فیلم از دوزخ – From Hell (2001) – داستان – بررسی و تحلیل
کارگردان: آلبرت هیوز و آلن هیوز
بازیگران: جانی دپ، هیتر گراهام، ایان هولم، رابی کولترین، ایان ریچاردسن، جیسن فلمینگ و کاترین کارتلیج.
در سال ۱۸۸۸، قاتل بی رحم و خونسردی در شرق لندن، دست به قتل زنان خیابان گرد می زند. تکه تکه کردن قربانیان نشان میدهد که قاتل قسی القلب یک پیشینه مبسوط قرون وسطایی دارد. اعمال دهشتناک قاتل، در میانه آشوبهای سیاسی و رسوایی های به زور مهار شده در بار، مردم انگلستان را به شدت به وحشت می اندازد.
«فرد آبرلاین» (دپ) یکی از کارآگاههای برجسته اسکاتلندیارد به اتفاق همکارش، «پیتر گادلی» (کولترین) مامور پیگیری پرونده میشوند. «ابرلاین»، به نوعی پیشگو است، قابلیتی که هم می تواند مایه سعادت باشد، هم نفرین شده. او قابلیتش در پیش بینی حوادث آینده را با تریاک یا سایر مواد مخدر، تعدیل می کند ولی به هر حال توانایی شگفت انگیزی در کشف و گیر انداختن جنایتکاران خطرناک دارد – قابلیتی که در جست و جوهای او و «گادلی» برای یافتن «جک قصاب» به آزمایش گذاشته میشود.
در حالی که «آبرلاین» و «گادلی» به پرس وجو در محله ای می پردازند که قتل ها در آن جا اتفاق افتاده، با ولگردان و مردمانی آشنا می شوند که از دوستان و نزدیکان قربانی ها بوده اند و خود «آبرلاین» به یکی از آنان، «مری کلی» (گراهام) علاقه مند می شود. در عین حالی که «آبرلاین» سعی دارد قاتل را پیش از قربانی شدن «مری»، پیدا کند، او و «گادلی» باید با «سر چارلز وارن» (ریچاردسن)، رئیس شان، دست و پنجه نرم کنند که علاقه مند است قتلها را به گردن کسی بیندازند که بریتانیایی نباشد.
آنان ضمن باید با «سر ویلیام گال» (هولم) پزشکی برجسته سروکله بزنند که در باره آن جنایت ها و فوایدشان، ایده های خاص خود را دارد. و داستان فیلم ملهم از رمانی تصویری به همین نام کار مور و کامل است که بین سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۸ در نشریات مختلف منتشر می شد. مور، متولد ۱۹۵۳ انگلستان، هم راه فرانک میلر امریکایی از برجسته ترین طراحان داستان های مصور در روزگار ما به شمار می روند. او را به جرأت می توان از تأثیرگذارترین چهره های فرهنگی معاصر دانست.
در کتاب مرجع شمایل های فرهنگی (جیمز پارک، ۱۹۹۱)، که چهره ها را به واسطه تأثیر فرهنگی شان مورد مطالعه قرار داده، مدخل اختصاص یافته به او مفصل تر از مدل های مربوط به چهره هایی مثل مادونا یا رابرت دنیرو و تنها چند سطر کوتاه تر از مدخل گروه بیتل هاست. مور به لحاظ دیدگاه سیاسی اجتماعی دارای موضعی انتقادی و متمایل به تفکر چپ مدرن شناخته می شود. و همان گونه که در داستان های مصور انگلیسی اش، نظام و خاندان سلطنتی و ساختار طبقاتی آن کشور را به نقد می گیرد، در آثار مشابه آمریکایی اش نیز دید انتقادی خود را متوجه حضور و تأثیر شرکت های چند ملیتی (به ویژه کارخانه های اسلحه سازی در ساختار سیاسی آن سامان می کند.
