معرفی کتاب: سلسله قاجار (پادشاهی، انقلاب مشروطیت و انقراض)
نویسنده : سیروس اسعدی
اصل و نسب ایل قاجار
حمله مغول به ایران راه ورود بلامانع عده کثیری از قبایل ترک و تاتار را به کشور ما باز کرد و قبایلی که درراه مقاصد چنگیز دست به کشتارهای بیرحمانه و قتل و غارت اموال مردم شهرها و دهستانهای ایران زده بودند.
در سایه قدرت نظامی مغول و سپس در سایه خدمتگزاری به ایلخانان مغول بسیاری از دشتهای سبز و خرم کوهستانهای فلات ایران و قفقاز را برای سکونت خود اختیار کردند و مدت دو قرن حکومت ایلخانان در ایران با نقلوانتقالهایی که در محل سکونت این قبایل داده شد نژادهای مختلف تاتار و ترک در هم آمیختند و به مناسبت محل سکونت یا مناسبات اجتماعی نامهای جدیدی برای این قبایل بهکاربرده شد که از آن جمله میتوان ترکمان و اُزبک را ذکر کرد.
ترکتازی امیر تیمور ازلحاظ ضربت تاریخی بر پیکر اجتماعی ملت ایران مکمل حمله بیرحمانه مغول بود که کشور ما را عرصه جنگجوئی قبایل ترک و تاتار قرارداد.
بعضی از سران قبایل پاداش کشتارها و خونریزیهایی را که امر امیر تیمور گورکانی در ایران و ممالک آسیای غربی انجام دادند بهصورت حکمرانی و فرماندهی سپاه و امثال آن مرد خونخوار گرفتند و بهتدریج نقش سیاسی و فرمانروائی اختیار کردند.
در سراسر قفقاز و دشتهای شمال دریای خزر و ترکستان غربی و آذربایجان و آسیای صغیر و شامات و فلسطین حکومتهایی برای خود تشکیل دادند بعضی از آنها مانند حکومت آل عثمان قدرت یافت و بهتدریج به امپراطوری مقتدری تبدیل شد.
آذربایجان یکی از بزرگترین ناحیه و مرکز ثقل حکومت بود و اردوگاه و مهمترین منبع ذخیره نظامی محل تمرکز نیروهای مختلف جانشینان تیمور تا زمانی که آثار تجزیه در امپراطوری آنان ظهور پیدا نکرده بود توجه خاص به این قسمت از متصرفات خود داشتند و این امر قبایلی را که در این ناحیه ساکن بود در مسیر جذر و مد حوادث سیاسی و نظامی قرارداد و اولین آثار تجزیه دولت تیموری از این منطقه ظهور کرد.
و ترکمانان آق قوپونلو و قراقونلو تمام کوشش خود را برای تسلط بر آذربایجان و قفقاز به کاربردند.
اندکی بعد از اجتماع قبایل تاتار و ترک در ترکستان غربی و دشتهای جنوب روسیه و شمال قفقاز به وجود آمد که برای نفوذ به خاک ایران سلاطین صفویه را سخت در فشار قراردادند که منجر به جنگهای خونینی گردید.
ترکمانان آق قویونلو در آذربایجان مدتی حکومت کردند که میتوان گفت پایههای اصلی نیروی صفویه را در اوایل کار آنها بنا نهادند نام خود را به دستهای از ترکمانان دادند که چند قرن بعد با عنوان قاجاریه در عرصه سیاسی ایران ظاهر شدند.
(اصل ایل قاجار به ترک بن یافث بن نوح علیهالسلام میپیوندد.
قاجاریه طایفهای از طوایف و قبیلهای از قبایل ترکند و گفتهاند چون از اولاد قاجار نویان بن سرتاق نویان بن سابا نویان بن جلایر بن نیرون بودهاند به نام جد اعلی خود شهرت نمودهاند (روضه الصفا تألیف هدایت جلد نهم) سرتاق نویان به نقل ناسخ التواریخ از بزرگان درگاه و از سرهنگان سپاه هلاکوخان مغول بوده است.)
روی همین اصل قاجاریه به ترکمان بودن خود مباهات میکردند.
از بررسی بعضی از اسناد تاریخی چنین برمیآید که در دوره صفویه به علت آنکه سلاطین اولیه آن سلسله از طرف مادر قرابتی با ترکمانان داشتند.
