ما و نوارهای کاستمان: سالهای طلایی رونق موسیقی بیکلام در ایران
چند وقت پیش، شبی حس کردم که یک تکه از خاطراتم را گم کردهام، دورانی که مرتب کاستهای موسیقی بیکلام تهیه میکردم و گوش میکردم، یک دوره 4- 5 ساله، تقریبا بین سالهای 1376- تا 1381. دورانی که هنوز تهیه انبوه موسیقی و فیلم و کلیپ از طریق CD همهگیر نشده بود و سرعت اینترنت دیال آپ هم آنقدر نبود که ما بخواهیم در مصرف آن ولخرجی کنیم.
در این دوران طلایی، هر هفته چند اثر ارزشمند مجوز میگرفتند و ما آنها را میخریدیم. بعضی از قطعات این آلبومها را ما جسته و گریخته به عنوان موسیقی متن برنامههای مختلف تلویزیون و رادیو شنیده بودیم، منتها اصلا نمیدانستیم آن موسیقی زیبا چه نام دارد، چه سالی ساخته شد و چه هنرمندی خلقاش کرده است و حالا فرصتی برای کشف دوباره آن قطعات فراهم شده بود.
اسم قطعات موسیقی معمولا روی جلد کاستها نوشته میشد و ما باید حواسمان میبود که الان در حال گوشی کردن به کدام موسیقی هستیم. میتوانستیم به آسانی حدس بزنیم که بسیاری از این موسیقیها، موسیقی ترانههای خیلی مشهوری هستند، منتها آن زمان نمی توانستیم تصور کنیم که روزی بتوانیم اگر اراده کنیم، همه آن ترانههای اصلی را هم گوش کنیم.
این طوری بود که کم کم آرشیوی از کاستها، در خانهام جمعآوری شد. نخستین هنرمند قابل توجه فکر کنم ریچارد کلایدرمن بود که زمانی بین جوانان ایرانی برای خودش محبوبیتی داشت! اما حالا ناماش در انبوه هنرمندان رسمی و زیرزیمین و فرنگی گم شده است و من نمیدانم اصلا آلبوم آخرش را چه سالی بیرون داده و چه سبکی تازهای را دنبال میکند.
زمفیر، یک عالم سوز و گداز و دریغ را با آن موسیقیهای محشرش تداعی میکرد.
کنی جی و آن ساکسیفون جادوییاش، آن موقع شایع بود که بیل کلینتون عاشق موسیقی کنی جی است.
کیتارو را که از قبل میشناختیم. ما حتی با موسیقی کارلوس سانتانا هم در ان دورهای که اندکی تسامح وزرات ارشادی حکمفرما بود در دسترسی ما قرار گرفت و ما سبکی متفاوت را کشف کردیم. اما با همه قلت دانش موسیقیایی ال دی میولا، چیز دیگری بود، با موسیقی او دیوان میشدم و پیش خودم تجسم می کردم که چگونه گیتار را در دست گرفته است.
یانی که خیلی محبوب بود و در آن دوره که هنوز جوان بود، طرفدارهای قسم خوردهای داشت.
در این میان گریزی هم میزدیم به موسیقی کلاسیک و در حدی که میشد آثار کلاسیک از بتهوون و موزارت تهیه میکردیم و گوش میکردیم. هر چند که دوران دانشجویی بود و شرایط خوابگاههای دانشجویی نشان نمیداد که بتوانیم خلوتی برای کشف و مداقه داشته باشیم در هیاهوی موسیقیهای لوس آنجلسی.
چرا از آرمیک یاد نکنیم یا گروه موسیقی شاهین و سپهر که مدتهای زیادی است موسیقیهاشان را به فراموش سپردهایم.
چند وقت پیش که از تورنت، موسیقی بیکلام دانلود میکردم، شگفتزده متوجه شدم برخلاف تصورم و با وجود آن کمبود منابع، زیاد هم از جریان اصلی آن دوران، عقب نبودم. قسمت زیادی از آن موسیقیها را کاملا میشناختم.
میدانید آن زمان منابع کم بود، اما دقت و تأمل بسیار زیاد. وقتی موسیقیها را دانلود کردم، وارد یوتیوب شدم و دیدم الان چقدر نگاه کردن به کنسرتها و اجراهای ویدئویی آن آثار، آسان شده است.
اعتراف عجیب: با اینکه آن شب میتوانستم هر چقدر دلم بخواهد به اجراهای ویدئوی از یوتیوب نگاه کنم و لذت ببرم، دلم هوس رادیوضیط دوکاستهای را کرده بود که زمانی خیلی دوستاش داشتم، یک ضبط سونی! دوست داشتم الان همه آن کاستها را داشتم و یک به یک داخل دستگاه پخش میگذاشتم و جلو عقبشان میکردم.
