فیلم مخمصه با بازی آل پاچینو و رابرت دنیرو – معرفی و خلاصه داستان – Heat 1995
سال تولید : ۱۹۹۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آرت لینسن و مایکل مان
کارگردان : مان
فیلمنامهنویس : مان
فیلمبردار : دانته اسپینوتی
آهنگساز(موسیقی متن) : الیوت گلدنتال.
هنرپیشگان : آل پاچینو، رابرت دنیرو، وال کیلمر، جان وویت، تام سایزمور، دایان ونورا و ایدی برنمن.
نوع فیلم : رنگی.
صدا : ۱۷۴ دقیقه.
“نیل مکالی” (دنیرو)، سارقی است که تخصصش انجام سرقتهای بزرگ و پرخطر مثل حمله به بانک و وسایل نقلیه مخصوص حمل و نقل و اوراق بهادار است. او در کاری که انجام میٔهد. بسیار حرفهای عمل میکند؛ مردی است هوشمند و دقیق که قابلیتهای دزدی خود را در قبال قربانی و تباه کردن زندگی خصوصیاش، بال و پر داده است. “وینسنت هانا” (پاچینو)، کارآگاهی است لسآنجلسی که مصمم است او را به دام بیندازد. در حالی که شرایط زندگی حرفهای “مکالی” ایجاب میکرده که هیچ گاه به فکر داشتن یک کانون خانوادگی نیفتد، پایبندی “هانا” به کارش، برعکس، همیشه زندگی زناشوئی او را در معرض فروپاشی قرار داده است: او تا به حالدو بار طلاق گرفته و با همسر سومش نیز زندگی سرد و بیروحی دارد. با وجودی که “مکالی” آنقدر پول دارد که بتواند خود را بازنشسته کند و طبق برنامهای که در سر دارد به نیوزیلند برود، ولی همانقدر که دنبال پول و منفعت است، شور و هیجان سرقت را نیز دوست دارد، بنابراین نقشهای میریزد تا سرقت آخرش را انجام دهد. در عین حال او با “ایدی” (برنمن)، زن جوانی آشنا شده که مطمئن نیست به راحتی بتواند از او جدا شود…
دو شخصیت اصلی مان مثل شخصیتهای فیلمهای هوارد هاکس، سخت دلبسته حرفهشان هستند و در این راه حاضرند زندگی شخصیشان را نیز فنا کنند. “وینسنت هانا” در حال سپری کردن سوین تجربه ناموفق ازدواجش است و “نیل مکالی” نیز به همکارش، “کریس” (کیلمر) دلبسته به همسرش توصیه میکند “هنگامی که این حرفه را انتخاب کردی باید بتوانی در کمتر از سی ثانیه همه چیز را ترک کنی”. بههمین دلیل بازی موش و گربه پلیس و سارق بیش از آنکه مثل فیلمهای قراردادی ژانر مبتنی بر قاعده نبرد خیر و شر باشد، دستاویزی است برای دو مردی که از حرفهای که دیوانهوار دلبسته آن هستند، بیشتر لذت ببرند. مان مثل همیشه و به سبک اسلاف عصر کلاسیکش، با دقت و تأملی وسواس گونه به بازآفرینی جزئیات میپردازد و در عین حال درک عمیق و کاربرد استادانهاش از فضا و معماری را که یادآور میکلآنجلو آنتونیونی است، به نمایش میگذارد. فیلم محل تلاقی نقاط اوج دو سبک بازیگری سینمای آمریکاست؛ بازی درونگرا و غیر احساساتی دنیرو با سبک برونگرای پاچینو. ابتدا قرار بود نقش “کریس” را به جای کیلمر، کیانو ریوز بازی کند، اما مدیر برنامههای کیلمر ظاهراً آدم زرنگتری بود. پس از نمایش فیلم، ریوز از این ناکامی بهعنوان بزرگترین حسرت زندگیاش نام برد.
مایکل مان، سالهاست به عنوان استاد فیلمهای پلیسی مدرن بازشناخته شده، از سریال تلویزیونی میامی ویس، و بعد اقتباس سینمایی از آن (۱۹۸۴، ۲۰۰۶) تا دزد (۱۹۸۱). شکارچی انسان (۱۹۸۶) و خسارت جانبی شریک جرم (۲۰۰۴، Collateral). مایکل مان، درامهای جنایی مدرن بینظیری خلق کرده که ظاهری سخت استرلیزه را با واقعگرایی زمخت اجتماعی درهم میآمیزند، مخمصه احتمالا، اوج خلاقیتمان در این زمینه است: یک درام بدبینانه دزد و پاسبان که سُکان دارش، دو غول بازیگر، رابرت و آل پاچینو هستند.
دونیرو، در نقش نیل مککُلی، سردسته تعدادی سارق حرفهای است که بعد از یک سرقت مسلحانه پرتلفات، میخواهد قبل از بازنشستگی، یک دزدی بزرگ بانک انجام بدهد، پاچینو، وینسنت هانا است؛ کارآگاهی خسته که با کمک دستیارانش، دارودسته نیل را تعقیب میکند.
گفتهشده که دو نیرو و پاچینو هیچوقت دوتایی در یکنما ظاهر نشدهاند و این علت هم دارد، چون آنها از برخی جنبهها، در واقع یک نفرند. در غیر اینصورت، مثل این بود که دکتر جکیل و میستر هاید در نمایی با هم ظاهر شوند. اگرچه در مقایسه، هانا و مککُلی، جنسشان خیلی شبیهتر است. آنها در دوسمت مخالف قانون، ولی در یک سمت و سوی زندگی قرار دارند مردانی حرفهای که واقعیتهای تلخ کارشان و نیز زندگیهای محتوم خصوصیشان، آنها را پخته و دنیا دیده و در نهایت، رو در رو قرار داده است. فیلم حالت یک قصه موش و گریهٔ عاشقانه بین دو مرد را دارد که به یک اندازه برای هم احترام قائلاند و به آن بیکینه میورزند، رابطهشان با زنها (و در مورد هانا، با دخترش) قربانی تعهد و سرسپردگی به حرفهشان شده. شعار مککُلی این است که: «هیچ وقت در زندگی پایبند چیزی نشو که وقتی مخمصهای را در دو قدمی حس کردی، نتوانی در ظرف ۳۰ ثانیه از آن دل بکنی سیستمی اعتقادی که وقتی به چالش کشیده میشود، یکی از خردکنندهترین لحظات قبلم را میسازد.
مخمصه ساختار روایی و فرعی مناسب دارد و ضمنا به شدت احساسی است. توجه دقیقمان به جزئیات تصویر (نورهای پس زمینه، رنگ بک اتومبیل). به لسآنجلس که با وجود همه آن نورها و انرژی، سرد و انتزاعی باقی مانده، حضوری پرمعنا بخشیده است، صحنههای خیره کننده تعقیب و گریز و تیراندازی، سخت واقعی میزنند و بازیگران معروف فیلم در تنها شش ماه مدت تولید فیلم، چنان ورزیده جلوه میکنند که گویی بیست سال تیر انداخته و اتومبیل داغون کردهاند. سکانس ناموفق سرقت از بانک، با آن هنگامهای که در خیابانهای آفتابی لسآنجلس راه میافتد و تیراندازی و اتومبیلهای گلوله باران شده و عابران هاج و واج، به طرز استادانهای اجرا و تدوین شده است. فیلم با دوئلی کلاسیک بین دو شخصیت اصلی در فرودگاه لسآنجلس، جایی که پیداست یکی از آنها باید بمیرد، تمام میشود. فیلم را نگاه کنید تا دریابید کدامیک.