زندگی به هیچ روی باهم تفاوتی ندارند. هر دو یکی هستند!

یکی از او پرسید:

-چرا؟ پس تو دیگر نمی‌میری؟

تالس در پاسخش گفت:

-خب، برای این که هیچ فـرقی هـم نمی‌کند!

تالس و زناشویی

مادر تالس پاپی‌اش شده بود و همه‌اش می‌رسید:

چرا ازدواج نمی‌کنی پسرم.

تالس هم بی‌درنگ پاسخ می‌داد:

-قسم به زئوس که خیلی زود است!

سال‌ها گذشت و مادر تالس دست‌بردار نـبود. تـالس هم دیگر جاافتاده و مسن شده بود. باز هم مادرش برای هزارمین بار تکرار کرد: چرا ازدواج نمی‌کنی، پسرم.

تالس هم بی‌درنگ فریاد زد:

-قسم به زئوس که حالا دیگر خیلی دیـر اسـت!

حـق مشاوره با خورشید

بعد از ایـن کـه پرودیـکوس سوفسطایی، از اهالی کئوس،”فن سخنوری و بدیع را پیش استادان مجرّب زمانه‌اش آموخت، به روستای زادگاهش برگشت. اهالی روستا تصمیم گرفتند کمی سـربه‌سر فـیلسوف بـگذارند و او را دست بیندازند. به او گفتند:

-پرودیکوس، ما قصد داریـم از خـورشید شکایت کنیم. صبح‌ها که به شهر می‌رویم، عدل می‌تابد توی صورت‌مان. عصرها که برمی‌گردیم باز هم همین‌طور می‌تابد تـوی صـورت‌مان. ولی بـا اهالی روستاهای دیگر چنین کاری نمی‌کند…

پرودیکوس گفت:

-پس فردا بـیایید تا چاره‌ای بیندیشیم!

در زمان مقرر سر و کلهٔ روستاییان پیدا شد. جلوی پرودیکوس دو زانو نشستند. پرودیکوس گفت:

-من کـلّی بـا خـورشید حرف زدم. او قول حتمی به شما داده که اگر عصرها به شهر بـروید و صـبح‌ها از شهر به این‌جا بیایید، همیشه پشت سرتان خواهد تابید. خلاصه قضیه را یک جوری دوستانه با خـورشید حـل و فـصل کردم، خیالتان تخت باشد…بی‌زحمت، این صـورت حـساب نـاقابل را بپردازید، تا بعد…!

شب، یک روز زودتر

تالس، به‌هرحال یکی از منجمان مشهور دوران باستان بـود کـه فـقط دو کتاب نوشته است. یکی در باب”بلند و کوتاهی روز”[در تابستان و زمستان]‌ و دیگری در باب”برابر شب و روز [اعـتدالین] اسـت. اما در این دو کتاب بسیاری از سؤال‌ها را بی‌جواب گذاشته است. به استثنای این سؤال کـه هـمیشه از او مـی‌کردند و می‌گفتند، شب و روز، کدام یک زودتر از قبلی به وجود آمده است. او هم در جواب‌شان گفته اسـت:

“شـب! یک روز زودتر!

گوش‌های جبار در پاهای اوست

دیونیسیوس یکی از جباران خونریز شهر سیراکوس بـود. شـهرت او در جـباریت مرزهای زمان را در نوردیده است. روزی از روزها، آریستیپ، یکی از فرزانگان کهن یونانی، به پیشگاهش رفت و از او تقاضایی کـرد. امـا کو گوش شنوایی که خواسته‌اش را اجابت کند! او که مستأصل بود چاره‌ای نـدید جـز آنـ‌که، جلوی جبار سیراکوس زانو زند، پیشانی به خاک مالد و پاهای جبار را بوسه باران کند. پس از ایـن مـراسم ابـزار بندگی، خواسته‌اش در دم اجابت شد. برخاست و پی کار خود رفت.

بعدها دوستان و هـم صـحبت‌هایش او را به خاطر این کار ذلیلانه‌اش به باد سرزنش گرفتند و باران ملامت بر وی باریدن گرفت. آریستیپ پرسـید:

“چـرا سرزنشم می‌کنید دوستان؟ من چه گناهی دارم که گوش‌های دیونیسیوس در پاهای اوست؟

ملامت‌گران لختی به فـکر فـرو رفتند و دست از سر آریستیپ برداشتند.

