در هنگام خشم چه میکنید؟ انواع مختلف خشم

در روزگاران پیشین، زن و شوهر جوانی از کوه بلندی بالا رفتند. در بالای کوه، پیر دانایی را دیدند. پیر، جایی را برایشان باز کرد تا بنشینند. آن گاه گفت: «هر مطلبی که داشته باشید، میتوانید از من بپرسید». آنها معنای زندگی را پرسیدند. پیر پاسخ داد. آنها رمز خوشبختی را سوال کردند. پیر، نسخهاش را نوشت. آنها اسرار جهان را پرسیدند. پیر جواب داد. آنگاه سوال سختی را پرسیدند که: «ای خردمند بزرگ، ما بسیار دچار خشم میشویم، در هنگام خشم، یکدیگر را آزار میدهیم. چه کنیم؟» ناگهان پیر دانا به آنان خیره شد. آن گاه قلم خود را به دو نیم کرد و نفرینگویان به غار خود برگشت. در آستانه غار، رویش را برگرداند و غرید: «افسوس، اگر من پاسخ این پرسش را میدانستم، ناچار نبودم تنها بر بالای این کوه زندگی کنم!»
در هنگام خشم چه میکنید؟
هیچ کس واقعا راه غلبه بر خشم را- دست کم در تمام موارد- نمیداند. خشم، نعمتی الهی و بخشی طبیعی از وجود انسان است، اما تسلط بر آن آسان نیست. خشم، در زندگی ما دردسرهای بزرگی را پدید میآورد. دشواریهای خشم، شامل اموری است که نمیگذارد بر خشم خود مسلط شوید به عنوان مثال، ممکن است از خشم خود بترسید، یا آن را خیلی دوست داشته باشید یا آن را (فروخورید) زیرا نمیدانید چگونه آن را ابراز کنید و چگونه دچار انفجار خشم شوید. مقصود از نوع خشم، نحوه بروز آن یا الگوی خاصی است که هر کسی برای کنترل خشم خود به کار میبرد. از خود میپرسیم: «در هنگام خشم، چه باید بکنیم؟» آن گاه نوع خاصی از ابراز خشم را بر میگزینیم.
دوری از خشم
یکی از دوستان علی با او قرار ناهار میگذارد. اما سر وعده حاضر نمیشود. این کار، سه بار متوالی تکرار میشود. آیا علی خشمگین است؟ البته که خیر. علی، به قول خودش هرگز از جا در نمیرود. اگر عصبانی شود، خیال میکند که آدم بدی شده است. دور کنندگان خشم، عصبانیت را دوست ندارند. بعضیها از خشم خود یا خشم دیگران میترسند و سعی میکنند جنجال به پا نشود. میترسند در هنگام خشم، اختیار خود را از دست بدهند و دیو درونشان مجال خودنمایی پیدا کند. بعضی دیگر فکر میکنند که خوب نیست عصبانی شوند. این چیزها را یاد گرفتهاند که فقط سگها پارس میکند. یا پسر خوبی باش، عصبانی مشو و برای این که مورد محبت دیگران واقع شوند، خشم خود را پنهان میکنند. کسانی که از خشم دوری میکنند، چون از جا در نمیروند، آدمهای خوب و مهربانی به نظر میرسند، به همین دلیل، احساس امنیت و آرامش میکنند. آنان که از خشم میگریزند نیز دشواریهایی دارند. این افراد، در برابر امور غلط هم دچار خشم نمیشوند و لذا نیروی خشم به بقای آنان کمکی نمیکند. در ضمن نمیتوانند مثبت و قاطع باشند چون در هنگام بیان خواستههای خود، احساس گناه میکنند و چه بسا که دیگران حقشان را پایمال کنند.
