دستان فیلم پدرخوانده – The Godfather 1972
کارگردان: فرانسیس فوردکاپولا. نویسندگان فیلمنامه: ماریو پوزو، فرانسیس فورد کاپولا. بازیگران: مارلون براندو (دون ویتو کورلتونه)، آل پاچینو (مایکل کورلئونه)، دایان کیتون (کی آدامز- کورلئته، ریچارداس- کاستلا (پیتر کلمنزا)، رابرت دووال (تام هیگن، جیمز کان (سانی کورلئونه)، استرلینگ هایدن (سروان مک کلاسکی)، تالیا شایر (کاتی کورلئونه- ریزی) جک و لتز (جان مارلی)، ریچارد کونته (دون امیلیون بارزینی)، آل لتیری (ویرجیل «ترک» سولوزو)، ابی ویگوداغ (سل تسیو)، جیاتی روسو (کارلو ریزی)، جان کازال (فردریکو «فردو» کورلئونه)، روی ماند (اتلیو کانیو)، آل مارتینو (جانی فونتین)، مورگانا کینگ (ماما کورلئوته)، لنی مونتانا)(لوچا برازی)، جان مارتینو (پالی گتو)، سالواتوره کورسپتو (بوناسر) متصدی دفن و کفن)، ریچارد برایت (آلبرت «آل» تری)، الکس روکو (مونته گرین)، تونی جورجیو (برونو تانالکیا، ویتواسکانی (نازوین نانوا)، تری لیورانو (ترزا هیگن)، ویکتور رندنیا (فیلیپ تانانگیا)، جینی لینرو (لوسی منسینی)، جولی گرگ (ساندرا کورلئونه)، آردل شریدان (خانم کلما نزا)، سیموننا استفانلی (آپولونیا ویتلی کورلئونه)، آنجلو اینفانتی (فابریزیو)، کورادو گایپا (دون تومارینو)، فرانکو چیتی (کالو، محافظ در سیسیل)، سارو اورزی (سینیوره ویتلی). تهیه کنندهٔ پدر خوانده: آلفرداس. رودی. تهیه کنندهٔ پدرخواندهٔ 2: فردروس، گری فردریکسون، مدت پدرخوانده:175 دقیقه. مدت پدر خوانده 2: 187 دقیقه. کل بودجه: 19 میلیون دلار: کل فروش:193 میلیون دلار.
1945، نیویورک، دون ویتو کورلئونه، پدرخوانده، سرکردهٔ یکی از پنج خانوادهٔ جنایتکاری است که نیویورک را اداره میکنند. کورلئونه رئیس قدرتمند یک خانواده تبهکار و مردی صادق است که برای خانواده و وفاداری بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل است. به قول مایکل: «هرگز علیه خانوادهات موضع نگیر».
دنیای عادی خانوادهٔ کورلئونه در دو مرحله مجزا به نمایش در میآید.
- قدرت خانواده، که در جشن عروسی خواهر مایکل، کانی، به نمایش در میآید.
- قدرت نهفته در پشت خانواده، که در ارائه «پیشنهاد» پدرخوانده به جک ولتس، تهیه کننده فیلم، توسط تام هیگن به نمایش درمیآید.
برای دعوت از ما جهت ورود به دنیای عادی خانوادهٔ کورلئونه، چه رویدادی بهتر از یک عروسی، که نمادی است از آستانهٔ شروعهای تازه و عشق و تعهد خانوادگی، به علاوه، اهمیت این رویداد به تماشاگر فرصت میدهد تا نفوذ و احترام پدرخوانده، دون ویتو کورلئونه، و قدرت او را مشاهده کند. در حالی که دخترش کانی عروسی مفصل خود را جشن میگیرد. دون ویتو در اتاق مطالعهاش بار عام داده است. یک سیسیلی نمیتواند در روز عروسی دخترش تقاضایی را رد کند. او متحدان خانواده را به حضور میپذیرد. دعای خیر آنها را قبول میکند و درخواستهایشان را برای گرفتن انتقام مورد بررسی قرار میدهد. مایکل کورلئونه با دوستش کِی وارد میشود. مایکل قهرمان جنگ جهانی دوم و پسر کوچک و محبوب ویتوست، اما علیه کسب و کار خانواده طغیان کرده و این طغیان حتی در انتخاب یک دوست سفیدپوست آنگلوساکسون پروتستان هم متجلی است. در حالی که مایکل و کِی در حال تماشای لوکا برازی هستند که دعای خیر خود را نثار دون ویتو میکند. مایکل کِی را با سنتهای کسب وکار خانواده و قدرت پدرش آشنا میکند. به علاوه، مایکل آشکارا از اعلام وفاداری به این قدرت امتناع میکند: «من این طوری نیستم». مسئله درونی مایکل برای طغیان زمانی محک میخورد که خشونت دنیای خانوادهٔ او پدر و سایهٔ مایکل، دون ویتو، را به شکلی جدی هدف قرار میدهد.
