تاریخچه کتابخانههای ایران باستان
یکی از پر ارجترین رهآورد تاریخ پر تلاش جامعه انسانی، کتاب و کتابنویسی است. در آریانا (سرزمین ایران ویچ) بر پایهٔ یافتههای باستانشناسی گذشتهٔ این پدیده سخت چشمگیر و تابناک است. گرچه آریاییها، تا آنجا که از دستآوردهای باستانشناسی در نقاط متمدن جهان باستان روشن گردیده، معلوم شده است که نسبت به ملل متمدن حوزههای نیل و میان رودان (بین النهرین) و حتی باشندگان بین دریای سی کیانگ و نیسی کیانگجین، بیشتر در این راه گام برداشتهاند، لیکن رهآورد فکریشان بدون مسامحه و اغماض استوار و متین است. به شهادت تاریخ، متون آوستا در دوازده هزار پوست گاو به آب طلا نبشته شد. طبری در این باره مینویسد: «گشتاسب دبیران را بنشاند تا آنچه زردشت میگفت، که از آسمان به من وحی آمده است، مینبشتند به آب زر، پوستهای گاو را پیراست و آن را قرطاس کرد، مصحفها ساخت. و این سخنان راز ردشت را که میگفت از آسمان به من وحی آمده، در آن مصحفها بفرمود تا ثبت کردند و دوازده هزار گاو را پوست بیاهیخته بود و پیراسته و آن همه پوستها نبشته از سخنان او به آب زر.»1
ثعالبی، عین روایت طبری را دربارهٔ نبشتن، متن آوستا بر پوست دوازده هزار گاو تأیید میکند.2
مسعودی تعداد گاوها را به هجده هزار گاو بالا میبرد، اما عقیده دارد که چون کتاب زردشت را کسی نیافت، او تفسیری بر آن هجده هزار مجلّد به طلا نوشت.3
این روایات همه مبین آن است که در نهاد دورهٔ اساطیری تاریخ ما حقایقی نهفته است که میتوان در اثر کاوشهای ژرفگرانه به ارزشهای آن پی برد که آن نبشتن کتاب است. در این شکی نیست که پوست وسیلهای برای نوشتن بوده است و اینکه واقعا در آریانا از این وسیله استفاده میکردهاند.
اسناد و مدارک مورد اعتماد بیانگر این حقیقتاند که آریاییها در حوزههای فعالیت خویش با استفاده از مواد مساعد ما حول خود اوراقی را مینوشتند. ابو ریحان بیرونی اظهار میدارد که مردمان جنوب هند، نتایج افکار و اندیشههای خود را در برگهای ضخیم و پهنی ثبت میکردند.4
و بنا بر اظهارات مسعودی، رای هند نامهای را که برای کسرا انوشیروان ساسانی فرستاد، بر پوست درختی بود.5
از آنجا که در بلخ پوست گاو وسیلهٔ بهتر نوشتن افکار و اندیشه تشخیص داده شده بود، در نبشتن آوستا از آن استفاده به عمل آمد.
از حفریات اکثر شهرها و مناطق تاریخی گسترهٔ ایران بزرگ، نتایجی مطلوب به دست آمده و قسمت اعظم مفاخر تاریخی ما از زیر خاک تودههای اعصار و قرون، چهرهاش نمودار گردیده و تاریخ مستند ما را مستندتر کرده است. از جملهٔ آنها آثار پر ارجی که به دست آمد، یکی هم کشف یک تعداد اوراق کتبی از بامیان است که قدمت کتابنویسی را در آریانای پیش از اسلام نشان میدهد.
این کتاب شامل یک تعداد اوراق نوشته شده بر پوست درخت است که در سال 1930 م.از حصهٔ شرقی هیکل 35 متری بودا به همت مسیو هاکن باستانشناس فرانسوی کشف شد و مسیو سیلون لوی (noliS oiSeM) در سال 1932 م.آن را در شمارهٔ مارچ ژورنال از یاتیک به نشر رسانید.6
بنا به عقیدهٔ مسیو سیلون لوی قدیمترین آثار کشف شدهٔ مزبور محصول قرنهای سوم و چهارم و جدیدترین آنها متعلّق به سدههای هفتم و هشتم مسیحی میباشد و عروج و زوال بوداییان بامیان نیز با همین تاریخها مطابقت دارد.7
باستانشناس مذکور خاطرنشان میسازد که این کتابها، یا در خود بامیان، بنا بر ضرورتی که احساس میشده است. نبشته شده و یا از کتابخانههای دیگر ایران به این کتابخانه انتقال یافتهاند.
مراکز فرهنگی از پدیدههایی هستند که بنا بر اقتضای تمدن و ایجاب حیات پر جنب و جوش شهری ایجاد میشوند. کتابخانهها که خود کانونهای حفظ و نشر فرهنگ و دانش به شمار میروند، در صف اول نیازمندیها قرار دارند و هر جامعهٔ دانشپسند و دانشجو به تأسیس کتابخانه در حد مقدور، احساس ضرورت مبرم را مینماید. بنا بر سنت فرهنگی جامعهٔ آریایی در بلخ، بعد از آنکه اساس شهری را ریختند که اندکی بعد نیز ارزش جهانی پیدا کرد، در صدد تأسیس کتابخانهای برآمدند.
با آنکه روایات ملّی انگیزهٔ تأسیس کتابخانه را ناشی از مذهب و نگارهای تصوری از کتابخانه عظیم دانشگاه گندی شاپور در سال 550 میلادی با 400 هزار جلد کتاب
رسمیت آن در بلخ میداند، لیکن درک شرایط و ارزشهای زمان در قبال رشد حیات شهری قوت منطقیتر و علمیتری نسبت به روایات ملّی پیدا میکند.
مورّخان و محققان همه در صحت این خبر متفقاند که زردشت در بلخ به تبلیغ و انتشار کیش خود دست یازید و مذهب خود را به جامعهٔ آریایی تقدیم کرد، قبول گشتاسپ، شاه آریایی، آیین مزدایی را سبب گردید که کیش مزبور دامنهٔ وسیعتری پیدا کند.
