افول یک ستاره: آنگ سان سو چی و موضعگیری سؤالبرانگیزش در مقابل خشونتهای اخیر علیه مسلمانان میانمار
تا وقتی سیاسیون، مقامات عالی رتبه و افراد شاخص را به چالش نکشیدهاید، همهشان به ظاهر خوبند. لباسی آراسته به تن دارند و تلاش میکنند کلامی فاخر و حتی آهنگین داشته باشند، در عقبه هر یک از آنها صدها هزار طرفدار مشتاق وجود دارد و برای خود روزومه و کارنامهای از موفقیت دارند.
اگر از خودکامههای روراست و صادق که ابایی که از فاشگویی اندیشه انحصارطلبانه و ذهن تهی خود ندارند، صرفنظر کنیم، شمار افراد برجسته با پوسته عامهپسند و لعاب نیکو، بسیار هستند.
آنها را خیلی دشوارتر میتوان به توده مردم و حتی خواص شناساند. آنها پوپولیسم را بسیار زیرکانهتر از کوتولههای سیاسی، میشناسند و سنجیده حرکت میکنند و سخن میگویند. به موقع متوجه نزول محبوبیت خود میشوند و در پی اظهارات و کرداری که دل مردم را رنجانده، سعی میکنند، سخنانی بر زبان برانند که دوباره آنها را به جاده محبوبیت بازگرداند.
متأسفانه شمار روزنامهنگاران، بلاگرها و فعالان اجتماعی که بتوانند با تیزهوشی با مانورهای کلامی، پرده از سر درون این دسته افراد بردارند، باعث شوند آنها دست از تعارفهای ظاهری و در لفافه سخن گفتن و ایهام بردارند و واقعیت وجودی خود را فاش کنند، بسیار اندک است.
یکی از مشکلات باستانی ما انسانها این است که هنوز به اصالت انسان و حقوق اساسی آنها ایمان نیاوردهایم. در مقام سخن، البته همه دم از لزوم اهمیت حق حیات و حقوق اساسی میزنیم، اما در مقام عمل به صورت رسمی یا در ناخودآگاه تبصرههایی میافزاییم:
-اگر نقض این حقوق برای مخالف من باشد، اگر «سختگیری» تا اینجا به پیش برود، ایرادی ندارد.
-در شرایط اضطراری، جنگ و اقدامات تروریستی میشود اقدام به تحدید برخی از آزادیها حقوق کرد.
-تبعیض نژادی، قومیتی و مذهبی بد است. البته در مورد این چهار درصد از آدمهای همیشه مشکلساز مشکلی ندارد.
-سیاست عملگرایانه با نویسندگی انتزاعی تفاوت بسیار دارد و در مقام عمل گاهی لازم است مصلحت اکثریت مردم را در نظر گرفت یا مدتی خاموش ماند، تا در فردایی بهتر با کسب قدرت و اتوریته بیشتر، همه مشکلات را حل کرد.
-محکوم کردن همه فجایع بشری چیز خوبی است. اما نباید اصلا کشتار فلان قومیت را بزرگ و رسانهای کنید.
در طول تاریخ، مصلحان و فیلسوفها و سیاستمدارهای رانده شده از بافت قدرت، همیشه با این تبصرهها و استثنائات و حتی انتظاراتی که اکثریت مردم بر آنها تحمیل میکردهاند، مشکل داشتهاند و دارند.
به تاریخ صد سال اخیر هم بنگرید، میبینید که هنوز خود ما هم توانایی آن را نداریم که به روشنی در مورد برخی از برگهای سیاه تاریخ صحبت کنیم، چون واهمه داریم حتی از صحبت از این پلیدیهای تاریخی، حمل بر جانبداری خاص سیاسی ما بشود.
نتیجهاش این میشود که من و شمایی که به آزاداندیشی و طلب خوشبختی برای همه مردمان باور داریم، نوشتار و کلامی ناموزون و دارای سکته پیدا کنیم و در عین اشاره به برخی از چیزها، نتوانیم اصلا فراخنای سخن را به قلمروهایی خاص دیگری ببریم.
و این مطلب را قطعا هر روزنامهنگار و بلاگر و فعال اجتماعی در هر جای این کره خاکی به خوبی تجربه کرده است.