خشم پنهان (ریایی)
دوستان محسن تلفن میکنند و از او میخواهند که برای گردش دستهجمعی هفته بعد، تهیه صد ساندویچ را در برنامه کار خود قرار دهد. این موضوع با سایر برنامههای محسن تضاد دارد با وجود این محسن میگوید: «باشد». بالاخره روز گردش فرا میرسد، ولی محسن پیدا نمیشود. وقتی تلفن میکنند میگوید: «فراموش کردهام». وقت هم گذشته است. خیلی بد میشود، ولی بالاخره دوستان او ناچار میشوند فکر دیگری بکنند. کسانی که گرفتار خشم پنهان (ریایی) هستند هرگز نمیگذارند کسی بفهمد خشمگین شدهاند. در واقع گاهی اوقات حتی خودشان هم نمیدانند تا چه حد خشمگین هستند. اما خشم خود را از راههای غیر مستقیم نشان میدهند. مثلا به جای این که کاری صورت دهند، مرتبا میگویند: «بله، اما…» یا این که آرام در میان افراد خانواده مینشینند و به نوعی اعصاب بقیه را خرد میکنند. وقتی هم دیگران عصبانی شدند، وانمود میکنند که رنجیدهاند و صورت حق به جانب به خود میگیرند. میگویند: «چرا نسبت به من عصبانی هستی؟» یا: «من که کاری نکردهام». مشکل همین جاست. این افراد، به همان دلیل که خشمگین هستند، کاری را که باید بکنند نمیکنند. اما در عین حال، خشم خود را هم به کسی بروز نمیدهند. خشمگینان ریاکار، وقتی باعث دلسردی دیگران میشوند، حس میکنند که بر زندگی خود تسلط یافتهاند. با کمکاری، خودداری از انجام کار یا به تعویق انداختن کارها، برنامههای دیگران را به هم میریزند. علاوه بر این میتوانند خشمگین باشند و به آنان اعتراف نکنند. میگویند: «تقصیر من نیست. تو بیش از حد از من انتظار داری». خشم آمیخته به ریا، دشواریهایی هم دارد. مهمترین آنها این است که شخص، سررشته خواستهها و نیازهایش را گم میکند. درست است که این افراد ممکن است نگذارند دیگران به خواستههایشان برسند، ولی خودشان هم نمیدانند که با زندگی خودشان چه میخواهند بکنند. نتیجه آن کسالت، دل سردی و عدم رضایت در روابط با دیگران است.
خشم همراه با بدگمانی
بیژن عاشق همسرش است. به همین دلیل او را چون سایه تعقیب میکند. از او سوالهای جوراجور میکند. اگر همسرش برای لحظهای مرد بیگانهای را نگاه کند، خشم در درونش زبانه میکشد. او به قدری در این زمینه حسود است که لیلا را دیوانه میکند. اخیرا لیلا گفته است که اگر رفتارش را عوض نکند از وی جدا خواهد شد. مشکل بیژن تنها حسادت نیست. او به شدت بدگمان است و غالبا خیال میکند که دیگران پشت سر او بدگویی میکنند به کمتر کسی اعتماد دارد و گاهی در فکر است که دیگران چه نقشه تازهای برای آزارش کشیدهاند. بارها دیگران را متهم کرده است که از دست او عصبانی هستند و قصد دارند به او کلک بزنند. اما معمولا دیگران این موضوع را انکار میکنند. خشم همراه با بدگمانی چنین است که گفتیم. این خشم هنگامی به سراغ شخص میآید که احساس کند به صورت غیر منطقی مورد تهدید قرار گرفته است افراد بدگمان، خطر تهاجم را در همه جا احساس میکند. اطمینان دارند که دیگران میخواهند چیزهایی را از چنگشان درآورند. همیشه انتظار دارند که دیگران به صورت جسمی یا لفظی به آنها حمله کند. اعتقاد دارند که باید از خودشان دفاع کنند. آنان راهی یافتهاند که بدون احساس گناه، خشمگین شوند. آنان خشم را در زیر نقاب «حفظ ذات» پنهان کردهاند. برای خشم همراه با بدگمانی، بهای زیادی هم باید پرداخت. افراد بدگمان احساس عدم امنیت میکنند. به کسی اعتماد ندارند. بدتر از همه، قدرت قضاوتشان هم ضعیف است و بین احساسات خود و دیگران نمیتوانند کاملا تمایز قائل شوند. آنان خشم خود را در چشم و کلمات دوستان، همسر و همکاران احساس میکنند. به این ترتیب خود و دیگران را گیج میکنند.
