چگونه بازدارندههایی مانند «نباش» و «نکن» در کودکان اثرات سوء میگذارند
بازدارندهها
یـازدارندهها دسـتوراتی هـستند که فرد را از انجام کار، رفتار و یا تجربه احساس بخصوصی نهی مینماید و او مجاز به انجام دادن آنـها نیست. بازدارندهها نقش مهمی در نمایشنامه زندگی هر فرد اجرا میکند که اغلب بـا کلمات «نباش» و «نکن» هـمراه هـستند.
این بازدارندهها به صورت غیرکلامی به کودک منتقل میشوند ولی در اینجا برای سهولت کاربرد، از پیامهای کلامی واضح و روشن استفاده میشود، مانند «وجود نداشته باش»، اما بهندرت جمله مذکور به این صورت بـه کودک گفته میشود بلکه از مجموعه حالات و رفتارهای والدین یا جانشینان آنها چنین پیامی استنباط میگردد.
از آنجایی که بازدارندهها در مرحله پیش کلامی به ما انتقاد داده میشوند آنها را به صورت کلمات در ذهن خـود نـمیشنویم بلکه به صورت هیجان با حسهای بدنی، احساس میکنیم. غیرکلامی بودن بازدارندهها سبب میشود اگر با یک بازدارنده به مخالفت برخیزند احساس تنش و ناراحتی داشته باشید. اما در برخی موارد بـازدارندهها بـه صورت کلامی هم ابراز میشوند. دستورات بازدارنده انواع بسیاری دارند که در دوازده موضوع کلی دستهبندی میشوند.
-وجود نداشته باش
اساسیترین نیاز هر انسانی زنده بودن وجود داشتن است. نوزاد از لحـظه تـولد پیامهایی در این خصوص که آیا والدین از به دنیا آمدن او خشنود هستند یا خیر و آیا مایل به پذیرش وجود وی هستند، دریافت میدارد. اگر والدین به هر دلیل کودک را نادیده بـگیرند و یـا بـا خشونت و بدرفتاری با او برخورد نـمایند، کـودک پیـام «وجود داشته باش» را کسب کرده و آن را در نمایشنامه زندگی خود قرار میدهد و در بزرگسالی ممکن است افکار خودکشی داشته باشد یا حتی اقـدام بـه خـودکشی کند.
افرادی که این بازدارنده در آنها قوی بـاشد احـساس پوچی، بیارزش و ناخواسته بودن میکنند. این افراد علاوه بر پیامهای غیرکلامی از والدین، ممکن است پیامهای نظیر «برای این کـار تـو را مـیکشم»، «ای کاش هیچ وقت به دنیا نیامده بودی»، «اگر به خـاطر تو نبود مجبور نبودم با پدرت ادامه زندگی بدهم» را نیز در طول دوران رشد خود دریافت کرده باشند.
کودکی که تـحت شـرایط ایـن بازدارنده بزرگ شود به هر روشی سعی در به حد اقل رسـاندن خـواستهها و نیازهایش دارد بنابراین «کودک طبیعی» خود را آشکار نمیکند.
-خودت باش
هر انسانی نیاز دارد ویژگیهای جسمی و جنسی او مـورد پذیـرش قـرار گیرد و صفات فیزیکی خود را مورد تأیید ببیند، بخصوص در مورد ویژگیهای جنسیتی زنـانه یـا مـردانه که از اهمیت ویژهای برخوردار است.
والدینی که نسبت به جنسیت فرزند خود ناخشنود هـستند پیـام «خـودت باش» را به عناوین و شیوههای مختلف به او انتقال میدهند و رفتاری را با فرزند خود در پیش مـیگیرند کـه با جنس او همخوانی ندارد، مثلاً ویژگیهای جنسی آن جنس را تحقیر میکنند. این اتفاق بـخصوص در مـورد زنـان زیاد رخ میدهد که جنس آنها ویژگیهای آن مورد پذیرش قرار نمیگیرد. افرادی که پیـام بـازدارنده «خودت نباش» را دریافت کردهاند، احساس ناشایستگی و دوست داشتنی نبودن پیدا میکنند.
