آیا میتوانیم به صورت آگاهانه بر خوابها و رؤیاهای خود مسلط شویم؟ چگونه رؤیای شفاف ببینیم؟
حتما برایتان پیش آمده که آرزو کرده باشید در حین دیدن یک رؤیا، بتوانید متوجه شوید که دارید رؤیا میبینید. بعضیهایمان هم از این مرحله فراتر میرویم و دوست داریم در این هنگام قدرت تغییر رؤیا را داشته باشیم یا بتوانیم در این هنگام در صورت دلخواه نبودن رؤیا، از خواب برخیزیم.
جالب است بدانید که ماشینها، اسبابها و حتی باشگاههای خاصی هستند که این کار را به شما میآموزند. به علاوه، افراد معدودی که در «رؤیای آگاهانه» چیرهدستاند میتوانند به پژوهشگران خواب برای رخنه در دنیای رؤیاها، کمک کنند، کاری که تا همین دو سه دهه پیش ناممکن به نظر میرسید.
در رؤیاهای عادی پس از بیدار شدن است که پی میبریم خواب میدیدهایم. حتی ممکن است رؤیای خود را مرور کنیم و از اینکه توانستهایم دستخوش چنین رؤیاهای خندهآور یا ترسناکی شویم جا بخوریم و به خود بگوییم:
«چرا نفهمیدم که آن ببر خیالی بیش نبود؟ چطور توانستم بازوی او را از جا بکنم بیآنکه بفهمم این کار به این آسانی شدنی نیست؟ باید میدانستم که نمیتوانم پرواز کنم. باید میفهمیدم که خواب میدیدهام.»
در واقع، اینجور فریب خوردن، قاعده رؤیاست. توجه کردن به اینکه نباید فریب خورده باشیم گام اول بهسوی رؤیای آگاهانه است. گام بعدی این است که بتوان در حین خواب دیدن پرسید که «آیا ممکن است که در حال خواب دیدن باشم؟» (گرچه شاید نتیجه بگیرید که ممکن نیست چنین باشد) و سرانجام بیداری حقیقی در رؤیا به این معنی است که در حین خواب بدانیم که خواب میبینیم. اینجاست که طلسم شکسته میشود. در حین رؤیایتان بیدارید و میتوانید آن را در اختیار خود بگیرید.
اصطلاح «رؤیای آگاهانه» (که اصطلاح خیلی خوبی نیست، زیرا خیلی بیش از رؤیای زنده یا واضح معنی میدهد) را فردریکوانایدن، روانپزشک هلندی، در سال 1913 وضع کرد. او توضیح داد که در این نوع رؤیا بههمپیوستگی دوباره کارکردهای روانی چنان کامل است که فرد به خواب رفته به حالت آگاهی کامل میرسد و میتواند توجه خود را معطوف به جهت معینی بکند و به کارهای مختلف ارادی دست بزند. در عین حال، میتوانیم با اطمینان بگوییم که، خواب آشفته نمیشود و عمیق و آرامشبخش است.
پژوهشگران در یک قرن اخیر درباره این نکته آخر اختلاف زیادی داشتهاند. تنها معدودی از پژوهشگران روان رؤیای آگاهانه را بررسی کردهاند و افراد زیادی این کار را با امور ماورای طبیعی و مشاهدهناپذیر مربوط میدانستند و دانشمندان سنتگرا نیز که راجع به خواب تحقیق میکردند به این کار چندان علاقهمند نبودند. آنها چنین استدلال میکردند که رویاهای آگاهانه به هیچ وجه نمیتوانند رؤیای واقعی باشند و وجود عنصر آگاهی در ضمن رؤیا تناقضآمیز است. بر طبق نظریه آنان، رؤیای آگاهانه باید در لحظههای کوتاه بیداری یا در مرحله گذار از بیداری به خواب اتفاق بیفتند – اما نه در نوعی از خواب عمیق که در طی آن معمولا حرکات سریع چشم و رویاهای عادی رخ میدهند. به سخن دیگر، رویاهای آگاهانه به عقیده آنان درواقع اصلا رؤیا نیستند.
