چگونه کارل ساگان در سال 1995، آمریکای کنونی را پیشبینی کرده بود
دانشمندان ژرفاندیش، فقط آدمهایی نیستند که با فرمولها و تحقیقات سرگرم باشند، روش علمی اندیشه و استدلال که در آنها به تدریج پرروش پیدا میکند، باعث میشود که نگاهی عمیق و خردمندانه به مسائل جامعه هم داشته باشند.
کارل ساگان که در سال 1996 از دنیا رفت، یک دانشمند اخترشناس و اخترشیمیدان خوب و در عین حال یک نویسنده و مروج دانش علای بود. شماری از شما احتمالا سریال قدیمی مستند کاسموس او را دیدهاید که این سریال مستند، تأثیر زیادی در دادن انگیزه کسب دانش به جوانان آمریکایی در زمانه خودش داشت.
اندیشمندان و متفکران آمریکایی که مثل بقیه جوامع و کشورها همیشه در اقلیت هستند، به دنبال انتخاب ترامپ دچار یک شوک شدهاند و این روزها بازتابی از پریشانی و نگرانی آنها از جامعه آمریکا، در قالب برخی از پستهای وبلاگها و سایتهای معتبر هم نمودار است.
بر این اساس آنها این روزها در حال بازخوانی کتابهای آخرالزمانی و پادآرمانشهری و متون قدیمی هستند تا خود را تسکین بدهند، مؤلفههایی را که نشان از زول جامعه دارد بیابند تا ببینند میشود نفسی تازه در این جامعه رو به زوال دمید یا نه.
به تازگی مدیر یک برنامه رادیویی از یکی از کتابهای کارل ساگان پاراگرافی را پیدا کرده است که نشان از قدرت آیندهبینی و ژرفاندیشی برتر او دارد.
این پاراگراف را با دقت بخوانید. این پاراگراف مسلما اخطاری است که به کل شهروندان دنیا و نه انحصارا جامعه آمریکا.
دانش فقط به مانند انباشته کردن یک کالبد از اطلاعات خام نیست، دانش شیوهای برای تفکر است. من پیشگوییای از آمریکایی دارم که فرزندان یا نوههایم با آن مواجهه خواهند شد.
در آن زمان، آمریکا مبدل به یک جامعه اقتصادی اطلاعاتی و خدماتی خواهد شد. در آن زمان همه صنایع تولیدی کلیدی از کشور خارج خواهند شد و در کشورهای دیگر مستقر خواهند شد. در آن زمان قدرتهای فناورانه برتر در دستان عده محدودی قرار خواهد گرفت و هیچ کس علاقه عمومی برای چنگ زدن به این مسائل را نخواهد داشت. در آن زمان مردم قدرت خود را برای تعیین سرنوشت و طرح سؤالهای خردمندانه از صاحبان قدرت را از دست خواهند داد. در آن زمان مردم به خرافه روی خواهند آورد و میخواهند سرنوشت خود را از طریق طالعبینی و زیجها پیدا کنند و به گویهای بلوری بنگرند. در آن زمان استعدادهای ذهنی ما رو به زوال خواهد گذاشت و نمیتوانیم بین خوب و بد تفاوت قائل شویم. در آن زمان ما بدون اینکه خودمان متوجه بشویم به سمت تاریکی و موهومپرستی، سقوط خواهیم کرد.
این نوشتهها را هم بخوانید
ما تازه در ابتدای این راه هستیم!
درمورد مهمترین بخش پیشگویی که در مورد خرافات و تشخیص ندادن خوبی از بدی هستش، میخام بگم که به نظرم دو جور میشه نگاه کرد:
اول اینکه قتی کسی که اهل مطالعه و اندیشه باشه، توی جامعه آمریکا زندگی کرده باشه، جامعه ای که تا اندازه خوبی از رفاه برخورداره و قطب تولید دانش و فناوریهای روز هم هست، ضریب آزادی های فردی و اجتماعی بالایی داره و دسترسی آزاد به خیلی از اطلاعات هم داره و روال مدون و ثبت کردن تاریخ هم برقراره و سازمانهای آماری معتبری هم در اونجا وجود داره، میتونه به راحتی همچین پیشگویی ای هم بکنه فقط کافیه واقع گرا باشه. با توجه به این چیزا فکر میکنم کارل ساگان دوست داشتنی عزیز خیلی هم پیشگویی مخفی و عجیب غریبی نکرده.
دوم اینکه با این حال شاهکار این پیشگویی اینه که با توجه به اون همه آزادی و ارزانی دسترسی به دانش، احتمالا کسی فکرشو نمیتونسته بکنه که مردم موقع رودررویی با دوران اینترنت و انفجار اطلاعات بخوان که انقد سطحی فکر کنن و رو به طالع بینی بیارن و در عوض تصور میشده که همه (یعنی درصد زیادی از جامعه) از این فرصت محشر برای پیشرفت و اصلاحات و بهبود فرهنگ استفاده میکنن و نه برعکس، ولی ساگان با ظرافت همچین چیزی رو دیده.
حالا نکته جالبتر اینه که اگه بخوایم از دید یه آدمی که توی خاورمیانه یا کشورهای جهان سوم به این پیشگویی نگاه کنیم،
این پیشگویی رو راحت تر میتونسته بکنه. چون این آدم همیشه با خرافات و نادانی روزمره مردم که جزو عادتهای ترک نشدنی و فرهنگ تنیده شده در تار و پود و وجودشون هستش، سر و کار داره و خودشم تا حدی بهش گرفتاره. باز هم میگم در مورد بخش خرافات و نابودی استعدادها و تسلیم سرنوشت خودمون به دست صاحبان قدرت اینو گفتم و نه بخشهای دیگه پیشگویی.
ممنونم بابت این مطلب گرامی.