-بچه نـباش
پیـام بـازدارنده «بچه نباش» در دو حالت از طرف والدین به کودک منتقل میشود. حالت اول، زمانی است که خود والدیـن در دورانـ رشد خود اجازه نداشتند رفتارهای کودکانه داشته باشند، و حالا این بازدارنده را بـه فـرزندان خـود انتقال میدهند. معمولاً چنین والدینی، پدر و مادر سختگیری داشتهاند که هر نوع رفتار کودکانه را زیر سـؤال مـیبردهاند.
در حـالت دیگر بازدارنده «بچه نباش» توسط والدینی انتقال داده میشود که «کودک» درون آنـها از وجـود و حضور یک کودک دیگر احساس تهدید کند و بخواهد که فقط یک «کودک» وجود داشته باشد و ابـراز وجـود کند. در حالت سوم این خود کودک است که به دلیل ناآگاهی و تـصمیمات غـلط، بنابر شرایط تهدیدکننده موجود، تصمیم میگیرد کـه زودتـر بـزرگ شود.
کودکانی که در شرایط فشارزا قرار مـیگیرند ایـن تصور را پیدا میکنند که باید سریعتر بزرگ شوند تا بتوانند در این مورد کـاری صـورت دهند. از مهمترین نشانههای بازدارنده «بـچه نـباش» آن اسـت کـه فـرد خود را از شادی و تفریح محروم مینماید.
پیـام «بـچه نباش» به نوعی اشاره به این مطلب دارد که فرد اجازه ندارد مـطابق سـن خودش رفتار کند و یا حتی اجـازه تجربه مجدد احساسات مـربوط بـه سنین قبلی خود را ندارد. هـر انـسانی نیاز دارد که برخی احساسات دوران کودکی را در سنین بزرگسالی تجربه نماید مثل لذت در آغوش گـرفتن؛ امـا فردی با این پیام بـازدارنده، عـلی رغـم احساس نیاز بـه چـنین رفتارهایی، خود را از آن محروم مـینماید.
-بـزرگ نشو
«بزرگ نشو» مانندپیام قبلی اشاره به ممنوعیت تجربه احساسات مربوط به سن مـوردنظر فـرد را دارد، با این تفاوت که برعکس پیـام «بـچه نباش» بـه فـرد آمـوخته میشود که همیشه مـانند یک کودک رفتار کند.
اغلب والدینی که احساس تنهایی دارند و میخواهند یک همبازی همیشگی در کـنار خـود داشته باشند، چنین پیامی را به فـرزندانشان مـنتقل مـینمایند. والدیـنی کـه از بزرگ شدن فـرزند خـود نگران هستند و احساس ارزشمندی را به وظایف پدر و مادری نسبت میدهند، با دادن پیام «بزرگ نشو» احساس امنیت مـیکنند. ایـن والدیـن برخلاف والدینی که پیام «بچه نباش» را بـه فـرزند خـود انـتقال مـیدهند از اسـتقلال آنان نگران بوده، مانع استقلال میشوند و کودکانی را که وابسته باشند ترجیح میدهند.
-موفق نشو
اگر به کودک این پیام داده شود که «اگر تو از من موفقتر باشی تـو را دوست ندارم» و یا «تو هیچ کاری را نمیتوان درست انجام دهی» کودک با تفسیرهای خود یک پیام کلی تحت عنوان «موفق نشو» دریافت مینماید. در چنین وضعیتی کودک برای موفق شدن تـلاش زیـادی میکند اما از موفقیت خود لذتی نمیبرد.
