چگونه ناو مشهور بیسمارک -مایه تفاخر آلمانها- غرق شد؟
بیسمارک (به آلمانی: Die Bismarck) اولین ناو جنگی از دو نبرد جنگی کلاس بیسمارک بود که برای نیروی دریایی آلمان ساخته شد. این ناو جنگی به نام اتو فون بیسمارک، قدرت اصلی پشت اتحاد آلمان در ۱۸۷۱ نامگذاری شد، کار روی کشتی در کشتیسازی بلوم و ووس در هامبورگ در ژوئیه ۱۹۳۶ شروع شد و دو و نیم سال بعد در فوریه ۱۹۳۹ به آب انداخته شد. کار ساخت در اوت ۱۹۴۰ به پایان رسید، که وارد خدمت در ناوگان آلمان شد. بیسمارک و کشتی خواهرش تیرپیتز بزرگترین ناو جنگیای بودند که تا آن موقع توسط آلمان ساخته شده بودند و دو تا از بزرگترین کشتیهای ساخته شده توسط قدرتهای اروپایی بودند.
در اواسط ماه مه 1941، شانس با انگلستان همراه نبود. غرق کشتیها در دریا به یک نقطه بحرانی رسیده بود. نیروی دریایی آلمان به خطوط کشتیرانی انگلستان نه تنها با قایق «یو» و هواپیماها، بلکه با کشتیهای سطحی نیز حمله میکرد (قایقهای «یو»: نوعی زیردریایی آلمانی است که در جنگ جهانی دوم برعلیه نیروهای دریایی متفقین به کار میرفت). و حالا خبر رسیده بود که دو کشتی عظیم جنگی آلمان با تجهیزات کامل جنگی به همراهی یازده فروند شکتی تجاری در «کاتهگات» در جهت شمال دریا در حرکت هستند. طبق خبر واصله یکی از کشتیهای جنگی میبایستی کشتی جنگی جدید و قدرتمند «بیسمارک» باشد.
سؤال این بود که آیا کشتیهای جنگی دشمن قصد ورود به اقیانوس اطلس را دارند؟ از آنجایی که این نظر، خیلی محتمل بود. انگلیسیها تصمیم گرفتند که طرحریزهای خود را بر همین بنا قرار دهند.
کلیه راههای خروجی دریای شمال که احتمال خروج از آنها میرفت، بایستی تحت مراقبت قرار گیرند.
«سر جتم تاوی» فرماندهی ناوگان حوزه داخلی، با نیرویی متشکل از ناوهای جنگی سنگین، به نامهای «کینگ ژرژ پنجم» و «پرنس او ویلز» دو رزمآور به نامهای «هود» و «ریپولس» و یک نام هواپیمابر با نام «ویکتوریوس» عازم جنگ با ناو «بیسمارک» شدند.
عدم توازن قوا به صورت پنج ناو به یک ناو رضایتبخش به نطر میرسید، ولی ناو جنگی «بیسمارک» از تمامی ناوهای جنگی انگلستان بزرگتر بود و دارای قدرت تسلیحاتی قوی نظیر توپهای 15 اینچ به تعداد هشت قبضه بود که این توپها یک اینچ بزرگتر از توپهای نصب شده در مدرنترین ناوهای جنگی انگلستان و سریعتر از هر ناو انگلیسی بود.
ناوهای انگلیسی از لحاظ کیفیت هیچکدام به پای این ناو نمیرسیدند. ناو «ریپولس» دارای 25 سال قدمت بود و دو توپ کمتر از نام «بیسمارک» داشت. از لحاظ تسلیحاتی ضعیف و دارای شعاع عمل اندکی بود.
ناو «هود» نیز اگرچه قدرتمند بود، ولی بیش از بیست سال از عمرش میگذشت. برعکس، ناو «پرنس او ویلز» اخیراً ساخته شده بود. دو تا از دَکَلهایش را سه هفته قبل نصب کرده بودند و فرصتی نبوده تا به طور کامل و مؤثر به صورت یک ناو جنگی تمامعیار درآید. ناو هواپیمابر «ویکتوریوس» اخیراً هواپیماها را در خود جای داده و اولین باری بود که خلبانان ذخیره در یک ناو هواپیمابر فرود آمدهاند. با این حسای «آدمیرال تاوی» فقط یک ناو داشت که میتوانست روی آن حساب کند و آن ناو «کینگ ژرژ پنجم» بود که میشد روی آن در مقابله با ناو بیسمارک حساب کرد.
طرح آدمیرال به این صورت بود که برای کنترل و مراقبت راههای خروجی به اقیانوس اطلس، ناوهای سنگین خود را به دو نیرو تقسیم کرد. ناوهای «هود» و «پرنس ویلز» بایستی به سمت شمال میرفتند. ناو تحت فرماندهی خودش، «کینگ ژرژ پنجم»، با ناو هواپیمابر «ویکتوریوس» و ناو «ریپولس»، میبایستی گذرگاه جزایر «فایرو» در سمت جنوب را تحت پوشش خود قرار دهند.
تنها سؤالی که باقیمانده بود، زمان اعزام این دو نیرو بود. موضوع مهم که نقش اساسی در درگیری دریایی را ایجاد میکرد، تهیه سوخت بود تا بتوان صدها مایل را به خوبی تحت پوشش درآورد. اگر در زمانی که ناو «بیسمارک» هنوز در لنگرگاه بود نیروهای ردگیر انگلیسی خیلی زود به راه میافتادند و بیهوده به گَشتزنی میپرداختندف در موقع خروج ناو «بیسمارک»، آنها با کمبود سوخت مواجه میشدند، از طرف دیگر اگر آنها دیر راه میافتادند، ممکن بود که ناو «بیسمارک» قبل از رسیدن آنها راه بیفتد و در آن صورت کار از کار میگذشت.
