تاریخچه داروفروشی در ایران: از عطاریهای سنتی تا داروخانههای امروزی

داروسازی از گذشته به عنوان علمی همدوش و آمیخته با پزشکی همواره مورد توجه بوده است. در ایران پیش از اسلام، جندیشاپور مرکز فعالیتهای علمی و پزشکی به حساب میآمد و دانشمندان و طبیبان بسیاری در این مرکز مشغول تدریس و تعلیم بودند. در ایران عهد ساسانی اجازهٔ طبابت و داروسازی تنها به افرادی داده میشد که مدتی نزد پزشکان دانشگاه جندیشاپور خدمت میکردند.
بعد از اسلام، موضوع اجازه نامهٔ طبابت و داروسازی تا مدتی مورد توجه قرار نگرفت و برای طبابت، شرط و قیدی وجود نداشت، به همین دلیل بر اثر اشتباه پزشکان و داروسازانی که استحقاق این حرفه را نداشتند، دردسرها و حوادثی روی داد.
در سال 319 ق به اطلاع مقتدر، خلیفهٔ عباسی، رساندند که بیماری بر اثر اشتباه یکی از پزشکان فوت کرده است. خلیفه دستور داد از طبابت افرادی که استحقاق این حرفه را ندارند، جلوگیری کنند و به سنان بن ثابت، از پزشکان مشهور آن زمان، دستور داد تا پزشکان را امتحان کند و هر کس که در امتحان پذیرفته شد به او اجازهٔ طبابت دهند و در منابع آمده است که بیش از هشتصد پزشک در این امتحان رد شدند. بدین ترتیب امتحان گرفتن از پزشکان و داروسازان در دوران اسلامی رواج یافت و کتابهایی نیز در این باره نوشته شد که از آن جمله میتوان به مقاله فی امتحان الاطباء از ابوسعید یمانی اشاره کرد.
داروسازی سنتی، ترجمه و تألیف کتابهای داروسازی
ایرانیان از گذشته به خوبی با گیاهان دارویی و موارد استفادهٔ آنها آشنا بودند. همچنین علاوه بر گیاهان دارویی، از خواص دارویی برخی مواد معدنی، مواد غذایی و نیز نفت آگاه بودند و از آنها برای معالجهٔ امراض استفاده میکردند. اما نمیتوان اثر مکتوب مشخصی را در این باره از ایران باستان نشان داد. پس از ورود اسلام و به ویژه از دوران خلافت عباسی همزمان با توجه به علوم مختلف، آثار بسیاری در پزشکی و داروسازی نیز از زبانهای دیگر و به ویژه یونانی ترجمه شد و برخی از پزشکان مسلمان نیز در این باره آثاری نوشتند.
از جمله مشهورترین مترجمان و مؤلفان آن زمان در پزشکی میتوان به حنین بن اسحاق و فرزندش اسحاق بن حنین، قسطا بن لوقا، ابوزکریا یحیی بن ماسویه و بختیشوع بن جرجیس که پیش از رفتن به بغداد از پزشکان جندیشاپور بود اشاره کرد.
محمد بن زکریای رازی – پزشک و شیمیدان ایرانی- کتابهای بسیاری در بارهٔ پزشکی و داروسازی نوشته است که مشهورترین آنها دائرهالمعارف پزشکی به نام الحاوی است. در چاپی که از این کتاب فراهم آمده است، جلد بیست و یکم به داروشناسی و تهیهٔ آنها اختصاص دارد. به رازی رسالههای دیگری نیز در بارهٔ داروسازی منسوب است که از آن جملهاند الادویه الموجوده لکل مکان، اطعمه المرضی و کتاب قرابادین که مشتمل بر شصت و دو باب در بارهٔ جمیع داروهاست.
ابوعلی سینا نیز بخشی از قانون، کتاب جامع خود در پزشکی، را به داروسازی اختصاص داده است. این موارد را میتوان نشانهای از اهمیت داروشناسی و داروسازی نزد پزشکان مشهور دوران اسلامی دانست. در سدههای بعد نیز میتوان آثار مفصلی را در این حوزه نشان داد که از آن جملهاند کتاب ذخیرهٔ خوارزمشاهی از اسماعیل جرجانی که در نیمهٔ نخست سدهٔ ششم هجری نوشته شده است و یکی از مقالات آن به داروشناسی و تهیهٔ داروها اختصاص دارد.