کودکانی که پیام «موفق نشو» در ذهن خود دارند معمولاً از وجود سایر پیامهای بازدارنده نیز رنج میبرند و به دلیل نداشتن احساس خوب نسبت بـه خـود و نارضایتی حاصل از آن پیام، تجربه احساس موفقیت برایشان مشکل است. این افراد سایر نارضایتیهای خود را در تلاش برای موفقیت پنهان میسازند اما از موفقیت خود نـیز رضـایتی کسب نمیکنند و یا موفقیت را در حـد مـحدود پذیرا هستند؛ زیرا مرتباً تشویق شدهاند از آنچه که هستند خوشحال و راضی باشند و به دنبال چیز بیشتری نروند. چنین افرادی تواناییهای خود را دست کم مـیگیرند و تـرتیبی میدهند که فرصتها از دسـت بـروند و با هر شکست، پیام بازدارنده «موفق نشو» را در خود تقویت میکنند.
-مهم نباش
کودکانی که به نحوی تحقیر میشوند پیام «مه نباش» را از والدین خود دریافت داشتهاند. آنان اینگونه میاندیشند کـه دیـگران همیشه بر آنها برتری دارند. این افراد زمانی که پیشنهاد نقشهای مدیریتی و رهبری یک گروه به آنها داده میشود احساس ترس و نگرانی دارند و از قبول مسئولیتی که آنان را در مقام مهمی قرار دهـد گـریزانند و در صورت قـبول، احساس فشار زیادی را تجربه خواهند کرد.
آنان از تقاضاهای خود احساس شرم میکنند و احساس طردشدگی دارند. والدین چـنین کودکانی به صورت غیرکلامی، کودکان را از خود میرانند. اشخاص که پیام بـازدارنده «مـهم نـباش» را دارند حتی اگر تصمیم بگیرند که آدم مهمی شوند، اجازه نمیدهند که دیگران از این موضوع آگاه شوند و اصولاً خـود را فرد ارزشمندی به شمار نمیآورند.
-صمیمی نباش
اگر والدین، کودک را از نزدیک شدن بـه خـود و تـماس جسمانی یا در آغوش گرفتن منع کنند، کودک آنها پیام بازدارنده «صمیمی نباش» را دریافت میدارد. گـاهی در برخی موارد کودک به دلیل از دست دادن یک یا هردو والد خود به عـلت ترس از دست دادن آنها، تـصمیم مـیگیرد از ابتدا به کسی نزدیک نشود و به او علاقمند نگردد تا مبادا او را روزی از دست بدهد و رنج از دست دادن وی را تجربه نماید.
این افراد تنها بودن را انتخاب میکنند و برای ارتباط نزدیک و دوستی با دیگران دچار مـشکل میشوند و از مهارتهای برقراری ارتباط بیبهرهاند. آنان افرادی منطقی اما فاقد صمیمیت هستند، و از احساسات خود زیاد صحبت نمیکنند. به دیگران چندان اعتماد ندارند و در ارتباط با آنها سوءظن داشته و حتی اگر از طـرف کـسی پذیرفته شوند به دنبال نشانههایی از طردشدگی خواهند بود، به طوری که اگر در موردی احساس صمیمیت و نزدیکی با فردی داشته باشند درصدد تخریب رابطه دست به آزمون میزنند تا نشانهای از عـدم اعـتماد و طردشدگی پیدا کنند.
-تعلق داشته باش
این پیام بازدارنده توسط والدینی به کودک القاء میشود که دایما به فرزند خود میگویند «تو با دیگران فرق داری» مثلاً «تو دخـتر کـم حرفی هستی» کودکی که چنین پیامهایی از والدین خود دریافت مینماید خود را به شخص یا گروه یا جایی متعلق نمیداند و احساس تنهایی میکند.
اگر این شخص در جمعی قرار بگیرد احـساس غـربت و تـعلق نداشتن دارد و در نظر دیگران فرد غـیراجتماعی تـلقی مـیشود، زیرا از بودن در گروه احساس ناخوشایندی داشته و سعی میکند خود را از آنها دور کند. احساس خاص بودن و تفاوت با دیگران در این افراد بسیار قـوی اسـت و مـانع از برقراری رابطه و داشتن احساس تعلق به دیگران در آنـها ایـجاد مینماید.
