پیشنهاد سریال: مینی‌سریال مانیاک Maniac یا مجنون

سریال مانیاک Maniac (مجنون) شبکه نتفلیکس، یکی از آخرین آثاری است که رویکردی تازه در ژانر علمی تخیلی را دنبال می‌کند.

فیلم‌های علمی تخیلی روانی یا Psychological Sci Fi، تمرکز خود را به جای سوالات علمی علوم کلاسیکی مثل فیزیک، روی پیچیدگی‌های ذهن بشر می‌گذارند. مانیاک روایت دو بیمار درگیر با بیماری‌های روانی است، اولی اوون میلگرام (جونا هیل) که نام‌اش از روی یکی از معروف‌ترین روانشناسان قرن بیستم یعنی استنلی میلگرام گرفته شده، و یک بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی است که برادری را می بینید که وجود خارجی ندارد و دیگری، آنی لندزبرگ دختری مبتلا به اعتیاد و افسردگی پس از حادثه (PTSD) است که هر دوی این افراد برای امتحان داروی روانی جدید وارد یک شرکت داروئی می‌شوند که قرار است جای درمان روانکاوی را بگیرد.

این آزمایش‌ها بهانه‌ای می‌شوند که ما به درون روانِ پریشان اوون و آنی نقبی بزنیم و از طریق رویاها و فانتزی‌های‌شان به معنا برسانیم. اما چطور به این گوشه از ژانر علمی تخیلی رسیدیم.

در آستانه دو جنگ جهانی بشر از اثر مرگبار علم بدون اخلاق مطلع شد و دید همان‌طور که می‌توان با علم زندگی بشر را بهبود بخشید می‌توان چیزهایی مثل سلاح شیمیایی و بمب اتم ساخت که شاید تاریک‌ترین نقاط زندگی بشر باشد. درست در همین زمان بود که علمی نوپا سویه نگاه بشر را به سمت خودش برگرداند. افرادی مثل، زیگموند فروید، آلفرد آدلر و کارل یونگ آرام‌آرام ساختار یک علم انسانی را گسترش دادند که به یکی از جلوه‌های علمی قرن بیستم تبدیل شد. روانشناسی برای اولین بار تلاش کرد که در رویکردی مستقل از نگاه سخت‌افزاری پزشکی به ذهن، رویکردی نرم افزاری برای بررسی ذهن بشر را پیشنهاد بدهد. روانشناسی شاید در ابتدا ملغمه عجیبی از فلسفه، داستان و تعبیرخواب بود که نمی‌توانست خیلی به صورت علمی جلو برود، ولی زود راه‌اش را پیدا کرد و با دستاوردهای بزرگی توانست خودش را به‌عنوان یک دانش موثر جابیاندازد.

پیشرفت‌های علمی در حوزه نورولوژی هم به کمک روانشناسی آمد و کم‌کم بشر با سوالات علمی مطرح در این زمینه آشنا شد: زبان از کجا می‌آید؟ هویت از کجا می‌آید؟ دقیقا ما چطور می‌اندیشیم؟ این‌ها سوالاتی هستند که حالا ذهن بشر را درگیر خود کرده است و حالا در فیلم‌ها هم حضور دارند. مانیاک دقیقا مسیر خود را از همین‌جا پیدا می‌کند. یک اثر علمی‌تخیلی که به جای قرار دادن علوم فیزیک، زیست شناسی و کامپیوتر، اصول روانشناسی را به‌عنوان بخش علمی خود انتخاب می‌کند. چیزی نزدیک به درخشش ابدی یک ذهن پاک و تلقین که شاید بیشتر به اولی نزدیک باشد. این سریال مفهوم روان‌نژندی و بیماری ذهنی را در مرکز کار خود قرار می‌دهد و با مفاهیمی مثل هوش مصنوعی و ارتباطات انسانی هم درگیر می‌شود.

فضای ذهنی و هذیانی مانیاک باعث شده فوکوناگا-کارگردان سریال- بتواند به چند سبک و ژانر سینمایی سربزند. دنیای واقعی سریال مانیاک براساس زیبایی‌شناسی سال‌های انتهایی دهه هشتاد و اوایل نود میلادی (که به نام رترو Retro شناخته می‌شود) ساخته شده است، دوران سیطره برندهای ژاپنی بر بازار آمریکا و دوران رواج فلاپی‌ها مانیتورهای سبز CRT، دنیایی عجیب و غریب که در دهان ابتدا با نکات دیوانه‌وارش مثلا یک مجسمه آزادی اضافه یا تبلیغات‌چی‌هایی که تک‌تک تبلیغات را شفاهی به شما می‌گویند، حتی نگاه شما به واقعیت را هم مختل می‌کند!