در 21 ماه مه، خلبان یک فروند هواپیمای «اسپیت فایر» از گُردان گشت و شناسایی ساحلی، ضمن تجسس در خط ساحلی نروژ، پس از رؤیت دو ناو جنگی در خلیج کوچک و دور افتادهای نزدیکی «برگن» از آنها عکس گرفت. یکی از دو ناو به عنوان «بیسمارک» شناسایی شد و دیگری یک رزمناو بود که بعداً معلوم شد ناو «پرینز بوگن» بوده است.
از آنجایی که بعد از این، ناو «بیسمارک» رؤیت نشده بود، در نیمه شب همانشب آدمیرال «تاوی» ناو «هود» را به اتفاق نیروهای همراهش به سمت شمال اعزام نمود. روز بعد، 22 ماه مه، یکی از آن روزهای نامساعد برای پرواز، از لحاظ بدی هوا بود. ولی وقتی که در ساعت 7 و 45 بعدازظهر آدمیرال پیام حرکت ناو «بیسمارک» و ناو گروه همراهش را از «برگن» دریافت نمود، دیگر معطل نشد، بلافاصله، ناو گروه تحت فرماندهی خود را به سمت دریا به حرکت درآورد. همچنین رزمناو «سافولک» را برای جانشینی رزمناو «نورفولک» که از قبل در تنگه دانمارک به مُشتزنی مشغول بود، اعزام نمود.
در ساعت 7 بعدازظهر 23 ماه مه، کاپیتان «آر- ام- آلیس» در پل فرماندهی ناو «سافولک» ایستاده بود.
به علت ادامه هوای بد، را هرگونه کمک و یاری از طریق هوا، بسته شده بود و در گَشتزنی خود از این بابت نمیتوانست بهرهمند شود. قسمت زیادی از تنگه دانمارک از مه و رطوبت پوشیده شده بود، فقط یک باریکه راه به پهنای حدود (3) مایل است. زیر یک کوه یخی از اقیانوس منجمد شمالی وجود داشت. در ساعت 7 و 22 غروب کِشتی «سافولک» به سمت جنوبغربی در این تنگه در حال تغییر جهت دادن بود که ناگهان ناو «بیسمارک» را به اتفاق رزمناو «پرینزیوگن» رؤیت نمود. آنها به فاصلهای حدود 14000 یارد از ناو انگلیسی بودند. در یک فاصله بسیار خطرناک و در تیررس توپهای ناو «بیسمارک» که تا 40000 یارد را به خوبی میتوانست مورد هدف قرار دهد. کاپیتان «الیس» سُکان خود را به سمتی که «مه» بود، گردانده و علامت رؤیت دشمن را ارسال نمود. ضمن حفظ تماس راداری او بهگونهای در «مه» مانور کرد تا به «بیسمارک» اجازه عبور داده و سپس خودش سایهوار، پشت سر او موقعیت بگیرد. با تعقیب علایم دریافتی وجود دو ناو دشمن بر صفحه رادار متوجه شدند که این دو ناو با سرعت به شمال در حال ناوهای دشمن، 15 مایل در جلوی وی در حال حرکتند، سپس او درحالیکه از طریق «بیسیم» پیامهای لازمه را ارسال مینمود، مانند سایه به تعقیب آنها پرداخت.
ناو «ونورفولک» در میان «مه» غلیظ علایم صادره را دریافت نمود. فرمانده ناو کاپیتان «آ- ج- ال- فلیپس» دستور داد تا جهت ناوش به جهت موقعیت گزارش شده ناو دشمن تغییر جهت داده شود.
بالاخره در ساعت 8 و 30 شب، پس از یک ساعت حرکت با تمام سرعت ناگهان ناو «نور فولک» از درون «مه» و «شرجی» بیرون آمده و در شِش مایلی خود ناوهای «بیسمارک» و «پرینزیوگن» را رؤیت نمود که از سمت چپ به او نزدیک میشوند. کاپیتان «فلیپس» با تمام نیرو، سُکان را به سمت راست گردانید تا به «مه» برگردد و برای این که اثر خود را محو کند، تولید مقداری دود غلیظ نمود. در این موقع خیلی دیر شده بود و ناو «بیسمارک» متوجه حضور وی شد و شروع به تیراندازی با دقت تمام نمود.
سه گلوله پانزده اینچی با هم در اطراف ناو «نورفولک» فرود آمدند و یکی دیگر با خط عبور وی در آب برخورد نمود. با شانس فوقالعادهای که ناو «نورفولک» آورد. هیچکدام از این گلولههای توپ به آن اصابت نکرده و توانست بدون هیچگونه خسارتی دوباره درون «مه» از نظر ناپدید شود و توانست یک پناهگاه خوب برای خود فراهم نماید. این ناو نیز مانند ناو «سافولک» بهگونهای مانور داد تا مانند سایه از پشت سَر به تعقیب دشمن بپردازد. این ناو در ربع چپ کشتی المانی بهگونهای حفظ موقعیت نمود که آنها نتوانند از این زاویه فرار کنند، در نتیجه تعقیب و گریز ادامه یافت. تعقیبکنندگان و مورد تعقیب با تمام سرعت، در آن تاریک و روشن شب اقیانوسمنجمد شمالی از میان آبهای یخزده تنگه دانمارک در میان مه و طوفان و برف و باران به پیش میراندند.