ترکمانان ساکن حوالی رود ارس را برای مرزبانی و دفاع از خاک ایران در برابر یورشها و دستبردهای ازبکان به استرآباد (گرگان کنونی) کوچانده شدند.
ایل در دوره پادشاهی صفویه به تعهداتی که درباره حفظ سرحدات ایران داشتند عمل میکردند و نسبت به دربار صفویه وفادار بودند.
در اکثر جنگهایی در این دوره میان قوای ایران و نیروهای عثمانی و ازبک در مشرق و مغرب ایران روی داد سران و عدهای از زبدگان ایل قاجار شرکت داشتند.
هنگامیکه ترکمانان قاجار مأمور حفظ سرحدات ایران در گرگان و دشت شدند بهحکم ضرورت و زندگی شبانی دشتهای کنار رود گرگان و استرک را برای سکونت خویش انتخاب کردند تا هم سرزمینی مشابه مسکن سابق خود داشته باشند و هم از مراتع و مرغزارهای کنار استرک و گرگان رود استفاده کنند.
پس از مدتی میان دسته جات ایل اختلاف روی داد و سران و کلانتران ایل حدفاصلی برای حوزه سکونت و چراگاه احشام و اغنام قبایل تعیین کردند که جریان رود گرگان شاخص آن بود.
بدین ترتیب عدهای از قبایل قاجار در حوزه علیای رود گرگان و عده دیگری در حوزه سفلای آن رود ساکن شدند.
دسته اول را یخاری باش و دسته دوم را اشاقه باش که دو اصطلاح ترکی است نامیدند.
(در زبان ترکی یخاری به معنی بالا و اشاقه به معنای سمت پایین است. این دو اصطلاح معرف حوزه سکونت اولیه قاجاریه در استرآباد و گرگان است.)
(ایل قاجار صفات ساده ایلیاتی خود را همچنان حفظ کرده بود و در دشت گرگان با کلیه احشام و اغنام خود زندگی میکرد. اصطلاح دولو به معنای شتر و قویون لو به معنی گوسفند است که میتوان گفت قبایل دولو بیشتر به شترداری و دستجاب قویونلو به پرورش گوسفند روزگار میگذراندند.)
اشاقه باش یا قویونلو
دسته اشاقه باش از ایل قاجار که پس از کسب قدرت و زمامداری بیشتر قویونلو معروف شدند هم از حیث مقتضیات محلی و هم ازلحاظ حسن خدمت به سلاطین صفویه قدرت گرفتند.
شاهان صفویه از اختلافات دو ایل قاجار استفاده کرده و هرکدام که بیشتر و بهتر میتوانستند جلب نظر سلاطین صفویه بنمایند مورد نوازش و عطایای پادشاهان صفویه قرار میگرفتند.
دسته اشاقه باش از زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی تقریباً مقام اول را نسبت به ایلات شمالی ایران در دستگاه صفویه به دست آورده بود.
بعضی از سران و بزرگان اشاقه باش دارای مقام و منصب و دستگاه حکمرانی در حوزه دشت گرگان شدند که خود این امر موجبات کینه و حسد بیشازپیش دسته یخاری باش یا دولو را نسبت به سران اشاقه باش برانگیخته و بعدها موجب کشمکشهای خونین و زدوخوردهای بیرحمانهای میان این دودسته گردید و مؤسس دولت قاجاریه را که از سران اشاقه باش بود بر آن داشت تا سیاست بیرحمانه و خانمان براندازی نسبت به منسوبین ایل یوخاری باش دولو پیش گیرد و سران و روسای یخاری باش که داعیه حکومت و سلطنت داشتند به دست آغامحمدخان نیست و نابود شدند.
پس از شکست ننگین شاه سلطان حسین صفوی از سپاه محمود افغان و سقوط پایتخت ایران (اصفهان ۱۱۳۵ هجری قمری) وحدت سیاسی ایران از بین رفت.
در هر گوشه از کشور پهناور ایران قوای محلی و دولتهای متجاوز همسایه شروع به خودنمایی کردند.
بهطوریکه سه سال پس از سقوط پایتخت در غرب ایران قوای عثمانی و در شمال غربی و سواحل دریای خزر قوای روسیه تزاری و در آذربایجان و قزوین قوای شاهطهماسب دوم (فرزند شاه سلطان حسین) و در خراسان محمود سیستانی و افغانها ابدالی فرمانروایی داشتند در چنین اوضاعی نادر قوای کوچکی در شمال خراسان گردآورده بود.
