شرکتهای بزرگ برآورد میکنند که در سال 2022 تنها از محل اینفلوئنسر مارکتینگ 15 میلیارد دلار فروش داشته باشند!

سلبریتیها و سبک زندگیشان! سلبریتیها و نوع اندیشهشان! سلبریتیها و اخلاقمداریشان! لایکها و ویوها و لایوهایشان!
خیلی از ماها مخصوصا در ماههای اخیر دچار یک آلرژی به کلمه سلبریتی شدهایم. سلبریتی البته ذاتا واژه بدی نیست. هر کسی که شناخته شده باشد و انبوهی هوادار یا دنبالکننده سلبریتی است. اماز بس در این سالها آدمها با شیوههای زرد، خواستهاند که به چرگه مشاهیر بپوندند، دیگر ما از هر چه سلبریتی باشد، دلزده شدهایم.
چند وقت پیش کامنتی تاییدآمیز برای یکی از معدود سلبریتیها اینستاگرامی گذاشتم که رفتار و منشی متفاوت دارد و فی الواقع چهرهای فرهنگی است. در کامنتم او را «سلبریتی خوب» خواندم. ایشان بلافاصله تشکر کردند و شتابزده گفتند که البته من سلبریتی نیستم! به عبارت دیگر، اینقدر سلبریتی هاله منفی یافته که خیلیها نمیخواهند این واژه به آنها اطلاق شود!
بگذریم! کمی در مورد وجه اقتصادی سلبریتیگری صحبت کنیم.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
سلبریتیهای ایرانی که وضغیت مغشوشی دارند. در واقع هم نوع عملکردشان که تودههای معمولا سطحی را به دنبال خود میکشند و هم سقوط اقتصاد ایران باعث شده که ما جز تبلیغ کالای بنجل و متاسفانه در مورد بعضیهاشان خدمات غیرقانونی خانمانبرانداز مانند قمار آنلاین چیزی نبینیم. کسی نمیتواند به درستی به شما بگوید که گردش اقتصادی مجموعه سلبریتیهای ایرانی چقدر است.
امروز در نشریه businessinsider خواندم که در سال 2019 برندها مبلغ کلان 8 میلیارد دلار فروش داشتهاند. تازه برآورد میکنند که در سال 2022 این مبلغ به 15 میلیارد دلار برسد.
باورنکردنی است و البته همینجا باید بگوییم که کار برندهای فرنگی برخلاف شرکتهای با حساب و کتاب است.
اما سلبریتیهای کدام شبکه اجتماعی بیشتر مورد علاقه برندها هستند؟
همان طور که میتوانید حدس بزنید؛ اینستاگرام در صدر قرار دارد. 79 درصد برندها دنبال سلبریتیهای اینستاگرامی میروند. فیسبوک: 46 درصد ، یوتیوب 36 درصد ، توییتر 24 درصدو لینکدین 12 درصد برندها را به دنبال خود میکشند.
آیا برای برندها فقط تعداد دنبالکننده و لایکها مهم است؟
مسلما خبر. درست است که سلبریتیهای تیپ کیم کارداشیان و کایلی جنر، بسیار محبوب یا دستکم مورد توجه هستند، اما آنها برای تبلیغ هر کالا و خدماتی مناسب نیستند.
مثلا تصور کنید که یک شرکت گیمسازی یا سختافزاری بخواهند تبلیغ کند، آیا یک یوتوبر فناوری معروف برایش مفیدتر است یا کیم کارداشیان؟!
تکامل پویا و پیوسته راهبرد برندها در زمینه اینفلوئنسر مارکتینگ
مانند قارچ، هر روز سلبریتیهای بیشتر سبز میشوند، اما برندها فاکتورهای دقیقی برای انتخاب اینفلوئنسر در نظر میگیرند:
– چه میزان از جمعیت هدف کالا یا خدماتشان در میان دنبالکننده یک اینفلوئنسر قرار دارد
– از این جمعیت هدف، چقدرشان برای حرف و یا اشاره ضمنی سلبریتی مورد نظر ارزش قائلند و دست به خرید میزنند.
-اصلا چقدرشان عادت دارند که طبق یک توصیه اینستاگرامی وارد سایتی بشوند و خرید آنلاین کنند.
-آیا هزینهای که به سلبریتی داده میشود مقرون به صرفه است یا فقط پول دور ریختن است؟
-آیا قرارداد با آن سلبریتی با حاشیههایی که دارد، منافی ارزشهای شرکت نیست و تبلیغ را به ضدتبلیغ تبدیل نمیکند.
-به همین خاطر فقط اینفلوئنسرهای بزرگ مورد توجه برندها و شرکتها نیستند، آنها برای فروش کالاهای خاص خود و بعضی از کمپینهای خود نیاز به میکرو و نانواینفلوئنسر؛ اینفلوئنسرهای کودک، اینفلاوئسنرهای گمینگ دارند.
در این میان یک نسخه جدید سلبریتیبازی و ایفلوئنسری باز شده به نام اینفلوئنسری مجازی . اینها شخصیتهایی هستند که با استفاده از کامپیوتر ساخته شدهاند. یک پاندای زیبا و دوستداشتنی مجازی را تصور کنید با همه بازیگوشیهایش را.
یک آوازهخوان زیباروی مجازی را. شرکت تبلیغاتی یا برندی که این اینفلوئنسر مجازی را ساخته برایش اسکریپت طولانیای از نقشآفرینیها میسازد و در کوتاهمدتی محبوبش میکند و آو وقت اینها خیلی ارزانتر و کاراتر از نمونههای آدمیانی خود، کار تبلیغاتی میکنند.