استوریهای اینستاگرام و کاربرانی که مدام چک میکنند دلدادگان قبلی آنها هنوز به آنها اهمیت میدهند یا نه

در زمانه فناوری؛ احوال ما به زمانه قدما بسیار تفاوت کرده است. گلستان سعدی را ورق بزنید و شیوههای دلبری کردن و سر و سرّ داشتن آن زمانه را با حالا مقایسه کنید، به تفاوتهای شگرفی هم در ماهیت و هم در پوسته میرسید.
مثلا تصور کنید که در آن دوران کسی که از دلدار خود دور میافتاد، جز شکوه و نشان دادن روزی زرد و نزار خود، راهی دیگر برای نشان دادن پایا ماندن آتش درون خود نداشت.
اما الان ضمن اینکه عاشقیها کمچگال و بسیار فیزیکی شدهاند، شیوههای ابراز علاقه نامحسوس هم تفاوت کردهاند.
اینستاگرام استوری را در سال 2016 به سرویس خود اضافه کرد و الان 500 میلیون نفر روزانه از آن استفاده میکنند. همان طور که میدانید در استوری هر کاربر میتواند عکس و ویدئو و متنی بگذارد که 24 ساعت، برای کاربران دیگر نمایش داده میشود. خیلی وقتها استوریها از مطالب روتین اینستاگرام بیشتر دیده میشوند.
اما استوریها یک ویژگی متفاوت دارند که مطالب عادی اینستاگرام ندارند. در عکس/نوشتههای عادی اینستاگرام، اگر کسی برای شما لایک نگذارد، شما هیچ راهی ندارید که متوجه بشوید کسی مطالب شما را میبیند یا نه. به این ترتیب کسی میتواند نامحسوس مطالب شما را یک عمر ببینید و شما اصلا پی نبرید.
اما در استوریها این طور نیست و شما میتوانید دقیقا ببینید که چه کاربری استوریهای شما را دیده است.
همین ویژگی باعث شده که یک بازی موش و گربه و مچگیری بین دادادگان قبلی و کنونی ایجاد بشود.
ماطبق مطلب جالبی که nbcnews منتشر شده، «جما مکلین» یکی از دخترهایی است که با زیر نظر گرفتن استوریهای خودش متوجه شد، دلداده قبلی او، مرتب استوریها او را دنبال میکند و همه آنها را میبینید.
سرانجام حوصله او سر رفت و در یک استوری مستقل منتشر کرد با این مضمون که میدانم از سال 2012 من را میپایی!
از این بازیهای موش و گربه مدرن در دنیای اینترنت زیاد سراغ داریم. مثلا موارد محدودتری که کسی متوجه میشود شخص دیگری مرتب لایوهای او را دید میزند. کسانی که اسکرین شات بگیر حرفهای هستند. کسانی که برای نشان دادن ظاهری اهمیت داشتن کسی برایشان، به صورت انبوه پستها او را لایک میزنند و البته بعد وقتی مچشان گرفته میشود و از انها خواسته میشود که در مورد عکسها و نوشتهها توضیح بدهند، هیچ نمیتوانند بگویند!
شیوه دیگر بازی موش و گربه بین جوانها، مسابقه «ببین چقدر بیتو خوشبختم» است! بر این اساس دلدادگان قبلی گه الان از همه گسسته شدهاند، تلاش میکنند خوشهیکل باقی بمانند، سلفیها در بهترین رستورانها و مناطق گردشگری داشته باشند و مطالبی حاکی از موفقیت مالی و آرامش ذهنی بنویسند.
کار وقتی حاد میشود که هر دو سوی ماجرا تعهدی در حد ازدواج با اشخاص جدید داشته باشند اما همچنان به فکر انتقامگیری مجازی و گوشه چشم نشان دادن برای یاران قبلی باشند.
شب پره گر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد!
مطلب سایت nbcnews را میخوانم و شرایط کنونی را مقایسه میکنم با زمانه کهن. اگر زمانی تنها به لطف بازیگوشی دست باد، روبنده مهرویی کنار میرفت و یک لحظه دید چهره یار، باعث یک عمر تب و تاب میشد، حالا دیگر انواع عکسها و سلفیها به دقت انتخاب شده و پیامهای دایرکت جای آن را گرفتهاند.
اگر قبلا گوشه چشمی یا سختی موافق یا قدحی آب خنک، طپش قلب برمیانگیخت، الان در ابعادی بسیار نازلها لایکها و کامنتها!
صحنه بازیگوشی زمانه سعدی را مقایسه کنید با زمان ما در حکایتی شیرین از گلستان که من شخصا خیلی دوست دارم!
یاد دارم که در ایام جوانی گذر داشتم به کویی و نظر با رویی در تموزی که حرورش دهان بخوشانیدی و سمومش مغز استخوان بجوشانیدی. از ضعف بشریت تاب آفتاب هجیر نیاوردم و التجا به سایه دیواری کردم مترقب که کسی حر تموز از من به برد آبی فرو نشاند که همی ناگاه از ظلمت دهلیز خانهای روشنی بتافت یعنی جمالی که زبان فصاحت از بیان صباحت او عاجز آید چنان که در شب تاری صبح بر آید یا آب حیات از ظلمات بدر آید. قدحی برفاب بر دست و شکر در آن ریخته و به عرق بر آمیخته، ندانم به گلابش مطیّب کرده بود یا قطره چند از گل رویش در آن چکیده. فی الجمله شراب از دست نگارینش بر گرفته میبخوردم و عمر از سر گرفتم
این نوشتهها را هم بخوانید
دقیقا با مطالب گفته شده موافقم در زمانه حال سطح روابط بسیار تنزل داشته و بسیار سطحی شده.
اما دلایل این سطحی شده چی می تونه باشه؟! و چطور میشه این مشکلات رو در زندگی امروز کمتر کرد؟