شاهطهماسب دوم به کمک عدهای از فراریان غزلباش و ایلات خمسه و افشار بر آذربایجان و قزوین و گیلان دستیافته درصدد جلب کمک و مساعدت ایلات قاجار بود در سال ۱۱۳۷ به گرگان رفت.
فتح علیخان از سران بزرگ دسته اشاقه باش قاجار بازماندگان جنگی ایل خود و عدهای از افراد یوخاری باش به اردوی طهماسب دوم آمد و به او پیوست او مأمور فتح تهران شد.
فتح علیخان در این مأموریت شهرتی کسب کرد زیرا توانست از پیشروی سپاه اشرف افغان بهطرف شمال جلوگیری کند.
به همین علت از طرف شاهطهماسب به سپهسالاری اردوی پادشاه صفوی منصوب شد.
بدین ترتیب برای اولین بار یکی از افراد ایل قاجار بزرگترین منصب نظامی را در دستگاه شاه صفوی به دست آورد.
خراسان در این زمان در تصرف ملک محمود سیستانی بود.
سه نیروی مختلف سعی در تصرف مشهد داشتند.
نیروی افغانهای ابدالی، قوای نادر و قوای شاهطهماسب دوم که خراسان را برای تحکیم مقام و نفوذ خود لازم میدانستند.
شاهطهماسب برای اینکه یکی از دو رقیب را از کار انداخته باشد بهوسیله شخصی به نام حسنعلی بیک ملقب به معیر الممالک نامه محبتآمیزی برای نادر فرستاد.
پس از چند بار مکاتبه نادر به اردوی طهماسب پیوست و بدین ترتیب دونیروی واحدی تبدیل شدند و امید طهماسب به فتح خراسان بیشتر شد.
اما نادر در برابر سپهسالار کل اردوی شاهطهماسب دوم روی خوشنشان نداد وجود فتح علیخان را مانع پیشرفت خود میدانست.
فتح علیخان قاجار هم از پیوستن نادر به اردوی شاه دلخوش نبود.
دو مرد جاهطلب مبارزه شدیدی را برای به دست آوردن زمام امور آغاز کردند.
در این مبارزه فتح علیخان قاجار در برابر هنر نظامی و رشادتهای بینظیر نادر مغلوب شد و قبل از رسیدن اردوی شاه به مشهد به قتل رسید (۱۴ صفر ۱۱۳۹ ه ق).
در اینجا لازم میدانم موردی را یادآور شوم که اساس سلسله قاجار از ریشه دگرگون میکند موضوع بدین قرار است:
در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی فتح علیخان قاجار به مناسبت خدمت بزرگی که برای سلطان حسین میکند مورد لطف و محبت او قرار میگیرد:
در آن زمان رسم بر این بود اگر فردی مورد محبت سلطان قرار میگرفت پادشاه برای جبران خدمت او میتوانست یکی از کنیزهای خودش را به او ببخشد.
سلطان حسین هم به همین مناسبت و شاید برای اینکه یکی از حرمسرایش کمتر شود یکی از کنیزکان خود معروف به خیرالنساء خانم گرجیه را به فتح علیخان قاجار بخشید.
در کتاب پشت پردههای حرمسرا تألیف حسن آزاد چنین آمده است (کنیز اهدائی شاه مادربزرگ آقا محمدخان) به نقل از کتاب سیاستگذاران دوره قاجار تألیف خان ملک ساسانی در مقدمه مؤلف چنین آورده:
(شاه سلطان حسین نیز گاه برای تصفیه نمودن حرمسرا و گاهی بری جلب دوستی و محبت امیران و بزرگان، زنانی را به دیگران میبخشید یکی از این بخششها که در تاریخ زندگانی برخی از سیاستمداران و دولتمردان سالها بعد جالبتوجه است بخشیدن زنی است به فتح علیخان قاجار.
ازآنجاکه این شخص خدماتی به سلطان حسین کرده بود شاه صفوی یکی از کنیزکان خود را که گرجیه و مساب به خیرالنساء خانم بود به او بخشید و خان قاجار هم آن جاریه را به استرآباد فرستاد.
پسازآن که فتح علیخان به استرآباد رفت و با او عزم زفاف کرد آن زن اظهار نمود که از شاه حمل دارد.
