فیلم دنی براسکو – معرفی و خلاصه داستان – Donnie Brasco 1997
سال تولید : ۱۹۹۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : باری لوینسن، مارک جانسن، لوئیس دیجایمو و گیل ماتروکس
کارگردان : مایک نیوئل
فیلمنامهنویس : پل آتاناسیو، بر مبنای کتابی نوشتهٔ ریچارد وودلی و جوزف د. پیستونه
آهنگساز(موسیقی متن) : پاتریک دویل
هنرپیشگان : آلپاچینو، جانی دپ، مایکل مادسن، برونو کربی، جیمز روسو، آن هکه، زلیکو ایوانک و گری بکر
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۷ دقیقه
نیویورک، سال ۱۹۷۸. FBI به ̎جو پیستونه̎ (دپ)، مأمور خود، وظیفهٔ نفوذ به یکی از گروههای مافیائی را میدهد. ̎جو̎ با نام مستعار ̎دانی براسکو̎، اعتماد ̎لفتی رودجرو̎ (پاچینو) را جلب میکند و وارد گروه مافیائی او میشود. ̎جو̎ میبیند که چگونه اعضاء گروه به رهبری ̎سانی بلک̎ (مادسن)، دار و دستهٔ مخالف را قلع و قمع میکنند و خودش هم برای جلب اعتماد ̎لفتی̎، مجبور به آدمکشی میشود. ̎جو̎ مدارک کافی تهیه میکند و FBI دستور خروج از گروه را به او میدهد؛ در حالیکه ̎جو̎ میداند خروجش از گروه به کشته شدن ̎لفتی̎ خواهد انجامید…
ظاهراً فیلمساز قصد دارد تا ذهنیت تماشاگر را نسبت به دنیای پر زرق و برق و باشکوه گنگسترها برهم زند و تصویری واقعگرایانه و عبرتآموز از تبهکاری و فساد ارائه دهد. اما حتی با پذیرفتن این نیت، که البته تقلیدی آشکار و ضعیف از دوستان خوب (مارتین اسکورسیزی، ۱۹۹۰) است، فیلم اثری سرد و بیروح است که تماشاگر تا انتها هیچچیز تازهای در آن نمییابد. بهرغم حضور دو ابر ستاره، باید واقعبینانه پذیرفت که بازیگر درخشان فیلم مادسن است که با آن شکم جلو آمدهاش تصویری هجوآمیز از گنگستری شیکپوش و جذاب ارائه میکند.
دنی براسکو، ماجراهای واقعی یک پلیس مخفی است. اما عوض آن که روی «اکشن» این ماجراها تمرکز شود، روی شخصیتها تأکید شده؛ و آنها (و نه اعمالشان)، کلید رمزگشایی این ماجراها هستند. از این رو، بیشتر اوقات در دنی براسکو شاهد پرحرفی گنگسترهایی هستیم که ول میچرخند و هیچکاری جز خیالپردازی راجع به «ضرب شست بزرگ» شان انجام نمیدهند. بین آن گنگسترها، به بنجامین «لفتی» روجریو (پاچینو)، سانی بلاک (مدسن) و دنی براسکو (دپ) برمیخوریم. دنی، در حقیقت، جو پیستونه، مأمور مخفی اف.بی.آی. است. او با لفتی، که دونپایگیاش در تشکیلات مافیا و مشکلات خانوادگی، شکننده و مستأصلاش کرده، دوست میشود. برای دنی، لفتی دروازهٔ ورود به خانواده (مافیا) است و برای لفتی، دنی، وسیلهای است که به کمکاش از جا برخیزد و خودش را بالا بکشد (تشبیه سلسه مراتب مافیا و یافتن جایگاهی ارضاکننده در زندگی معمولی، در سراسر فیلم مورد تأکید قرار گرفته). به زودی رفاقتی واقعی بین این دو به وجود میآید. وقتی سانی ارتقاء درجه یافته و بخش بروکلین تشکیلات به وی واگذار میشود و سعی میکند مستقلتر شود، قیمت سرش هم بالاتر میرود آن وقت است که دنی میداند بالاخره یک روز به لفتی خیانت خواهد کرد. این موضوع برایش چنان رنجآور است که از خانواده خودش هم دور میافتد. وقتی به دنی و لفتی دستور میرسد فردی را بکشند، سرانجام نقاب کنار میرود. لفتی به قتل میرسد. دنی مدال میگیرد و به آغوش «خانواده» باز میگردد.
همینکه مایک نیوول متخصص فیلمهای گنگستری نبوده، به نفع دنی براسکو تمام شده. کارگردانی نیوول به پاچینو و دپ اجاز داده تا ظرافتهای حسی شخصیت هایشان را واکاوی کنند. پاچینو در این فیلم یکی از چشمگیرترین هنرنماییهای زندگی حرفهایاش را ارائه داده و بازی کنترلشده و احساس برانگیزی عرضه کرده است. نقش آفرینی دپ در عوض، فیالواقع، یک ضرب شست بازیگری است. دورشدنش از خانواده و خزیدناش در خانوادهٔ لفتی چنان با ظرافت انجام شده که این گذار، تقریبا حس نمیشود. دنی براسکو نیز مانند لفتی شاید به این خاطر که از گنگسترها، اسطوره نمیسازد– در ژانر گنگستری غالبا نادیده گرفته شده. فیلم در عوض، گنگسترها را نیز مثل هرکس دیگر، جزیی از مسابقه زندگی برای جلو افتادن از آن یکی، به حساب آورده. از طرف دیگر، دنی براسکو مأموران قانون را هم مستثناء ندانسته. همان رفتار بیرحمانه و سرد مافیا با لفتی را، اف.بی.آی. با دانی دارد؛ و دنی روز به روز بیشتر از حرفهاش بدش میآید. دقیقا به خاطر روکردن همین تناقضها و زیرسئوال بردنها و تشبیه کردنها، دنی براسکو لیاقتاش را دارد که در معبد بهترین فیلمهای گنگستری، جایگاه شایسته خودرا بیابد.