برای درک تمام جوانب آن باید نقش کری جوجی فوکوناگا را هم درنظر بگیرید. فیلمسازی که با یک فیلم مستقل وارد سینما شد ولی سریال کارآگاه حقیقی بود که نام او را به‌عنوان یک فیلمساز آینده‌دار تثبیت کرد. اگر به بررسی کارنامه فوکوناگا بپردازید متوجه می‌شوید که اصلی‌ترین نقطه قوت او این است که سعی کرده هرگز خود را تکرار نکند. او از فیلم مستقل شروع کرده (sin nombre)، سپس فیلمی براساس رمان معروف شارلوت برونته یعنی جین‌ایر ساخته، با سریال کارآگاه حقیقی ژانر کارآگاهی را آزموده و با هیولاهای بی‌سرزمین به کودکان سرباز آفریقایی پرداخته. حالا هم که بعد از ساختن مانیاک ، فرمان 25 امین قسمت بعد از سری فیلم‌های باند را بعد از جدایی دنی بویل به او سپرده‌اند.

فوکوناگا با کارنامه رنگارنگ‌اش نشان داده بیش از هر چیزی به خود سینکا علاقه دارد و لزومی نمی‌بیند که در یک ژانر محدود بماند، پس برای چنین کارگردانی چه بهانه‌ای بهتر از رویاها و کابوس‌های چند بیمار روانی که به کمک آنها بتواند به ژانرها و سینماهای مختلف سرک بکشد. شاید این تنها چیزی باشد که از سریال اصلی منبع اقتباس نروژی مانیاک باقی مانده است. در آن سریال هم با شخصیتی در یک بیمارستان روانی مواجه هستیم که در هر قسمت درگیر یک آرزو و رویای خود است که در هرکدام از این رویاها شخصیتی جدا دارد. فضای ذهنی و هذیانی مانیاک باعث شده فوکوناگا بتواند به چند سبک و ژانر سینمایی سربزند.

در ادامه اوون و آنی در رویاها و فانتزی‌هایی درگیر می‌شوند که یکی شبیه آثار برادران کوئن (مانند بزرگ کردن آریزونا) است و دیگری ادای دینی به ژانر فانتزی است (مانند ارباب حلقه‌ها). در یک قسمت ما درگیر یک رویای گانگستری به سبک فیلم‌های مارتین اسکورسیزی (مانند رفقای خوب و کازینو) می‌شویم و در جایی دیگر با یک فیلم کمدی جاسوسی (به سبک دکتر استرنج لاو) روبه‌رو هستیم. دلیل این ارجاعات پرتعداد سینمایی هم مشخص است؛ اگر برای نسل روان‌شناسانی مثل یونگ، اساطیر و داستان‌های کودکان بافت ناخودآگاه انسان را تشخیص می‌دادند. در روزگار فرانچایزها و پخش بی‌وقفه فیلم و سریال، داستان‌های این فیلم‌ها هستند که به ناخودآگاه ما شکل داده‌اند. این تغییر لحن و فضا یکی از جذاب‌ترین جنبه‌های مانیاک است. این‌که در دنیای واقعی به‌جای آگهی‌های تلفنی و تصویری یک نفر مامور می‌شود که برای شما آگهی بخواند یا سرویسی وجود دارد که روابط انسانی را برای شما شبیه‌سازی کند، همه و همه ایده‌های جذاب و تماشایی هستند. این تغییر فضا مخصوصا به دو بازیگر اصلی فرصت می‌دهد که در قالب نقش‌های مختلف نشان دهند که چقدر توانایی بازیگری گسترده‌ای دارند، آزمونی که جونا هیل در آن موفق‌تر از اما استون ظاهر می‌شود و به ما گستره بالایی شخصیت‌هایی را که در چنته دارد نشان می‌دهد؛ از شوهر دلسوز تا دزد آثار هنری و گانگستر!