از طرفی، ناو گروه تحت فرماندهی دریاسالار «لانسلوت هولان» متشکل از ناوهای «هود» و «پرنس ویلز» به اتفاق شش فروند ناوشکن با سرعت تمام برای سد معبر ناوهای دشمن در حال حرکت بودند.
در ساعت 5 و 35 بامداد 24 ماه مه، «هولان» هر دو کشتی آلمانی را رؤیت نمود و برای نزدیک شدن به آنها تغییر مسیر داد. افسران و ناورانان که از نیمه شب تاکنون در محل جنگ قرار گرفته بودند، خود را آماده کردند تا سلاحهای خود را به کار اندازند. در ناوهای «سافولک» و «نورفولک» هیجان موج میزد. حالا که کشتیهای بزرگ از راه رسیده بودند، رزمناوها مأموریت خود را به نحو احسن انجام داده بودند و افسران و ناویان خسته این رزمناوها، خود را آماده تماشای چگونگی نابودی دشمن مینمودند. آنها دقیقاً نمیدانستند که شاهد چه اتفاقی خواهند بود.
از این لحظه به بعد، سیر حوادث خیلی سریع پیش میرفت. همینکه فاصله به 25000 یاردی رسید، ناوهای «هود» و «پرنس ویلز» به سوی ناو «بیسمارک» آتش گشودند. ناوهای «بیسمارک» و «یوگن» بلافاصله به «پاتک» پرداختند. خدمه ناو «پرنس ویلز» متوجه شدند که هر دو ناو آلمانی بدون لحظهای وقفه، بر روی ناو «هود» آتش گشودند. در نبرد توپخانه دریایی مدرن، اصل هدفیابی و زدن به هدف با توجه به محل برخورد قطعات منفجر شده توپ با آب میباشد.
در اثر برخورد این قطعات، قطرات آب تا ارتفاع زیادی بالا میروند و گاهی قطعات بزرگ باعث میشوند که قطرات اب تا ارتفاع حدود 200 پا بالا بپرند و به این ترتیب افسران توپخانه با رؤیت این قطرات میتوانند بفهمند که گلولههایشان به کجا اصابت کردهاند و در نتیجه تصحیح زاویه تیر لازمه را به عمل آورند.
آنچه که افسران «تیر» میخواهد، یک زاویه «تیر» است. به این معنی که اگر او مقداری از آب را در بالا و مقداری از آن را در پایین ببیند، متوجه میشود که به هدف زده است. قاعدتاً او نمیتواند محل اصابت را ببیند. در گلولههایی که دارای ضامن تأخیری هستند، گلولهها ممکن است قبل از انفجار کاملاً به بدنه کشتی نفوذ کنند که در این صورت جرقهای از بیرون رؤیت نخواهد بود.
ناو «پرینز یوگن» در کمتر از یک دقیقه اولین گلوله خود را به هدف زد. آتش عظیمی از دکل اصلی ناو «هود» برخاست و به سرعت گسترش یافته و شعلهور شد. سپس اندکی کاهش یافته، به نظر میرسید که کم و زیاد میشود.
در این حال، فاصله کشتیها به سرعت نسبت به هم کمتر میشدند. ناو «بیسمارک» زاویههای تیر متعددی را بر روی ناو «هود» به دست آورده و به احتمال یقین این ناو را مورد اصابت قرار داده بود.
ناگهان ناظرین وحشتزده در رزمناوهای انگلیسی انفجار عظیمی را از شعلههای آتش ملاحظه کردند که بین دکلهای ناو «هود» ایجاد شده و تا ارتفاع بسیار زیادی به بلندی صدها پا به هوا برخاست. آتش حادث شده مانند یک کوه آتشفشان برای یکی دو ثانیه به هوا برخاست و پس از اینکه آتش فرو نشست در محلی که ناو «هود» قرار داشت از ستون عظیمی از دود غلیظ پوشیده شده بود. از میان دود غلیظ، سینه و پاشنه کشتی را درحالیکه با شیب تندی از آب بیرون زده بود به خوبی میشد مشاهد کرد.
ناو از وسط به دو قسمت شده ودر حال غرق شدن بود. ناو «هودم از وسط مشتعل شده، دو نصفه شده و ظرف مدت چند دقیقه این رزمناو به کلّی از نظرها ناپدید شد.
در این موقع ناو «پرنس ویلز» برای نابودی کامل ناو درندهخوی دشمن وارد صحنه کارزار شد. در محل برخورد چند گلوله توپ پانزده اینچی، دیوار برج مانندی از آب به هوا برخاست. بلافاصله متعاقب این گلولهها، سری دوم از توپهای شش اینچی ناو «بیسمارک» و بعد از آن توپهای هشت اینچی ناو «پرینز یوگن» یکی پس از دیگری به سرعت گردباد فرود میآمدند. غوغای عجیبی بود. لحظه به لحظه ناو «پرنس ویلز» تکانهای شدیدی میخورد، مثل اینکه مورد اصابت قرار گرفته بود و آنهایی که پشت فرامین قرار داشتند متوجه دود سیاهی شدند که آتش پیش روی آنها به هوا برمیخاست و از بین این آتش یک گلوله توپ 15 اینچی به پل فرماندهی تبدیل به کشتارگاه شد. کلیه افسران و ناویان یا کشته شدند و یا زخمی، به استثناء کاپیتان «جان- سی- لیچ» و مأمور ارسال علایم «یئومان» علت اینکه ناو را تازه از کارخانه تحویل گرفته و هنوز کامل نبود، این «نو» بودن ناو، اوضاع را بدتر کرد و به ضرر ناو تمام شد.