بگذارید خاصتر صحبت کنم و در مورد یکی از دلآزادگیهای اخیر خودم بنویسم.
امروز در اینستاگرام عکسی دیدم که به سختی من رنجاند. این عکس میتواند نشانی از مظلومیت اقلیتی 4 درصدی در میانمار باشد.
مدتهاست که مسلمانان میانمار مورد اذیت و آزار قرار میگیرند، کشتار جمعی میشوند و از میهن خود رانده میشوند.
چه جای شگفتی است و مگر میتوان انتظاری دیگری از دولت هنوز خودکامه میانمار که البته چندین سال راه اعتدال و تعامل با جامعه جهانی را در پیش گرفته، داشت؟
اما وقتی صحبت از میانمار میکنیم، شاید پیش از هر چیز و هر کس و حتی پیش از اینکه در ذهن موقعیت جغرافیایی کشوری که از ما فاصله زیادی دارد، در ذهن تجسم کنیم، به یاد بانویی به نام آنگ سان سو چی میافتیم.
«او سیاستمدار، دیپلمات، نویسنده و مدافع حقوق بشر میانمار است هم اکنون به عنوان نخستین مشاور دولتی میانمار و رهبر اتحادیه ملی برای دموکراسی فعالیت میکند. او در این نقش به طور دو فاکتو رئیس دولت است و مقامی همارز نخست وزیر دارد. او همچنین نخستین زنی است که به عنوان وزیر امور خارجه، وزیر برق و انرژی و وزیر آموزش در کابینهٔ رئیس جمهور تین چیاو فعالیت کرده و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ نماینده پارلمان این کشور بوده است.
او از مخالفان حکومت سابق نظامی میانمار و برنده جایزه صلح نوبل است.»
طبعا انتظار داریم که کسی که سالها در حال مبارزه یا خودکامگی و 15 سال در حصر خانگی بوده، در مقابل رفتار اخیر با مسلمانان روهینگیا ساکت ننشیند و حتی اگر هنوز قدرت عملی برای تغییر شرایط ندارد، با کلامی خردمندانه یا محکومیتی قاطع، این رفتار را محکوم کند.
«گزارشگر ویژه حقوق بشر در میانمار میگوید آنچه رخ داده قطعا جنایت علیه بشریت از جانب حکومت و ارتش، نیروهای امنیتی و پلیس میانمار بوده است.»
اما در این شرایط آنگ سان سو چی سکوت اختیار کرده، ظاهرا با این استدلال که محکومیت او تنها کارها را خرابتر میکند و میتواند با انحراف نظر اکثریت بودایی میانمار از او و حزبش، باعث شود که سیر مبارزه با خودکامگی نظامیهای میانمار دچار وقفه شود.
و این دقیقا همان صلاحاندیشیای است که در طول تاریخ، باعث خلق بدترین فجایع بشری شده است. جایی که اکثریت، تصور میکند که بدرفتاری با اقلیت، میتواند آنقدرها هم بد و بیحکمت نباشد، یا میتواند یک انتقام به خاطر بدرفتاریای باشد که یا نیاکان آنها توسط همان اقلیت انجام شده.
در مارس سال 2016، یک مصاحبهگر برجسته مسلمان شبکه بیبیسی به نام میشل حسین، خانم آنگ سان سو چی را گیر انداخت و او را به چالش کشید. او در برنامه تلویزیونی Today programme با او مصاحبه میکرد و توانسته بود او را گیر بیندازد تا به روشنی بگوید که چرا اقدامات اخیر علیه مسلمانان میانمار را محکوم نمیکند.
سو چی در ابتدا، به مانند اظهارات دیپلماتیک همه سیاستمداران گفت که:
فکر میکنم که بوداییهای بسیار زیادی هم کشور را به دلایل مختلفی، ترک کردهاند و اینها همهاش ناشی از رنج و عذابی است که تحت یک رژیم خودکامه متحمل میشویم.
اما اصرار بیشتر، منتیج به نتیجه و اظهار نظر جالبتری شد:
کسی اصلا به من نگفته بود که قرار است یک مصاحبهگر مسلمان با من مصاحبه کند!