حال چگونه افرادی که رویای آگاهانه میبینند میتوانند این پژوهشگران را قانع کنند که این طور نیست؟ آخر آدم وقتی در خواب عمیق باشد و خواب ببیند که نمیتواند فریاد کند که “های! به من گوش بدهید. من همین الان دارم خواب میبینم”. در خواب عضلات بدن فلج میشوند. حتی نمیتوانید انگشت خود را تکان دهید.
راه زمانی باز شد که پژوهشگر خواب، کایت هی-یرن، از دانشگاه هال، پی برد که البته همه عضلات ما در حین خواب فلج نمیشوند. در خواب رم REM یا Rapid Eye Movement (خواب در ضمن حرکات سریع چشم)، چشمها حرکت میکنند. از این رو شاید خواببیننده آگاه بتواند با حرکات چشم علامت بدهد.
تنها سه دهه پیش بود که یک خواببیننده آگاه به نام آلن ورسلی برای نخستین بار این ترفند بسیار مهم را عملی کرد. او تصمیم گرفت که هروقت فهمید که دارد خواب میبیند چشمانش را هشت بار به طور متوالی به چپ و راست تکان دهد. در آزمایشگاه خواب، هییرن او را به یک پلیگراف متصل کرد و توانست توالی حرکات شدید چشم را که بهوضوح در وسط خواب “رم” ثبت شده بودند ببیند. بنابراین جای شک نبود. رؤیاهای آگاهانه رؤیاهای واقعیاند و در حین خواب «رم» اتفاق میافتند.
پژوهش بیشتر نشان داد که رؤیاهای آگاهانه ورسلی اغلب در آغاز صبح، در حدود ساعت 6:30 اتفاق میافتند. این رؤیاها تقریبا نیم ساعت پس از شروع یک دوره رم (حرکات سریع چشم) در حدود پایان یک سلسله حرکات سریع چشم آغاز میشدند و بین دو تا پنج دقیقه ادامه داشتند.
یکی از اتفاقات عجیب در دنیای علم این بود که در همین زمان، بدون اطلاع هییرن، استفن لابرگ در دانشگاه استانفورد، کالیفرنیا، در همین راه تحقیق میکرد. مقاومت در برابر این فکر هنوز قوی بود. در 1980 مجلات نیچر و ساینس نخستین مقاله لابرگ درباره این کشف را رد کردند. ولی این مقاله بالاخره منتشر شد و در به روی پژوهش جدی درباره بعضی از مسائل پیچیده مربوط به رؤیا و شعور گشوده شد.
پژوهش لابرگ نهتنها یافتههای هییرن و ورسلی را تائید کرد، بلکه پژوهشهای دیگری را مثلا برای کشف اینکه چه کسی و چه موقعی میتواند رویاهای آگاهانه را ببیند تشویق کرد. محکمترین یافته همان است که هییرن قبلا ادعا کرده بود: فعالیت جسمانی (و عاطفی) شدید در طول روز، در شب رؤیاهای آگاهانه به دنبال دارند. بیدار شدن از خواب شبانه و انجام دادن نوعی فعالیت و سپس دوباره به خواب رفتن نیز ممکن است رؤیای آگاهانه در دوره بعدی رم (حرکات سریع چشم) را برانگیزد.
به زبان فیزیولوژیک، رؤیاهای آگاهانه معمولا در دورههای تحریک سطوح بالای قشر مخ در حین خواب اتفاق میافتند. گویی مغز پیش از آنکه آگاهی امکانپذیر شود باید به آستانه معینی از تحریک برسد. آغاز رؤیای آگاهانه (که با حرکات چشم مشخص میشود) با فاصلههایی در تنفس، تغییرات جزئی در تعداد ضربان قلب و تغییراتی پتانسیل الکتریکی پوست همراه است.