از کتابهای پزشکی دورهٔ مغول میتوان به تنکسوق نامه یا طب اهل ختا که ترجمه و تألیفی از رشیدالدین فضل اللّه همدانی است اشاره کرد. مشهورترین کتاب داروسازی عصر صفوی نیز تحفه المؤمنین میرزا محمد زمان تنکابنی است. این مثالها را میتوان نشانهای از پایداری سنت نگارش آثار پزشکی در ایران دورهٔ اسلامی و توجه پزشکان به داروسازی در نگارش آثار خود دانست.
از اواخر دورهٔ صفویه توجه به پزشکی و داروسازی کمرنگ شد و اطلاع دقیقی از اوضاع پزشکان در ایران تا اوایل دورهٔ قاجار در دست نیست. عطاران دورهٔ قاجار نیز بیشتر با استفاده از کتابهای داروسازی پیشینیان و بیش از همه تحفه المؤمنین به تجویز دارو اقدام میکردند. عطاریهای دورهٔ قاجار معمولاً دکانهایی بودند که در ابتدا عطر و بخور میفروختند و بعداً به دلیل افزوده شدن گل و ریشه و ادویهٔ معطر مانند عود و عنبر و مشک به اجناس آنها و دیگر گیاهان دارویی، به تدریج به صورت محلی به شکل داروخانه درآمدند.
با این تغییر کاربری، عطاریها به دکانهایی تبدیل شدند که قفسههای متعددی در آنها وجود داشت و داروهای گیاهی و مواد معدنی و خوراکی بسیاری در آنجا قرار داشت. به جز عطارها که در دکانهایشان مستقر بودند، دوافروشهای دورهگرد نیز در گوشهٔ خیابان به نسخهپیچی و فروش دارو میپرداختند. علاوه بر این در عهد قاجار پزشکی و داروسازی بیش از پیش با خرافات عجین بود به طوری که برخی عطاران با استخاره و باز کردن سرکتاب به بیماران دارو تجویز میکردند.
تحول داروسازی
با توجه به وضع اسفبار بهداشتی حاکم بر جامعه در دورهٔ قاجار و نیز شیوع بیماریهای همهگیر از جمله وبا، طاعون و تب نوبه لزوم اصلاحات بهداشتی و پزشکی ضروری به نظر میرسید. به همین منظور و برای تربیت متخصصان نظامی، پزشکی و داروسازی، در دورهٔ ناصرالدین شاه و به همت امیرکبیر، مدرسهٔ دارالفنون تأسیس شد.
نخستین معلم داروسازی این مدرسه مسیو فکتی ایتالیایی بود. فکتی، دروس فیزیک، شیمی و داروسازی را به کمک مترجم خود میرزا رضا به شاگردانش تعلیم میداد (وقایع اتفاقیه، ش 102).
ظاهراً برای تدریس عملی پزشکی و داروسازی به شاگردان مدرسه، بیماران در دارالفنون معاینه میشدند و به آنها دارو تجویز میشد. در این مورد در شمارهٔ 140 همان روزنامه چنین آمده است:
«برای اینکه شاگردان طبابت را خوب بیاموزند، همه روزه مریضها در دارالفنون آمده، امتحان نموده و نسخهٔ سنجیده نوشته و معلم دواساز فکتی، دوا میدهد» (وقایع اتفاقیه، ش 140).
در اولین سال تأسیس دارالفنون (1268 ق) شاگردان رشتهٔ داروسازی هفت نفر بودند و به تدریج بر عدهٔ آنان افزوده شد و در سال 1299 ق به سی وسه نفر رسید.
بعد از فکتی، شِوِرین آلمانی و مولیون فرانسوی از سوی دولت استخدام و مأمور تدریس طبیعیات و داروسازی شدند و هر یک نیز داروخانهای طبق اصول و ضوابط جدید در تهران دایر کردند. پس از آنکه قرارداد استخدامی فکتی خاتمه یافت یکی از شاگردانش به نام میرزا کاظم محلاتی که درهمین سال (1287 ق) از اروپا برگشته بود به جای وی مشغول به کار شد و تا زمان مرگ، سال 1313 ق، به تدریس اشتغال داشت و پس از او مسیو روکبرون با معرفی دکتر تولوزان (پزشک ناصرالدین شاه) معلم طبیعیات و داروسازی مدرسه شد.