گشتاسپ دبیران را گرد آورد و امر نوشتن آوستا را بر پوست دوازده هزار گاو داد: «آنگاه گشتاسپ این کتاب را اندر گنجخانهٔ خویش بنهاد، خانه از سنگ و مؤکلان را بر آن گماشت و مردمان عامه را نسخت آن نداد الا خواص را و امروز به دست همه مغان اندر نیست و آن کسان که دارند هم تمام ندارند.8
از گفتهٔ بلعمی روشن میگردد که کتاب آوستا را در گنجخانه نگهداری میکردند که این گنجخانه را میتوان کتابخانه نامید. کتابخانهای که فقط صاحبان دانش مزدایی (مغان) از آن بهره میاندوختند. قول ثعالبی نیز مؤید نظر طبری است. او نیز به حفظ کردن آوستا در جای محفوظی اشاره میکند.9 به قول ابن بلخی؛ وشتاسف کتاب آوستا را در کوه نفشست ماند.10
از فحوای همهٔ مورّخان و نحوهٔ بیانشان پیداست که گشتاسپ بعد از پذیرفتن دین بهی، تلاش مزیدی برای انتشار و گسترش آن پیدا کرد. آتشکدهها ساخت و نسخ آوستا را برای استفادهٔ مزداپرستان گذاشت تا در پرتو آتش شعلهدار از مواد انباشته شده در کتابها بهرهمند شوند.
روایات تاریخی ما بیانگر این حقیقتاند که نخستین کتابخانهها در آریانای باستان، معابد هستند. نسخهای از آوستا، نوشته شده در قرن هشت مسیحی از سمرقند به دست آمده و در آن تحریر یافته است که: «زردشت به امر ویشتاسپ 12 هزار نسخه راجع به دین خود، روی پارچههای طلا نوشت و آن را در خزانهٔ آتشکدهٔ ورهران نهاد.» احمد علی کهزاد عقیده دارد که این خزانه همان «کتابخانهٔ شاپیگان» است.11
در فقرهٔ هشتم و نهم این آوستای دستیاب شده در سمرقند که به نام «شاتدوکیها» خوانده میشود، چنین آمده است: «سپندات پسر ویشتاسپ در بخل با میگ شهر نوازک را بنا نهاد و در آنجا آتشکدهٔ ورهران را بنا کرد.»12 و همچنین بنا به تصریح بندهشن، در فصل 17 باید اظهار نماییم که گشتاسپنامهٔ خود را از این موضوع تذکر داده است:
نخست آتش مهر بر زین نهاد به کشور نگر تا چه آیین نهاد
گرچه مؤید ثابتی، بنای این آتشکده را در قریهٔ برزنون در دامنهٔ کوه ریوند قرار میدهد، لیکن این احتمال مبنی بر حقایق تاریخی نیست. بنا بر ایضاح بندهشن، آتشکدهٔ برزین مهر سومین آتشکدهای بود که بر فراز کوه ایونگتا در خراسان قرار داشت.13
بعد از معابد، جای دیگری که قابلیت حفظ کتاب و تأسیس کتابخانه را داشت، کهن دژها بود. نظر به گفتهٔ یاقوت حموی، کهن دژها قلعههای باستانی در وسط شهرها بودند.14 اعراب این دژهای مستحکم را به نام «قهندز» تعریف کردند و ممکن است نام شهر «قندز» نیز از همان قلعهٔ باستانی که در جوار شهر موجوده ویرانهٔ آن قرار دارد، گرفته شده باشد.
بنا بر قول ابن ندیم که به استناد گفتهٔ ابو معشر بلخی در کتاب اختلاف الزیجات راجع به کتابخانههای کهن دژ اظهار میدارد؛ آرینها برای حفظ آثار و کتب از آفات طبیعی و حوادث اجتماعی، به وسایلی متوسل میشدند که توان مقاومت را در برابر رویدادهای متذکره دارا میبود. روی همین اصل در آثار کتبی خود بیشتر پوست درخت خدنگ را که به نان توز یاد میشد، به کار میبردند؛ زیرا این پوستها در برابر عفونت و پوسیدگی مقاومت داشته به زودی فاسد نمیشدند. بعدها ملل هند و چین این شیوه را از آرینها فرا گرفتند و در نبشتههای خود از این پوستها استفاده کردند. آنگاه که این آرینها آثار خود را بر اوراق مطمئن نوشتند، در صدد پیدا کردن محل قابل اطمینانی که آن آثار را به خوبی حفظ نماید برآمدند تا مدارک و اسناد تهیه شدهٔ علمیشان برای مستفید شدن آیندگان، از گزند روزگار مصون و سالم ماند. از آن رو ساختمانهای کهن دژ را مناسب و مطلوب یافتند.15
قول ابن ندیم شاهد علاقهمندی آرینها در زمینهٔ حفظ و نشر دانش و کتاب و داشتن کتابخانهها میباشد؛ زیرا کهن دژها اصلا محل شهر و جای اقامت اهالی شهرنشین و شهرهای قرون وسطایی عموما در آغاز دارای شهرستان بودند که در هر دو بخش متذکره باشندگان شهر بنا بر موقف اجتماعیشان زندگی میکردند. بعدها انکشاف شهرها سبب گردید که هر دو بخش شهر توسعه یابند.
خط و سیر نفوذ آن در آریانا (ایران باستان)
در این هیچ شکی نیست که پیدایش خط در جهان از ایران باستان بوده است. برای نمونه ما در ایران باستان 16 نوع خط و الفبا داشتهایم که هر کدام از این خطوط و الفباها برای امر خاصی به کار میرفتهاست.
خط و الفباهای ایران باستان
- دین دبیره:48 حرف دارد.
- وش دبیره:365 حرف داشته که همهٔ آواها و آهنگهای طبیعت را با این خط مینوشتند و بعدها از روی همین خط، هفت نت موسیقی را ایرانیان ابداع کردند.
- گشته دبیره:23 حرف که با آن پیماننامهها و فرمانها را مینوشتند. سکهها نیز با این حروف نوشته میشد.
- نیم گشته دبیره:28 حرف داشته و دانش فلسفه و پزشکی را با این الفبا مینوشتند.
- شاه دبیره: با این الفبا پادشاهان مسایل خود را مینوشتند. این الفبا برای حفظ اسرار کشور و فقط مخصوص پادشاهان بود.