از کارافتادگیهای کوچک یکی بعد از دیگری در سیستمها پیش میآمد. یک توپ از کار افتاد و توپ دیگر، چند گلوله توپ را از دست داد و از طرفی ضربات متوالی به ناو وارد میشد. دو گلوله توپ، پهلوی ناو را در آب فرو ریخت و تعدادی از قطعات در آب شناور شدند. کاپیتان «لیچ» که حالا به پل پایین آمده بود، تصمیم گرفت که از درگیری خودداری نموده و منتظر جانشین بماند. او در پس پردهای از دود عملیات کناره گرفت.
اگرچه، نشانهاز خسارت در این ناو مشهود نمیشد ولی ناو «بیسمارک» از تعقیب آن خودداری نمود. تنها دلیلی که احتمال مورد اصابت قرار گرفتن آن را به وجود میآورد، ستون دود واضحی بود که حدود سه دقیقه بعد از نبرد از دودکش آن دفعتاً به هوا برمیخاست.
از دست دادن ناو «هود» ضربه سنگینی به انگلیسیها وارد ساخت. یک نسل تمام از مردان نیروی دریایی رشد یافتند تا این ناو را به عنوان قویترین ناو جهان مورد توجه قرار دهند و این ناو در اولین نبرد خود فقط پس از چند دقیقه زیر آتش توپخانه دشمن قرار گرفت و از صحنه نبرد محو شد و فقط سه نفر از سرنشینان نجات یافتند. تیراندازی ناو «بیسمارک» بینظیر و عملیاتش در مقایسه با نیروی دریایی انگلستان به به مقیاس زیادی بهتر بود. کنترل آتش بینظیری داشت و خطای تیرش خیلی اندک و بهرهگیری از امکاناتش قابل ملاحظه بود. در برخوردش با نیروی دشمن آن هم به نسبت (2) به (1) به نفع دشمن با پنج یا شش خطای تیر و زاویهیابی، یک ناو را کلاً نابود و با (12) زاویهگیری یا بیشتر، ناو دیگر را از صحنه عملیات بیرون رانده بود.
شکست ناشی از نابودی ناو «هود» در یک لحظه وضعیت را تغییر داد. بعد از فاجعه نابودی ناو «هود»، ضرورت غرق ناو جنگی «بیسمارک» به دو برابر افزایش یافته بود. اگرچه بعداً گزارش شده بود که ناو جنگی المان در موقع حرکت از خودش اثر روغنریزی بر روی آب به جای میگذاشته است، ولی حالا ظاهراً صدمه ندیده و با حداکثر سرعت به سمت جنوب غربی در حرکت بود. در این زمان، دَه ناو در اقیانوس اطلس بودند که تعدادی از آنان فقط جهت محافظت، دارای چند کشتی سبک بودند. این وضعیت وارد عملیات فاجعهآمیز باعث تحریک وزارت دریاداری شد تا با قدرت و شدت عمل بیشتری وارد عملیات بشود. نیروی «اچ» تحت فرماندهی دریاسالار «سِر جیمز سمرویل» متشکل از رزمناو «رنوون» ناو هواپیمابر «آرک رویال»، رزمناو «شفیلد» و شش ناوشکن در «جبلالطارق»، (1500) مایل یا بیشتر به سمت جنوب در حال انجام مأموریت برای سد راه خروجی غربی مدیترانه برعلیه ناوگان «ایتالیاییها» بودند.
حالا با توجه به این وضعیتی که پیش آمده بود، تصمیم بر این شد تا این نیروی «اچ» برای انجام مأموریت برعلیه «بیسمارک» فراخوانده شود. با ناو جنگی «رامیلیس» که صدها مایل به سمت شمال غرب در وسط اقیانوس اطلس بود، دستور داده شد تا از کاروان خود جدا شده و خود را به ناو دشمن به غرب رسانده و راه او را سد نماید. همینطور به یک ناو جنگی دیگر به نام «رادنی» که حدود (500) مایل دور از ساحل «ایرلند» بود دستور داده شد تا از ناوهای دیگر و گروه خود جدا شده و به قصد تلافی با ناو دشمن رهسپار شود. ظرف شش ساعت پس از نابودی ناو «هود» دو ناو جنگی سنگین دیگر، یک فروند رزمناو، یک فروند ناو هواپیمابر، سه فروند رزمناو سبک تندرو، (9) فروند ناوشکن به عملیات تعقیب و ردگیری اضافه شدند.
در نتیجه تمرکز قوایی به وجود آمد که به خاطر ماهیت دراماتیک و وسعت منطقهای که درگیر و در عملیات بود، در نوع خود کمنظیر بود. بعد از غرق ناو جنگی «هود»، دو رزمناو «نورفولک» و «سافولک» در فاصلهای که از نظر پنهان بودند، به تعقیب «بیسمارک» ادامه دادند. ناو جنگی صدمهدیده «پرنس ویلز» در حال رساندن خود به «نورفولک» بود و (300) مایل به سمت شرق «سرجان تاوی» بر عرشه ناو جنگی سنگین «کینگ ژرژ پنجم» با تمام سرعت ممکنه در حال راندن به سوی دشمن بود. ناو هواپیمابر «ویکتوریوس» و ناو «ریپالس» در معیّت وی بودند.
برای مدتی هوا خوب شد و رزمناوهای تندرو، ناو دشمن را در فاصلهای بین (15) الی (18) مایل تحتنظر خود قرار دادند. در هر حال حدود ساعت 11 صبح هوای مهالود در جلو، خودنمایی میکرد. هر دو رزمناو تا آنجایی که مقدور بود در فاصله نزدیکی از هم قرار گرفتند ولی حوالی ظهر به علت نم و شرجی و بارش بارانهای تند و موسمی دید خود را بر روی ناو دشمن از دست داده و آن را گم کردند. از این لحظه به بعد با استفاده از «رادار» متوجه شدند که با ناو دشمن فاصلهای بیش از (13) مایل ندارند. در مدتی از بعدازظهر، تماس قطع و وصل میشد.