در سال 1322 ق، مسیو لوکونت به عنوان داروساز استخدام شد و در تکیهٔ دولت آزمایشگاه شیمی دایر کرد و به عدهای از علاقهمندان در آنجا درس داروسازی داد. در محرم 1337 ق دکتر لقمان الدوله از طرف احمد شاه به ریاست قسمت طب دارالفنون منصوب شد و برای نخستین بار مدرسهٔ طب در محل جداگانهای در دارالفنون به طور مستقل به کار پرداخت و در سال 1301 ش در مدرسهٔ عالی طب شعبهٔ داروسازی تأسیس شد. در سال 1305 ش دورهٔ تحصیل داروسازی، سه سال تعیین شد و داشتن مدرک سه سالهٔ متوسطه برای تحصیل در این مدرسه اجباری شد.
در سال 1307 ش دکتر هانری اشترونک آلمانی معلم شیمی داروسازی و شیمی زیستی مدرسهٔ داروسازی شد و در این سال با تصویب نظامنامهٔ جدید شورای عالی معارف، کارآموزی در داروخانه جزء برنامهٔ دروس داروسازی قرار گرفت.
در سال 1309 ش دکترمهدی نامدار و دکتر صادق مقدم برای تدریس در این مدرسه استخدام شدند. به این ترتیب به همراه دکترفتح اللّه اعلم، تعداد معلمان ایرانی این مدرسه به سه نفر افزایش یافت. با آغاز به کار دانشگاه تهران در سال 1313 ش، مدرسهٔ عالی طب به دانشکدهٔ پزشکی، دندانسازی و داروسازی تبدیل شد و در سال 1318 ش پروفسور اوبرین به ریاست دانشکدههای فوق منصوب گردید و دورهٔ تحصیل در رشتهٔ داروسازی چهار سال شد و بالاخره در سال 1335 ش دانشکدهٔ داروسازی دانشگاه تهران مستقل شد .
داروخانه
نخستین داروخانهٔ نوین در ایران به دست شورین و در دورهٔ ناصری تأسیس شد. اما مردم عادی حاضر به استفاده از داروهای این داروخانه نبودند و فقط برای آزار و تمسخر به این داروخانه مراجعه میکردند. در دورهٔ قاجار عقیدهٔ عمومی بر آن بود که ایرانی باید در معالجات به داروهای ایرانی رجوع کند و چنین استدلال میشد که داروهای سنتی و گیاهی اگر به اشتباه هم تجویز شوند، زیانی نخواهند داشت اما داروهای شیمیایی و ترکیبی فرنگی چنانچه به اشتباه تجویز شوند، دارای مضرات زیاد و حتی کشنده هستند. به این ترتیب با هر تبلیغ و توصیفی که از جانب فروشندگان داروهای خارجی به عمل میآمد به شدت مبارزه و از مصرف آن داروها خودداری میشد.
بدین ترتیب نوعی ناخشنودی نسبت به طب و داروسازی اروپایی پدید آمد و شاید به همین علت بود که ناصرالدین شاه از محمد بن عبد الصبور تبریزی درخواست کرد تا کتابی در دانش پزشکی که دربردارندهٔ دانش فرنگیان و ایرانیان باشد تألیف کند. تألیف این کتاب دلالت بر آن دارد که حکومت سعی میکرد این حقیقت را در میان عموم القا نماید که طب و داروسازی اروپایی به اندازهٔ داروسازی و پزشکی ایرانی ارزشمند است.
علی رغم مخالفت مردم با داروهای اروپایی و داروخانهٔ نوین، تلاش شورین برای بازنگهداشتن داروخانه موجب تشویق دیگران در تأسیس داروخانه شد. پس از مدتی مولیون داروخانهای در لالهزار تأسیس کرد. در همین زمان داروخانههای دیگری در محلههای مختلف تأسیس شدند که از آن جملهاند: داروخانهٔ روسی درخیابان استانبول، داروخانهٔ آلمانی در خیابان مخبرالدوله، داروخانهٔ نظامی در خیابان چراغ برق، داروخانهٔ جاوید در چهار راه حسنآباد، داروخانهٔ شفا در خیابان ناصریه، داروخانهٔ آقارضا دربازارعباسآباد، داروخانهٔ مهدی خان در چهار راه مولوی و داروخانهٔ ماشاءاللّه خان در محلهٔ اسماعیل بزاز .