- آم دبیره: آم از ریشه هام یا همه و همان است که در تازی به عام معرّب شده است. این الفبا مخصوص عامهٔ مردم بود و اصلا نقطه نداشت.
- راز دبیره: دارای 40 حرف که پادشاهان اسرار خود را برای مردم کشورهای دیگر مینوشتند.
- راس دبیره:24 حرف که فلسفه و منطق را با آن مینوشتند.
- فرورده دبیره: الفبای ویژهٔ نامههای مخصوص و کتابت.
10. داد دبیره: ویژهٔ فرمانها و قضاوت.
- شهر همار دبیره: الفبای گنجینهدار کشور.
12. کده همار دبیره: الفبای ریاضیات.
13. گنج همار دبیره: الفبای گنجها و گنجینهها.
- آهر همار دبیره: نویسه و الفبای آخورها و ستورگاهها.
- آگران همار دبیره: الفبای شمارش و ریاضیات آتشکدهها.
- روانگان هماره دبیره: نویسه و الفبای روانگانهها و وابستهها.15
اختراع خط و الفبا در رشد و بالندگی تمدن بشری و بسط و گسترش آن، اثر مثبت و پر ارزشی را از خود به جای گذاشت. ملّتهایی که از این موهبت تاریخ یعنی اختراع خط برخوردار شدند، توانستند اسنادی در خور پذیرش محققان دربارهٔ دیرپای و باستانی بودن فرهنگ و تمدن خویش برای نسلهای آینده به جا بگذارند.
به عقیدهٔ پژوهندگان ژرفنگر جهان ما، گسترش خط، محصول تلاشهای بازرگانی اقوام آریایی فنیقی است. فنیقیها قومی آریایی دریانورد و بازرگان بودند که مدتی تجارت بحیرهٔ مدیترانه را در دست داشتند. آنها حدود چند هزار سال قبل از میلاد، از باشندگان سواحل شرقی بحیرهٔ روم بودند و فعالانه رفت و آمد دریایی را در بالای بحیرهٔ روم ادامه میدادند. آنها در همان اوان، برای ثبت اسناد بازرگانی و تنظیم دفاتر تجارتی به فرا چنگ آوردن خط و به کار بردن آن در امور بازرگانی، احساس نیازمندی میکردند.
از آن رو با استفاده از خطوط تصویری قبلی، الفبای مشتمل بر 22 حرف را تشکیل دادند و همین 22 حرف نه تنها پایه و اساس خط آریایی فنیقی را بنا نهاد، بلکه در سرنوشت خط و الفبای ملل دیگر نیز اثر پر ارجی به جای گذاشت و در روند تکامل فرهنگ و تمدن بشری مقام شامخی را برای خود احراز کرد.16
راوندی مینویسد: فنیقیان ضمن فعالیتهای تجارتی حروف هجا را که تمام قبایل آریایی در ایجاد و تکامل آن دست داشتند، به یونانیان و سایر ملل منتقل نمودند؛17 و چون فعالیتهای بازرگانی بعدها نیز در انتقال خط این حوزه به حوزهٔ دیگر مؤثر واقع شد، با درک همین موضوع، ویل دورانت مورّخ شهیر معاصر، این عقیده را ابراز میدارد: خطنویسی محصول و نتیجهٔ فعالیتهای تجارتی است.18
آنگونه که ذکر شد، خط و الفبای فنیقی از دیدگاه کلیهٔ مورّخین و پژوهندگان باستان و کاوشگران آثار کهن، پایه و اساس خطوط جهان میباشد و فنیقیها، از سومریان آریایی، که قدیمترین ملّت متمدن در جهان هستند آموخته بودند و همین آموزش تا یونان باستان (مستعمرهٔ ایران) و آریانای کهن ادامه پیدا کرد.19
نتیجهٔ تحقیق محقّقان میرساند که در ایران باستان خط میخی رایج بوده است. این خط به وسیلهٔ سومریان و بابلیهای آریایی ابداع شده بود.20
مورّخان رایج بودن دو نوع خط را به نامهای براهمنی (مادی) که ازچپ به راست نبشته میشد و خروهشتی که از راست به چپ نوشته میشد، نخستین خطهای جهان در ایران باستان میدانند. خط آرانی یا آریایی که به غلط به خط آرامی! مشهور شده نیز از خطوط قدیمی و باستانی ایران میباشد.21
خط آرانی از خطوطی است که مبنی بر خط سومری و فنیقیاند. این خط که مبنای خط پهلوی شمرده میشود. مدتها در سرزمینهای آریننشین مورد استعمال قرار داشته و در ثبت اسناد کتبی از آن استفاده میشده است. خط آرانی یا آریایی 22 حرف دارد.22
خط میخی یا خط سهگوش (پیکانی) از خطوط قدیمی آریایی است که بیش از هزار سال پیش از میلاد، سومریان آریایی آن را اختراع کردند. مادیها این خط را صورت الفبایی دادند.23
خط میخی سومری 800 علامت و خط انزانی آریایی 3000 علامت دارد.
کتیبههای زیادی نیز به خط براهمنی (مادی) به جای مانده است.
این خط مدت هفت قرن متوالی در مناطقی از خراسان بزرگ کاربرد داشته است.24
خط خروشتهی از خطوط آریایی باستان، در مناطق مختلف خراسان بزرگ از قرن سوم قبل از میلاد مسیح تا سدهٔ پنجم میلادی کاربرد داشته است و زبانهای سنسکریت و پراکریت عموما با این رسم الخط نوشته میشد. بر پوست درخت نوشتههای زیادی با این خط در خراسان بزرگ کشف شده است.74 کتیبه به زبان خروشتهی تا کنون به دست آمده است.25
چندین کتیبه نیز به خط و زبان تخاری آریایی در گسترهٔ ایران بزرگ کشف شده است. رسم الخط کهن هندی نیز از این خط گرفته شده است.26
در کل، خط آریایی از نظر اقسام به چهار قسم تقسیم شده است: 1. خط نگاری یا نقشی: مثل خط هیروگلیف آریایی.
- خط نموداری یا علامتی: در این نوع خط برای هر اسم و فعل یا اسم معنی و اسم ذات، علامت خاصی تعیین کردهاند.