در ارتباط با خود رؤیا، ویژگیهای چندی هستند که سبب آگاهی در رؤیا میشوند. افزایش اضطراب یا تنش غالبا بر آگاهی در رؤیا مقدم است، همانطور که شناخت عقلانی حاکی از اینکه در ارتباط با آنچه که اتفاق میافتد چیزی «رؤیاگونه» یا ناسازگار وجود دارد میتواند بر این آگاهی مقدم باشد. گویی هنگامیکه تحریک قشری کافی وجود داشته باشد میتوان اندکی اندیشه انتقادی در رؤیا وارد کرد: و این کار شاید به فرد امکان دهد که تمایز بین جهان خارج و دنیای رویاهایش را به خاطر آورد تا به خندهآور بودن رویاهایش پی ببرد یا به او اجازه دهد بیداری خود را به خاطر آورد تا بداند آنچه در رویاها میبیند نمیتواند جزئی از زندگی عادی بیداری باشد. گرچه، بسیار وسوسهانگیز است که این بینش انتقادی را مایه آگاهی در رؤیا بدانیم، ولی تاکنون به دقت معلوم نیست که چه چیزی علت و چه چیزی معلول است.
پژوهشهای بعدی به تکامل روشهای القایی رؤیاهای آگاهانه کمک کردهاند. به نظر می رسد که هرکسی، اگر پیگیری کافی داشته باشد و مصمم باشد میتواند رؤیای آگاهانه را یاد بگیرد. روشهای این کار به چهار گروه تقسیم میشوند.
1-یکی از معروفترین آنها عبارتست از: القای رویای آگاهانه به کمک تقویت حافظه به ابتکار لابرگ، با علامت اختصاری MILD. برای یاد گرفتن این روش باید در اوایل بامداد در حین دیدن رؤیا از خواب بیدار شوید و بیآنکه رؤیا را فراموش کنید در حالت کاملا بیدار به فعالیتی چون مطالعه یا راهرفتن مشغول شوید و سپس دوباره دراز بکشید تا به خواب روید. در این حال باید مجسم کنید که در خواب و در حال رؤیا به سر میبرید، رؤیایی را که از آن بیدار شدهاید پیش خود تکرار کنید و بگوئید: «دفعه دیگر که خواب ببینم، میخواهم آنچه را خواب میبینم به خاطر بسپارم.»
2- روش دیگر نسبتا اساسیتر است و در آن شخص در طول روز به خود یادآور میشود که درحین رؤیای خود آگاه باشد. این روش به این موضوع مربوط میشود که ما پی میبریم که بیشتر وقتمان را در نوعی حالت بین خواب و بیداری صرف میکنیم. اگر بتوانیم در زندگی بیداری آگاهتر باشیم، در رؤیا نیز میتوانیم آگاهتر باشیم.
3-روانشناس آلمانی -پل تولی- پیشنهاد میکند که چندین بار در روز از خودمان بپرسیم که “آیا من دارم خواب میبینم یا نه؟” و اگر این کار آسان به نظر رسد، باید آن را بیازماییم. به یاد داشتن این موضوع در همه اوقات کار آسانی نیست و مستلزم تصمیمی محکم است. اگر فراموش میکنیم، میتوانیم ترفند پژوهشگر فرانسوی الیور کلرک بیازماییم، و حرف “T” را (به جای آگاهانه) روی دستمان بنویسیم. این روشها یادآور شیوههای قدیمی برای افزایش آگاهی از راه تامل و تفکر است. کسانی که در زمینه تامل تجربه زیادی دارند ادعا میکنند که آگاهی خود را در عین خواب حفظ میکنند. از این رو شگفتآور نیست که بعضی از پژوهشهای اخیر موفق به کشف ارتباطهایی بین تامل و افزایش آگاهی شده است.