خشم ناگهانی
رویا آتش گرفته است. مادرش میخواهد او را از خانه بیرون کند. چطور جرات کرده است؟ رویا ناگهان از کوره در میرود. هر چه در دستش است پرت میکند. فریاد میکشد و مشت به دیوار میکوبد. شعله خشم او فقط چند دقیقه زبانه میکشد. اما پیش از آن که این شعله فروکش کند، مادرش گریهکنان از در خارج میشود. کسانی که دچار خشم ناگهانی میشوند، به رعد و برق بهاری شبیهاند. طوفان خشم، از نقطه نامعلومی آغاز میشود و هر چه بر سر راه باشد در هم میپیچند. سپس فرو مینشینند. گاهی فقط به صورت رعد و برق است. لحظهای جلوه میکند و سپس پایان میگیرد. ولی غالبا دیگران را آزار میدهند، خانهها را خراب میکنند و به اشیاء خساراتی میزنند که جبران آنها مدتها طول میکشد. کسانی که دچار انفجار خشم میشوند، برای لحظههایی موجی از قدرت را حس میکنند. همه احساسهای منفی خود را تخلیه میکنند تا به آرامش برسند. بدون اندیشه سود و زیان، مهار را از عواطف خود بر میدارند. مشکل اصلی خشم ناگهانی، از دست دادن کنترل است. افرادی که دچار این نوع خشم میشوند، ممکن است برای خود و دیگران خطر ایجاد کنند. ممکن است وحشی شوند. معمولا چیزهایی میگویند و کارهایی میکنند که بعدا از آنها پشیمان میشوند، اما دیگر دیر شده است و نمیتوان آب رفته را به جو برگرداند.
خشم ناشی از شرم
فرید با اتومبیل به دنبال همسرش شهلا میرود. وقتی او را سوار میکند یادش میرود بپرسد که آیا همسرش از تماشای فیلم لذت برده است یا خیر، شهلا با خودش فکر میکند «این ثابت میکند که مرا دوست ندارد. اگر به من اهمیت میداد، حتما دلش میخواست بداند که من اوقاتم را چگونه گذراندهام. همین مرا میسوزاند!» کسانی که به توجه زیاد، نیاز داشته یا بیش از حد در برابر انتقاد حساس باشند، غالبا دچار این نوع خشم میشوند. کمترین انتقاد، این افراد را دچار شرم میکند. این اشخاص متاسفانه خودشان را چندان دوست ندارند. احساس میکنند که افرادی بیارزش، نه چندان خوب، در هم شکسته و نخواستنی هستند. بنابراین وقتی کسی آنها را نادیده میگیرد، یا مطلب ناخوشایندی به آنها میگوید، آن را دلیلی میگیرند که دیگر آنها را دوست ندارند همچنان که خودشان، خودشان را دوست ندارند، اما این موضوع، آنان را واقعا به خشم میآورد. آن گاه شروع به نیش و کنایه زدن و بدخلقی میکنند. در دل میگویند «تو مرا رنجاندی و حالم را بد کردی پس من هم تو را اذیت میکنم». اشخاصی که دچار این نوع خشم هستند، به علت خجلتزدگی سعی میکنند نقطه ضعف دیگران را پیدا کنند. این افراد، هنگامی که شرمزدگی خود خلاص میشوند که به سرزنش، عیبجویی یا مسخر کرده دیگران بپردازند. خشم سبب میشود که بتوانند از کسانی که ظاهرا آنها را خجالت دادهاند انتقام بگیرند، آنها سعی میکنند با خجالت دادن دیگران احساس بیکفایتی را از خود دور کنند.