- خط آهنگی یا صوتی: در این نوع خط هر حرف یا شکل نشانهٔ یکی از صوتهاست. در زبان صاحبان این خطوط نیز غالبا لغات با اصوات و مقطعات جدا جدا ساخته شده است و هر صورتی در مقصود گوینده، تأثیر خاصی دارد؛ مانند خط چین امروز که مخلوطی از خط صوتی و علامتی است.
4. خط الفبایی: در این نوع خط، هر حرف نماینده یک مخرج است و آن مخرج گاهی حروف مصوت وگاهی غیر مصوت را ارائه میدهد.
اقسام چهرگانهٔ بالا در جریان تاریخ آریایی، سیر تکامل خط را در روال فرهنگ بشری روشن میسازند.27
کتابنویسی در ایران باستان
یکی از پر ارجترین رهآورد تاریخ پر تلاش جامعهٔ انسانی، کتاب و کتاب نویسی است و در ایران باستان، این پدیده سخت چشمگیر و تابناک است.
اسناد و مدارک مورد اعتماد، بیانگر این حقیقتاند که آریاییها در حوزهٔ فعالیت خویش، با استفاده از مواد مساعد ما حول خود، اوراقی را مینوشتند. ابو ریحان بیرونی اظهار میدارد که مردمان جنوب ایران نتایج افکار و اندیشههای خود را بر برگهای ضخیم و پهنی ثبت میکردند.28
بنا بر اظهارات مسعودی رای هند، نامهای را که برای کسری انوشیروان ساسانی فرستاد، بر پوست درختی بود.29
کسانی که دربارهٔ نشان دادن چهرهٔ ادوار باستانی تاریخ شرق نمونههایی از کتابت در ایران باستان
میکوشند، بلخ را مرکز پخش و نشر فرهنگ و اندیشهٔ آریاییها میدانند.30
از خلال پژوهشی که احمد علی کهزاد در زمینهٔ تاریخ قدیم این سرزمین به عمل آورده، چنین برمیآید که آریاییهاپنج هزار سال قبل از میلاد وارد بلخ شدند و مدت سه هزار سال در آنجا اقامت کردند. سرانجام تراکم و تعدد نفوس تنگی جای سبب گردید که آنها از باختر در شمال و جنوب هندوکش پراکنده شدند.31
محققانی که دربارهٔ متون آوستایی تحقیق میکنند، بلخ را مهد پرورش فرهنگ آوستا میشناسند و بارتولد، آریانای شرقی را منشأ کیش مزدایی و فرهنگ آوستایی میداند.32
آغاز گامهای فرهنگی
اردشیر بابکان پس از تاجگذاری یکی از موبدان برجستهٔ زمان به نام موبد تنسر 33 را به سمت موبد موبدان برگزید و او را به دبیری خود 34 گماشت و با اختیار تام مأمور گردآوری آوستاهای پراکنده کرد.
مرزهای پهناور ایران «ایرانشهر» و شهر و دانشگاه عظیم گندی شاپور در زمان خسرو انوشیروان (550 میلادی)
موبد تنسر شماری از موبدان و دستوران دانشمند را به همکاری فرا خواند و برخی از آنها را به شکل گروهی به سه سرزمین خراسان 34 و تبرستان و هگماتانه فرستاد تا از آوستاهای باقیماندهٔ زمانهای هخامنشیان و اشکانیان گردآوری نمایند و خود بر کار آنها نظارت کرد. این گام فرهنگی دینی چهار سال به درازا کشید، ولی بخشهایی از آوستاهای گم شده جمعآوری گردید و در کتابخانهٔ تیسپون نگهداری شد. بعد موبد کرتیر 36 و دستور ماراسپند 37 از آنها بهره گرفتند که به دستمایهٔ گنجینه 21 نسک آوستا در رمان شاپور دوم ساسانی منجر شد.
کتابخانهٔ آذر فرنبغ در کاریان پارس
اردشیر بابکان در شهر کاریان پارس آتشکدهٔ بزرگی بنا نهاد که بعدها ویژهٔ موبدان و دستوران و هیربدان زمان ساسانیان شد. او در زمانی که به فرمانروایی کل پارس رسید، دستور داد تا کتابخانهای در آنجا دایر گردد. این کتابخانه نخست از شهرهای دور و نزدیک کتاب و نسک و نوشته طلب کرد و دیری نپایید که به چندین هزار جلد کتاب دینی و غیره مجهز شد و گنجینهای برای آموزش در جنوب ایران فراهم آمد.
این کتابخانهها بعدها وسعت یافت و تا زمان یزدگرد سوم دایر بود و با کتابخانههای مشهور تیسپون و گندی شاپور همکاری فرهنگی و علمی داشت، ولی افسوس که پس از حضور تازیان این یادمانهای با ارزش فرهنگی نابود شدند و این گنجهای گران بهای تاریخی معدوم گردیدند.38
گامهای دینی اردشیر بابکان، چه در زمانی که فرمانروای پارس بود و چه در زمان شاهنشاهی بر سرزمین پهناور ایران زمین، یک نهضت فرهنگی علمی آموزش را به همراه داشت و تا جایی پیش رفت که در پایان سلطنت او دهها آموزشگاه، کتابخانه و مدارس علمی در سرزمینهای پارس، خوزستان، ری، خراسان، تبرستان و هگمتانه و برخی دیگر از استانهای ایران به وجود آمد.39
برخی از این آموزشگاههای علمی، نه فقط مربوط به آموزش امور دینی بود، بلکه شماری از آنها مربوط به فلسفه و حکمت و عرفان و نجوم از دانشهای روز جهان متأثر میشدند. همچنین در این گامهای فرهنگی، برخی از دانشمندان ملل دیگر نیز شرکت داشتند و روی هم رفته یک نهضت مقدس دانشی به وجود آمده بود.
یکی از بزرگترین بهرههای این نهضت، گردآوری کتابهای دینی، فلسفی، نجوم، پزشکی، تاریخی به زبانهای پارسی باستان و یا به زبان پهلوی اشکانی و شماری از رسالهها به زبان سنسکریت بودند که اکثر آنها به زبان پهلوی ساسانی درآمد.