بله! آن زمان یک دریغ ما این بود که ترانه اصلی خیلی از قطعات موسیقی را نمیتوانستیم گوش کنیم، اما خب تخیل جوانانه بود و خودمان سرخود از روی اسم قطعه و حال و هوایش تصور میکردیم که متن اصلی ترانه چه باید باشد و الان شاید بعضی اوقات از این که ترانه اصلی آن چنان هم زیبا نیست و متن قویای ندارد، به ما برمیخورد!
به هر حال آن دوران کوتاه طلایی رونق موسیقی بیکلام، خیلی زود تمام شد. فروشگاههایی که اندکی کسبشان از این بابت رونق گرفته بود، بازارشان کساد شد و به کارهای دیگری روی آوردند.
این نوشتهها را هم بخوانید
منم چند سال میشه که کلا علاقه موسیقیایی ام تغییر کرده و به شدت به موسیقی بی کلام معتاد شده ام ،تمام آرشیو سایت والا موزیک رو دانلود کردم و همشونو گوش کردم،از بین چندین هزار آهنگ بیکلامی که گوش کردم حدود چهارصد آهنگو گلچین کردم و هرشب چند تا رو گوش میدم،
آهنگ باکلام هم محمدرضا شجریان رو خیلی دوست دارم مخصوصا آهنگ بهار دلکش به نظرم همچین صدایی دیگه هرگز متولد نمیشه
یاد باد آن روزگاران یاد باد
مرسی دکتر جان، خاطرم هست که آنروزها رادیو پیام هم موسیقی های خوبی پخش میکرد. البته تلفیقی از بی کلام و باکلام و….
کارهای بسیار قوی داخلی هم کم نبودند: سیر مسعود شعاری و کریستف رضاعی مثلا، از هرمس یا چند اثر دیگر ترومپت یا ساکسفون که متاسفانه نامشان را به خاطر ندارم.
نزدیکیهای عید، معمولا همزمان چند اثر خوب وارد بازار میشد که برای بودجه دانشجوئی ما کمی سخت بود تهیه همه شان… یادش بخیر… یادش واقعا بخیر.
جناب مجیدی من هم یه دو کاسته سونی داشتم و خیلی ازین بی کلام ها گوش میکردم و جالب این که هنوز که هنوزه موسیقی بی کلام رو میپسندم
ازین کاست هایی که عکسشونو گذاشتید با ساکرد اسپریت خیلی خاطره دارم و هنوز پیگیرشون هستم و آلبوم هاشونو گوشمیکنم
پن فلوت زمفیر رو خیلی خیلی دوست داشتم
اکسیژن هم برای زمان خودش خیلی خوب بود
الان هم مشغول گوش کردن آلبوم “نغمه های سکوت” اثر “اندره آ باور” هستم که خیلی خیلی زیباست
فرهنگ گوش کردن موسیقی روی کاست تاثیر بزرگی روی آینده من به عنوان یه طرفدار موسیقی گذاشت
بسیار عالی بود واقعا رفتم به اون روزا
درود علیرضای دوست داشتنی.
جانا سخن از زبان ما گفتی1
دست کم ده تا از نوارهای توی عکس رو دیده بودم و بعضیاشو هنوزم دارم، زمانی که قیمتش 600 تومن بود و واسم چقدر گرون بود. بادش بخیر
راستی، اون سه تا کاستی که عکسشونو تیره کردی چی بودن؟ از نوارهای فروغ فرخزاد یا فریدون فروغی؟
نوستالژی جالبی بود . یادی هم بکنیم به گوش دادن موسیقی با واکمن که برای خودش عالمی داشت . ممنون از مطلب زیبای شما.
مطلب جالبی بود. بعضی از کاستها را من هم دارم یادگار از همان دوران است.
موسیقی بی کلام خیلی خوبه.. مخصوصا موسیقی فیلم.. کارای النی کاریندرو که موزیک فیلمای انجوپولوس رو می ساخته گوش کنین.. یهدوره ای تو ایران معروف بود.. هنوزم یه قطعاتی رو ازش رادیو پخش میکنه.. البوم ۱۰ یا آلبوم اسیلیوس گیز یا تروجن وومن رو پخش میکنن..
…
تو عکس.. اون کاست مون امور..عشق من.. همین آهنگ مون آمور.. نوازنده ش رو نمیدونین کیه؟ اهنک سازشو میشناسم اما این قطعه رو هیچوقت نفهمیدم کی زده.. فقط تو مطالب فارسی میبینمش…
این مطلب رو سایت تابناک بدون ذکر منبع درج کرده بود که من به شخصه تذکر دادم
البته بعضی از این آلبومها با نامهای دیگری در ایران منتشر می شدند، مثل “کاج نقره ای” کلایدرمن که اسم ابداعی ناشر ایرانی اش بود و در واقع یکی از ده ها آلبوم گلچین شده از کارهای اوست که تحت عنوان Greatest Hits از موسیقی های سینمایی در بازارهای جهانی منتشر شده است.