فتح علیخان او را به منزل میر ابوجعفر مفیدیه امامجمعه استرآباد فرستاد.
میر ابوجعفر صورت حال به شاه سلطان حسین نوشت شاه در جواب با خط و مهر خود اظهارات خیرالنساء را تصدیق نمود.
چندی بعد این جاریه گرجیه پسری به دنیا آورد که اسمش را محمدحسن میرزا گذاردند.
قبل از تولد محمدحسن خان فتح علیخان به خراسان رفت و کشته شد چون کودک به دنیا آمد او را برای مصون ماندن از دشمنان به میان ترکمنان بردند تا به سروری و جهانداری رسید.
بعدها فرزند همین محمدحسن خان به نام آقا محمدخان سلسله قاجاریه را بنیان گذاشت که در حقیقت آقا محمدخان نوه شاه سلطان حسین به شمار میآید.
آقا محمدخان نیز که خود از نسبتش کاملاً مستحضر بود به همهٔ سادات اخوی میگفت و خود را از صفویه میدانست.)
قتل فتح علیخان قاجار خطای بزرگ شاهطهماسب دوم بود.
او تصور نمیکرد که نادر پس از فتح مشهد و سرکوبی افغانها داعیه تاجوتخت داشته باشد.
اما این واقعه مانع از شرکت سران قاجار در جنگهای شاهطهماسب باعثمانی نگردید و بار دیگر در اردوکشی شاهطهماسب به آذربایجان ایل قاجار شرکت کرد و چون در این جنگ طهماسب بهسختی شکست خورد و عهدنامه سنگینی باعثمانیها بست مقدمه برکناری او از سلطنت فراهم شد.
از همان زمان نادر سیاست تند و خشنی نسبت به ایل قاجار کرد که در تمام موارد از شاهطهماسب پشتیبانی کرده بود در پیش گرفت و افراد ایل قاجار خلع سلاح شده و به گرگان فرستاده شدند.
و در تمام دوران زمامداری نادر راه هرگونه جنبش و فعالیتی بر روی ایلات قاجار بستهشده بود.
در دوره آخر سلطنت نادر که شورشی برخاست و ترکمانان و یموت کنار استرک علیه حکمران دشت و گرگان قیام کردند.
ایلات قاجار که در دوره صفویه در برابر اینگونه قیامها از منافع دولت مرکزی دفاع میکردند این بار با ترکمانان همدست شدند اما نادر سپاهی به گرگان فرستاد.
بسیاری از سران ایلات قاجار و یموت را به قتل رساندند و از سرهای مقتولین کلهمنار ساختند و بعضی را زندهبهگور کردند.
این واقعه بار دیگر کینه ایلات قاجار را نسبت به خاندان افشار و جانشینان نادرشاه تجدید و تقویت کرد.
محمدحسن خان از طریق کینهجوئی
محمدحسن خان که حالا فرمانروائی بر ایل قاجار را بر عهده داشت و به دنبال فرصتی بود تا از تجزیه و انقراض دولت نادر سهمی ببرد در شورش علیه نادر که باسیاست خشن و بیرحمانه سپاهیان او روبرو شد با حیله و تزویر از چنگ قوای نادر گریخت.
طولی نکشید که نادر به قتل رسید و زمام امور خراسان و شمال ایران به دست برادرزاده او علیقلیخان معروف به عادلشاه افتاد و ایلات قاجار مانند ایلات جنوب و مغرب سر به طغیان برداشتند. (۱۱۶۱) ه ق.
در این موقع اختلاف بین عادلشاه و ابراهیمخان برادرزادهٔ دیگر نادر بر سر سلطنت درگرفت و موقعیت را برای خودنمائی ایلات قاجار آماده ساخت.
محمدحسن خان رئیس ایل اشاقه باش در این کشمکشها وارد شد زمانی به نفع ابراهیمخان و زمانی به نفع عادلشاه در جنگها شرکت میکرد.
محمدحسن خان یکی از کسانی بود که خود را شایسته احراز مقام فرمانروائی بر ایران میدانست.
به همین علت با سران ایلات یموت و ترکمان که زمانی با ایل قاجار سر کینه و دشمنی داشتند پیمان دوستی بست و قدرتی به دست آورد اما حوادث ایران مرکزی و قوت گرفتن ایل زند و هواداری اکثریت مردم از حکومت زندیه تلاش و کوشش خان قاجار در برابر قدرت زندیه بهجایی نرسید.