ستاره‌شناس و گـودال

دیـوگنس لائهـ‌ریتوس یکی از روایان نه چندان موثق عهد عـتیق حـکایت می‌کند که زمانی تالس به همراه پیرزنی به قصد رصد کردن ستارگان از خـانه‌اش بـیرون رفت و در راه توی گودال افـتاد. زن پیـر همراهش، هـمین‌که آه و نـالهٔ تـالس را شنید با تمسخر به او گفت:

-تـو مـی‌خواهی اجرام آسمانی را بشناسی امر حتا جلوی پای خودت را نمی‌بینی، واقعاً که معرکه‌ای! نـویسندگان دیـگری که این روایت را نقل کرده‌اند -کـه مثلاً افلاتون یکی از هـمان‌هاست-شـایع کرده‌اند که تالس را زنی پیـر مـشایعت نمی‌کرده، بلکه یکی از کلفت‌های جوانش همراهش به قصد”رصد کردن ستارگان”همراهش از خـانه بـیرون زده بوده، و بسیار محتمل اسـت کـه تـالس علاوه بر ایـن دخـتر جوان، با یکی دیـگر از دوسـتان ستاره‌شناس بوده، همکارانش چنان غرق در رصد کردن ستاره‌های آسمان بود که پس از مدتی طولانی مـتوجه غـیاب تالس می‌شود. دور و بر را نگاه می‌کند، کـمی راه آمـده را برمی‌گردد و یـک هـو فـیلسوف را می‌بیند که توی چـاله‌اش قایم شده است. شگفت‌زده می‌پرسد:

-تالس، واقعاً تو این تو افتاده‌ای؟

تالس هم بی‌درنگ می‌گوید:

-نـخیر! دور نـیست که در این‌جا اقامت کنم.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

معماری‌هایی که واقعا شایسته تحسین هستند و ستایش هنری ما را برمی‌انگیزند

تناسب اجزا، انحناها، هماهنگی با فرهنگ و شرایط اقلیمی، عظمت، رنگ‌ها یا نشانه‌های قدمتی که ما را به خلسه‌های پر از تخیل می‌برند، هر کدام از اینها ممکن است یک عمارت را شاخص و برجسته کنند.در این پست بناهایی را با هم مرور می‌کنیم که هر یک از…

محصولات رادیواکتیوی که در قرن بیستم در قالب کالاهای مصرفی عادی به مردم فروخته می‌شدند

پیش از درک خطراتی که قرار گرفتن در معرض تابش‌های رادیواکتیو برای انسان به همراه دارد، مردم و حتی دانشمندان می‌پنداشتند که مواد رادیواکتیو ترکیبات جالبی برای درخشان و نورانی کردن اشیا هستند. در ادامه چند مورد از عجیب‌ترین کاربردهای مواد…

جستجو برای جیمز باند بعدی – طرفداران جیمز باند یکی از این 11 نفر را جیمز باند بعدی می‌دانند

جیمز باند یک شخصیت خیالی است که توسط نویسنده بریتانیایی یان فلمینگ خلق شده. باند یک مامور سرویس مخفی بریتانیایی ظریف و پیچیده است که با کد 007 نیز شناخته می‌شود. او اولین حضور خود را در رمان «کازینو رویال» فلمینگ در سال 1953 انجام داد و از…

عجیب ولی واقعی: چشم‌های این زن در این عکس آبی نیست! + ویدئو

در یک خطای دیداری بسیار جالب که به تازگی دین جکسون در تیک تاک منتشر شده، چهره عادی زنی را می‌بینیم که برخلاف ظاهر امر، چشمان او آبی نیست و در واقع حاکستری است.دین جکسون در زمینه ایجاد خطاهای دیداری، یک حرفه‌ای محسوب می‌شود. ویدئوی او در…

شوخی با مجسمه‌ها – وقتی حال مردم خوش است!

شوخی و طنز هم حال و هوای خاص خودش را می‌طلبد. مردم اگر از نظر پیشبینی شرایط اقتصادی آینده و وضعیت رفاه اکنون، آرامش و اطمینان خاطر لازم را داشته باشند و اگر بتوانند خود مقوله فرهنگ و اخلاق و دانش خود را ارتقا بدهند، شرایظ ظاهری و باطنی دیگر…

تصور دهشت نبرد «واترلو» با هوش مصنوعی میدجرنی

نبرد واترلو، که در ۱۸ ژوئن ۱۸۱۵ رخ داد، یک درگیری نظامی مهم در طول جنگ‌های ناپلئون بود. این جنگ بین ارتش فرانسه به رهبری امپراتور ناپلئون بناپارت و اتحادی از نیرو‌های بریتانیایی، هلندی و پروس به فرماندهی دوک ولینگتون و فیلد مارشال گبهارد…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.