علاوه بر اینها، اردشیر بابکان کاروانهایی را به میان رودان، هندوچین و حتی یونان فرستاد تا از نسکهای ایرانی و یا از دیگر ملل جهان جمعآوری و به تیسپون حمل کنند.40
سه مکتب دینی و اثر آنها بر جنبش فرهنگی علمی در ایران باستان در زمان شاپور یکم ساسانی
شاپور یکم ساسانی مانند پدر خود اردشیر بابکان دین رسمی کشور پهناور ایران را دین زردشتی میدانست، ولی او به اعتقادات شخصی و ادیان غیر زردشتی نیز احترام میگذاشت و به گونهای به آنها آزادی عمل میداد.
در اینجا از سر مکتب دینی که هریک به تبلیغ دین و مرام خود مشغول بودند، نام برده و به طور کوتاه دربارهٔ آنها بحث میشود که این خود دلیل آزادی مذهب در زمان شاپور یکم ساسانی در کشور پهناور ایران بوده است.
مکتب کرتیر: شاپور یکم برای دسترسی به فرهنگ اصیل دین زردشتی، از گوشه و کنار ایران موبدان را به دربار خود فراخواند. یکی از آنان کرتیر یا کارتیر 41 موبد موبدان تبرستان بود که او را به تیسپون فراخواند. کرتیر با آگاهیهای وسیع دینی و نفوذ روحانیت در شمال ایران، مورد توجه شاپور قرار گرفت و پس از ورود به پایتخت، او را گرامی داشت و به سمت بزرگ موبد موبدان سراسری ایران منصوب کرد. از کرتیر کتیبهای در نقش رستم به جای مانده است که خود را بزرگ موبد داد میداند و کعبه زردشت کنونی را بن خانه، به معنی مخزن آرشیو ساسانی، نام میبرد.
موبد کرتیر با گامهای فرهنگی شاپور در تیسفون و گندی شاپور هم صدا شد. او بود که در برپایی آموزشگاه آکادمیک دینی ویژهٔ شناسایی هرچه بیشتر فلسفهٔ دین زردشتی در بیرون شهر گندی شاپور اقدام کرد.42
کرتیر با اختیارات وسیعی که از شاپور دریافت کرد، موبدانی را به سراسر ایران گسیل داشت و در کمتر از دو سال هزاران کتاب و دستنویس و سنگنبشته را به تیسفون منتقل نمود. او بود که در گسترش علم دینی در شهر گندی شاپور با رومیان همکاری کرد و دین زردشتی را به آنان شناساند. کرتیر برای نخستین بار کتابخانهٔ بزرگی را بنا نهاد که در حقیقت پایهٔ اصلی جنبشهای فرهنگی بعدی در گندی شاپور شد.43
کریتر علاوه بر اینها، گروهی از موبدان را با درم و هدیه روانهٔ میان رودان کرد و آنها را به سوریه و اورشلیم و یونان (مستعمرات ایران) فرستاد تا آنچه از بقایای کتابهای علمی قدیم ایران بیابند، به ایران بازگردانند و جداگانه کتابهای علمی سوریانی و عبری و یونانی را گردآوری کرده و با خود به ایران بیاورند. ضمنا به برخی از همین موبدان اختیار داد تا با برخی از دانشمندان سوری، یهودی و مسیحی مصاحبه نموده و آنها را به کوچ به گندی شاپور تشویق کنند. دیری نپایید که در گندی شاپور شماری از دانشمندان و پزشکان و فلاسفه گرد آمدند و گندی شاپور تبدیل به یک مرکز علمی گردید. کرتیر بسیاری از کتب یونانی و سوریانی را به پهلوی ترجمه کرد و در کتابخانهٔ تیسپون گرد آورد.44
مکتب زروان (زروانیسم): در برخی از ادبیات آوستایی و پهلوی به واژهء زروان برمیخوریم که همیشه با واژهٔ اکرنه anrakA (بیکران) همراه است.
در بخش سروش واژه از دفتر خرده آوستا چنین آمده است: «زروانهه اکرنهه، زروانهه درغو خداتهه…»45
و یا در نسکهای ادبی مینو خرد، زروانیسم یا زروانه به شکل «زروان درنگ خدای» آمده است و حتی رسالهٔ برخی از مورّخان اسلامی زروان به درنگ خدای تغییر داده شده است.46
در دورهء هخامنشیان و همچنین در آیین مهرپرستی، زروانیسم جایی مهم داشت و در دورهٔ ساسانیان این مکتب به رشد قابل ملاحظهای رسید و پیروانی در مراکزی از سرزمین ایران را به خود جلب کرد.
در حقیقت زروانیسم همان فرهنگ آیین زردشت بود، ولی خدای زروران غیر از آهورا مزدا مورد پذیرش آن بود. اسطورههای چندی از زروانیسم از دوران ساسانیان وجود دارد.47
مکتب مانی: بنیانگذار این مکتب، مانی یا مانس پسر فاتک (276- 126 م.)، در 24 سالگی رسالت خویش را آغاز کرد و آیین خود را که مجموعهای از فرهنگ دینهای زردشتی، عیسوی، یهودی و بودایی بود، به جهانیان معرفی کرد. مانی به وسیلهٔ برادر شاپور یکم (فیروز) به شاپور معرفی شد. مانی از طرح آزادی دینها در زمان شاپور یکم بهره گرفت و شاپور نیز به او حرمت نهاد. دیری نگذشت که مانی کتابی فلسفی نوشت کهنترین متون بهداشتی در ایران باستان به زبان اوستایی و هجای زند مأخذ: کتاب یکتاشناسی تألیف سرگرد مراد اورنگ (برداشت از اوستای کهن در کتابخانه کوپنهاک)
و آن را شاپورگان نام نهاد 48 و در روز تاجگذاری شاپور به او پیشکش کرد. شاپور نخست با مانی به مهربانی رفتار میکرد، ولی بعد، زیر فشار موبدان او را از ایران تبعید نمود، مانی پس از درگذشت شاپور (272 م.) دوباره به ایران بازگشت و از جانشین شاپور: هرمز اول (272 م.) مجوز دین خود را دریافت کرد. آنگاه به میان رودان رفت و در اندک مدت بین عیسویان و زردشتیان پیروانی یافت. در بازگشت به تیسفون، در زمان بهرام اول (275 272 م.) وی زندانی و شکنجه شد و سپس در (277 م.) به قتل رسید.49 فلسفهٔ مانی با علم نوین فیزیک برابری میکند. حرکت جوهری و سپس فیزیک کوانتوم و نظریه نسبیت از مضمونهای فلسفهٔ مانی میباشد.50
دین اسلام تأثیر بسیار زیادی از مکتب مانی گرفته است و تقریبا بیش از 400 فرقه از 763 فرقهٔ کنونی دین اسلام از مانویان تأثیر پذیرفتهاند.51
مانی علاوه بر ارائهٔ فلسفهٔ دینی، منجم، پزشک زمان و نقاش هم بود. به همین دلیل در اواسط فرمانروایی شاپور، زمان کوتاهی در گامهای فرهنگی با او همصدا بود، به ویژه برای گسترش علوم پزشکی، نجوم و ریاضی در گندی شاپور فعالیت کرد و به همین دلیل مورد توجه شاپور قرار گرفت.