4-آخرین روش، روشی است که نیازمند انواع و اقسام اسبابهاست. این روش مبتنی بر این اصل است که نوعی علامت خارجی به کار برده شود که به افراد در حین خواب “رم” یادآوری کند که دارند خواب میبینند. هییرن ابتدا از پاشیدن آب به دست و صورت خفتگان استفاده میکرد، ولی سرانجام کار را به واردآوردن شوک ضعیف الکتریکی به مچ دست خفتگان خلاصه کرد. ماشین رؤیا دورههای “رم” را با خبرگیری از تغییراتی که در تعداد تنفس به وجود میآید کشف میکند، این ماشین به طور خودکار شوک وارد میآورد.
در این ضمن، لابرگ صداهای ضبط شده بر نوار و ارتعاشها را برای یادآوری رد کرد و سرانجام چیزی به نام “چراغ رویا” طراحی کرد، و آن ماشینی است که حرکات چشم در دوره خواب “رم” را کشف میکند و وقتی حرکات به حد معینی برسند، چراغهایی که نوری برقآسا دارند روشن میشوند. برای آزمودن کارایی ماشین لابرگ، 44 نفر به آزمایشگاه او آمدند، که بیشتر آنها فقط یک شب را در آزمایشگاه گذراندند و بیش از نیمی از آنها دستکم یک رویای آگاهانه داشتند. دو تن از آنان با این روش نخستین رویای آگاهانه خود را تجربه کردند. از روی بررسیهای مقدماتی، این روش تقریبا به اندازه MILD، موفق به نظر میرسد، ولی به کار بردن هر دو روش با هم موثرتر است. پژوهشگران سرگرم آزمودن شیوههای دیگر نیز هستند، ولی هنوز خیلی زود است که بدانیم کدام شیوه و به چه علت کارآمدتر است. با این همه، بودن وسایل القا امکان میدهد که افراد بیشتری بتوانند رویای آگاهانه را در آزمایشگاه تجربه کنند و برای کسب اطلاعاتی درباره رویاهای آگاهانه در آزمایشها شرکت کنند. این قبیل بررسیها ممکن است به بعضی از مسائل جالب توجه پاسخ دهند.
برای مثال به این سوال که رؤیاها چقدر طول میکشند؟ عقیده عمومی بر آن است که رؤیاهای مفصل و طولانی در عمل در یک آن، در آستانه بیداری دیده میشوند. معروفترین مثال از آلفرد موری در قرن گذشته نقل میشود. این شخص خوابی طولانی و پر از فراز و نشیب دید که منجر به قطع سر وی به وسیله گیوتین گشت. هنگامیکه ترسان و هراسناک از خواب بیدار شد دید سر تخت روی گردن او افتاده است و نتیجه گرفت که سراسر رؤیا در آن لحظه شکل گرفته است.
مدتهای مدیدی آزمودن این نظریه تقریبا غیر ممکن به نظر میرسید. پژوهشگران خواببینندهها را در لحظههای مختلفی از “رم” بیدار میکردند و دریافتند که کسانی که مدتی طولانیتر در خواب “رم” بودهاند رویاهای طولانیتری داشتهاند. لیکن، زمانگیری دقیق تنها وقتی امکانپذیر شد که خواببینندهها توانستند از حالت رویای خویش “علائمی” را ارسال کنند. لابرگ حتی افرادی را وادار کرد که وقتی در رویای آگاهانه فرو رفتند علامت بدهند، یک دوره 10 ثانیهای را بشمارند و دوباره علامت دهند. فاصله میانگین آنها 13 ثانیه بود، و این همان فاصلهای بود که آنها در بیداری 13 ثانیه را شمارش میکردند.
ورسلی، در حالی که در همان آزمایشگاه خواب بررسی میشد، خوابی طولانی درباره رسم مثلثهایی روی تخته سیاه دید. او در گزارشی که در بیداری داد ادعا کرد که “من فکر می-کردم رویایم 5 دقیقه طول کشیده است.” در واقع هم زمان ثبت شده 5 دقیقه و 15 ثانیه بود.