کاپیتان «الیس» فرمانده ناو «سافولک» انتظار این را داشت که ناو «بیسمارک» ممکن است در هر لحظه، جهت به دام انداختن یکی از دو ناو که با استفاده از هوای مهالود سایهوار ا را تعقیب میکنند، در فاصلهای نزدیکتر اقدام کنند. حالا در ساعت 36/6 بعدازظهر، «رادار» او نشان میداد که فاصلهاش با ناو «بیسمارک» به سرعت کم میشود و از یک «دام» خبر میداد. لذا کاپیتان ناو «سافولک» تغییر جهت داده و سرعت را به حداکثر افزایش داد. همین که ناو او برگشت، ناو «بیسمارک» از «مه» خارج شده و با تمام توپخانهاش آتش بر روی «سافولک» گشود. کاپیتان «الیس» دستور داد برای رد گم کردن ایجاد دود غلیظ نمایند تا بتوان در پناه دود حاصله از دید ناو «بیسمارک» پنهان بماند.
این عمل مختصر باعث شد تا هر دو کشتی به ناوهای «نورفولک» و «پرنس ویلز» نزدیک شوند. در این موقع ناو «پرنس ویلز» به حمایت از ناو «سافولک» شروع به تیراندازی نمود که در نتیجه ناو «بیسمارک» با تمام سرعت شروع به دور شدن نمود. البته حالا روشن شده است که دلیل تیراندازی ناو در حال محاصره به این خاطر بوده است تا ناو «پرینز یوگن» بتواند جهت سوختگیری منطقه را ترک کرده و سپس به بندر «برست» برود.
در نتیجه ناوهای انگلیسی، رد «بیسمارک» را گرفتند و به تعقیب ادامه میداند، ولی نگرانی «سرجان تاوی» به این خاطر بود که مبادا دشمن در فاصلهای از شب با استفاده از سرعت زیاد فرار کند. تنها راه چاره برای جلوگیری از فرار این ناو، حمله با ناو هواپیمابر «ویکتوریوس»، قبل از تاریکی شب بود. اگر آنها فقط میتوانستند چند اژدر به بدنه آن بزنند یا از زیر اب در بدنه آن بزنند یا از زیر آب در بدنه آن خرابکاری نماید، شاید بدین نحو میتوانستند بهگونهای از سرعت وی بکاهند و به این وسیله از فرار وی به خاطر داشتن سرعت زیاد جلوگیری کنند.
سپس قبل از تاریک شدن هوا، (9) فروند هواپیما از ناو هواپیمابر «ویکتوریوس» به پرواز درآمده و از یک فاصله صد مایلی که تقریباً آخرین حد شعاع عملیات آنها بود، به دنبال ناو «بیسمارک» رهسپار شدند. این اولین بار در تاریخ بود که یک ناو جنگی توسط یک ناو هواپیمابر مورد حمله قرار میگرفت. خدمه پروازی که اغلب آنان آموزشهای لازم جهت کار در دریا را نیاموخته بودند، با شجاعتی قابل وصف و فوقالعاده حمله خود را انجام دادند.
هر (9) هواپیما اژدرهای خود را پرتاب نموده و سپس به ناو هواپیمابر خود مراجعت نمودند. به هر حال فقط یک اژدر به طور مؤثر عمل کرد، ولی از سرعت «بیسمارک» کاسته نشده بود.
در مجموع، رزو شکست دردناکی بود و شدیداً متأثرکننده و تلخ بود. علاوه بر تمام اینها، در نیمه شب، ناوشکنهای ناو «کینگ ژرژ پنجم» مجبور شدند که منطقه را به سمت «ایسلند» ترک کنند. فعالیت طولانی، سرعت زیاد بیش از حد، منابع سوختی آنان را از بین بدره بود و دیگر بیش از این نمیتوانستند که در دریا ادامه مأموریت بدهند. ناو «ریپالس» نیز مجبور بود که جهت سوختگیری، خیلی زود منطقه را ترک کند. از زمان درگیری روز گذشته تا این موقع، پشت سر هم بدبیاری و کج اقبالی روی کرده بود. درحالیکه به نطر میرسید ناو «بیسمارک» به خوبی از مهلکه جان سالم به در برده است، ولی باز هم بدبیاریهای بیشتر روی میآورد. خبر رسید که از ساعت 3 بامداد روز 15 ماه مه، ناو «سافولک» که سایهوار در تعقیب ناو «بیسمارک» بوده، تماس خود را با «بیسمارک» از دست داده است و این ناو تا سی و یک ساعت و نیم بعد دیده نشد!
لحظاتی سرشار از اضطراب و دلهره بود. لحظاتی پر از یأس و نومیدی در این مورد که آیا ناو «بیسمارک» از محاصره رهیده است. لحظاتی از نگران ناشی از تمام شدن ذخایر سوختی و بالاتر از همه اینها ترس از اینکه مبادا کشتیهای انگلیسی به جای اینکه به ناو «بیسمارک» نزدیک شوند، در حال دور شدن از آن باشند.
سرانجام در ساعت 10 و 30 بامداد روز 26 ماه مه، یک هواپیمای فرماندهی گارد ساحلی توانست ناو «بیسمارک» را متوقف سازد. ولی در عین حال به علت اینکه ناوهای انگلیسی یک انحراف مسیر طولانی در جهت دریای شمال ناورهای انگلیسی در حالیکه عملاً به موازات ناو «بیسمارک» در حرکت بودند، در یک فاصله خیلی زیاد پشت سر وی قرا داشتند.