اما به‌جز همین نکات و البته دستاوردهای فنی سریال، عملا این اثر در شناخت کافی ذهن بشر موفق عمل نکرده. مشکل این‌جاست که مجنون در داستان‌اش نتوانسته این مشکلات و رویاها را به یک مفهوم کلی بدل کند که باقی ما بتوانیم خود را در آن بیابیم، یعنی کاری که مثلا چارلی کافمن توانسته با استادی بسیار در درخشش ابدی یک ذهن پاک به آن برسد. به بیان دیگر با این‌که مانیاک در مورد ذهنی است که همه ما هر روز با آن درگیر هستیم، اما نمی‌تواند به‌جز ایده عالی و فضاسازی درخشان‌اش چیز دیگری به ما عرضه کند. شاید بخشی از مشکل این باشد که ایده اصلی حول یک محور یک آزمون نوروسایکولوژیک می‌گذرد. سریال نتوانسته با علوم روانشناسی روز جلو بیاید و درگیر همان فضای فرویدی/یونگی روانشناسی در نیمه قرن بیستم است و از مفاهیم نوین روانشناسی مثل روانشناسی رفتاری و پیشرفت‌های حوزه نورولوژی که در سال‌های اخیر به کمک تکنولوژی fMRI، خبری نیست.

علی‌رغم تلاش جونا هیل، شخصیت اوون که از یک خانواده ثروتمند می‌آید و نمی‌تواند واقعیت را از تخیل تفکیک کند، کمی دور از دسترس است و بحران‌های زندگی فردی‌اش آن‌قدر واقعی نیست که ما را با خود درگیر کند. آنی هم در تمام طول سریال با حرکاتش علیه اوون بیش از این‌که همدلی بربی‌انگیزد ما را از خود دور می‌کند. انگار که این شگفتی تغییر ژانر باعث شده که نویسنده‌ها آن‌طور که باید نتوانند ما را با شخصیت‌ها همراه کنند، اتفاقی که باعث می‌شود همدلی ما هم با آنها از بین برود و ما فقط منتظر باشیم ببینیم که کارگردان برای رویای بعدی چه کارت عجیبی را رو می‌کند و متاسفانه این کارت‌های جدید هم در حد حقه‌های شعبده‌بازی می‌مانند و هرگز به یک پیچ داستانی درست تبدیل نمی‌شوند. این‌که آنی ناگهان سراز درون یک ماجرای فانتزی درمی‌آورد و یک الف می‌شود، نمی‌تواند آن‌طور که باید به جنبه‌ای از شخصیت آنی بدل شود.

برای همین است که سریال مانیاک به یکی از آثاری بدل می‌شود که تیزرهایش شما را مرعوب می‌کند، چون پر از تصاویر نامربوط از جاهای مختلف است، اما خود سریال نمی‌تواند از حد همان تیزرها عمیق‌تر بشود. شاید تنها چیزی که در انتهای سریال مانیاک برای ما می‌ماند، اهمیت تاریخی‌اش باشد. مانیاک با فضاسازی و ایده‌های علمی‌تخیلی جالب‌اش می‌تواند الهام‌بخش نسل جدیدی از فیلمسازان باشد تا به‌سراغ زیر ژانر روانی در ژانر علمی‌تخیلی بروند و پیچیدگی‌های ذهن بشر را به روی پرده بیاورند. برای فیلمسازانی که به دنبال جایی برای بروز تخیل‌ها و فانتزی‌های عجیب و غریبشان هستند، مانیاک زمین بازی بزرگی را نشان می‌دهد که می‌توان عجیب و غریب‌ترین ایده‌ها را هم در آن پیاده کرد. پس باید بنشینیم و ببینیم چه چیزی از ذهن‌های داستان‌گویان بعدی بیرون خواهد آمد. قلعه‌ای که حالاحالاها تا فتح کامل آن (چه در دنیای علم و چه در دنیای داستان‌گویی) کار زیادی پیش‌رو داریم.


Maniac

ژانر: علمی-تحلیلی/کمدی سیاه/درام روانشناسی

پدیدآورنده: پاتریک سامرویل (براساس سریال «مجنون» اثر اسپن پالرواگ). توسعه دهندگان: پاتریک سامرویل، کری جوجی فوکوناگا. گارگردان: کری جوجی فوکوناگا. بازیگران: جونا هیل، اما استون، جاستین ترو، سالی فیلد، سونیا میزونو، گابریل بایرن. پخش: نتفلیکس.

محصول آمریکا، 2017-2018.

تعداد اپیزودها: 10 قسمت

نمره 8.1 در سایت imdb

منبع: مجله دنیای تصویر (با تلخیص)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا