واقعیات وحشتناک و عریانی که به هر دهه شصتی و پنجاهی القا میکنند که انگار 90 ساله شده!
پدربزرگها و مادربزرگهای ما به ما میگفتند که زمان خیلی سریع میگذرد و نمیدانند که چطور شد که یک دفعه 60 ساله شدند. ما به عنوان کودکان دیروز، این مطلب را باور نمیکردیم. کودکان زمان را انگار کشدار و منبسط تر احساس میکنند.
اما با رسیدن به بزرگسالی، شتاب زمان بیشتر میشود. اصلا خود ما بعد از مدتی دوست داریم که زمان زودتر بگذرد. چرا؟!
زودتر بگذرد که فارغ التحصیل شویم! زودتر بگذرد که پساندازمان آنقدر شود که بتوانیم خانه و خودرو بگیریم! زودتر بگذرد که به شیفت خستهکننده کاری تمام شود.
غافل از اینکه این تمنا برای زودتر تمام شدن زمان، ما را سرانجام به نقطهای میرساند که یک دفعه احساس میکنیم، عمری از ما سپری شده.
هر چقدر هم تمدن بشری، پیشرفت میکند، سرعت تحولات بیشتر میشود. شما حساب کنید که در همین یک دهه چقدر دنیای فناوری، پوست انداخته و تغییر کرده. بعد انتظار دارید که مقایسه زمان حاضر با دو سه دهه قبل، چیز دراماتیکای نشود؟
در این پست مثالها و فکتهایی را با شما به اشتراک میگذارم که عریانتر و صریحتر، گذشت بیرحم زمان را به دهه شصتهایی یادآور شوند!
1- وقتی میفهمی که بچههایی که زمان قبولی شما در دانشگاه تازه متولد شده بودند، خودشان به مرحله فارغالتحصیلی از دانشگاه رسیدهاند!
2- وقتی که موسیقیهای پاپ فرنگی که زمانی از نظر پدر و مادرهایتان، خیلی گوش خراش و با ریتم تند و شاید جلف بودند، از نظر نسل جدید، موسیقیهای سنتی پیرپسند شدهاند و ستارههای موسیقی بیملاحظه دیروز، در مقایسه با سنتشکنیهای ستارههای امروز، بیشترشان آدمهای مقید به اخلاقی به نظر میرسند.
3- وقتی میفهمی که بچههایی که در زمان پخش نخستین اپیزود سریال لاست ، تازه به دنیا آمده بودند، الان کلاس کنکور میروند! (نخستین اپیزود این سریال سپتامبر سال 2004 پخش شد،باورتان میشود؟!)
4- وقتی میفهمی که خیلیها هستند که از همان بدون تولدشان اینترنت حتی در ایران خودمان به صورت همگانی وجود داشته و وقتی تو از زمانی که اینترنت در ایران وجود خارجی نداشت، صحبت میکنی، شبیه پیرمردهای میشوی که خاطرات اشغال ایران در جنگ جهانی دوم را دارند تعریف میکنند!
5- گروه موسیقی Ace of Base یا ABBA؟ اصلا بیخیال؟ چیز وحشتناک این است که تو دقیقا زمانی که اولین موسیقی ریکی مارتین، انریکه ایگلسیاس یا جنیفر لوپز را به یاد میآوری! توی زمانی که Livin’ la Vida Loca گل کرده بود یادت هست و الان جوانانی هستند که در آن زمان اصلا به دنیا نیامده بودند!
6- از مسابقه ایران – استرالیا چقدر گذشته؟ پاسخ: این مسابقه 8 آذر سال 1376 انجام شده بود! تفریق کنید و چیزی نگویید!
7- جوانان زیادی هستند که نه عملا از دیسکت استفاده کردهاند و نه از نوار کاست و تو خاطرات زیادی با هر دوی اینها داری!
8- فیلم دیدن و خریدن قاچاقی روی وی اچ اس؟ الان فیلمهای روز را در چند دقیقه دانلود میکنی و با چند ساعت اختلاف، آخرین اپیزود سریالهای محبوب آمریکایی را میبینی. آن وقت زمانی را به یاد میآوری که به مناسبت عید نوروز، تلویزیون چند قسمت سریال اوشین را با فاصله زمانی کمتر از یک هفته پخش کرد بود و شما و خانوادهتان از این موضوع خوشحال هم بودید!
هوم! ضبط LP و EP را هم اگر یادتان میآید …
9- نوزادانی که زمان رونمایی از نخستین آیفون به دنیا آمده بودند، هماینک 12 – 13 سالهاند!
10- دفترچه تلفن و تلفنهای رومیزی با شمارهگیر دوار؟ مگر اینها فقط در موزه پیدا نمیشوند. اما شما دقیقا سالها از اینها استفاده میکردید!
11- جوانان بالای 20 سالی هستند که زمان پخش فیلم تایتانیک اصلا به دنیا نیامده بودند و تو با همدانشگاهیهایت این فیلم رو دیده بودی! اولین فیلم از سری ماتریکس را هم به یاد میآوری که با چه کیفیت نازلی در سالن نمایش دانشگاه نمایش داده بودند، در صورتی که خیلی از جوانان آن زمان به دنیا نیامده بودند!
12- در انتخابات سال 1376 رای داده بودی؟! اگر پیش جوانان بگویی چنان به نظر میرسد که در دوره نخستوزیری هویدا زندگی میکردی!
13- نخستین باری که تلویزیون سریال هزاردستان را پخش کرد یه یاد میآوری؟ آن زمان عصرهای جمعه در سال 1367 این سریال پخش میشد.
14- با زلزله رودبار لرزیده بودی؟ امسال دقیقا 30 سال از این سریال میگذرد.
15- وسط کارتون پسرشجاع، صدای آژیر قرمز از تلویزیون پخش میشد! صدای مارش پیروزی را به یاد میآوری یا پذیرش قطعنامه 598 را. 32 سال از پایان جنگ گذشته!
16- وقتی زمانی که تبلیغ فیلم عروس در روزنامهها چاپ میشد یه یاد داری و بعد میفهمی که سال 69 ساخته شده بود و امسال 30 سال از زمان ساختنش میگذرد!
ضبط LP, EP دنیایی بود ها هاها
واقعا تلنگری بود که چقدر زود می گذرد زمان
عالی بود
یا زمانی که با سکه می رفتیم خرید! یک تومنی مغرور، دو تومنی های بزرگ و پنج تومنی های تپل. تلفنهای عمومی پنج ریالی!!
اون دوره بره و برنگرده….
درود بر شما. چه حقیقت هولناکی
متولد53 هستم و اون قدیمها تلفن عمومی دوزاری داشتیم و تلفن راه دور سکه ای…
سال 60هنوز اسکناس 5 تومانی دوره شاه رواج داشت ولی تصویر عکس شاه رو با گل و بوته پرکرده بودند و بعد اسکناسش از دور خارج شد. دبیرستان که بودم قیمت روزنامه اطلاعات 20 ریال بود…
چقدر ثبات اقتصادی داشتیم و نمیدونستیم…
سپاس از شما
یادم نمیره …. روزی که با یک سکه ده تومانی ، میشد یه چیزایی بخری … بستنی هم پنجاه تومان بود ..
و هزار تومان هم واقعا برای خودش پولی بود ..
اسکناس بیست تومانی که روش عکس یک تراکتور بود که نوشته بود جهاد سازندگی و الان دیگه نه بیست تومانی وجود داره و نه سازندگی . جهاد هم معنی دیگری پیدا کرده …
باز شما خوبه که اون زمان خونه تون تلفن داشت و مشکل تون شماره گیر اش بود … خانه ما که تلفن نداشت و باید میرفتیم تو باجه های تلفن عمومی .. یک سکه چند ریالی ( که فقط برای تلفن استفاده میشد ) مینداختیم توش … یادمه کارت تلفن اولین بار که دیده بودم ، اوج تکنولوژی بود … و اصلا مونده بودم که چطوری یک مدار الکترونیکی تو یک کارت جا میشه ..
یاد انتن های تلویزیون افتادم که همش باید میرفتیم پشت بام و تکان اش میدادیم بلکه لابهلای برفک ها ، بتونیم یک شبحی به اسم تصویر ببینیم … و تلویزیونی که بدنه اش از چوب بود .. بعضی خانه ها که تلویزیون های جدیدتر داشتند و کنترل داشت ، قشنگ حس میکردی که کنترل یک تکنولوژی هستش که از آینده اومده ..
و خیلی چیزهای دیگه …
زمان عجب زود میگذره ..
البته من خودم اواخر دهه شصت به دنیا اومده ام و سنم یک کمی از شما کمتره .. و زمان به دنیا آمدنم جنگ تمام شده بود … ولی خوب .. قشنگ یادمه زمان بچگی مون که گوشه گوشه خیابان تصاویر و … جنگ رو میدیدم .. و بعضی تفنگ های ضد هوایی که مستقر شده بود و همونطوری مونده بود ..اون زمان اوایل دهه هفتاده بود و منم به عنوان یک کودم که این تفنگ ها دو لول رو میدیدم شکل عجیبی داشتند ..
راستی ، اینم اضافه کنم ..
عکس آخر مطلب رو که دیدم … ضاهرا تنها چیزی که زیاد از اون موقع ها تغییر خاصی نکرده ، قیافه نیکی کریمیه ..
انگاری این آدم اصلا پیر نمیشه ..
درود بر شما
پسر کوچکم رو بردم آرایشگاه کودکان، به آرایشگره گفتم: میخوام مدل مالدینی بزنی 🙂
برگشت گفت: کی؟؟؟؟
گفتم: مالدینی، فوتبالیسته، ایتالیا ….
گفت: نمی شناسم.
آقا منو میگی، رفتم تو گوشی سرچ کردم عکسش رو اوردم و …
تازه فهمیدم 90 سال و رد کردم 🙂
خوب شد از دینو زوف صحبت نکردم :))
تازه به مطالب بالا باید یکی از خفن ترینها رو اضافه کنی؛ واستادن تو صف تلفن عمومی :OOO
دکتر جان، بابت سایت خوب ممنونم. دمتون گرم.
به قول جوانهای امروزی: مرسی هستی 😉