در دومین مرحله از دنیا عادی، خشونت و قدرتی به تصویر کشیده میشود که در دستهای دون ویتو کورلئونه است. و مایکل آن را سرسختانه رد میکند. تام هیگن به نمایندگی از طرف دون ویتو با یک تهیه کننده سینما به نام جک ولتس مذاکره میکند تا قول نقشی را که چشم همه به دنبال آن است برای یک دوست خانوادگی به نام جانی فونتن بگیرد. ولتس پیشنهاد اولیهٔ دون ویتو را رد میکند. و وقتی صبح در رختخوابش بیدار میشود سر بریدهٔ بهترین اسب تخم کشیاش در کنار اوست.
اما دنیای عادی خانوادهٔ کورلئونه در حال تغییر است. دون ویتو در حال از دست دادن قدرت خود در ساختار بزرگتر پنج خانوادهٔ تبهکار است. یکی از پایههای قدرت آنها، که اتحادیهها و قمار بوده، ممکن است منسوخ شود، آینده و بازار مواد مخدر است. دون ویتو، به رغم حمایت تام هیگن و پسر بزرگش سانی، از ورود به بازار رو به رشد مواد مخدر امتناع میکند. منادی این نقشه، سالاتزو، نمایندهٔ تاتاگلیا، یکی از خانوادههای تبهکار رقیب است. در جلسهای با حضور سالاتزو، وقتی سانی پشتیبانی خود را از تجارت مخاطره آمیز مواد مخدر اعلام میکند. دون ویتو پیشبینی میکند که تاناگلیاها دست به انتقام میزنند تا در خانواده شکاف ایجاد کنند. دون ویتو آدمکش اصلی خود، لوکا برازی (متحد/ نگهبان آستانه)، را میفرستد تا زاغ سیاه سالاتزو و تاتاگلیاها را چوب بزند. سالاتزو برازی را میکشد و تام هیگن را به گروگان میگیرد. دست آخر دون ویتو مقابل یک میوهفروشی هدف گلوله قرار میگیرد. سالاتزو تام را مجبور میکند تا پسران کورلئونه برای ورود به تجارت مواد مخدر متقاعد کند. اما سانی که پدرش را در بیمارستان و در آستانهٔ مرگ میبیند قصد جنگیدن دارد. مایکل تیتر روزنامهها را دربارهٔ ترور پدرش میبیند. این رشته دعوتهای متوالی آغازگر ورود مایکل به دنیای ویژهٔ کسب وکار خانوادگی است. همان کسب و کاری که از پذیرش آن سرسختانه امتناع میکرد. مایکل شام خود را با کِی نیمه کاره رها میکند تا به دیدن پدرش در بیمارستان برود. او کِی را وادار به بازگشت به نیوهمیشایر میکند؛ آزمون بزرگی که پدرش متحمل آن شده مایکل را مجبور میکند آرمان برتر یعنی خانواده را بر طغیان خود و زندگیاش با کِی ترجیح دهد. وقتی مایکل بیمارستان را به طرز عجیبی بدون محافظ و پدرش را در معرض حملهٔ دیگری از سوی آدمکشان میبیند، از آستانه عبور میکند. مایکل با بردن تخت پدرش به اتاقی دیگر جان او را نجات میدهد. وقتی با دون ویتو تنها میشود به او میگوید: «من با تو هستم»، و به سایهٔ سابق و استاد فعلیاش اطمینان میدهد که متعهد به محافظت از خانوادهٔ خود و تمام چیزهایی است که خانواده نماینده آن است. او تعهد خود را روی پلههای بیمارستان نشان میدهد. او از انزوای نانوا (متحد) کمک میگیرد و هر دو برای کلک زدن به آدمکشهایی که در ماشین نشستهاند، در «جلد» نگهبانان آستانه فرو میروند.
