جاعلان خبر یا اصطلاحا سازندگان اخبار کاذب یا «فیک نیوز»ها را چطور میشود روانشناسی کرد و شناخت؟ اهداف آنها چیست؟
در مورد اخبار کاذب، پیش از این مطالب زیادی در «یک پزشک»، منتشر کرده بودم. اما تا حالا فرصتی پیش نیامده بود که یک تقسیمبندی منسجم در مورد اهداف یا روانشناسی افرادی که خبر کاذب یا فیک نیوز میسازند، ارائه بدهم.
ساختن اخبار کاذب: جاعلان سازمانی و ارگانیزه در مقابل سازندگان منفرد:
این نخستین نوع تقسیمبندی است که میتوانم ارائه بدهم. از اخبار برمیآید که هم در کشورهای توسعهیافته و هم در کشورهای توسعهنیافته، صرفنظر از اینکه دموکراسی واقعی یا نمایش دموکراسی داشته باشند یا نه، سازمانها و نهادهای وابسته به نهادهای امنیتی یا تشکلات و فرقههایی وجود دارند که سعی دارند با انتشار مطالب و اخبار کاذب، به مخاطبها سمت و سو بدهند و آنها را کنترل کنند.
برای مثال آمریکا بارها روسیه را متهم کرده است که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری به صورت ماهرانه با انتشار اخبار کاذب باعث ترجیح یک نامزد انتخاباتی از سوی مردم شده است.
در مقابل سازندگان سازمانی و دولتی اخبار کاذب، آدمهایی تکافتاده، اما با انگیزههای بالا هم وجود دارند که به صورت مرتب خبر کاذب تولید میکنند.
اما هدف این دسته چه میتواند باشد. در دنیای پرهیاهوی ما که کمتر فرصتی برای فراغت و استراحت برای ما میگذارد، چرا یکی باید پیدا شود که خبر کاذب تولید کند.
ما میتوانیم این انگیزههای و تقسیمبندیها را در مورد این سازندگان گمنام اخبار کاذب را ارائه بدهیم:
1-آنهایی که در پی بامزگی و به اصطلاح جنبه «فان» قضیه هستند. آنها با اظهار نظر یک آدم مشهور را تغییر را میدهند یا عکسش را فتوشاپ میکنند تا این آدم یا کردار او مضحک به نظر برسد. گاهی آنها این خبر را تنها برای یک گروه کوچک میسازند. اما این اخبار بالقوه پتانسیل همهگیر شدن را هم دارند.
2-آنهایی که در پی مشهور شدن و کسب لایک و «ویو»ی بیشتر هستند: اینها از هیچ قانون یا اصل اخلاقی برای تولید اخبار جعلی پیروی نمیکنند. هدف برای آنها وسیله را توجیه میکند. کافی است یک بحران سیاسی یا یک رخداد مهم و داغ ایجاد شود، اینها به تکاپو میافتند که با روانشناسی سلیقه، حدسها؛ توقعات و آرزوهای سرخورده مردم، یک خبر نسبتا باورپذیر تولید و منتشر کنند.
برخی از افراد این دسته آدمهای افسرده و قابل ترحمی هستند. حتی برخی از آنها ممکن است جنبه مالی قضیه را در نظر نداشته باشند و حتی نخواهند با جمع کردن دنبالکننده بیشتر، تبلیغاتی بگیرند، همینکه ببینند مورد توجه قرار میگیرند، برای آنها کافی است.
حتی ممکن است در پی همهگیر شدن یک خبر تولیدی توسط آنها، به سرعت فراموش شود که چه کسی نطفه یک خبر جعلی را ایجاد کرده است. اما خیلی از افراد این دسته از اینکه میبینند توانایی تغییر اذهان را دارند، ارضا میشوند و به همین بسنده میکنند.
3-دسته نصیحتکنندهها: بسیاری از افراد این دسته نیت بدی ندارند. آنها میخواهد فرهنگسازی کنند و مردم را مثلا متوجه زشتی کردارشان در یک مورد بکنند. اما از آنجا که میدانند نصیحت صرف یا یک مقاله تحلیلی پاسخ نمیدهد، شروع به تحریف میکنند. مثلا یک داستان بامزه حکمتآموز تولید میکنند و آن را منتسب به بزرگان درگذشته یا در قید حیات میکنند. نقل قولها را تغییر میدهند و میآفرینند.
آنها امانتداری چندانی در نقل اخبار هم ندارند. با خودشان میگویند که چه میشد اگر داستان این طور رخ میداد، این طور جامعه بیشتر راغب میشد به نکته مورد نظر توجه کند.
4-دسته آنارشیستها: اینها اصلا هدف خاصی را دنبال نمیکنند. همینکه مهارت جعل خود را آشکارا یا پنهانی به رخ بکشند، لذت میبرند.
5-دسته سرخوردههای سیاسی: آنها که میبینند جریان سیاسی که به آن علاقه دارند ، عملا بختی برای پیروزی و رو آمدن ندارد یا ایدهآل و ایدئولوژی که به آن دل بستهاند، نابود شده است، شروع به تولید مطلب و خبر کاذب میکنند.
جعلکنندههای خبر، طیف وسیعی را شامل میشوند. دستهای از آنها کاملا آماتور هستند، آدمهای اهل مطالعهای نیستند، دایره واژگان کمی دارند و از ادبیات حقیری بهره میبرند. زیرکی و فراست لازم هم برای درست چیدن اجزای خبر، برای باورپذیر کردن آن ندارند. منتها با توجه به اینکه جامعه هدف آنها هم از افرادی مشابه خودشان تشکیل شده، گاهی همین ادبیات و تکنیکهای ضعیف آنها به صورت متناقض، پاسخ خوبی میدهد.
در مقابل آنها افرادی را سراغ داریم که به خوبی با روانشناسی جامعه و قلم آشنا هستند و میدانند که چطور باید دروغ ماهرانه گفت. آنها میدانند که با ترکیبی از گفتن دروغهای بزرگ – تکرار مکرر اکاذیب یا آمیزهای از راست و دروغ به مراتب میتوان موفقتر عمل کرد.