جایگاه اجتماعی و سود مادی که داروسازان مذکور از شغل خود کسب کردند عدهٔ دیگری را بر آن داشت که این حرفه را پیش گیرند و چون مقرراتی در بین نبود هر کس میتوانست مدتی نزد یکی از استادان خارجی کار کند سپس داروخانه دایر نماید و چون این وضع باعث سوء استفادهٔ اشخاص ناصالح شده بود در سال 1298 ش از طرف وزارت معارف نظامنامهٔ دوافروشی وضع گردید که مطابق آن صاحب داروخانه باید دارای تصدیقنامهٔ داروسازی باشد و هیچ داروفروشی حق طبابت ندارد.
نظارت دولت بر داروخانهها
افزایش واردات داروهای شیمیایی به کشور با بروز تقلباتی همراه بود و موجب شد که دولت کنترل واردات دارو را بر عهده بگیرد تا از قاچاق، تقلب و ورود بیرویهٔ دارو جلوگیری کند. نمونههایی تاریخی هم از نظارت حکومتی بر داروخانهها و داروفروشان وجود دارد. ابن اخوه (درگذشته در 729 ق) در کتاب آیین شهرداری به ساختن داروهای تقلبی اشاره میکند و میگوید محتسب باید در تقلبات عقاقیر (گیاهان دارویی) مراقبت کند و سپس به برخی از این تقلبها اشاره میکند، مثلاً میگوید برخی عطاران کندر را با پوستهٔ درخت صنوبر یا صمغ میآمیزند و برخی تمبر هندی را به تقلب با موم و نمک و سرکه میآمیزند.
در دورهٔ صفویه نیز گرچه ظاهراً تمام عطاریها به وسیلهٔ مأموران حکومت کنترل میشدند تا تقلبی در تولید داروها ایجاد نشود و عطاریها از ظروف پاکیزه استفاده کنند و شبها ظروف محتوی داروها را با نی یا برگ درخت خرما بپوشانند تا آلوده نشوند، اما در عمل کنترلی بر کار عطاران وجود نداشت.
در دورهٔ قاجار برخی داروفروشان برای مثال اقدام به واردات قاچاق ساکارین به صورت پودر و قرص کردند و مقدار زیادی از آن در انبارهای گمرک انباشته شد و به همین دلیل مجلس حفظ الصحه طبق نظامنامهای ساکارین را جزء ادویهٔ مخدره اعلام کرد (سند شمارهٔ 1). در سند دیگری، ادارهٔ نظمیه ورود ادویهٔ سمی را بدون دریافت جواز، ممنوع اعلام کرده است. به همین منظوربرای کنترل بهینهٔ داروها، مجلس حفظ الصحه، در تاریخ 28 ذی الحجه 1293 ق اعلانی را در شمارهٔ دوم روزنامهٔ علمی به شرح زیر منتشر کرده است:
«اخبار مجلس حفظ الصحه: … از اینکه احتمال میرفت بعضی از عطاریها، دوای بیمصرف و ضایع شده بفروشند که به جهت مریض بیاثر باشد یا اینکه بعضی سمیات را عوض دوای دیگر به کار برده، اسباب هلاکت مردم شوند، قدغن شد که بعدها کل ادویه را که برای فروش از فرنگستان میآورند، به مدرسهٔ دارالفنون نزد میرزا کاظم، معلم علوم شیمی و فیزیک برده، امتحان و تجربه نمایند و نشان و علامت بیعیبی و صحت به آن دوا بگذارند، بعد از آن، تجار آن دوا را خرده فروشی نکرده بلکه تمام آن را یک جا به عطارهای دوافروش که برای این کار معین شدهاند، بفروشند. آن عطارهای معین نیز، داروها را با اجازهٔ اطبای معروف، به مردم بفروشند.»
نوشته: سید محمد حسین منظورالاجداد و مریم ثقفی