جهش همه جانبه در زمان شاپور یکم ساسانی: کلید برپایی سازمانهای فرهنگی، علمی و آموزشی
بنا بر دهها مأخذ فارسی و غیر فارسی، در زمان شاپور یکم جهشهای همه جانبهٔ سیاسی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی و هنری در ایران به وقوع پیوست که همهٔ آنها در خور بررسی فراوان است.
در مجمل التواریخ و القصص آمده است: شاپور همتی به سزا داشت. اندرز داد و انصاف و آبادانی عالم برسان پدر، او نیز به مملکتداری پرداخت. شهرهای بسیار ساخت؛ چون بیشاپور (شهر شاپور)، نیشاپور (در خراسان)، جندی شاپور و….
در اخبارالحکما (از قفطی 563-466 ه.) آمده است: سبب ترقی جندی شاپور آن است که شاپور پس از فتح انطاکیه، و به زنی گرفتن دختر قیصر روم، شهری ساخت به نام جندی شاپور.52
در تاریخ التمدن الاسلامی جرج زیدان مسیحی آمده است: شاپور توجه فراوانی به علم داشت و فرمان داد تا کتابهای فلسفی، نجوم و پزشکی از زبانهای یونانی، سوریانی و عبری به زبان پهلوی ترجمه و در مجاری کتب جندی شاپور حفظ گردند تا مورد اخذ و اقتباس مردم و اهل علم قرار گیرد. در کتاب دانشهای یونانی در شاهنشاهی ساسانی، از دکتر ذبیح اله صفا، به نقل از الفهرست ابن ندیم، آمده است: در زمان شاپور، موبدان و هیربدان به نگارش کتب طب، فلسفه، حکمت و نجوم پرداختند. در آن زمان دو نوع خط وجود داشت، یکی به نام خط گشته یا گشتک (kat?sag)(گشتک دبیره)، و دیگری به نام راس سهریه، ولی بیشترین نسکها در این زمان به خط گشتک بود.53
در کتاب ایران در زمان ساسانیان از کریستنسن آمده است: شاپور یکم ساسانی به تدبیر در سیاست و بر پیروزی در جنگها و سازندگی و آبادانی در ایران و نیز بر توسعهٔ علم و دانش، به ویژه طب و فلسفه یکی از شاهان بزرگ تاریخ ایران است.
دستنویس شاپور سوم ساسانی (پور شاپور دوم ساسانی) نوشتار از شاپور سوم ساسانی (388-382 م.)
(برداشت از کتاب کارنامک من (شاپور اورمزد)، اثر: فریدون مجلسی).
«این یادداشت را من: شاپور شاپور، شاهنشاه ایران زمین و کوشان و انیران، بر کارنامک پدرم شاپور ادورمزد (شاپور دوم) میافزایم: پدرم در نیمروز 26 امرداد، هفتادمین سال شاهنشاهیاش (379 م.) به هنگام نوشتن کارنامک خود، ناگهان به آرامی درگذشت. او را در حالی که هنوز قلم در دست داشت، و سرش بر صفحهٔ کاغذ افتاده بود، مرده یافتند. نقش لبخندی بر لباناش دیده میشد.
او به آخرین آرزوهایش رسیده بود…به خواستهٔ پدرم این کارنامک را در هفت لفافه و صندوق میگذارم و بر آن مینویسم و مهر میزنم که تا هزار سال ناگشوده بماند و آن را در زیر زمین کتابخانهٔ تیسپون در کنجی ایمن مینهم تا کی گشوده شود و سرنوشتاش چه باشد؟»
«مهر و امضای شاپور ساسانی، تیسپون 804 اشکانی، برابر با 384 میلادی.»