ناو «بیسمارک» حدود (50) مایل از ناو «کینگ ژرژ پنجم» جلو افتاده بود و دیگر اینکه به زودی تحت پوشش هوایی آلمان قرار میگرفت. اگر او سرعت (20) نات را حفظ میکرد («نات» واحد سرعت هوایی و دریایی است، مساوی یک میل دریایی یعنی برابر «6080» پا). میتوانست تا طلوع روز بعد در شعاع عمل بمبافکنهای آلمانی قرار گیرد، لذا برای جلوگیری از این امر و کشاندن او به صحنه عملیات، بایستی به هر ترتیب شده در همین روز بهگونهای سرعتش را کاهش داد و در غیر اینصورت از دسترس خارج میشد.
ولی این امر چگونه امکانپذیر بود؟ فقط با اژدر. تنها امید حقیقی به هواپیمای ناو هواپیمابر «آرک رویال» بسته بود. (24) ساعت کم یا بیشتر، نیروی «اچ» به فاصله (1500) مایلی بوده است، این نیرو حالا دارد با حداکثر سرعت ممکنه پیش میتازد. این تنها نیرویی است که امکان دارد بتواند مانع رسیدن ناو «بیسمارک» به بندرگاه بشود.
وقتی که پیام صادره توسط بیسیم دریافت شد که ناو «بیسمارک» دوباره ردیابی و رؤیت شده است. (15) فروند هواپیمای ناو «آرک رویال» جهت حمله اژدری مهیّا شدند.
ساعت 2 و 30بعدازظهر پرواز شروع شد. ناو «بیسمارک»، (40) مایل جلوتر بود. به خدمه پروازی گفته شده بود که هیچ کشتی دیگری در آن نزدیکیها نیست.
هوا در طول روز مرتب بدتر میشد و درحالیکه هنوز حمله هوایی در حال مهیّا شدن بود، آدمیرال «سامرویل» به رزمناو «شفیلد» دستور داد که ناو «بیسمارک» را یافته و او را تعقیب کند. دستور از طریق علامت دادن با چراغ فقط به ناو «شفیلد» مخابره شده بود و ناو «آرک رویال» هرگز متوجه ترک حوزه عملیاتی توسط ناو «شفیلد» نشده بود.
نیروی حملهور اندکی با تأخیر به پرواز درآمد. خلبانان که در میان ابر و باران پرواز میکردند، در «رادارشان» هدفی را ملاحظه کردند که با تقریب نزدیک به یقین، همان موقعیتناو «بیسمارک» را داشت و با این تصور حمله را انجام دادند. زیاد باعث تعجب نیست که در آن وضعیت پُراضطراب و گیجکننده، هواپیماها نتوانستند ناو «شفیلد» را تشخیص دهند!
کاپیتان «لارکوم» فرمانده ناو «شفیلد» پیام پرواز هواپیماها را از آدمیرال «سامرویل» دریافت کرده بود، وقتی که آنها را در آسمان دید، دلیلی برای ترسیدن و یا عکسالعمل نشان دادن نداشت. ولی وقتی که با دوربینش به آنها نگاه میکرد، متوجه شد که آنها به طور ناگهانی شروع به شیرجه نموده به «ناوش» حملهور شدند. او فوراً دستور افزایش سرعت به حداکثر رادار و برای اینکه اژدرها به وی (به ناوش) اصابت نکنند، سُکّان را کاملاً چرخاند. از طرف ناو نشفیلد» هیچگونه شلیکی صورت نگرفت، افسران و ناویان در سکوت به تماشای اژدرهایی که به سمت اب پرتاب میشدند، پرداختند. اولین اژدر به دریا افتاد و کوهی از آب به هوا برخاست و افراد روی عرشه ناو «شفیلد» که هیچ کاری از دستشان ساخته نبود، عاجزانه به هم چسبیدند. لحظهای بعد توجه آنها معطوف چیزی به مراتب جالبتر شد.
به محض اینکه دومین اژدر با آب برخورد نمود، با صدای مهیبی منفجر شد. اژدر بعدی نیز به همین ترتیب. کلاهک اژدرهای با سلاحهای مغناطیسی مسلّح شده بودند که به محض برخورد با آب عمل میکردند. از بقیه اژدرهای، سه تای آنها بدون صدمه زدن منفجر شدند و خلبانهای سه تا از هواپیماها متوجه شدند که اشتباهی رخ داده است و از انداختن اژدرهایشان خودداری نمودند. در نتیجه فقط شِش یا هفت اژدر خطرناک در آب باقیمانده بود که «شفیلد» میبایستی با آنها دربیفتد. کاپیتان «لارکام» برای اینکه با اژدرها برخورد نکند، شروع به «ویراژ دادن» نمود و این کار را با آنچنان مهارتی انجام داد که هیچکدام از اژدرها به ناو اصابت نکردند.
خلبانان وقتی که به ناو هواپیما بازگشتند، همه از این بابت دلتنگ و افسرده بودند، ولی به آنها یک فرصت دیگر برای حمله به ناو «بیسمارک» داده شد. هواپیماها دوباره سوختگیری نموده و این بار اژدرهای زیادتری برای آنها در نظر گرفته شد. تا ساعت 7 بعدازظهر نیروی حملهور دوباره روی عرشه آماده پرواز شدند. باد به شدت میوزید. دید متغیر بود و سقف ابر، (600) پا یا کمتر ویک طوفان سنگین دریایی در حال وقوع بود.
