تاریخچه شب چله و آداب و رسوم شب یلدا در ایران

یلدا واژهای سریانی و به معنای ولادت است، اما شک نیست که بر خلاف نام غیر ایرانیاش از دیرزمان این شب، یعنی درازترین شب سال، به تولد مهر، خدای پیمان و خدای راستی که خدایی ایرانی است، تعلق داشته است. بیرونی در آثار الباقیه آورده است که در روز پس از این شب، به تعبیر او «خرم روز» نور از «حد نقصان به حد زیادت»۲ خارج میشود و قدرت آدمیان رو به افزونی مینهد و پریان به فنا میافتند. وی نامی از شب یلدا نمیبرد اما مینویسد که صبح پس از شب یلدا جشن ویژهای برگزار میشده است که در آن پادشاهان ایرانی با جامهٔ سپید، در بیابانها بر فرشهای سپید مینشستند و بدون قراول اجازه میدادند که هریک از مردمان، از وضیع و شریف با ایشان گفتگو کنند در اینروز به گفتهٔ بیرونی پادشاهان با دهقانان و برزیگران همسفره میشدند و خود را برادر این کسان میشمردند.
در شب یلدا که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمیخوابد، ایرانیان گرد هم میآیند تا به نیروی عشق و نیروی مهر به نور دل بدهند تا به جنگ سیاهترین و شومترین شب سال برود.
خوراکیهای شبچره را بر سفرهٔ کرسی میگسترانند و تا صبح شعر میخوانند، قصه میگویند، فال حافظ میگیرند و بیدار میمانند. تا بیداری آنها کمکی باشد هرچند اندک به فرشتهٔ پیمان فرشتهٔ راستی، فرشتهٔ نظم. همه نگران و منتظرند تا نتیجهٔ این کارزار را با دمیدن صبح و دیده شدن نخستین فروغ جشن بگیرند.۱
در مهریشت، سرود اوستا که به نام این ایزد کهنسال سروده شده است آمده که: مهر نخستین ایزد توانای مینوی است که پیش از برآمدن خورشید تیز اسب بر زبر کوه هرا (البرز) برآید و با زینتهای زرین خویش، از فراز کوه زیبا، سراسر خان و مانهای ایرانیان را بنگرد. (مهریشت ۱۳)
به همان آشیانهایی که در آنجا دلاوران رزمآزما، لشکریان خویش را بیارایند و به همان آشیانهایی که گله و رمه از چراگاههای خوب برخوردارند و رودهای بزرگ، شتابان و خروشان به سنگ خارا خورده، به سوی ایرانشهر سرازیر شوند. (مهریشت ۱۵)
هزاران سال است که جشن شب چله ۲ در میان ایرانیان و در خانههای پر مهرشان برگزار میشود، آوردهاند ۳ که این جشن نشانی از دانش باستانی نیاکان ایرانی ماست چه آنان به گاهشماری خورشیدی دست پیدا کرده بودند و در همان هزاران سال پیش دریافته بودند که اولین شب زمستان بلندترین شب سال است. این جشن نشان از آن دارد که ایرانیان دربارهٔ حرکت خورشید، از پیش، اندیشیده بودند و آن را در برجهای آسمان اندازهگیری کرده و به هربرجی نامی خاص داده بودند و پس در این شب به انتظار ظهور خورشید که بر تاریکی پیروز میشود بیدار میماندند.
گفتنی است که اگرچه در کمتر کتاب تاریخی از شب یلدا نشان میتوان یافت، اما میتوان گفت که از همهٔ آن جشنها که هزاران سال در ایران، مقدس و محترم بودهاند، جز از نوروز، تنها یلداست که همواره خانوادههای ایرانی را گرد هم جمع کرده است و آداب ساده و شیرین آن همچنان در دور افتادهترین روستاهای ایران، در میان آذریها، سیستانیها، مازندرانیها و فارسنشینان معمول و رایج بوده است. و باز شنیدنی است که در این جشن که بیشک ریشههای دهقانی دارد ۴، هیچ غذای خاصی پخته نمیشود، در واقع سفرهٔ این جشن، سفرهٔ محقرانهٔ دهقانان و کشاورزان است که با اندوختههای کشاورزی، میوههای تابستانی که به زحمت تا این شب سالم ماندهاند و خشکبار جمع آمده در طول ۹ ماه نخستین سال پر شده است. شاید در قدیم نیز این جشن، جشن دهقانان بوده است و از همین است که نامش در کتابهای مطنطن تاریخ نیامده است.
