وزارت حقیقتسازی چین، یک شبه قسمتی از تاریخ این کشور را تغییر داد و تصمیم گرفت که سالهای مقاومت ملی این کشور در مقابل حمله ژاپنیها، از 8 سال به 14 سال افزایش پیدا کند!
عنوان این پست اشاره دارد به کتاب 1984 جورج اورول که در آن دنیایی تصور شده که وزارتخانه مستقلی عهدهدار تولید حقیقت و تاریخ رسمی است و در آن به سادگی، هر زمان که صلاح باشد، بخشی از تاریخ برای همیشه نابود میشود و حقایق تازهای افزوده میشد.
دنیای 1984، اما در پیرامون ما هر روز اتفاق میافتد. چه بسیارند آدمهایی که ورزاتخانههای حقیقتسازی در کشورهای مختلف دنیا، یکشبه عنصر نامطلبوشان میپندارند و چه بسیارند فرومایگانی که یک شبه قهرمان میشوند و در مورد وقایع تاریخی، کار دقیقا مشابهی صورت میگیرد.
شوربختانه رسانههای اجتماعی که ما روزگاری تصور میکردیم ابزاری برای تقویت حافظه جمعی بشوند، ابزاری برای نشر مکرر همین فکتهای ساختگی شدهاند و به لطف شتاب حاکم در آنها و قلت نوشتار تحلیلیشان، محیط برای کژفهمیها مناسبتر از پیش شده است.
مطلب جالبی که امروز در سایت کوارتز خواندم به یکی از همین روندهای تغییر تاریخ اشاره دارد:
در جولای سال 1937، درگیری ارتش ژاپن با نیروهای چین در حوالی پلی به نام مارکو پولو یا پل لوگو در بیرون پکن آغاز شد. با این درگیری، دومین جنگ بزرگ چین و ژاپن شروع شد که 8 سال تمام طول کشید.
این 8 سال مقاومت، یک واقعیت تأکیدشده رسمی بوده است که در چین آنقدر در سیستم آموزش رسمی مدارس تکرار شده است که در اعماق مغز همه، نقش بسته است.
اما در سوم ژانویه سال میلادی تازه، یعنی همین چند روز پیش، ورزات آموزش چین به مربیان و آموزگاران هشدار داد که دیگر ذکری از 8 سال مقاومت نکنند و به جای آن صحبت از 14 سال مقاومت بکنند و این مطلب در کتابهای درسی هم درج بشود!
به این ترتیب کودکان 6 تا 15 ساله چینی در تضاد با آموختههای قبلی و نیز آموختههای دانشآموزان فارغالتحصیل، باید مدام 14 سال مقاومت را پیش خودشان تکرار کنند.
دستور چنین کاری در ماه اکتبر سال 2016 در کابینه دولت چین گرفته شد.
اما واقعیت چیست و چرا مقاومت 14 ساله در واقع وجود خارجی ندارد؟
در واقع هیچ چینیای نباید به سالهای پیش از آن مقاومت واقعی 8 ساله، افتخار کند!
موضوع از این قرار است که در 18 سپتامبر سال 1931، ژاپنیها برای اینکه دستآویزی برای شروع جنگ پیدا کنند، خط آهن مورد استفاده خودشان در شمال شرقی شهر شنیانگ را بمباران کردند. این بمباران آنقدر مختصر بود که بعد از آن قطارها میتوانستند از ریلها این قسمت، عبور کنند. اما این حادثه از سوی ژاپنیها مورد استفاده قرار گرفت و آنها به این بهانه منچوری را تسخیر کردند.
بله! درست است که عملا تهاجم ژاپن علیه چین از این زمان شروع شده بود. اما مدتی هیچ مقاومت قابل ملاحظهای از سوی چینیها صورت نگرفت. چرا که در این زمان چین درگیر یک جنگ داخلی بی نیروهای ملیگرا و کمونیستها بود. این جنگ داخلی از سال 1930 شروع شده بود.
به خاطر اشتغال خودیها به این درگیری داخلی، حتی دولت ملیگرا در سال 1933 یک قرارداد با ژاپن امضا کرد و دست آنها را برای کنترل بخشی از قلمرو چین، باز گذاشت.
تا اینکه در سال 1936، ملیگراها و کمونیستها یک موافتنامه تاکتیکی امضا کردند تا هر دو علیه ژاپنیها وارد جنگ بشوند.
اما گویا مقامات رسمی، دلچرکین از آن سالهای انفعال، یک شبکه تصمیم گرفتند که این بخش از تاریخ کشور، صلاح نیست که به همین صورت تدریس بشود و بهتر است به صورت دیگری از آن یاد بشود. در تاریخ رسمی جدید، در این سالها حزب کمونیست، دست بالا را در جنگ علیه ژاپنیها داشت و یادی از نقش ملیگراها نمیشود.
این نوشتهها را هم بخوانید
چرا لینک منبع رو نمیذارید؟
البته در صحت مطالب منتشره یک پزشک تردیدی نیست. به جهت دسترسی به منابع انگلیسی زبان عرض کردم.
در متن همان اول پست لینک درج شده. دوباره با دقت مشاهده بفرمایید.
بله. ممنون. بهتر نیست لینکهای منابع اصلی در پایین مطلب هم جداگانه ذکر بشه؟
History of China: Made in China!
یاد 1984 افتادم :)))