به محض اینکه هواپیماها برخاستند، تمامی افراد روی ناو «آرک رویال» میدانستند که این بار خلبانان به قصد موفقیت رفتهاند.
حدود (40) دقیقه بعد، ناو نشفیلد» آنها را دید و علامت داد که دشمن دقیقاً (12) مایل جلوتر است و آنها به سمت ابرها اوج گرفتند. چیزی نگذشت که صدای شلیک توپها به گوش رسید که دقیقاً از سمت راست سینه ناو بود و تکههای منفجر شده در هوا مشاهده شدند. نور گلولههای آتشبار ضدهوایی چند لحظه در آسمان پرتوافشانی کردند و سپس خاموش شدند. پس از لحظهای تأخیر، افرادی که روی پل فرماندهی ناو «شفیلد» بودند، دیدند که اول یک فروند و سپس دو فروند هواپیما برگشتند. آنها با ارتفاع خیلی پایین از روی ناو عبور کردند، درحالیکه اژدرهای خود را قبلاً پرتاب کرده بودند و یکی از هواپیماها فاصلهاش را با ناو خیلی نزدیک کرد. افراد روی ناو، شادمانه لبخند زدند و دستهای خود را به عل–مت موفقیت تکان دادند.
وقتی که نیروی حملهور، به ناو «آرک رویال» مراجعت کردند، ملاحظه شد پنج فروند از آنها توسط گلولههای ضدهوایی آسیب دیدهاند. به غیر از این موارد، فقط یک هواپیما سقوط کرده و پس از تحقیق از خلبانان معلوم شد که یک اژدر مستقیماً به ناو «بیسمارک» اصابت کرده است. براساس آخرین گزارشهای ارسالی از ناو «شفیلد» و یک هواپیمای ناو «آرک رویال» به آدمیرال «تاوی» معلوم شد که ناو «بیسمارک» عقبگرد کرده و به سمتی متمایل به سمال در حال حرکت است.
سؤال این بود که چرا ناو «بیسمارک» این تصمیم عجیب را که در حقیقت نوعی خودکُشی است، گرفته بود؟ آیا میتوانست علت این امر، آسیب رسیدن به سُکانهای عمودیاش و در نتیجه غیرقابل کنترل بودنش باشد؟
وقتی که آخرین هواپیمای گشت که سایهوار «بیسمارک» را تعقیب کرده بود، بازگشت، مشاهدات مهم خلبان این هواپیما، فرضیه و حدس بالا را تأیید و تبدیل به یقین نمود. وی گفت: بلافاصله بعد از حمله هوایی، ناو «بیسمارک» دو گردش کامل دایرهوار نموده و سپس ظاهراً در مسیری به سمت شمال از گردش بازایستاده است و بعد از آن در همین جهت به خود ادامه میدهد و حالا مسلّم شده بود که حدس درست بوده است.
بعد از یأس و دلهره چند روز گذشت و زمانی که امید توقف ناو «بیسمارک» به صفر رسیده بود، حالا دریافت خبر معیوب شدن ناو دشمن بیاندازه مسرّتبخش بود. افسران ارشد، تشخیص داده بودند، حمله هوایی که یک خسارت اساسی را وارد کرده بود، با ایجاد کاهش سرعت ناو، آخرین امید برای جلوگیری از فرار ناو «بیسمارک» بود و اینکه آخرین تلاش بتواند تا این حد موفقیتآمیز باشد اصلاً خارج از حد تصور و انتظار بود و روزنه امید، به موفقیت تبدیل شده بود. روز بعد، 27 ماه مه، با دیدی کم و افقی طولانی طلوع کرد. در ساعت 15/8 صبح «نورفولک» ناو «بیسمارک» را حدود هشت مایل جلوتر از خودش رؤیت نمود. خبر رؤیت را برای ناوهای «ژرژ پنجم» و «رادنی» مخابره نمود. در ساعت 47/8، ناو «رادنی» با شلیک توپخانه (16) اینچی نبرد را آغاز نمود. همینکه گلولههای زاویهگیری به اب خورد، توپخانه ناو «ژرژ پنجم» نیز آتش گشود. ناو «بیسمارک» برای دو دقیقهای ساکت بود، سپس او هم شروع به شلیک نمود. سومین رگبار ناو «بیسمارک» تقریباً به ناو «رادنی» آسیب رساند. فرمانده این ناو، کاپیتان «فردریک دالریمپل هامیلتون» جهت خود را تغییر داد به نحویکه بتواند گلولههای بیشتری را به سمت ناو «بیسمارک» پرتاب کند.
در ساعت 8 و 54 ناو «نورفولک» با توپهای (8) اینچی خود را از فاصله (20000) یاردی آتش گشود. ناوهای «کنیگ ژرژ پنجم» و «رادنی» که حالا فاصله نزدیکتری با ناو «بیسمارک» داشتند، توپهای ذخیره خود را به کار انداختند و در ساعت 9 و 40 رزمناو و «دورست شایر» نیز به عملیات ملحق شد.
به این ترتیب کارایی توپخانه دشمن در حال ضعیف شدن بود. چند دقیقه بعد، هر دو ناو جنگی انگلستان به فاصله خیلی نزدیکی از ناو «بیسمارک» قرار گرفتند و حالا میشد جزئیات روی ناو را با دوربین به خوبی دید. اثار صدمات روی ناو «بیسمارک» به خوبی مشهود میشد و یک اتش نسبتاً وسیع در وسط ناو شعلهور بود و تعدادی از توپهایش از کار افتاده بودند و بقیه توپها نیز به طور متناوب و نامتعادل آتش میکردند (شلیک میکردند).