هرودوت آورده است که ایرانیان به روز تولد خود بسیار اهمیت میدادند، هرکس در آن روز به اندازهٔ توان خویش سخرهای میگسترد تا دیگران بنوشند و بخورند و شادی کنند. شب یلدا نیز شب تولد مهر است میدانیم که وقتی مهر، خدای ایرانی یا به سرزمین غربیها گذاشت، چندان توانا بود که پرستش او تا شمال انگلستان ۱ گسترش یافت. رومیها نیز شب تولد او را گرامی داشتند همچنان که ایرانیان آن شب را محترم میشمردند. آوردهاند که نخست شب یلدا در غرب نیز چون ایران همان ۲۱ دسامبر، یعنی نخستین شب زمستان، اول دی، برگزار میشد اما پس از چندی، بر اثر اشتباهی که در محاسبهٔ کبیسهها رخ داد، روز ۲۵ دسامبر اشتباها روز تولد میترا دانسته شد ۲ و چون رومیان به گرفتن جشن تولد مهر در اینروز خو گرفته بودند، همهٔ کوشش کلیسا برای برانداختن این جشن ناکام ماند و در نتیجه سرانجام مسیحیت ناچار شد در نیمهٔ دوم سدهٔ چهارم میلادی اینروز را به عنوان میلاد مسیح تعیین کند ۳. چه مسیحیت برای پا جای پای مهر گذاشتن در روم و جانشین او شدن، ضروری بود که کموبیش به شکل مهر درآید.
نمیدانیم مهر در چه زمانی و چگونه به غرب وارد شده است، آیا با مهاجرت بخشی از آریاها به سوی اروپا این انتقال صورت گرفته است؟ اگر چنین باشد میتوان گفت که ریشههای مهر در غرب بسیار قدیمتر از آن چیزی است که هماکنون تاریخ به ما میگوید. و یا همچنانکه نشانههای اندک تاریخی نشان میدهند، مهرپرستی با حضور نیروهای امدادی مهرپرست آسیای صغیر در لژیونهای رومی خود را به غرب تحمیل کرد. این خود از «چرخشهای طعنهآمیز»۴ و شوخیهای تاریخ به شمار آمده است که «یکی از ستایشآمیزترین خدایان ایرانی به صورت یکی از محبوبترین خدایان رومی»، تبدیل شود. بهویژه آنکه رومیان و ایرانیان دشمنترینها نسبت به هم بودهاند و در طول قرون بارها و بارها تیغ به سوی یکدیگر آختهاند.
پس از آن با اوجگیری مسیحیت، این دین تازهنفس ناچار شد برای پذیرفته شدن در دنیای رومی، به بسیاری از آیینها و اعتقادات مهرپرستی سر خم کند. آوردهاند که باور به روز رستاخیز از اهم آنهاست. مگر نه اینکه مهر، خدای پیمان بوده است و پیمانشکنان را سخت دشمن میدارد؟ مهر کسی است که از نظم و راستی حمایت میکند و دشمن سرسخت دروغ است. به همین دلیل نیز آن هنگام که روان آدمیان از جهان مادی به سوی آن جهان روان میشود این مهر است که از هزاران سال پیش و هماینک در آیین زردشتیان نیز به داوری روان میپردازد.۱ حتی در دوزخ در آیین زردشتیان این مهر است که گرز خود را بر بالای دوزخ میگرداند تا دیوان به گناهکاران ستم نکنند و عقوبتی بیش از آنکه باید به آنان تحمیل نسازند.۲
گفتنی است که این ستیزهٔ با مهر، خدای کهنسال ایرانیان، از سوی زردشت نیز صورت گرفته است. در واقع این پیامبر ایرانی تمایلی به دیگر خدایان، بهجز از اهورامزدا نشان نداده است، اما به هرحال مهر چه در گاهان (که سرودهٔ خود زردشت است) و چه در اوستا (در مهریشت) حضور یافته است. در واقع ایرانیان بودهاند که در مقابل حذف مهر استقامت کردند و اگرچه در آیین زردشتی مهر از سریر خدایی به جایگاه فرشته بودن پایین میآید همچنان محبوب و دوستداشتنی میماند.
مهر در آیین ایران باستان ایزد ناظر بر مردمان بوده است، تا کسی دروغ نگوید و پیمان را زیر پا نگذارد. در مهریشت، این سرود زیبای اوستا آمده است ۳ که:
[مهر] کاشانه و دودمان سهمگین دروغپرستان و پیمانشکنان را براندازد. (۳۸) گماشتگان او [مهر] بر زبر کوههای سربرکشیده در برجهای بلند ایستاده، مانند دیدهبانان به سوی پیمانشکنان نگرانند، بهویژه به کسانی دیده دوزند که دروغ گویند و به کسانی یاوری دهند که با پیمانشکنان بستیزند و دروغپرستان را نابود کنند (۴۲)از دیگر ظواهر آیین مسیحیت که از مهرپرستی گرفته شد بهجز از تولد مهر، میتوان از غسل تعمید، زنگ کلیسا، نان و شراب در مراسم دینی و بهویژه از تعطیل روز یکشنبه ۴ (Sunday) که روزی مقدس در نزد مهرپرستان بوده است، نام برد.