بیشتر تاریخنگاران و نویسندگان صدر اسلام از شاپور دوم به نیکی یاد کردهاند، همچون: دینوری (212-276 ه.) حمزه اصفهانی (270- 350 ه.): گردیزی (پایان سدهٔ سوم هجری)، ثعالبی (سدهٔ چهارم هجری)، ابن اثیر (555 630 ه.) و…
قدیمیترین کتاب طبی جهان در میان رودان ایران
در بین همهٔ سرزمینهای جهان، منطقهٔ میان رودان که یکی از نخستین جایگاه تمدن بوده است، برخی از ردهء روحانیون از دانش پزشکی اطلاعاتی بیشتر از گذشتگان داشتند. برخی از تیرههای آریایی مردم سومر، که خود را مردم کله سیاه مینامیدند 54 بین 3500 تا 4000 سال پیش از میلاد، به تدریج به بستر رودخانههای دجله و فرات کوچ کردند و با مردم قلیل بومی و شماری از مرد آکدی مخلوط شده و از آگاهیهای پزشکی و درمانی آنها بهره برده و مجموعا در درمان بیماریها، پیشرفتهتر از گذشتگان خود شدند. قدیمیترین سند خطی به خط میخی بابلی آریایی، روی خشتهای سفالی در اورو 55 در میان رودان طی کاوشهای پس از جنگ جهانی اول کشف شد. در این اسناد، بحث از پزشکی و درمانشناسی، به ویژه درمان با ریشه و ساقه و برگ گیاهان است، که احتمالا مربوط به 3000 سال پیش از میلاد است، کاوشهای بعدی نشان داد که با ورود سومریهای آریایی به منطقهٔ میان رودان و پس از آن در 2000 سال پیش از میلاد، پزشکی نسبتا پیشرفتهتر از گذشته در بستر رودخانههای این سرزمین به وجود آمده است. در نیمهٔ دوم سدهٔ هجدهم هجری لوحههای بیشمار منقوش به خطوط میخی ایرانی، در خاکهای مجاور بستر برخی از رودخانههای فرعی در بین النهرین به دست آمده که یکی از آنها حاوی مطالب مهمی از پزشکی است. یکی از این لوحهها هم اکنون در موزهٔ بریتانیاست و لیکن مدتها کسی موفق به خواندن آن نشد تا اینکه در سال 1953 م.پروفسور سوموئل نواه کرامر از دانشگاه پنسیلوانیا رمز خواندن آن را یافت و آنچه از تاریخ طب کهن بود، تا اندازهای روشن شد. از متن این لوحه چنین برمیآید که در میان رودان 2100 سال پیش از میلاد، دستورات پزشکی بر روی سفالها به صورت دفترهای کوچک حک شده است. بدون تردید کشف این سند، قدیمیترین سند طبی جهان است.56 ضمنا در کشف لوحههای سفالی بعدی که متعلق به 1800 سال پیش از میلاد است،57 مطالبی مربوط به سحر و جادو و پرستش شیاطین دیده میشود که در بین مردم باقی ماندهٔ دوران سنگی، نه فقط در میان رودان، بلکه در تمام جهان دیده شده است. همچنین در کشفیات بعدی در بستر همین رودخانهها مهرههای گرد سفالی حاوی نسخههای پزشکی و درمان یافت شده که تبرک داشته و مردم به دور مچ دست میبستند که برخی از این دستورات مربوط به قوانین آریایی حمورابی بوده است. قوانین پزشکی حمورابی به خط میخی بابلی آریایی بر روی قطعهای از سنگ سیاه فلدسپات به طول 5/2 متر حک شده است که در اوایل سدهٔ نوزدهم هجری در شوش کشف شد و اینک در موزهٔ لوور نگهداری میشود.58
جالبتر اینکه در این مجموعه، تعرفهٔ نه مادهای نرخ کار پزشکی و غرامت اشتباهات پزشک به چشم میخورد. نرخ اعمال پزشکی برای ثروتمندان ده شکل (LEKEH) نقره (هر شکل 16 گرم) و برای مردم پنج شکل نقره بود.59
در این زمان پزشکان از ردهٔ روحانیون بودند، ولی میبایست دورهای را طی میکردند و نیز اگر در کار پزشکی اهمال میشد، بازخواست میشدند. برابر کاوشهای گوناگون در بین پزشکان میان رودان ردهٔ چشم پزشکان، با سوزنهای برنزی آب مروارید را عمل میکردند و اگر عمل به کوری میانجامید، دست آن پزشک قطع میشد.60
در گسترهٔ ایران بزرگ، پزشکی به اوج خود رسیده بود. نمونهٔ آن جمجمهای است که چند سال پیش در شهر سوختهٔ زابل یافت شد و در 2800 سال (پیش از میلاد) عملی جراحی روی آن کاسهٔ سر، انجام گرفته شدهبود.61
برپایی مدارس و کتابخانههای دینی در سراسر ایران باستان
تحولات و تغییراتی که انوشیروان دادگر در ده سال نخست سلطنت خود در ایران پیاده کرد، در جهت منافع اکثریت مردم ایران بود. گو این که برنامههای اجتماعی دینی او، از منافع ردهٔ موبدان تا اندازهای کاست، ولی برای خشنودی این رده امتیازاتی در نظر گرفت. نخست اینکه دریافت مالیات از موبدان با ضوابط معینی محدودتر از گذشته شد 62 و برای صدها هیربد و هزاران موبد در آتشکدهها مقرری بیشتر از گذشته تعیین گردید. سپس ردهء موبدان را به فراگیری دانش دینی واداشت. آنگاه آتشکدهها را نه فقط جایگاه عبادت دانست، بلکه جای آموزش و پیوند موبدان قرار داد. او در صدها آتشکدهٔ ایران، مدرسه و کتابخانه ایجاد کرد و در این مدارس به موبدزادگان آموزش دینی داده میشد. این برنامهها در سراسر ایران شهر انجام گرفت.62
مهمترین برنامهٔ موبد موبدان در هر استان، ایجاد مدارس و کتابخانهٔ دینی بود تا به سطح دانش موبدان افزوده گردد و آن گروه که استعداد و امکانات بیشتری داشتند، به پایهٔ علمی و فرهنگی بالاتری نایل آیند.
در ایران باستان، شماری از پزشکان و گیاه درمانها از ردههای موبد برمیخاستند، ولی در زمان انوشیروان علم و دانش موبدان در رشتههای پزشکی ملاک بود تا بعدا بتوانند با طی دورههایی به مدارج پزشکی نایل شوند. در این زمان موبدی، بدون پروانهٔ پزشکی نمیتوانست به امور پزشکی بپردازد و اگر چنین میکرد، کیفر داشت. به طور کلی در زمان انوشیروان، کلیهٔ پزشکان میبایست دورههایی را بگذرانند و پس از آزمایشات ضرور و ضوابط روز، پروانهٔ پزشکی دریافت دارند.64
کتابخانههای گندی شاپور در تیسفون و غارت آنها
تاریخچهٔ علم کتابت در ایران باستان به هزاران سده پیش از میلاد میرسد. خطوط آریایی آرانی که خود اقتباس از خط و الفبای آریایی فنیقیها است، هزاران سال پیش از میلاد در بیشتر جاهای ایران وجود داشته است.65 خطوط بابلی و میخی و زبان و خط آوستایی قدیم و پس از آنها، کتابتهای دوران اشکانیان به زبان پهلوی اشکانی و کتابهای دوران ساسانیان به زبان پهلوی ساسانی و دبیره گشتک و زند و پازند بود که همگی دلیل بزرگ بر دانش علم کتابت و نوشته در سرزمین ایران بوده است.
مهرها و سکهها و نقشهای سینههای کوه، وجود هزارها نسک و صدها مآخذ خاکی از آن است که در زمان ساسانیان نگهداری از کتاب، یعنی هنر کتابداری، در آن زمان پیشرفت زیادی داشته است.