در یک فاصله باز هم نزدیکتر دو ناو جنگی انگلیسی با استفاده از توپخانه اصلی و ذخیره آتش بسیار سنگینی را نصیب ناو «بیسمارک» نمودند. انفجار عظیمی درست در دکلهای پاشنه ناو به وقوع پیوست که باعث شد دکلها از جا کنده شوند و روی پل فرماندهی بیفتند. سرعت ناو «بیسمارک» حالا به حد بسیار پایین و نامتعادلی رسیده بود و ناوهای جنگی انگلیسی برای اینکه بتوانند توپهای خود را بر روی آن تنظیم نمایند، میبایستی «زیگزاگ» وار پس و پیش بروند. در ساعت 10 صبح، ناو جنگی «بیسمارک» تبدیل به یک کشتی شکستخورده و از پا درآمده شده بود.
دکلش افتاده، دودکش آن از جا کنده شده و به دریا افتاده بود. سر توپهایش هر کدام به سمتی و ابر سیاهی از دود از وسط کشتی به هوا برمیخاست. از درون آتشی به وضوح مشهود بود که در همه سوی شعلهور است و از سوراخهای متعددی که در بدنه ناو ایجاد شده بود زبانه میکشید. افراد ناو سلاحها را انداخته بودند و تعدادی از آنها این طرف و آن طرف میدویدند تا بتوانند از آتشی که هر لحظه شدیدتر میشد فرار کرده و خود را به آب بیاندازند، تا به ای ترتیب خود را از وحشت موجود در روی ناو به دست مرگی در آب بسپارند. ولی پرچم ناو نبیسمارک» هنوز در اهتزاز بود. حداقل به ظاهر، این پرچم بدون اعتنا به اتفاقات واقعه، برجا مانده بود. در جایی که قدرتی نداشت و در محاصره دشمن نیز بود، ولی تسلیم نشد.
انگلیسیها مصمم بودند که ناو را غرق کنند و میبایستی هرچه سریعتر این کار را به اتمام برسانند. چون ممکن بود که هر لحظه هواپیماهای دور پرواز المان سر برسند یا ممکن بود مورد حمل اژدرهای زیردریاییهای آلمانی که غیبتشان تا این لحظه باعث شگفتی بود، قرار گیرند و بدتر از همه اخطار دایمی کمبود سوخت که به اضطراب افزوده بود. یک اژدر ناو «رادنی» به کف ناو «نورفولک» اصابت کرد. ناو «نورفولک» نیز حداقل یک اژدر به «بیسمارک» زده بود، ولی این ناو، هنوز شناور بود. به هر حال، آنچه که مسلم بود، این ناو غولپیکر که یکپارچه آتش بود تا نیمه در آب فر. رفته بود و دیگر هرگز قادر به برگشت به بندر نمیتوانست باشد، چه حالا غرق بشود یا نشود.
در ساعت 10 و 15 «سرجان تاوی» از روی ناو «کینگ ژرژ پنجم» به «رادنی» علامت داد که در پاشنه موقعیت بگیرد. او از خیلی قبل در وضعیتی بسیار خطرناک در انتظار بود و در حال داشت به وطن مراجعت میکرد. به محض اینکه او به راه افتاد، رزمناو «دورست شایر»، دو اژدر به سمت راست ناو «بیسمارک» آتش کرد. یکی از این دو اژدر درست زیر پل فرماندهی منفجر شد، رزمناو سپس به سمت چپ ناو رفت و یک اژدر دیگر نیز از این طرف دیگر آتش کرد که اصابت نمود. کشتی داغون شده که پرچمهایش هنوز در اهتراز بودند و به آرامی به سمت چپ غلتید و در زیر امواج آب از نظرها پنهان شدند.
تعقیب بزرگ به پایان رسیده بود. ناو قدرتمند «بیسمارک» پس از یک نبرد دلیرانه برعلیه نیروهای برتر از بین رفته بود. تنها چیزی که از آن باقیمانده بود چند صد نفر از خدمه این ناو بودند که سرهایشان از میان امواج خروشان دریا قابل رؤیت بود. رزمناو «دورست شایر» و ناوشکن «مایوری» یکصد و ده نفر از آنان را از دریا گرفتند. سپس با دریافت خبر رؤیت یک فروند زیردریایی، ناوهای انگلیسی، منطقه را ترک کردند.
نابودی ناو «بیسمارک» به یکی از طولانیترین تعقیبات مداوم تاریخ دریایی خاتمه داد. از لحاظ بدبیاریهای تأسفبار، تغییرات و جایگزینی سریع و خوشبینیها به یأس و نومیدی و بالاخره پیروزی درخشان، بلافاصله پس از یک شکست تلخ. این واقعه احتمالاً در جنگ بینظیر بود.
عین عکس از فاصله نزدیکی توسط ناو جنگی «پینزیوگن» از ناو جنگی «بیسمارک» که در حال به آتش کشیدن ناو «هود» انگلیس در تنگه دانمارک، دور از سواحل «گرینلند» میباشد، گرفته شده است. چند دقیقه بعد، ناو انگلیسی منفجر شد. ناو «بیسمارک» تا اعماق دریاها توسط رزمناوهای انگلیسی مورد تعقیب قرار گرفت و سرانجام سه روز بعد به قعر آبها فرستاده شد.
منبع: کتاب دو جلدی بررسی جنگ جهانی دوم – ترجمه و تالیف شریف مقدم – انتشارات شهید محمد رضا مقدم
این مستند را در مورد ناو بیسمارک ببینید.
خیلی جالب بود ممنون
واقعا عجب داشت
المان نازی و قدرتش واققعا عجیب بودن