دلیل رسم مثلث در خواب ساده بود. این آزمایش یک مود از آزمایشهای بسیاری بود که با آن درباره رابطه بین افعال رویایی و اعمال واقعی تحقیق میکردند. این نوع تحقیق سابقهای طولانی دارد. پژوهشگران اولیه خواب گهگاه مثالهایی مییافتند که با آنها میتوانستند رابطهای را نشان دهند، از جمله این مثالها مشاهده حرکات چشم به تندی به چپ و راست
برای مدتی طولانی است، که پس از آن خواببیننده بعد از بیداری گزارش کرده است که در خواب مشغول تماشای یک بازی پینگپونگ بوده است. مشکل آنجا بود که پژوهشگران ناچار بودند تا فرا رسیدن نوع مناسب رؤیا منتظر شوند. با رویای آگاهانه وضع کاملا تغییر میکند. در این آزمایش که زیر نظر پژوهشگران مورتون شاتزمان و پیتر فنویک در لندن انجام شد، ورسلی قصد داشت مثلثهای بزرگی بکشد و هربار که چنین میکند با تکانهای چشمش علامت بدهد. وقتی او خواب میدید، ماهیچه نگار الکتریکیای که حرکات کوچک ماهیچهها را ثبت میکرد، نهتنها علائم چشمی بلکه امواج نوکتیز فعالیت الکتریکی را بلافاصله بعد از آن در ساعد نشان داد. بدین گونه، افعال از پیش طراحی شده در رؤیا حرکتهای متناظری در عضلات ایجاد میکردند. آزمایشهای بعدی، که در آنها ورسلی خواب میدید که به اشیا لگد میزند، با چتر چیز مینویسد یا انگشتانش را به-سرعت باز و بسته میکند، همه تائید کردند که بدن جسمانی حرکات کوچکی متناظر با افعال بدن رویایی نشان میدهد. به علاوه چشمها می-توانند در رؤیا اشیای متحرک با نوع مناسبی از حرکتهای ردگیری کننده، دنبال کنند، و سخن گفتن در رؤیا وقتی آغاز میشود که شخص، همچون هنگام سخن گفتن در بیداری، شروع به بازدم میکند.
لابرگ به دلیل دیگری به تنفس علاقه نشان میداد. در سن پنج سالگی خواب دیده بود که دزدی دریایی در زیر دریاست و میتواند خیلی بیش از آنچه در بیداری میتواند زیر آب بماند. سی سال بعد، او میخواست دریابد که آیا خواببینندههایی که در رؤیا نفس خود را نگه میدارند از حیث جسمانی نیز چنین میکنند و دریافت که چنین میکنند. او و خواببینندههای آگاه دیگر توانستند از رؤیا علامت بدهند و سپس در رؤیا نفس خود را نگه دارند یا به تندی نفس بکشند. در حین فرستادن علامت الگوی متناسبی در روی خبرگیرندهها دیده شد.
در آزمایشهای بعدی، لابرگ تا آنجا پیش رفت که به پرسشهایی پاسخ دهد که پرداختن به آنها پیش از پیدایش رویای آگاهانه آزمایشگاهی امکانپذیر نبود. در زندگی بیداری، نیمکرههای چپ و راست مغز در حین انواع مختلف کارها فعال میشوند. مثلا، آواز خواندن بیشتر نیمکره راست را به کار میگیرد، در حالی که شمارش کردن نیمکره چپ را. در یک رویا، لابرگ خود را در حال پرواز بر فراز یک مزرعه مشاهده کرد. او بهسرعت با چشمهایش علامت داد و شروع به خواندن کرد: “پارو، پارو، پارو، قایقتان را پارو بزنید…”. او علامت چشمی دیگری فرستاد و سپس به کندی تا ده شمارش کرد و آنگاه برای آخرین بار علامت داد. ثبت امواج مغزی او درست همان الگوهای فعالیت را نشان داد که در ضمن انجام دادن این فعالیتها در بیداری انتظار میرود.