پلیس از راه میرسد، اما این آزمون بزرگ به مثابهٔ آستانه، بصیرت لازم (پاداش) را به مایکل داده است تا خیانت را در پشت نقاب ملوّن سروان پلیس مکلاسکی برملا کند. مایکل او را متهم به همکاری با سالاتزو میکند. سروان مایکل را میزند. اما افراد هگن از راه میرسند تا از درون ویتو محافظت کنند و مایکل را به خانه ببرند.
این آستانه و رود در رویی مایکل با مکلاسکی باعث میشود او یک آزمون بزرگ را بپذیرد: مایکل نقش منادی خشونت را بازی خواهد کرد. سالاتزو خواستار ملاقات با مایکل است تا دربارهٔ آتش بس مذاکره کنند. مایکل موافقت میکند، با این هدف که از این جلسه برای کشتن سالاتزو و مکلاسکی استفاده کند. سانی مایکل را به خاطر تمایلش برای گرفتن انتقام شخصی سرزنش میکند، او میخواهد از مایکل در برابر این دنیا محافظت کند. اما مایکل تصمیم خود را گرفته است؛ اقدام او شخصی نیست. بلکه مطلقاً مربوط به کار است. راهیابی باید با احتیاط زیادی صورت گیرد. سانی حاضر نیست سرنوشت مایکل را به دست بخت و اقبال بسپارد. آنها از شبکهٔ خبرچینهای خود (متحدان) استفاده میکنند تا از محل جلسه «عمومی» مطلع شوند و اسلحهای را در توالت رستوران برای مایکل جاسازی میکنند. در خلال این شام بدفرجام، مایکل به دستشویی میرود و اسلحه را برمیدارد. بعد با حالتی عصبی دستی به موهایش میکشد (تنها نشانهٔ ترس، نوعی امتناع)، سپس برمیگردد و سالاتزو و ملاسکی را با خونسردی به گلوله میبندد. مایکل با یادآوری درسهای استاد کلمنتزا، اسلحه را زمین میاندازد و از رستوران خارج میشود، تجدید حیاتی که این آزمون بزرگ را به پایان میرساند.
عمل مایکل دعوتی است که باعث درگیریهای بیشتر میان گروههای گانگستری میشود. اما آزمون بزرگ مایکل پاداشی را برای خانوادهٔ کورلئونه در پی دارد، یعنی بازگشت دون ویتو از بیمارستان. این مرحله آزمون مایکل را ودار به جلای وطن و رفتن به سیسیل میکند تا زمانی که آبها از آسیاب بیفتد. مایکل در معیّت محافظان به زیارت کورلتونه، زادگاه پدرش، میرود. او میراث ایتالیایی خود را احیا و به شکل نمادین با پدرش آشتی میکند. پاداشها، به علاوه، او پاداش عشق را میرباید و با آپولونیا ازدواج میکند.
در این فاصله، در نیویورک، سانی شوهر کانی، کارلو، را تحقیر میکند. کارلو تلافی میکند. او به خدمت بارتزینی، یکی از خانوادههای رقیب، در میآید و ترتیب قتل هولناک سانی را در یک ایستگاه عوارضی میدهد.
مایکل، که برای بازگشت به خانه با عروس تازهٔ خود لحظه شماری میکند، باخبر میشود که برادرش را کشتهاند، اما دشمنان مایکل در خانه بالاخره به او دست پیدا میکنند. یکی از محافظان مایکل (ملوّنی که برای دشمن کار میکند) به او نارو میزند. آپولونیا در انفجاری که هدف آن مایکل بوده کشته میشود. این آزمون بزرگ برای مایکل حکم اولین راه بازگشت را دارد، که باعث خروج او از تبعید و بازگشت به آمریکا میشود.
با مرگ سانی، وارث تاج و تخت، و رفتن مایکل به تبعید، دون ویتو ترتیب جلسهای را با حضور خانوادههای تبهکار میدهد تا به جنگ گانگسترها پایان دهد و بازگشت بیخطر مایکل را تضمین کند. دون ویتو قبول میکند که مانع خرید و فروش مواد مخدر نشود، اما هشدار میدهد که اگر بلایی سر مایکل بیاید، از انتقام او در امان نخواهند بود. دون ویتو، با گذاشتن نقاب ملوّن بر چهره متوجه میشود که بارتزینی مسئول قتل سانی است.