سیر محکومیت خشونتهای میانمار توسط دولتها، مردم و فعلان اجتماعی ادامه دارد. در این میان ملاله یوسف زی هم تقاضا کرده که سو چی، این حوادث را محکوم کند.
اعتراف میکنم که بسیار ساده است که شما از راه دور از شخصی انتقاد کنید و یا لقب دیکتاتور نوظهور را به او بچسبانید. بیایید با خودمان صادق باشیم، آیا ما در زندگی شخصی خودمان خیلی وقتها رفتاری بزدلانه نداشتهایم. مثلا در ابعادی کوچک وقتی یک دوست یا همکار ما به صورت ناشایستی تحقیر و بازخواست میشد و ما حس میکردیم که به «صلاح» نیست که دخالتی کنیم!
بنابراین قبل از اینکه سو چی را محکوم کنیم، پیشنهاد میکنم که نگاهی به گذشته خود بیندازیم و آن مقاطعی را که خواسته یا ناخواسته، عافیتطلب، صلاحاندیش، نژادپرست شدهایم و دیکتاتور درون خود را پروردهایم، در نظر بیاورید.
نه! با تغییر رفتار سو چی یا نظامیان میانمار مشکل حل نمیشود، مشکل وقتی حل میشود که ایمان بیاوریم انسانها فارغ از ملیت، مذهب، نژاد و باورهای شخصی خود، همه در باطن طالب زندگی شاد، همزیستی، تعامل، زیبایی و تکاپو برای پیشرفت هستند و کسی حق ندارد با کشیدن خط چینهایی مصنوعی، این حق را از آنها سلب کند. همچنان که نباید کسی حق ما را برای محکوم کردن نقض این حقوق، از ما بگیرد.
عالی بود. چند بار خواندم و هربار بیشتر لذت بردم
فکر می کنم این مصاحبه مال 4 سال پیشه و اون نسخه ای که من دیدم این جمله “کسی اصلا به من نگفته بود که قرار است یک مصاحبهگر مسلمان با من مصاحبه کند!” رو نداشت.
این رو هم بگم که من با موضع نوشته مخالف نیستم و فکر می کنم آنگ سان سو چی هم یکی از این رهبر های دست ساز غربه. از لحن صحبتش می شه این رو فهمید. این که بگی این رو از دولت بخواید نه از ما که اپوزیسیون هستیم نشون می ده اعتقادات صلح طلبانه ش اصیل نیست.
جستجوی تازه ای انجام دادم. مارس سال 2016:
http://www.independent.co.uk/news/people/aung-san-suu-kyi-reportedly-said-no-one-told-me-i-was-going-to-be-interviewed-by-a-muslim-after-a6951941.html
درسته. اما تیتر هم میگه It is claimed . من فکر کردم توی خود مصاحبه میگه این حرف رو. و در خبر اومده که مصاحبه مربوط به سال 2013 هست. ممنون
عالی بود آقای مجیدی.
این گزارش روزنامه گاردین رو ببینید
https://www.theguardian.com/global-development/2017/sep/06/who-are-the-rohingya-and-what-is-happening-in-myanmar
خود این اقلیت خودشون رو از نسل تاجران پارسی و عرب می دونند البته اعتقادی به دیدگاه های نژادی در مورد مسائل انسانی ندارم اما می تونیم از این زاویه هم به این مسئله نگاه کنیم
سلام
میتوان گفت، در اکثر قریب به اتفاق کشورهای شرق دور، اسلام به واسطه مسلمانان ایرانی و عرب معرفی شده و بسط پیدا کرده است. پس بعید نیست اگر نژاد آنها آمیخته به نژاد ایرانی و عرب باشد. اما این به هیچ عنوان، جنایت دولت و نظامیان میانمار را توجیه نمیکند.
این یه چرخه سینوسیه مسلمانان در قدرتن بقیه رو قتل عام می کنن بوداییان در قدرتن مسلمانان رو یهودیا مسلمانا رو وهابی شیعه رو شیعه بهایی رو جالبش اینجاس که همه هم یه خدا رو میپرستند مشکل از کجاس انسانهای خدا پرست خدایی که از خودش براعت نمی کنه یا محکوم نمی کنه از این اعمال چه شباهتی بین خدا و خانم سوچی