سرانجام، لابرگ آزمایشهایی راجع به امور جنسی انجام داد و دریافت که به اوج رسیدن جنسی زن در رؤیا با تغییرات فیزیولوژیکی قابل مقایسه با تغییراتی که در اوج کامجویی جنسی در بیداری مشاهده میشوند همراه است.
آزمایشهایی از این دست نشان میدهند که مشابهت نزدیکی بین افعال بدن رؤیایی و، اگرنه حرکات واقعی، دست کم پاسخهای الکتریکی وجود دارند. این کشف رؤیا دیدن آگاهانه را در جایی بین اعمال واقعی، که در آنها عضلات برای حرکت دادن بدن کار میکنند، و تصویرسازی در بیداری، که در آن عضلات به-ندرت دخالت دارند قرار میدهد. لیکن، واضح است که به رقم مشابهتها در افعال رؤیا و اعمال بیداری، جهان رویاها با جهان بیداری کاملا تفاوت دارند.
در یک آزمایش، ورسلی مجبور شد با انجام دادن حرکات چشمی تعداد مشخصی شوکهای الکتریکی ضعیفی به خود وارد کند. در رویا، او در کیسه خوابی در هوای آزاد زیر باران بود، و میتوانست نور ساعت شماطهایاش را ببیند و میدانست ماشینی که شوکها را وارد میکند آنجاست. در واقع، وقتی او کارش را انجام میداد، نگران خیس شدن ماشین بود.
چنین مشابهتی بین جهان رویاها و دنیای واقعی به شکلی بسیار غریبتر در طی “بیداری کاذب” یا به قول وانایدن “بیداری نادرست” اتفاق می-افتد. ما به طور ساده خواب میبینیم که از خواب برخاستهایم و به جای اینکه آگاه باشیم که این یک رویاست (به عبارت دیگر داریم رویای آگاهانه میبینیم) قانع میشویم که آنچه گذشت رؤیا بوده و اکنون آنچه مشاهده میکنیم واقعی است. دانشجویی در دانشگاه بریستول برای من شرح داد که چگونه او (ظاهرا) از خواب بیدار میشود، خود را از بستر بیرون میکشد، دندانهایش را میشوید، لباس میپوشد و حتی سراشیبی طولانی و تند دانشکده پزشکی را با دوچرخه میپیماید و تازه آن وقت بیدار میشود و متوجه میشود که این کارها را در خواب انجام داده است!
این بیداریهای کاذب میتواند حالتی بین اندکی سرگرمکننده تا به شدت ناخوشایند باشد. بسیاری از خواببینددگان از دیدن “شعله ترسناک” یا “نور اهریمنی قوی” که به نظر می-رسد اشیا را در این جهان کاذب احاطه میکنند یاد کردهاند. بعضی از آنها وحشتزده شدهاند و بعضی دیگر یاد گرفتهاند که برای گریز از این ترس و وحشت بیدار شوند. چنان است که گویی گرفتار شدن بدون آگاهی در نسخه بدل جهان چیزی است که باید از آن احتراز کرد، در حالی که آگاه شدن در رؤیا شادیبخش است.
پس، جای شگفتی نیست که بعضی از کودکان یاد میگیرند برای رهایی از کابوسهای مکرر، رویای آگاهانه را تجربه کنند، در حالی که دیگران تنها برای سرگرمی و تفریح این مهارت را کسب میکنند.
تجربه عروج
در همه این تجربهها، چنین به نظر میرسد که گویی جهان ادراکی جای خود را به جهان دیگری داده است، ساخته خیال، یعنی به رونوشت توهمی جهان واقع. با این بیان، روشن میشود که تجربههای دیگر در همین مقوله جای میگیرند.