در آغاز فرمانروایی ساسانیان، اردشیر بابکان که خود از تبار موبدان بود، با یک رستاخیر دینی فرهنگی، هزاران کتاب گمشده از گذشتهٔ خود را بازیافت و روایت است که 80000 موبد و هیربد در سراسر ایران بزرگ تجهیز شدند و هزاران کتاب یافتند و گنجینههای بزرگی به وجود آمد؛66 و آنچه کتاب دینی،فرهنگی، پزشکی، فلسفی و نجوم از خود داشتند و یا یافتند، همه را در اختیار اردشیر و مأمورین دولت قرار دادند و دیری نپایید که در سرزمین پارس چندین کتابخانه و از آن جمله کتابخانهٔ مشهور آتشکدهٔ آذر فرنبغ (کاریان پارس) پر از کتاب گشت. میگویند موبد موبدان زمان تنسر برنامهریز اصلی نگهداری کتابها شد سپس در زمان شاپور یکم ساسانی موبد کرتیر 67 و بعد در زمان شاپور دوم ساسانی موبد ماراسپند 68 به جمعآوری آوستا و کتابهای فرهنگ ملل دیگر پرداختند. گام بزرگ زمان شاپور دوم نوشتن 21 نسک آوستا است که شامل یک میلیون آیه بوده است. در این دوره سفیرانی به یونان و روم و هند فرستاده شد تا آنچه از فرهنگ، ادب، کتاب، رساله و آثار ایرانی بیابند، به ایران حمل کنند. این سفیران در سرزمینهای بیگانه نه فقط به جمعآوری مآخذ ایرانی پرداختند، بلکه کتابهای یونانی، مصری، ارمنی، یهودی، هندی، و چینی در دسترس را آماده و به ایران فرستادند؛ و به یک روایت در زمان شاپور دوم کتابخانهٔ بزرگی در گندی شاپور به وجود آمد. به روایتی دیگر این کتابخانه در زمان انوشیروان عادل تأسیس شد که میگویند نزدیک به 400 هزار کتاب در آن وجود داشته است.69 همچنین در تیسفون در بنای ایوان کسری کتابخانهای بوده به نام کتابخانهٔ شاهی که دارای صدها هزار جلد کتاب بود. علاوه بر اینها در دیگر شهرهای علمی مداین چون سلوکیه و ویه اردشیر و رومگان…کتابخانههای معتبری وجود داشت. آنچه قطعی است اینکه در زمان انوشیروان عادل، تلاش فراوانی برای دریافت و ترجمهٔ کتابهای سوریانی، قبطی، عبری، هندی و یونانی به عمل آمد و دانشمندان و مترجمان ویژه برای این گام عظیم فرهنگی وارد عمل شوند که کارشان فقط ترجمه و تهیهٔ کتاب بود. روی هم رفته، در پایان دورهٔ ساسانی گنجینهٔ عظیمی از کتاب و ذخایر علمی در گندی شاپور و دیگر شهرهای ایرانشهر وجود داشت که در جهان نمونه بود.
کهنترین نسخه طبی بشر از مردم سومریان (ماخذ: تاریخ طب زو دهف)
پس از حضور تازیان همهٔ این گنجها بر باد رفت؛ زیرا تازیان عقیده داشتند با داشتن کتاب خدا نیازی به دیگر کتب نیست. به روایتی این دستور عجیب در فتح مصر به وسیلهٔ عمرو عاص و در فتح ایران توسط سعد وقاص انجام گرفت. میگویند عمرو عاص پس از تسلط بر اسکندریه از عمر بن خطاب دربارهٔ ذخایر کتب دانشگاه اسکندریه پرسش کرد و عمر در پاسخ نوشت: دربارهٔ کتبی که گفتهای، اگر در میان آنها مطالبی موافق فرمودهٔ کتاب خداست، که با بود کتاب از آن مستغنی هستیم و اگر مخالف کتاب خداست، احتیاجی بدانها نیست. پس اقدام به سوزاندن و نابود کردن آنها بنما.70
و همچنین سعد وقاص پس از فتح تیسفون از عمر بن خطاب پرسش کرد که با گنجینههای کتب علمی در مداین چه باید کرد؟ عمر پاسخ داد: آنها را به آب انداز!! چرا که اگر آنها موافق و شامل راهنمایی و هدایت میباشد، کتاب خدا ما را کافی و راهنماتر است و اگر مایهٔ خلاف و گمراهی است، خدای تعالی ما را از آنها بینیاز کرده است.71
با بررسی این حقایق که در چندین مأخذ معتبر ثبت است، در چند سال اخیر، برخی از علما و نویسندگان ناآگاه میگویند این گزافگویی مورّخان مخالف تازی است و عمر چنین دستورهایی را نداده است، ولی تاریخ غیر از این میگوید و دقیقا ضایعات متعصبان تازی را در این باره میپذیرد. ضایعات بزرگی به بشریت وارد آمد که حتی برخی از مورّخان اسلامی نیز به این گمراهیها اشاره کرده و آن را فاجعهٔ فرهنگی دانستهاند.
اصولا سیر علوم در تمدن اسلامی نتیجهٔ زحمات و از خود گذشتگیهای دانشمندان ایرانی میباشد و از این بابت ایرانیان، حق بزرگی به تمدن اسلامی دارند. ولی چون بسیاری از کتب و آثار ایرانیان، چه نقل قول و چه ترجمه و پژوهش و تألیفات به زبان تازی بوده، همین امر یکی از اشتباهات برخی از مورّخان است که تمدن اسلامی را به نام عرب قلمداد کردهاند.
میگویند: غارت کتابخانهٔ گندی شاپور به وسیلهٔ سپاهیان تازی به سرداری عربی بیدانش به نام نعمان بن مقرن در سال بیستم هجری اتفاق افتاد و کتابخانهٔ چند صد هزاری گندی شاپور نابود شد.72 نیز کتابخانهٔ تیسفون ویران گردید و به دستور عمر و به وسیلهٔ سعد بن وقاص آنچه در کتابخانهٔ تیسفون و شهرهای مجاور موجود بود، یا غارت شد و یا به آب ریختند و در نهایت این گنج فرهنگی از بین رفت.