-سالم نباش
هنگامی که والدین توجه و مراقبت خود را به کودک در موقع سلامت او ابراز نمینمایند اما در زمان بیماری تـوجه زیـادی بـه وی نشان میدهند و کارهایی که بهندرت برای کودک انجام میدادهاند، بـه انجام میرسانند، کودک نتیجهگیری میکند و ای تصمیم را میگیرد که «اگر مریض باشم به اندازه کافی به من توجه مـیشود»، بـه ایـن ترتیب والدین بدون آنکه بدانند این پیام بازدارنده را به کودک مـنتقل سـاختهاند.
فردی با این پیام بازدارنده هرگاه نیاز به نوازش و توجه داشته باشد به جای درخواست و رفـع نـیاز طـبیعی خود، بیمار میشود. همچنین کودکانی که در زمان ناسازگاری و نامتعادل بودن توجه کـسب مـیکنند چـنین پیامی دارند و مکرراً با دریافت نوازش منفی در زمان ناسازگای، این پیا بیشتر تقویت مـیشود.
-فـکر نـکن
اشخاصی که پیام بازدارنده «فکر نکن» را از والدین خود کسب نمودهاند در زمان رویارویی با مـشکلات و بـحرانها نمیتوانند به راهحل فکر کنند و احساس گیجی دارند زیرا والدین این افراد مـرتب قـدرت تـفکر و راهحلهای آنان را در مورد تحقیر و سرزنش قرار دادهاند.
در برخی موارد پیام بازدارنده «فکر نکن» بـه صـورت «آنگونه که من فکر میکنم فکر کن نه مثل خودت» از طرف والدین بـه کـودک مـنتقل میشود و گاه پیام «فکر نکن» در موارد و موضوعات خاصی ابراز میشود؛ مانند «به مسائل جنسی فـکر نـکن» یا «به مشکلات مالی فکر نکن» و یا «به آینده فکر نکن».
-احـساس نـکن
پیـام بازدارنده «احساس نکن» از والدینی منتقل میشود که احساسهای خود را سرکوب کردهاند. عواطف مختلف، کاربردها و ضـرورتهای خـاص خـود را دارند و رضایت یا نارضایتی انسان را نشان میدهند. هنگامی که والدین در برابر ابـراز ایـن احساسها و عواطف واکنش بازدارنده نشان دهند و به نوعی مانع ابراز آنها شوند، کودک فرا میگیرد کـه عـواطف خود را بروز ندهد.
ممانعت از نشان دادن احساساتی ماند خشم، ترس، غم یـا خـوشحالی نتیجه وجود پیام بازدارنده «احساس نکن» اسـت کـه در زمـان رشد، والدین به کودک آموختهاند. در برخی مـوارد نـیز والدین با این پیام به فرزندان خود میآموزند که یک احساس را جایگزین احـساس دیـگری نماید مثل جایگزینی احساس غـم بـه جای احـساس خـشونت.
-هـیچ کاری نکن
پیام بازدارنده «نکن» یـا «هـیچ کاری نکن» یعنی، «انجام هر کاری آنقدر خطرناک است که اگر هـیچ کـاری نکنی در امان هستی» و به وسیله والدیـنی به کودک داده میشود کـه بـه طور مرتب نگران آسیب دیـدن کـودک خود هستند بنابراین او را از هر کاری منع میکنند تا مطمئن باشند که برای او مـشکلی پیـش نخواهد آمد.
چنین فردی دنـیا را جـای خـطرناکی میپندارد که هـیچگاه در آن امـنیت برقرار نمیشود و حـتی اگـر دست به کاری بزند با احساس ترس و نگرانی آن را انجام خواهد داد و یا مرتباً کارهای مـختلف انـجام داده و از شاخهای به شاخه دیگر میرود تـا احـساس ناامنی خـود را بـپوشاند. والدیـن این کودکان ترس و وحـشت خود را در انجام کارها را به فرزندشان منتقل میسازند.