سلیا گرین، از مؤسسه پژوهش روانی – جسمی در آکسفورد، آنها را “تجربههای متاکوریک” میخواند. این تجربهها دربرگیرنده تجربه بیرون از بدن هستند، بدین ترتیب که به نظر میرسد از بدنشان خارج و در فضا شناور شدهاند تا بتوانند جهان را از بالا نظاره کنند. این تجربه، اگرچه به طور سنتی مستلزم جدا شدن جسم مثالی، یا روح، از بدن تلقی میشود، اکنون به منزله جانشین شدن جهان خاطره و تخیل به جای دنیای ادراکی شناخته میشود. جالب توجه است که به استناد دلایل بسیار، از جمله دلایلی برگرفته از بررسیهای خود من، همان کسانی که تجربههای بیرون از بدن را گزارش میکنند رویای آگاهانه را نیز شرح میدهند، بسیاری از آنها میگویند که تجربهها، اگرنه یکسان، بسیار مشابه به نظر میرسند.
جین گاکنباخ، روانشناس دانشگاه آلبرتای کانادا، این تجربهها را به تجربههای حالت احتضار و داستانهای راجع به ربوده شدن توسط اشیای پرنده ناشناس (بشقابهای پرنده) تشبیه میکند. هر چند ربوده شدن توسط اشیای پرنده ناشناس بسیار غریب به نظر میرسد، آن نیز مستلزم جانشین شدن رونوشتی توهمی به جای جهان ادراکی است. آنچه در این زمینه به رویای آگاهانه ویژگی میبخشد، بصیرت شخص به چیزی است که اتفاق میافتد. در تجربه نمونهوار خروج از بدن، افراد فکر میکنند که واقعا بدنشان را ترک کردهاند. در “ربوده شدن توسط شی ناشناس پرنده” گمان میکنند که مردان کوچکاندام سبز رنگی واقعی وجود دارند و در تجربه احتضار قانع میشوند که دارند از یک دالان واقعی به سوی جهان دیگر سرازیر می-شوند. تنها در رویای آگاهانه است که افراد پی میبرند که دارند خواب میبینند. آیا بصیرت درباره این تجربههای دیگر هم به همین گونه امکانپذیر است؟
ورسلی، پیشاهنگ علامت دادن در حین رویاهای آگاهانه، اینک در انجام وظیفه دشوارتر و پرزحمتتری تلاش میکند و آن القای رویای آگاهانه (یا چیزی مانند آن) در حالت بیداری است. روش او از فرط سادگی خندهآور به نظر میرسد. به پشت کاملا دراز بکشید و آرام و بی-حرکت بمانید. این کار ممکن است ساده باشد، ولی آنقدرها هم آسان نیست. هر بار تلاش کردن دو ساعت یا بیشتر وقت میگیرد تا موثر واقع شود. در این حال، تصویرهای واقعگرایانه و رویاگونه میتوانند چنان مغشوشکننده باشند که از جای نجنبیدن تقریبا ناممکن گردد. به قول خود ورسلی “… اگر کسی مانند من، با تجسم-های قوی بساوایی و شنیداری، خواب ببیند که در تاریکی مورد معاینه و دستکاری روبوتها قرار گرفته است یا موجودات کوچکی که در حسن-نیت یا شایستگی آنها جای شک است روی او عمل میکنند، بسیار دشوار است که بیحرکت بماند”. اگر در چنین لحظاتی فرد از جای بجنبد، حالتی که به زحمت دست داده است، چون بخار به هوا میرود و او باید تلاش دوساعته خود را از سر بگیرد. با این همه، این روش امید به کشف غرابتهای تجربه متاکوریک را زنده نگه میدارد.