خشم گرفتن بر دیگران، راه خوبی برای پنهان کردن شرمندگی نیست. افرادی که دچار این نوع خشم هستند، در نهایت کسانی را که دوست میدارند، مورد حمله قرار میدهند. در ضمن، روز به روز تصویر ضعیفتری از شخصیت خویش پیدا میکنند و نسبت به انتقاد دیگران حساستر میشوند. خشم و از کف دادن کنترل، فقط باعث میشود که احساس بدتری نسبت به خود پیدا کنند.
خشم عمدی
رضا هر وقت با خواستههایش مخالفت شود، ابتدا قیافه میگیرد. بعد داد و فریاد راه میاندازد و طرف مقابل را به بیتوجهی متهم میکند. ظاهرا بسیار خشمگین به نظر میرسد. گویی کنترل خود را از دست داده است. اما در کمال تعجب وقتی به خواستهاش رسید، خشمش فروکش میکند.
چگونه ممکن است کسی در این لحظه عصبانی باشد و چند ثانیه بعد آرام شود؟ خشم عمدی همراه با نقشه قبلی است. کسانی که خشم خود را به این شکل به کار میگیرند، معمولا میدانند چه میکنند. در واقع خشم آنان با طغیان عواطف همراه نیست. قصدشان تسلط بر دیگران است و بهترین راهی که یافتهاند. ابراز خشم و گاه اعمال خشونت است. مقصود افراد، از اظهار خشم عمدی، کسب قدرت و کنترل است. هدف اصلی آن است که به خواستهاشان برسند و برای رسیدن به این مقصود، از تهدید و اعمال قدرت استفاده میکنند. خشم عمدی ممکن است برای مدتی موثر واقع شود، ولی در دراز مدت کارساز نیست. دیگران از توپ و تشر خوششان نمیآید. بنابراین برای فرار از آن سرانجام، راهی پیدا میکنند.
خشم اعتیادی
کریم ذاتا خشمگین است. غالبا احساس میکند که افسرده و کسل و از زندگی خود خسته است. اما هر چند وقت یک بار، ظاهرا حالش به کلی خوب میشود. میگوید: «میدانی چیست؟ هر وقت با کسی دعوایم میشود خود را زنده احساس میکنم. افزایش ادرنالین خون، معرکه میکند. فقط در چنین مواقعی است که هیجان پیدا میکنم». بعضیها به عواطف نیرومندی نیاز دارند که با اظهار خشم همراه است. آنان طالب شدت عواطف هستند، که هر چند ممکن است دردسرهای ناشی از بروز خشم را نپسندند. خشم آنان، تنها یک عادت ساده نیست، بلکه موجب هیجان عاطفی آنان میشود، خشم، شوخی نیست، بلکه عاطفهای نیرومند است. معتادان به خشم، منتظرند که دچار طوفان غضب شوند و از خماری دربیایند! این افراد، مشکل میتوانند اعتیاد به خشم را ترک کنند و حالت آنان شبیه کسانی است که به قمار، مواد مخدر یا ماجراجویی معتاد هستند. اگر گاهگاه دچار هیجان شدید نشوند، زندگی برایشان یکنواخت و کسلکننده میشود. معتادان به خشم، در هنگام انفجار احساسات، اوج شدت عواطف و نیروی احساس را درک میکنند. در این هنگام است که خود را زنده و پر انرژی مییابند. هر نوع اعتیادی، دردناک و مخرب است. اعتیاد به خشم نیز از این قاعده مستثنی نیست. معتادان راه دیگری برای رسیدن به حال خوب، سراغ ندارند، به این جهت به خشم، وابسته میشوند. این افراد برای این که از خمای دربیایند، دعوا راه میاندازند و از آنجا که به شدت به احساسات، نیاز دارند، لذا خشم آنان تابع قانون (همه یا هیچ) است. برای این افراد هم خشم، بیش از آن که حلال مشکلی باشد، خود مشکلآفرین است.