قدمت مهر چندان است که از او در زمان یکی بودن هندیان و ایرانیان نیز نشانها داریم. در سدهٔ چهاردهم پیش از میلاد نام مهر با سه ایزد آریایی دیگر در سندی به خط میخی و زبان هتیت (از اقوام هند و اروپایی) آمده است. در این سند هتیتها با میتانیها که آنان نیز از اقوام هند و اروپایی بودند، پیمانی بستهاند ۵ نام مهر نشان میدهد که این خدای باستانی در آن زمان نیز مورد ستایش بوده و به ویژه در پیمانها از او یاد شده است.
در کهنترین بخشنامهٔ باستانی هندوان که ریگودا نام دارد و برخی از سرودههایش از قدمتی ۳۵۰۰ ساله برخوردار است، سرودهای پارهای به میترا تعلق گرفته است. در آنجا نیز چون مهریشت، میترا «پاسبان مردمان» و کسی است که آدمیان را به هم میپیوندد ۱. در آنجا نیز میترا گردونهای دارد (که ما را به یاد گردونهٔ بابانوئل مسیحیان میاندازد)، گردونهای بسیار زیبا با چهار اسب سپید، میترا با لباس فاخر بر آن گردونه سوار است و با پرتو خورشید در آسمان میگردد و نگران مردمان و کردار آنهاست ۲.
مهر و خورشید در هزارههای پیش یکی نبودهاند و در واقع هرکدام جایگاهی ارزشمند و متمایز در نزد ایرانیان داشتهاند. مهر فروغ یا پرتو و روشناییای است که پیش از برخاستن خورشید برمیآید. مهر در مهریشت اوستا نیز ایزد فروغ است نه خورشید ۳، چندانکه خورشید از برای خویشتن یشتی در اوستا دارد و از سوی دیگر نام روزهای هریک از این دو ایزد در ماههای سال متفاوت است. با اینهمه به تدریج مهر و خورشید یکسان پنداشته شدند و هماینک در زبان فارسی نیز یکی از مفاهیم مهر همانا خورشید است.
گفتهاند ۴ که نام مهر از ریشهٔ آریایی «می»(با گسترش میث) میتواند باشد که در سانسکریت به میتر به معنای دوست و دوستی تبدیل شده است و در اوستا میثر شده و به معنای دوست و پیمان و ایزد پیمان به کار رفته است. ریشهٔ دیگر که باز ما را به همان نتیجه میرساند، میذ است که به معنای در میان بودن، و میانجیگری کردن است. از این ریشه در فارسی لغت میان و میدان را داریم و در انگلیسی همان است که به mediator تبدیل شده است. آوردهاند که همین ریشه در عبری و عربی به مسیح مبدل شده است.
به هرحال مهر که زمانی خدایی قوی، باشکوه و جهانگیر بود، چندانکه هندیان، ایرانیان و اروپاییان او را ستایش میکردند، هماکنون در ایران مظهر نور و راستی و نیکی است. اینک ایرانیان به شب تولد او حرمت میگذارند نه از آنکه خدایی باستانی بوده است، بلکه از آن رو که این شب یادآور تلاش ایرانیان برای پیروزی بر تاریکی و دروغ و بدی است. از آنکه ایرانیان همچنان مانند نیاکان باستانیشان، آرزومند پاکی و نگاهداری پیمان هستند. انبوه روستاییان ایرانی که در این شب درازگرد هم مینشینند و مثل و قصه میگویند، نام مهر را نیز شاید نشنیده باشند، اما همه میدانند که این شب چون بگذرد فردایی روشن در پیش است که در آن نور پیروزتر به میان خواهد آمد و میدانند که برای گذران درازترین شب سال نباید تنها بود و نباید دیگران را تنها گذاشت. از این است که همچنان به دنبال هزارهها، ایرانیان این شب شوم را با یکدیگر و در آرزوی روزی بهتر سر میکنند. باشد که روز خرم، روز نور هماره از پس شب یلدا بر ایران و ایرانیان بتابد.
سیما سلطانی – بخارا, آذر و دی ۱۳۸۵ – شماره ۵۷