مور در از دوزخ، ماجرای جنایت های «جک قصاب» را که بین سپتامبر تا نوامبر ۱۸۸۸ پنج زن خیابان گرد را در لندن از پای در آورد و اجسادشان را به شکلی فجیع مثله کرد (امروز از او به عنوان نخستین قاتل زنجیره ای تاریخ معاصر یاد می شود)، وسیله ای کرده است برای ارائه تصویری تازه از لندن عصر ویکتوریا و نقد شرایط سیاسی / اجتماعی حاکم بر آن دوره. این واقعیت که هویت اصلی این قاتل هیچگاه بر ملانشد، شخصیت او را در هاله ای از رمز و راز قرار داد و او را در سال های آتی به دست مایه ای جذاب برای نویسندگان و فیلم سازان بدل کرد.
از میان فیلم های شاخصی که به این شخصیت پرداخته اند، باید از مجسمه های مومی (پاول لنی، ۱۹۲۴)، جعبه پاندورا (گئورگ ویلهلم پابست، ۱۹۲۸)، مستأجر (آلفرد هیچکاک، ۱۹۲۹)، مستأجر (جان برام، ۱۹۴۴)، دست های قصاب (پیتر شسدی، ۱۹۷۱)، جک قصاب (خسوس فرانکو، ۱۹۷۹)، فرمان جنایت (باب کلارک، ۱۹۷۸) و پی در پی نیکلاس مایر، ۱۹۷۹) یاد کرد که دو فیلم آخر به ترتیب به رویارویی «شرلوک هولمز» و «هربرت جرج ولز» با این قاتل بدنام می پردازند.
برادران هیوز در این ساخته شان که منتقدی آن را حاصل درهم آمیختن سبک فیلم های ترسناک کمپانی همر با فضای آثار چارلز دیکنز می داند، برخلاف اغلب اقتباس های آثار مور، در بازآفرینی کار او در قالب فیلم موفق می نمایند. از دوزخ هم چون یکی از اسلافش، فرمان جنایت، جنایت های «جک قصاب» را حاصل تلاش دربار ویکتوریا برای سرپوش نهادن بر روابط وارث تاج و تخت (که جوانی مبتلا به امراض مقاربتی و نیمه مجنون بود) با زنان خیابان گرد تصویر می کند. این وظیفه به دوش پزشک مخصوص دربار (هولم) گذاشته شده که با یاری کالسکه چی خود آن را عملی می کند.
انتخاب هولم گرچه در وهله نخست به لحاظ ناهمخوانی ویژگی های فیزیکی و سنی او با نقش، غریب و نامعقول می نماید، ولی بر مبنای جهت گیری کلی فیلم برای نمایش او به عنوان نمادی از زوال و انحطاط طبقه ای که به آن تعلق دارد و با جنایت و خونریزی به دفاع از ارزش های آن برخاسته، شاید بهترین انتخاب ممکن باشد. در راستای این برخورد نو جویانه فیلم با دست مایه ها و شخصیت های شناخته شده ژانر، می بینیم که شخصیت قهرمان ماجرا (دپ) نیز با فاصله ای بعید از «شرلوک هولمز» و همتایانش در آثار پیشین که با تکیه بر قدرت استدلال و استنتاج های منطقی موفق به شناخت قاتل می شدند، بیش تر با بهره گیری از شیوه ای شهودی (جنایت ها را در خواب می بیند) به حل مسئله توفیق می یابد.
آن چه فیلم را از اغلب اسلافش متمایز می کند، کوشش سازندگان است برای این که به جای تأکید بر فردی خاص به عنوان عامل تمام تباهی ها، تصویری تکان دهنده از روابط غیرانسانی حاکم بر جامعه ویکتوریایی ارائه بدهند؛ جامعه ای با اشرافیت منحط و رو به زوال، توده فرودست بی فرهنگ و تیره روز و شکاف روزافزون طبقاتی که در آن «جک قصاب» هیولایی خیالی نیست که از دوزخ به زمین آمده باشد. او نتیجه طبیعی چنین ساختار اجتماعی و برآمده از چنین شهر دوزخی، لندن پایان سده نوزدهم ( که با مهارت در پراگ امروز بازآفرینی شده است. و همه این ها در نهایت تماشاگر را به تأمل در عنوان با مسمای فیلم وامی دارد.