البته مهمترین مسئله برای اکثر خواببینندگان آگاهانه این است که احساس آنان در رویای آگاهانه چگونه است: سرزندهتر، هوشیارتر و آگاهتر، یا “به خود واقعیمان مانندهتر”. این سخن چه معنی میدهد؟ خود در رویا، البته تنها مدلی روانی است. ولی خود در زندگی بیداری نیز چنین است. شاید ما میل داشته باشیم فکر کنیم که چیزی بیش از این هستیم، ولی روان-شناسی به ما میآموزد که خود همانگونه ساخته میشود که جهان ادراکی ساخته میشود. در این صورت چگونه میتوان “بیشتر” یا “کمتر” از خود بود؟ من فکر میکنم پاسخ این است که خود ساخته شده در رویای آگاهانه موجود فانی و ناپایدار رویاهای عادی، بی هیچ خاطره و بی هیچ بصیرت، نیست. در واقع، بسی بیشتر شبیه به مدل ساخته شده در زندگی بیداری است. شاید به این دلیل است که ما در رویای آگاهانه خود را بیشتر شبیه به خودمان احساس میکنیم. اگر چنین است، پژوهشهای آینده باید بتوانند رویای آگاهانه را نهتنها برای شناختن خواب و رؤیا بلکه برای کشف طبیعت خودآگاهانه ما به کار برند.
نوشته سوزان بلاکمور ترجمه مصطفی مفیدی
منبع: مجله دانشمند – دهه 1360
مطلب رو با اشتیاق خوندم ولی وقتی فهمیدم مال دهه شصت هست وا رفتم. کاش یه مطلب با همین کیفیت ولی به روز هم بذارید.
من خودم تجربه رویای آگاهانه و هم بیداری کاذب را بارها داشته ام. و در خواب به این آگاهی رسیده ام که هرگاه بین رویا هستم لب پایینی ام را با دندان گاز میگیریم. اگر درد نداشت میفهمم که خواب هستم. در رویاهایی که کابوس وار هست در این مواقع شدیدا سعی کرده ام خودم را از خواب بیدار کنم و به کرات اتفاق افتاده که با وجود تصور بیدار شدن باز دوباره همان نیروهای کابوس وار به سراغم آمده اند و فهمیده ام که یک بیداری کاذب بوده است. واقعا دنیای خواب دنیای عجیبی است. اگه میتونید مرجع مناسبی در این مورد معرفی بفرمایید
شبها شام بسیار سبک و کم و بافاصله ۳ ساعت قبل از خواب باعث بهبود و آرامش در کیفیت خواب والبته سلامتی می شود
قبل از خواب خوردن شیر و ماست خواب شما را لذت بخش خواهد کرد.
اگر خواستید در شب آرامش داشته باشید نیم ساعت بعد از غذا یک لیمو ترش را با هسته در یک لیوان آب سرد بچکانید هم بزنید و میل کنید و تاثیر شگفت انگیز آن را ببینید.
خواب آگاهانه اشتباه است زیرا باعث می شود از استراحت خود بهره لازم را نبرید.
خواب یه جهان دیگه هست . آدم درونش گم میشه اما باید این رو هم به خاطر داشته باشیم که درون یک دنیایی قدرتمند هستیم . دنیایی که قانونی ندارد پس چرا خودمون براش قانون وضع نکنیم .حدود چهار سال در این زمینه تلاش کردم . و ادعایی ندارم . اما من برای خودم خواب و کابوس میسازم . شاید. از نظر خیلی ها مسخره بیاد ولی از نظر من زندگی توی دنیایی که خیلی وسیع تر از اون چیزی هست که فکرش رو میکنی هرچیزی ممکنه . خواب میسازم برای خودم و واقعاً خودم رو همون طوری که برنامه ریزی کرده بودم درون خوابم میبینم واضح تر از حقیقت . و زمانی که ناخودآگاه کابوس میبینم خودم میتونم با آگاهی از خواب بیدار بشم گرچه با گذشت زمان به جای اینکه آسون تر بشه سختر میشه . و باید بگم که انگار اون خواب میخواد منو حبس درون خودش بکنه و من هم باهاش میجنگم تا به برتری درونش برسم . خواب یک جهان دیگست که میتونیم قواعدش و قوانینش ، جای جای اون جهان رو خودمون پر بکنیم . در هر ساعتی از روز .
برای من ممکن بود . چون خودم ممکنش کردم . امیدوارم که مفهوم حرفم رو فهمیده باشید. ممنون