آیا گیاهان هم مانند جانوران احساس دارند؟!
بیزبان گویند سر و سبزهزار شکر آب و شکر عدل نو بهار
مولوی
من در دفتر کار خـود یک درخت کوچک انجیر هندی نگاهداری میکنم که همسرم بمن هدیه کرده اسـت. تا چندی پیش بـآن تـوجهی نداشتم ولی اخیراً پیشآمدی رخ داد که عقیدهام را نسبت به نباتا عوض کرد و مرا بر آن داشت که در حضور این درخت کوچک مراقب رفتار خود باشم. اگر شما جزو افرادی هستید که معقتدند ممکن اسـت گیاهان مانند انسان دارای احساسات باشند، میتوانید آنچه را در زیر شرح خواهم داد باور کنید. در غیر این صورت بهتر است از خواندن این مقاله خودداری نمائید. کنجکاوی من دربارهٔ امکان وجود احساسات در نباتات بوسیلهٔ یـکی از دوسـتانم بنام «چارلی» برانگیخته شد. چارلی در جعبههائیکه در کنار پنجرههای اطاقش نگاهداری میکند، انواع گل و گیاهان را پرورش میدهد. گلهای لالهٔ او شادابتر و گوجه فرنگیهایش درشت تو و پرآبتر از آن همسایگانش میباشد. چندی قبل علت امن امـر را از او جـویا شدم. وی با لحن بسیار طبیعی گفت: «فکر میکنم که علت آن است که من با گل و گیاهان خود سخن میگویم. بعقیدهٔ من وقتی نباتات احساس کنند شما در فکرشان هستید، بهتر و زودتر رشد و نمو میکنند.» من از طرز فکر و استدلال چارلی خندهام گرفت و او را مورد استهزاء قرار دادم و همین امر موجب رنجش او گردید، بطوریکه تا مـدتی بـا مـن مراوده را قطع کرد. ولی چندی بـعد یـک روز صـبح زنگ ساختمان من بصدا درآمد و همینکه در را گشودم چارلی را دیدم که روزنامهای در دستهای لرزان خود گرفته بود. وی، به محض ورود، روزنامه را بمن داد و گفت: «بـبینید، مـطلبی را کـه بشما گفتم مورد تأئید این روزنامه قرار گـرفته اسـت و شخصی آن را به ثبوت رسانیده است». مقالهٔ موردنظر چارلی را در روزنامه با دقت خواندم. طبق مندرجات این مقاله شخصی بـنام «کـلیو بـاکستر»2، که در حدود پنجاه سال داشت و متخصص ماشینهای «کشف دروغ»3 است، بـوسیلهٔ این ماشین آزمایشهائی شگفتانگیز انجام داده بود. حس کنجکاوی که از خصوصیات روزنامهنگاران است مرا بر آن داشت که شخصاً بـه مـلاقات «بـاکستر» به نیویورک بروم. وی را در دفتر کارش در مقابل یک گلدان «فیلودندرون»4 و یک مـاشین «کـشف دروغ» که آن را «پولیگراف»5 میخواند، یافتم. باکستر سیم ماشین کشف دروغ را نه بمن بلکه به گل «فیلودندرون» وصـل کـرد و سـپس از من سئوالاتی کرد و از جمله پرسید: «در چه سالی متولد شدهاید؟» پاسخ دادم «در سال 1931» در این مـوقع عـقربهٔ مـاشین «پولیگراف» بحرکت درآمد. باکستر گفت: «بطوریکه ماشین نشان میدهد شما دروغ گفتید.» من بدروغ گـفتن خـود اعـتراف کردم. آزمایشهای دیگری انجام گردید و من قبل از آنکه دفتر کار باکستر را ترک کنم، عـقیدهٔ سـابق خود را دربارهٔ نباتات تغییر داده بودم و با خود میاندیشیدم که گر آزمایشهائیکه باکستر انـجام داد واقعاً پایـهٔ علمی داشته باشند، باید نتیجه گرفت که افرادیکه مانند دوست من چارلی عقیده دارنـد کـه باید با گیاهان بطرز خاصی رفتار کرد، چندان خطا نکردهاند. باکستر یقین دارد کـه نـباتات دارای احـساساتند و دوستان و دشمنان خود را میشناسند و در مقابل تهدید، واکنش نشان میدهند و وقتی در مقابل یک آدم خطرناک قرار میگیرند پژمـرده میشوند. ولی بهتر است مطالب را از زبان خود باکستر بشنویم. وی میگوید: در یکی از روزهای مـاه فـوریه 1960، ضـمن آب دادن بیکی از گیاهان خود، بفکر افتاد که آیا میتواند سرعت صعود آب را از ریشه به برگهای گیاه انـدازه بگیرد؟ و بـه بـیان او، ماشین پولیگراف قادر است مقاومت بدن انسان را در مقابل الکتریسته اندازه بگیرد. مـوقعیکه انـسان تحت فشارهای روحی و عاطفی قرار میگیرد، مقاومت قسمتهائی از بدنش، مثلاً کف پاهایش در مقابل الکتریسته تغییر مییابد. بـاکستر میگوید: «فکر کردم شاید رسیدن آب به برگهای مقاومت آنها را در مقابل الکتریسته تـغییر دهـد و بمنظور آزمایش این فرضیه، ماشین پولیگراف را بـه یـکی از بـرگهای گیاهی که آن را آب میدادم وصل کردم و با کـمال تـعجب دیدم واکنشی که دستگاه پولیگراف از خود نشان داد کاملاً بعکس العملی شبیه بود کـه مـاشینهای کشف دروغ از خود نشان میدهد در مـوقعیکه اشـخاصی را که دچـار هـیجانات روحـی هستند آزمایش میکنند. بعبارت دیگر مـاشین «پولیـگراف» که برای اندازهگیری مقاومت برگها در مقابل الکتریسته مورد استفاده من قرار گـرفته بـود، عیناً طوری عمل کرد که گـوئی بجای اینکه به یـک گـیاه وصل شده باشد، به یـک انـسان وصل گردیده است. باکستر به توضیحات خود ادامه داده و میگوید: «بدیهی است این آزمـایش حـس کنجکاوی مرا برانگیخت و مرا بـر آن داشـت کـه عکسالعملهای دیگر گـیاهان را مـورد آزمایش قرار دهم لذا تـصمیم گـرفتم برگ یکی از گیاهانرا که به دستگاه پولیگراف وصل شده بود، بسوزانم تا پی ببرم کـه چـه عکسی العملی در دستگاه منعکس میگردد. بـه مـحض اینکه ایـن تـصمیم را اتـخاذ کردم، عقربهٔ ماشین بـا سرعت بطرف بالا حرکت کرد در صورتیکه من هنوز به آن گیاه دست نزده بودم. بنابراین واکـنش سـریعی که ماشین از خود نشان داده بود، بـرایم غـیرقابل تـوجیه بـود. اکـنون باکستر تردیدی نـدارد کـه تصمیم آنروز او مبنی بر سوزاندن گیاه او را ترسانده بوده است. اگر تشخیص او که قراین متعددی بر صـحت آن گـواهی میدهد، درست باشد، باید نتیجه گرفت که گـیاهان نـه تـنها واجـد حـس میباشند بلکه افکار اشخاص را نیز میخوانند. بعبارت دیگر، بعقیدهٔ باکستر، موقعیکه انسان فی المثل به چمن خود علاقه خاصی نشان میدهد و از آن مراقبت کامل میکند، همین ابراز علاقه شـدید، به طراوات و سرسبزی چمن میافزاید. باکستر بتدریج کشف کرد که گیاهانش نسبت به شخص خود او، محتملا بعلت اینکه از آنها دقیقاً مراقبت میکند، واکنش نشان میدهند. مثلاً موقعیکه وی قبل از خارج شـدن از دفـتر کارش گیاهی را به سیم ماشین پولیگراف وصل میکرد، در غیاب او ماشین واکنش گیاه را درباره شخص او منعکس میساخت. وی در این مورد چنین میگوید: «مثلاً اگر من بگردش بروم و ناگهان تصمیم بگیرم کـه بـه محل کارم بازگردم و موقع دقیق اتخاذ این تصمیم به بازگشت گرفته بودم، حرکت کرده بوده است. همچنین اگر فی المثل، در حین گردش بـا خـطر تصادف با اتوموبیل مواجه شـوم، در مـوقع بازگشت به محل کارم شماهده میکنم که در همان موقع بروز خطر، عقربهٔ ماشین پولیگراف تکان خورده بوده است.» اشخاص دیرباور ممکن است با دیـدهٔ شـک به این آزمایشها بـنگرند، مـعذ لک به شرح یکی دیگر از آزمایشهای شگفتانگیز باکستر میپردازیم. وی دو گیاه را در اطاقی قرار داد و سپس شش ورقهایرا که در یکی از آنها دستور معدوم ساختن یکی از گیاهان نوشته شده بود در کلاهی ریخت و آنگاه چشمان شـش نـفر را که داوطلب شرکت در این آزمایش گردیده بودند بست و به آنان دستور داد که هریک ورقهایرا از درون کلاه بردارد و سپس آنان را یکی پس از دیگری بطور جداگانه به اطاقیکه گیاهان در آن قرار داشتند هدایت کرد. هـریک از داوطـلبان به مـحض ورود به اطاق، ورقهایرا که به او اصابت کرده بود