فیلم ونوس – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Venus 2006
کارگردان: راجر میچل، بازیگران: پیتر اوتول، جودی ویتاکر، لسلی فیلیپس، ریچارد گریفیث و ونساردگریو. 95 دقیقه.
ونوس فیلمی است دربارهٔ رابطهٔ عاطفی میان یک پیرمرد 74 ساله و دختری 20 ساله. تعجب نکنید، چیز عجیب و غریبی نیست. پیکاسو سر پیری با دختری 23 ساله ازدواج کرد، صاحب دو فرزند هم شدند. چارلی چاپلینم هم در سنین بالای عمر با تونی رندال 18 ساله ازدواج کرد. و حتماً ماجرای شیخ صنعان خودمان را هم که میدانید. پس امکانپذیر است، و چه خوب که امکانپذیر است؛ و چه خوب که عشق را هیچ چیز- حتی پیری- محدود نمیکند.
پیتر اوتول، آن جوانِ رعنای لورنس عربستان که برای ما بچههای دیروز نماد و سمبل خوشتیپی مردانهٔ غربی بود، حالا تبدیل به مشتی استخوان و پوست چروکیده شده. اما هنوز چشمانش آن آنِ دیرین را دارد. چشمها هرگز پیر نمیشوند. پیتر اوتول نیز همانند کاراکتر نمایشیاش در فیلم ونوس هرگز مغلوب پیری و سالخوردگی نشده است. سه سال پیش که یک اسکار افتخاری به پیتر اوتول دادند، وی به شوخی و جدی گفت: «مبادا فکر کنید که من از بازی خارج شدهام؛ نه من هنوز در بازیام.» اوتول با بازی درخشان و تحسینبرانگیز خود در فیلم ونوس ثابت کرده که نه تنها هنوز در بازی است بلکه بهتر از هر بازیگر دیگری هم بازی میکند. انصافاً او بعد از هفت بار نامزدی جایزهٔ اسکار این بار شایستهٔ یک اسکار واقعی است. کاراکتری که وی در ونونس آفریده، فراموش نشدنی است. اوتول در ونوس در قالب موریس ظاهر میشود. موریس بازیگر مشهور و محترمی است که حالا در 74 سالگی در شهر لندن بیشتر اوقات خود را با رفیق قدیمیاش «یان» (لسلی فیلیپس) میگذراند. موریس به سرطان پروستات مبتلاست و این گونه احساس میکند که روز مرگش نزدیک است.
او در این باره با همسر سابقش (ونساردگریو) شوخی میکند و روحیهاش بسیار بالاست. در همین زمان، نوهٔ خواهر «یان»، جسی (جودی ویتاکر)، از را میرسد. جسی به لندن آمده تا به عنوان مانکن شغلی برای خود پیدا کند. این دختر زیبای 20 ساله زبان بسیار تلخ و تندی دارد. موریس در ابتدا توجه کمی نسبت به جسی نشان میدهد اما تدریجاً رابطهٔ دوستانهای میان این دو شکل میگیرد. دختر جوان را به تئاتر و موزه و فروشگاه میبرد و جسی هم متقابلاً پیرمرد را به باشگاه رقص میبرد. این دو دلباختهٔ هم میشوند. اما در این رابطه جسمانی جایی ندارد زیرا موریس بر اثر سرطان پروستات ناتوان شده است. موریس در واقع یک جمال پرست است. جسی هم بیش از هر چیز از خرد و دانش موریس و طنز زیبای او لذت میبرد. در ادامهٔ ماجرا دوست پسر جسی از راه میرسد و…
این بیست دقیقهٔ آخر که دوست پسر کذایی از راه میرسد ونوس از جایگاه آسمانیاش سقوط میکند. حیف بود که این پیرمرد وارستهٔ چشم و دل سیر آلوده به حسادت شود. اصلاً قصهٔ فرعی دوست پسر جسی زائد و غیرضروری است. اما میتوان این 20 دقیقهٔ پایانی را ندیده گرفت. ونوس دو بازی عالی دارد: یکی از پیتر اوتول پیر و یکی از هم از جودی ویتاکر جوان. ویتاکر نقش بسیار مشکل داشته. او باید کاراکتری را تجسم میبخشید که مدام در حال تغییر است. پذیرش یک رابطهٔ عاطفی میان برادپیت و آنجلینا جولی کار خیلی راحتی است اما پذیرفتنی از کر درآوردن رابطهٔ یک پیرمرد 74 ساله با دختری 20 ساله واقعاً کار دشواری است. حنیف قریشی فیلمنامه نویس دو شاهکار سینمایی است: رختشویخانهٔ زیبای من و پسر متعصب من. دیالوگهای ونوس پر از جذابیت و گیرایی است. اگر فیلمنامهٔ انی فیلم به دستم میافتاد لحظهای در ترجمه کردنش درنگ نمیکردم. ونوس را راجر میچل کارگردانی کرده است. در کارنامهٔ میچل دو فیلم ناتینگ هیل و persuasion به چشم میخورد که به قولی جزو بهترین اقتباسهای سینمایی از روی آثار جین استین به شمار میرود.
در سینمای هالیوود، عشقِ غیرجسمانی امری پوچ، بی معنا و خارج از موضوع است. به همین سبب سراغ فیلمهای متفاوت این چنینی را باید در جایی به غیر از هالیوود گرفت. ونوس را انگلیسیها ساختهاند. این فیلم خوب انگلیسی به ما یادآوری میکند که عشق صرفاً با نفسانیات آمیخته نیست. این فیلم به ما یادآوری میکند که آنچه که بیش از هم در زندگی اهمیت دارد: عشق بی شائبه، دوستی، مهربانی، یادگیری علم و خرد و دانش و انتقال آن به دیگری است.