مایکل به نیویورک برمیگردد و کِی را میبیند. مایکل برای اینکه نشان دهد تا چه حد تغییر کرده اعتراف میکند که حالا برای پدرش کار میکند (وارونه شدن شخصیتی که در مراسم عروسی از او دیده بودیم). کِی نمیتواند درک کند که چرا او حالا برای سایهٔ خود کار میکند. اما مایکل تاکید میکند که روشهای کسب و کار خانواده تغییر کرده، مایکل، به خلاف روش خود در عروسی کانی، حالا از کسب و کار خانواده در برابر کِی دفاع میکند. او از کِی درخواست ازدواج میکند. کِی از پذیرش این پیشنهاد امتناع میکند، اما مایکل با بیان نیاز خود به بچه – بچههای آنها- کِی را تحت تاثیر قرار می دهد.
مایکل رهبری خانواده را به جای پدرش به عهده میگیرد، اما باید یک رشته آزمونها را پشت سر بگذارد تا ثابت کند که لیاقت نشستن در جای دون ویتو را دارد. در خلال این مرحلهٔ آزمون، مایکل در حین آماده شدن برای تجدید حیات نهایی خود نشان میدهد تا چه حد شبیه پدرش شده، مایکل تصمیم میگیرد عملیات قمار را در لاس وگاس گسترش بده، اما مو گرین صاحب کازینو پیشنهاد مایکل را برای فروختن سهمش رد میکند. مو نیز، مثل جک ولتس، بزودی از این تصمیم خود پشیمان خواهد شد. مایکل برادرش، فردو، را به خاطر طرفداری از موگرین مواخذه میکند. دون ویتو نیز بعد از ملاقاتشان با سالاتزو هشدار مشابهی را به سانی داده بود.
دون ویتو، که تحت تاثیر تعهد مایکل به نقش جدید خود قرار گرفته، با پسرش ملاقات میکند. این ملاقات مهم با استاد، مایکل را برای دومین راه بازگشت آماده میکند. دون به عنوان منادی/ استاد، دو بار به مایکل هشدار میدهد مردی که «به او اعتماد کامل داری» امنیت تو را برای ملاقات با بار تزینی تضمین میکند. آن مرد خیانت خواهد کرد. هدف از ترتیب دادن آن ملاقات، ترور مایکل است.
دون ویتو بر اثر حمله قلبی میمیرد. حالا مایکل باید خانواده را به تنهایی اداره کند، هشدار پدرش در تشییع جنازهٔ او خانواده است. دومین راه بازگشت مایکل آماده میشود؛ او اکنون میتواند کسب و کار خانواده را به طور کامل سامان بدهد و آمادهٔ عبور از مسیری میشود که با اجساد دشمنانش فرش شده است.
سفر مایکل در قتل عام قاطع و پالایندهٔ غسل تعمید به پایان میرسد. خانوادهٔ کورلتونه در مراسمی که به شکلی درخشان منعکس کنندهٔ جشن عروسی در دنیای عادی است، شروع دیگری را جشن میگیرد، این بار غسل تعمید پسر کانی را. اما قدرت پدر مایکل اکنون در دستهای اوست و مایکل از این مراسم استفاده میکند تا تاج و تخت پدر را تصاحب کند. در حالی که کلیسا مایکل را پدرخواندهٔ خواهرزادهاش اعلام میکند، متحدان مایکل انتقام خونین او را از رقبایش میگیرند. در تضادی چشمگیر با آزمون بزرگ او در زمان کشتن سالاتزو، این بار کشت و کشتار فقط به دستور مایکل انجام میشود. غسل تعمید خونین مایکل بعد از مراسم هم ادامه مییابد و خیانتکاران به خانواده را از پای در میآورد (یعنی سایههای حقیقی او): تسیو و شوهر کانی، کارلو.
در صحنهٔ پایانی، شاهدیم که مایکل در سفر خود تا چه حد تغییر کرده، مایکل دربارهٔ علت مرگ کارلو به کانی دروغ میگوید، اما کِی حقیقت را میخواهد. این بار هم مایکل اکسیری را که کِی به دنبال آن است (حقیقت کسب وکار او) انکار میکند. کِی، که عجالتاً اطمینان یافته، شاهد است که چگونه از مایکل به عنوان پدرخوانده استقبال میشود، تجدید حیات کامل میگردد. دون مایکل کورلئونه اکسیر قدرت و میراث خانواده را میپذیرد و در اتاق مطالعه او به روی کِی و تماشاگران بسته میشود.