باز میکرد و سپس اطاق را ترک میگفت، باستثنای شخصی کـه ورقهٔ دستور «قتل» یکی از نباتات به او اصابت کرده بود. وی طبق ایـن سـدتور یـکی از دو گیاه را از ریشه میکند و پرپر میکرد و زیر پایش لگد مال مینمود و بدین ترتیب آن را معدوم میساخت و این عمل را فقط در حـضور گـیاه دیگری که سالم مانده بود، انجام میداد. پس از آنکه این شش نفر دواطلب یـکی پس از دیـگری اطـاق را ترک گفتند، باکستر دستگاه «پولیگراف» را به گیاهی که سالم مانده و تنها شاهد «قتل» گیاه نـخستین بود، وصل کرد و سپس شش نفر داوطلبی را که در این آزمایش شرکت کرده بـودند، یکی پس از دیگری، در مـقابل گـیاهیکه بماشین وصل شده بود، قرار داد. همینکه این گیاه در مقابل «قاتل» گیاه نخستین قرار گرفت، عقربهٔ ماشین پولیگراف بشدت تکان خورد و بدین ترتیب «قاتل» را معرفی کرد. اگر «باکستر» تنها کسی بود کـه بوجود احساسات در نباتات عقیده داشت، ممکن بود صحت عقیده او را مورد شک قرار داد ولی حقیقت امر آن است که بعضی از دانشمندان عقیده او را کم و بیش تائید میکنند. یکی از این دانشمندان دکتر «اریستیداسر»6 روانشناس بیمارستان ایـالتی «روکـلند»7 شهر «اورانزبرگ»8 واقع در ایالت نیویورک است. دکتر «اسر» با همکاری دو دانشمند دیگر یعنی «توماس اتر»9 فیزیکدان و «دوکلاس دین»10 شیمیدان، در زمینهٔ تجربیاتیکه بوسیلهٔ باکستر صورت گرفته بود، آزمایشهائی انجام دادند. آنـان بـرای آزمایشهای خود بانوئی را که یک گیاه زینتی «فیلودندرون» را کاشته و آب داده و مراقبت کرده و نسبت به آن علاقه خاصی نشان داده بود انتخاب نمودند و ماشین پولیگراف را به گیاه مذکور وصل کردند و پرسشهائی از آن زن نمودند. ویـ در مـقابل بعضی از پرسشها پاسخهای نادرستی میداد. در این مورد هم، مانند آزمایشهای باکستر، ماشین پولیگراف، مثل اینکه به یک انسان وصل شده باشد، واکنش نشان داد. دو کلاس دین میگوید: «البته ما نـمیتوانیم نـتیجهٔ عـلمی قطعی از این آزمایش بگیریم ولی چـنین بـنظر میرسد که گیاه در مقابل کسی که از آن مراقبت میکند و به آن علاقهمند میگردد عکس العمل نشان میدهد». دکتر اسر به نوبه خود اظهار میدارد: «مـوقعیکه مـن اولین بار از آزمایشهای باکستر اطلاع یافتم آنها را جـدی تـلقی نکردم و مورد استهزاء قرار دادم ولی اکنون عقیدهام در اینباره بکلی عوض شده است.»
هنوز بسیاری از دانشمندان برای آزمایشهای باکستر ارزش عـلمی قـائل نـیستند و معتقدند که نتایج بدست آمده از ماشینهای پولیگراف را میتوان به نـحو دیگری توجیه کرد ولی بعقیدهٔ من نمیتوان آزمایشهای باکستر را بکلی ندیده گرفت، بهرحال من شخصاً از این ببعد به عـلامت «رویـ سـبزه راه نروید» توجه میکنم و از بیم آنکه مبادا احساسات نباتات را جریحهدار سـازم، از قـدم گذاشتن روی چمنها و سبزهها اجتناب میورزم.
(1). James lincoln collier
(2). Cleve Backster
(3). ماشین «کشف دروغ» که «پولیگراف» نیز نامیده میشود دستگاهی است کـه واکـنشهای بـدن انسان در مقابل هیجانات روحی را منعکس میسازد. مثلاً بالا رفتن فشار خون، ضـربان نـبض و امـثال آن را ثبت میکند، این دستگاه معمولاً در مورد بازجوئی از بزهکاران برای پیبردن بصحت یا سقم اظـهاراتشان بـکار بـرده میشود.
(4). Philodendron یک نوع گل تزئینی پر برگ است.
(5). Polygraph
(6). Aristide Esser
(7). Rockland
(8). orangeburg
(9). Thomas Etter
(10). Douglas Dean
ترجمه از ریدرز دایجست -جیمز لیکلن کـولیر
مترجم: دکـتر هادی خراسانی
منبع: مجله گوهر, مهر 1353